عيد غدير است و جهان در سرور

عيد غدير است و جهان در سرور ----- كون و مكان غرق نشاط است و نور 
بانگ طربخوانى كروبيان ----- سوى زمين مى رسد از آسمان 
شيعه كند فخر بر اهل زمين ----- زان گه بود در صف اهل يقين 
اهل يقينى كه مرامش ولاست ----- در نظرش آل على مقتداست 
اى شرف اهل ولايت ، غدير! ----- بركه سرشار هدايت ، غدير! 
آب حياتى كه سكندر نيافت ----- آن تويى و سوى تو بايد شتافت 
زمزم و كوثر ز تو كى بهترند؟ ----- آبروى خويش ز تو مى خرند 
خلقت گيتى چو خدا مى نمود ----- منبع آن از رشحات تو بود 
اين كه كند زنده همه چيز آب ----- زاب غدير است نه از هر سراب 
از ازل اين بركه به جا بوده است ----- آينه لطف خدا بوده است 
بر لب اين بركه باغ بهشت ----- دست ملايك گل آدم سرشت 
بركه نه ، بل قلزم آب حيات ----- بر لب آن كشتى اهل نجات 
بر لب اين بركه وضو كرد عشق ----- آبروى خويش از او كرد عشق 
قطره اى از آن كه ز دستش گريخت ----- خون شهيدان شد و بر خاك ريخت 
حرمت اين بركه ندانست كس ----- جز نبى و نايب ايشان و بس 
آوخ اگر معرفتى خلق داشت ----- كى به خود اين بركه فرو مى گذاشت ؟

افزودن دیدگاه جدید