شهادت حضرت على اصغر (ع) - كتب مختلف
هنگامى كه امام عليه السلام شهادت خاندان وفرزندانش را ديد و از آنان كسى جز امام و زنان و كودكان و فرزند بيمارش- امام سجّاد عليه السلام- نماند، ندا داد:
«هَلْ مِنْ ذابٍّ يَذُبُّ عَنْ حَرَمِ رَسُولِ اللَّهِ؟ هَلْ مِنْ مُوَحِّدٍ يَخافُ اللَّهَ فينا؟ هَلْ مِنْ مُغيثٍ يَرْجُوا اللَّهَ فِي إِغاثَتِنا؟ هَلْ مِنْ مُعينٍ يَرْجُوا ما عِنْدَاللَّهِ فِي إِعانَتِنا؟؛ آيا كسى هست كه از حرم رسول خدا دفاع كند؟ آيا خداپرستى در ميان شما پيدا مىشود كه از خدا بترسد و ستم بر ما روا ندارد؟ آيا فريادرسى هست كه براى خدا به فرياد ما برسد؟ آيا يارى كنندهاى هست كه با اميد به عنايت خداوند به يارى ما برخيزد؟».
با طنين افكن شدن نداى استغاثه امام عليه السلام، صداى گريه و ناله از بانوان حرم برخاست. امام عليه السلام به خيمهها نزديك شد و فرمود:
«ناوِلُوني عَلِيّاً ابْني الطِّفْلَ حَتّى اوَدِّعَهُ؛ فرزند خردسالم «على» را به من بدهيد تا با او وداع كنم».
فرزندش را نزد وى آوردند. امام عليه السلام در حالى كه طفلش را مىبوسيد، خطاب به او فرمود:
«وَيْلٌ لِهؤُلاءِ الْقَوْمِ إِذا كانَ خَصْمُهُمْ جَدَّكَ؛ بدا به حال اين گروه ستمگر آنگاه كه جدّت رسول خدا صلى الله عليه و آله با آنان به مخاصمه برخيزد؟». هنوز طفل در آغوش امام آرام نگرفته بود كه حرملة بن كاهل اسدى، او را هدف قرار داد و تيرى به سوى وى پرتاب كرد و گلوى او را دريد، خون سرازير شد، امام عليه السلام دستها را زير گلوى آن طفل گرفت تا از خون پر شد؛ آنگاه خونها را به سوى آسمان پاشيد و گفت:
«اللَّهُمَّ إِنْ حَبَسْتَ عَنَّا النَّصْرَ فَاجْعَلْ ذلِكَ لِما هُوَ خَيْرٌ لَنا؛ بار الها! اگر در اين دنيا ما (در ظاهر) بر اين قوم پيروز نشديم، بهتر از آن را روزى ما فرما».
بعد از شهادت آن طفل، امام عليه السلام از اسب پياده شد و با غلاف شمشير، قبر كوچكى كند و كودكش را به خونش آغشته ساخت و بر وى نماز گذارد (و دفن نمود). «1»
علّامه مجلسى مىافزايد: امام فرمود:
«هَوَّنَ عَلَىَّ ما نَزَلَ بي أَنَّهُ بِعَيْنِ اللَّهِ؛ اين مصيبت بر من آسان است، چرا كه در محضر خداست».
امام باقر عليه السلام فرمود: «فَلَمْ يَسْقُطْ مِنْ ذلِكَ الدَّمِ قَطْرَةٌ إِلَى الْأَرْضِ؛ از خون گلوى على اصغر كه امام آنها را به آسمان پاشيد، قطرهاى به زمين برنگشت!».
در روايت ديگرى آمده است كه امام حسين عليه السلام فرمود:
«لا يَكُونُ أَهْوَنَ عَلَيْكَ مِنْ فَصيلٍ، اللَّهُمَّ إِنْ كُنْتَ حَبَسْتَ عَنَّا النَّصْرَ، فَاجْعَلْ ذلِكَ لِما هُوَ خَيْرٌ لَنا؛ خدايا! فرزندم نزد تو كمتر از بچّه ناقه صالح پيامبر نيست. خدايا! اگر پيروزى (ظاهرى) را از ما دريغ داشتهاى بهتر از آن را روزى ما فرما!». «2»
معالى السبطين از قول ابومخنف شهادت طفل شيرخوار را به گونه ديگرى آورده است، مىگويد:
امام عليه السلام پس از شهادت على اكبر به خواهرش امّ كلثوم فرمود:
«يا اخْتاهُ اوُصيكِ بِوَلَدي الصَّغيرَ خَيْراً، فَانَّهُ طِفْلٌ صَغيرٌ وَ لَهُ مِنَ الْعُمْرِ سِتَّةُ أَشْهُرٍ؛ خواهرم! به فرزند خردسالم نيكى كن، او خردسال است و تنها شش ماه دارد».
امّ كلثوم عرض كرد: «برادرجان! اين طفل به مدّت سه روز است كه جرعه آبى ننوشيده است، از اين گروه كمى آب بطلب!».
امام عليه السلام با شنيدن اين سخن، طفلش را گرفت و به سوى دشمن روانه شد و فرمود:
«يا قَوْمِ قَدْ قَتَلْتُمْ أَخي وَ أَوْلادي وَ أَنْصارِي وَ ما بَقِي غَيْرُ هذَا الطِّفْلِ، وَ هُوَ يَتَلَظّى عَطَشَاً مِنْ غَيْرِ ذَنْبٍ اتاهُ إِلَيْكُمْ، فَاسْقُوهُ شَرْبَةً مِنَ الْماءِ؛ اى مردم! شما برادر و فرزندان و يارانم را كشتيد و كسى جز اين طفل كه بى هيچ گناهى از تشنگى مىسوزد، نمانده است، او را با جرعه آبى سيراب كنيد». «3»
و به تعبير «نفس المهموم» امام عليه السلام فرمود:
«يا قَوْمِ، إِنْ لَمْ تَرْحَمُوني فَارْحَمُوا هذَا الطِّفْلَ؛ اى مردم اگر به من رحم نمىكنيد به اين طفل خردسال رحم كنيد». «4»
امام عليه السلام در حال گفتن اين سخنان بود كه بناگاه تيرى از سوى ستمگرى سياه دل- حرملة بن كامل اسدى- حلقوم طفل را پاره كرد و از گوش تا گوش را دريد. امام حسين عليه السلام كف دستش را زير گلوى بريده طفل گرفت و چون از خون پر شد، آن را به آسمان پاشيد و در روايت ديگر آمده است، امام دستانش را زير گلوى طفل گرفت و گفت:
«يا نَفْسُ اصْبِري فيما أَصابَكِ، الهي تَرى ما حَلَّ بِنا في الْعاجِلِ فَاجْعَلْ ذلِكَ ذَخيرَةً لَنا في الْاجِلِ؛ اى نفس! در برابر اين همه مصيبت شكيبا باش! خدايا! تو مىبينى كه در اين دنياى فانى چه مصائبى براى ما رخ داده، پس آن را براى روز رستاخيزمان ذخيره ساز!». «5»
در روايت ديگرى آمده است كه امام عليه السلام گفت:
«اللَّهُمَّ أَنْتَ تَعْلَمُ أَنَّهُمْ دَعَوُنَا لِيَنْصُرُونا فَخَذَلُونا وَ أَعانُوا عَلَيْنا، اللَّهُمَّ احْبِسْ عَنْهُمْ قِطَرَ السَّماءِ، وَ احْرِمْهُمْ بَرَكاتِكَ، اللَّهُمَّ لا تُرْضِ عَنْهُمْ أَبَداً، اللَّهُمَّ إِنَّكَ إِنْ كُنْتَ حَبَسْتَ عَنَّا النَّصْرَ في الدُّنْيا، فَاجْعَلْهُ لَنا ذُخْراً فِي الْآخِرَةِ وَ انْتَقِمْ لَنا مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمينَ؛ خدايا! تو مىدانى كه اينان ما را دعوت كردند تا به يارىمان بشتابند ولى ما را رها كردند و در برابر ما بپاخاستند، خدايا! باران آسمان را از آنان دريغدار و آنان را از بركاتت محروم كن. خدايا هرگز از آنان خشنود مشو.
خدايا اگر در دنيا، پيروزى را از ما دريغ داشتهاى، آن را ذخيره آخرت ما قرار ده و از گروه ستمكاران انتقام ما را بستان». «6»
---------------------------------------------------------------
(1) مقتل الحسين خوارزمى، ج 2، ص 32 و بحارالانوار، ج 45، ص 46
(2) بحارالانوار، ج 45، ص 46- 47
(3) معالى السبطين، ج 1، ص 418
(4) نفس المهموم، ص 349
(5) معالى السبطين، ج 1، ص 419
(6) ينابيع المودّة، ج 3، ص 77
افزودن دیدگاه جدید