قسم به جان تو اى عشق ، اى تمامى هست

قسم به جان تو اى عشق ، اى تمامى هست ----- كه هست هستى ما از خم غدير تومست 
در آن خجسته غدير تو ديد دشمن و دوست ----- كه آفتاب بود آفتاب بر سر دست 
نشان ز گوهر آدم نداشت هر كه نبود ----- به خم سراى ولايت خراب و باده پرست 
به باغ خانه تو كوثرى بهشتى بود ----- كه بر ولاى تو دلبسته بود صبح الست 
در آن ميانه كه مستى كمال هستى بود ----- به دور سرمديت هر كه مست شد پيوست 
بساط دوزخيان زمين ز خشم تو سوخت ----- چو در سپاه ستم برق ذوالفقار توجست 
هنوز اشك تو بر گونه زمان جارى است ----- ز بس كه آه يتيمان ، دل كريم تو خست 
ز حجم غربت تو مى گريست در خود چاه ----- از آن به چشمه چشمش هميشه آبى هست 
هنوز كوفه كند مويه در غريبى تو ----- زمانه از غم تنهايى ات به گريه نشست 
دمى كه خون تو محراب مهر رنگين كرد ----- دل تمامى آيينه ها ز غصه شكست 

افزودن دیدگاه جدید