وقت آن آمد كه خيزد ساقى و ساغر دهد

وقت آن آمد كه خيزد ساقى و ساغر دهد ----- ازغدير خم مييى از لعل روشنتر دهد 
روز عيش و عشرتست امروز الحق در خور است ----- مطرب ار مزمر نوازد ساقى ار ساغر دهد 
باده اى از رنگ ، گل و ز بوى مانند گلاب ----- وربنوشى از رخت گلهاى شادى بر دهد 
گوهر هوش آزمايى جوهر جان و خرد ----- آن كه سنگ بى بها را قيمت گوهر دهد 
روز روز عشرتست و دور دور ساغر است -----خاصه گر ساغر، نگارى چابك دلبر دهد 
باده از دست نگارين ، جان فزايد در بدن ----- خاصه گر نقل شراب از لعل جان پرور دهد 
روح را لذت فزايد باده گلرنگ ، ليك ----- باگل اندامى چو نوشى لذت ديگر دهد 
شاهدى نوشين دهن شيرين سخن كز دست او -----تلخ مى در كام جان شيرينى شكر دهد 
لعل او را گر ببوسى طعم نقل و مى دهد ----- جعد اورا گر ببويى بوى سيسنبر دهد 
شب اگر در خواب بينى زلف او در دست خويش ----- چون شوى بيدار، دستت نكهت عنبر دهد 
جام از دست بلورينش چو نوشى روح را ----- ياد ازجام ولاى ساقى كوثر دهد 
شمسه دين ، افسر آيين ، اميرالمؤمنين ----- آن كه فرق شمس را خاك درش افسر دهد 
آن كه فرمان ولى اللهيش را جبرئيل ----- در غدير خم ز حق بر دست پيغمبر دهد 
پيشواى دين كه آيين زو جمال و فر گرفت -----پيشوا آنست كايين را جمال و فر دهد 
مصدر امر است و عالم مشتق از فرمان اوست -----آرى آرى اشتقاق فعل را مصدر دهد 
او بود فرمانروا روح الامين فرمانبرش ----- هر چه فرمان باشد از حق او به فرمانبر دهد 
منبرى كاندر فرازش نام او خواند خطيب ----- عرش اعظم بوسه بر آن پايه منبر دهد 
ز ايزد اكبر ولايت دارد او بر ممكنات ----- آفرين برآن ولايت كايزد اكبر دهد 
روز فيروز تولاى ويست امروز و شمس ----- مژده اين روز را از مطلع خاور دهد 
مژده امروز گر ماه آورد يا آفتاب ----- مژدگانى راسليل موسى جعفر دهد 
بوالحسن فرزند موسى آن كه خاك درگهش -----مرده را مانند عيسى روح در پيكر دهد 

افزودن دیدگاه جدید