فلسفه قیام امام، بخش سوم: امر به معروف و نهى از منكر (6)
18 - تكليف واجب امر به معروف
سخن امام حسين عليه السلام در امر به معروف و نهى از منكر: (اين كلام از اميرالمؤمنين عليه السلام هم روايت شده است):
«اى مردم! از آنچه خدا به آن اولياى خود را پند داده پند گيريد، مانند بدگويى او از دانشمندان يهود آنجا كه مى فرمايد: چرا دانشمندان الهى، آنان را از گفتار گناهشان باز نمى دارند؟ و مى فرمايد: «از ميان بنى اسرائيل آنان كه كفر ورزيدند لعن شدند» - تا مى فرمايد: - چه بد بود آنچه مى كردند.
و بدين سان خداوند آنان را نكوهش كرد، چون آنان از ستمگران ميان خود كارهاى زشت و فساد مى ديدند و نهيشان نمى كردند به طمع آنچه از آنها به ايشان مى رسيد و از بيم آنچه از آن مى ترسيدند، با اينكه خدا مى فرمايد: «از مردم نترسيد و از من بترسيد» و فرمايد: مردان و زنان با ايمان دوستان يكديگرند، به كارهاى پسنديده وا مى دارند و از كارهاى ناپسند باز مى دارند.
خدا از امر به معروف و نهى از منكر به عنوان تكليف واجبى از خود، آغاز كرده است، زيرا مى دانسته كه اگر اين فريضه ادا شود و برپا گردد همه فرايض - از آسان و دشوار - برپا شوند، چه امر به معروف و نهى از منكر دعوت به اسلام است همراه رد مظالم و مخالفت با ظالم و تقسيم بيت المال و غنايم، و گرفتن زكات از جاى خود و صرف آن در مورد بسزاى خود.
سپس شما گروه نيرومند! دسته اى هستيد كه به دانش و نيكى و خيرخواهى معروفيد، و به وسيله خدا در دل مردم مهابتى داريد كه شرافتمند از شما حساب مى برد و ناتوان شما را گرامى مى دارد و آنان كه هم درجه شمايند و بر آنها حق نعمتى نداريد، شما را بر خود پيشى مى دارند، شما واسطه حوايجى هستيد كه از خواستارانشان دريغ مى دارند و به هيبت پادشاهان و ارجمندى بزرگان در ميان راه، گام بر مى داريد، آيا همه اينها از آن رو نيست كه به شما اميدوارند كه به حق خدا قيام كنيد؟!» اگر چه از بيشتر حقوق خداوندى كوتاهى كرده ايد، از اين رو حق امامان را سبك شمرده، حقوق ضعيفان را تباه ساخته ايد و به پندار خود حق را گرفته ايد. شما در اين راه نه مالى خرج كرديد و نه جانى را براى خدا كه آن را آفريده به مخاطره انداختيد و نه براى رضاى خدا با عشيره اى در افتاديد، آيا شما به درگاه خدا و بهشت و همنشينی پيامبران و امان از عذاب او را آرزو داريد؟!
اى آرزومندان به درگاه خدا! من مى ترسم كيفرى از كيفرهاى او بر شما فرود آيد، زيرا شما از كرامت خدا به منزلتى دست يافته ايد كه بدان بر ديگرى برترى داريد و كسى را كه به وسيله خدا (بر شما) شناسانده مى شود گرامى نمى داريد با اينكه خود به خاطر خدا در ميان مردم احترام داريد، شما مى بينيد كه پيمان هاى خدا شكسته شده و نگران نمى شويد با اينكه براى يك نقض پيمان پدران خود به هراس مى افتيد.
مى بينيد كه پيمان رسول خدا صلى الله عليه و آله خوار و ناچيزشده و كورها و لال ها و از كار افتاده ها در شهرها رها شده اند و رحم نمى كنيد، و در خور مسئوليت خود كار نمى كنيد و به كسانى كه در آن راه تلاش مى كنند وقعى نمى نهيد و خود به چاپلوسى و سازش با ظالمان آسوده ايد.
همه اينها همان جلوگيرى و بازداشتن دسته جمعى است كه خداوند بدان فرمان داده و شما از آن غافليد. مصيبت بر ايشان از همه مردم بزرگ تر است، زيرا در حفظ منزلت علما مغلوب شديد، كاش در حفظ آن تلاش مى كرديد. اين براى آن است كه مجراى كارها و گذرگاه احكام و تعیين پست هاى كليدى به دست عالمان به خداست كه بر حلال و حرام خدا امين اند و از شما اين منزلت را ربودند و آن از شما ربوده نشد مگر به واسطه تفرق شما از حق و اختلاف شما در سنت پيامبر صلى الله عليه و آله با اينكه دليل روشن بر آن داشتيد. و اگر بر آزارها شكيبا بوديد و در راه خدا هزينه ها و تعهدها را تحمل مى كرديد، زمام امور خدا بر شما در مى آمد و از جانب شما به جريان مى افتاد و به شما بر مى گشت، ولى شما ظالمان را در جاى خود نشانديد و امور خدا را بر آنان سپرديد تا به شبهه كار كنند و در شهوت و دلخواه خود راه روند فرار شما از مرگ و خوش بودن شما به زندگى دنيا كه از شما جدا خواهد شد (آنان را بر اين منزلت چيره كرده) بدين سان ضعيفان را به دست آنان سپرديد كه برخى را برده و مقهور خود ساخته و برخى را ناتوان و مغلوب زندگى روزمره كردند، در امور مملكت به رأى خود تصرف مى كنند و با هوسرانى خويش ننگ و خوارى پديد مى آورند به سبب پيروى از اشرار و گستاخى بر خداى جبار!
در هر شهرى خطيبى سخنور بر منبر دارند كه به سود آنها سخن مى گويد، سرتاسر كشور اسلامى بى پناه مانده و دستشان در همه جاى آن باز است و مردم بردگان آنهايند كه هيچ دست برخورد كننده اى را از خود نرانند.
آنها كه برخى زورگو و معاندند و برخى بر ناتوانان سلطه گر و تندخويند، فرمانروايانى كه نه خدا شناسند و نه معاد.
شگفتا! و چرا در شگفت نباشم كه ديار اسلامى در اختيار فريبكارى نابكار و ماليات بگيرى ستمگر و فرمانرواى بى رحم بر مؤمنان است، پس خدا در آنچه ما كشمكش داريم حاكم است و در آنچه اختلاف داريم داورى مى كند.
خدايا! تو مى دانى كه آنچه از ما سرزد، براى رقابت در فرمانروايى و نيز دسترسى به مال بى ارزش دنيا نبود؛ بلكه از آن روست كه نشانه هاى آيين تو را بنمايانيم و سروسامان بخشى را در سرزمين هايت آشكار سازيم تا بندگان ستمديده تو آسوده گردند و به فرايض و سنن و احكام تو عمل كنند.
و شما (اى مردم!) اگر ما را در اين راه مقدس يارى نرسانيد و در خدمت ما نباشيد، ستمگران (بيش از پيش) بر شما نيرو گيرند و در خاموش كردن نور پيامبر شما بكوشند.
خدا ما را بس است و بر او توكل داريم و به سوى او باز گرديم و سرانجام به سوى اوست».
(فرهنگ جامع سخنان امام حسين عليه السلام، ص 309).
افزودن دیدگاه جدید