آيا تقاضاى آب براى على اصغر، برخلاف روحيه والاى امام (عليه السلام) بود؟
در اين باره اختلاف نظريه فراوان است; بعضى نوشته اند كه امام(عليه السلام) خطاب به لشكر عمر سعد فرمودند:«اُسْقُوا هذا الرَّضِيعَ»;(43)«اين كودك را سيراب كنيد.»
استاد شهيد مطهرى(رحمه الله)تقاضاى آب را برخلاف روحيه والاى امام (عليه السلام) مى دانند .(44)
ولى مرحوم آيتى] كه شهيد مطهرى در كتاب هايش به او عنايت ويژه اى دارد و از ايشان به عنوان فردى برجسته در تاريخ اسلام در روزگار ما ياد مى كند«مى نويسد: امام كودك تشنه كامى را به دست گرفت و گفت:«يا قَوم إِنْ لَمْ تَرْحَمُوني فَارْحَمُوا هذا الطِّفْلَ».(45)بعيد نيست كه امام (عليه السلام) على اصغر را به سوى سپاه عمربن سعد آورد به مردمان زمان خود و نسل هاى آينده بفهماند كه حكومت طاغوتىِ اموى انسان ها را مسخ كرده و از هويت انسانى وانسانيت دور ساخته است، تا آنجاكه به جاى دادن آب به كودك تشنه لب، گلويش را با تير دريدند.
علاّمه ملاّ احمد نراقى در طاقديس، در باب حضور على اصغر (عليه السلام) در مقابل دشمن و چگونگى برخورد آنان با آن حضرت، چنين مى سرايد:
هان! بياريد آن يكى فرزند من *** وان يكى نوباوه دلبند من
هين بياريدش به قربانگه برم *** بهر مهمانى به سوى شه برم
مادرش را گر به پستان نيست شير *** شير جوشد از دم پيكان تير
پس نهاد آن طفل بر قرپوس زين *** با نشاط آمد سوى ميدان كين
پس به كف بگرفت آن دُردانه را *** سوخت هم دل خويش و هم بيگانه را
شربت آبى طلب كرد از عدو *** تامگر تر سازد آن كودك گلو
جانب صد تير او را راست كرد *** عشق خونريزآنچه خود مى خواست كرد
شه گرفت آن طفل را بر روى دست *** گَرد خجلت بر رخ گردون نشست
چون پى قربانى اش بر كف نهاد *** شست دشمن از كمان تيرى گشاد
هين بگير اين جرعه آب زلال *** ديگر از بى شيرى اى كودك منال
آمد آن تير و نشستن در گلو *** اى جهان دون، تفو بر تو، تفو
بر گرفت آن طفل خون آلود را *** آن ذبيح كعبه مقصود را
طفل خون آلوده در آغوش شاه *** شه عنان گرداند سوى خيمه گاه
كى پرستاران بگيرندش زمن *** دادم از پستان پيكانش لَبَن(46)
پرچم عشق حسينى بين كه هفتاد و دو ملت *** در عجب از آن كه هفتاد و دو تن جانباز دارد
اى بنازم آن سپاهى را كه پيشاهنگ هنگش *** همچو اصغر، كودك شش ماهه اى سرباز دارد
افزودن دیدگاه جدید