زود میپیچد به هر سو بویِ مویِ سوخته

زود میپیچد به هر سو بویِ مویِ سوخته

بر مشامم ميرسد هر لحظه بویِ سوخته

رَدّی از سیلی نمیماند به رویِ آفتاب

محو میگردد کبودی‌هایِ رویِ سوخته

آبله سر وا کند میسوزد از هر قطره آب

کار ِ آتش میکند آب وضویِ سوخته

سعی ِ بیجا ميکند وضع ِ گره را کورتر

دستِ شانه میکَنَد از ریشه مویِ سوخته

جامه يِ آتش گرفته سخت میچسبد به تن

دردسر ساز است دفن و شستشویِ سوخته

سوخت لب‌هایت شبیه ِ موی و رویت نیمه شب

تا گرفتی بوسه‌ای از آن گلویِ سوخته

افزودن دیدگاه جدید