فلسفه قیام امام، بخش سوم: امر به معروف و نهى از منكر (4)

فلسفه قیام امام، بخش سوم: امر به معروف و نهى از منكر (4) 

13 - تفسير علت قيام امام حسين (علیه السلام)

امام حسين (علیه السلام) چرا قيام كرد؟

اين را سه جور مى توان تفسير كرد:

يكى اينكه بگوييم قيام امام حسين يك قيام عادى و معمولى بود والعياذ بالله براى هدف شخصى و منفعت شخصى بود. اين تفسيری است كه نه يك نفر مسلمان به آن راضى مى شود و نه واقعيات تاريخ و مسلمات تاريخ آن را تصديق مى كند.

تفسير دوم همان است كه در ذهن بسيارى از عوام الناس وارد شده كه امام حسين كشته شد و شهيد شد براى اينكه گناه امت بخشيده شود. شهادت آن حضرت به عنوان كفاره گناهان امت واقع شد، نظير همان عقيده اى كه مسيحيان درباره حضرت مسيح پيدا كردند كه عيسى به دار رفت براى اينكه فداى گناهان امت بشود. يعنى گناهان اثر دارد و در آخرت دامنگير انسان مى شود، امام حسين شهيد شد كه اثر گناهان را در قيامت خنثى كند و به مردم از اين جهت آزادى بدهد. در حقيقت مطابق اين عقيده بايد گفت امام حسين عليه السلام ديد كه يزيد و ابن زيادها و شمر و سنان ها هستند اما عده شان كم است، خواست كارى بكند كه بر عده اينها افزوده شود، خواست مكتبى بسازد كه از اينها بعدا زيادتر پيدا شوند، مكتب يزيد سازى و ابن زياد سازى كرد. اين طرز فكر و اين طرز تفسير بسيار خطرناك است.

براى بى اثر كردن و از بين بردن حكمت دستورهايى كه براى عزادارى امام حسين رسيده هيچ چيزى به اندازه اين طرز فكر و اين طرز تفسير مؤثر نيست.

باور كنيد كه يكى از علل (گفتم يكى از علل، چون علل ديگر هم در كار هست كه جنبه قومى و نژادى دارد) كه ما مردم ايران را اين مقدار در عمل لاقيد و لاابالى كرده اين است كه فلسفه قيام امام حسين براى ما كج تفسير شده، طورى تفسير كرده اند كه نتيجه اش همين است كه مى بينيم.

به قول جناب زيد بين على بن الحسين درباره مرجئه (مرجئه طايفه اى بودند كه معتقد بودند ايمان و اعتقاد كافى است، عمل در سعادت انسان تأثير ندارد، اگر عقيده درست باشد خداوند از عمل هر اندازه بد باشد، مى گذرد) هؤلاء أطمعوا الفساق فى عفو الله؛ يعنى اينها كارى كردند كه فساق در فسوق خود به طمع عفو خدا جرى شدند. اين عقيده مرجئه بود در آن وقت عقيده شيعه در نقطه مقابل عقيده مجئه بود، اما امروزه شيعه همان را مى گويد كه در قديم مرجئه مى گفتند. عقيده شيعه همان بود كه نص قرآن است الذين آمنوا و عملوا الصالحات، هم ايمان لازم است و هم عمل صالح.

 

تفسير سوم اين است كه اوضاع و احوالى در جهان اسلام پيش آمده بود و به جايى رسيده بود كه امام حسين عليه السلام وظيفه خودش را اين مى دانست كه بايد قيام كند، حفظ اسلام را در قيام خود مى دانست. قيام او قيام در راه حق و حقيقت بود. اختلاف و نزاع او با خليفه وقت بر سر اين نبود كه تو نباشى و من باشم، آن كارى كه تو مى كنى نكن بگذار من بكنم؛ اختلافى بود اصولى و اساسى.

اگر كس ديگرى هم به جاى يزيد بود و همان روش و كارها را مى داشت، باز امام حسين قيام مى كرد، خواه اينكه با شخص امام حسين خوشرفتارى مى كرد و يا بد رفتارى. يزيد و اعوان و انصارش هم اگر امام حسين متعرض كارهاى آنها نمى شد و روى كارهاى آنها صحه مى گذاشت حاضر بودند همه جور مساعدت را با امام حسين بكنند، هر جا را مى خواست به او مى دادند، اگر مى گفت حكومت حجاز و يمن را به من بدهيد، حكومت عراق را به من بدهيد، حكومت خراسان را به من بدهيد، مى دادند؛ اگر اختيار مطلق هم در حكومت ها مى خواست و مى گفت به اختيار خودم هر چه پول وصول شد و دلم مى خواست بفرستم مى فرستم و هر چه دلم خواست خرج مى كنم كسى متعرض من نشود، باز آنها حاضر بودند.

 

جنگ حسين، جنگ مسلكى و عقيده اى بود، پاى عقيده در كار بود، جنگ حق و باطل بود. در جنگ حق و باطل ديگر حسين از آن جهت كه شخص معين است، تأثير ندارد. خود امام حسين با دو كلمه مطلب را تمام كرد: در يكى از خطبه هاى بين راه به اصحاب خودش مى فرمايد (ظاهرا در وقتى كه حر و اصحابش رسيده بودند و بنابراين همه را مخاطب قرار داد):

«ألا ترون أن الحق لا يعمل به، و الباطل لا يتناهى عنه، ليرغب المؤمن فى لقاء الله محقا؛ (تحف العقول، ص 245)

آيا نمى بينيد كه به حق رفتار نمى شود و از باطل جلوگيرى نمى شود، پس مؤمن در يك چنين اوضاعى بايد تن بدهد به شهادت در راه خدا».

نفرمود: ليرغب الإمام، وظيفه امام اين است در اين موقع آماده شهادت شود. نفرمود: ليرغب الحسين، وظيفه ی شخص حسين اين است كه آماده شهادت شود. فرمود ليرغب المؤمن وظيفه هر مؤمن در يك چنين اوضاع و احوالى اين است كه مرگ را بر زندگى ترجيح دهد.

يك مسلمان از آن جهت كه مسلمان است، هر وقت كه ببيند به حق رفتار نمى شود و جلو باطل گرفته نمى شود وظيفه اش اين است كه قيام كند و آماده شهادت گردد.

 

اين سه جور تفسير يكى آن تفسيرى كه يك دشمن حسين بايد تفسير بكند. يكى تفسيرى كه خود حسين تفسير كرده است كه قيام او در راه حق بود. يكى هم تفسيرى كه دوستان نادانش كردند كه از تفسير دشمنانش خيلى خطرناك تر و گمراه كننده تر و دورتر است از روح حسين بن على.(ده گفتار، ص 247)

افزودن دیدگاه جدید