کیست که خاکش بوی گلاب گرفته

کیست که خاکش بوی گلاب گرفته

این که برایش ملک رکاب گرفته

بهر شهادت چنان شتاب گرفته

زودتر از دیگران جواب گرفته

سرکشی عشق او مهار ندارد

بس که به شوق آمده قرار ندارد

باز نمایان شده جلال پیمبر

باز تماشا شده جمال پیمبر

پرده بر انداخته کمال پیمبر

اینکه وصالش بُود وصال پیمبر

سمت عدو نه علی اکبر خیمه

می رود از خیمه ها پیمبر خیمه

حیدر کرار شد، زمان خطر گشت

لشگر کوفه تمام مثل سپر گشت

ریخت بهم دشت را و موقع برگشت

ضرب عمودی که خورد، واقعه برگشت

خون سرش بر روی عقاب چکید و...

راه حرم را ندید و شیهه کشید و...

آن بدن از جفا شکسته ترین را

آن بدن له شده به عرشه ی زین را

برد سوی دیگری، شکسته جبین را

لشگر آماده نیز خواست همین را

وای که شمشیرها محاصره کردند

از همه سو تیرها محاصره کردند

بی خبرانه زدند، بی خبر افتاد

خوب که بی حال شد ز پشت سر افتاد

در وسط قتلگاه تا پسر افتاد

در جلوی خیمه گاه هم پدر افتاد

وای گرفتند از دلم ثمرم را

میوه ی باغ مرا، علی، پسرم را

آه از این پیرمرد خسته، شکسته

سمت علی می رود شکسته، شکسته

آمد و دید آن تن خجسته، شکسته

در بدنش نیزه دسته دسته، شکسته

کاش جوانان خیمه زود بیایند

یاری این قامت شکسته نمایند

افزودن دیدگاه جدید