مقتل امام حسین علیه السلام: رزم حضرت
شيخ مفيد - رحمه اللّه- پس از اينكه رفتن حسين عليه السّلام به جانب بند آب و كشته شدن برادرش عباس عليه السّلام را ذكر كرده است، گويد:
چون حسين عليه السّلام به سراپرده بازگشت، شمر بن ذى الجوشن با جماعتى از همراهان خود بر وى تاختند و او را فرو گرفتند مردى از ايشان كه مالك بن نسر كندى مى گفتند، شتابان آمد و حسين عليه السّلام را دشنام داد و شمشير بر سر آن حضرت زد و قلنسوه بر سر داشت آن را بدريد و به سر مبارك رسيد خون روان گشت و قلنسوه از خون پر شد حسين عليه السّلام فرمود:
به دست راست خود نخورى و نياشامى و خداى حشر تو را با ستمكاران كند و آن كلاه بينداخت و دستمالى خواست و زخم سر ببست كلاهى ديگر خواست بر سر نهاد و عمامه بر بست.
و طبرى همچنين آورده است مگر آنكه به جاى قلنسوه برنس ذكر كرده.
مترجم گويد: هر دو يكى است.
و پس از آن گويد: مانده شده بود پس آن مرد كندى بيامد و آن كلاه اول را برداشت خز بود چون نزد جفت خويش برد و او امّ عبد اللّه بنت حرّ خواهر حسين بن حرّ بدىّ بود و آن را مى شست از خون.
زنش گفت: آيا جامهء پسر دختر پيغمبر را كه ربوده اى در خانهء من آوردى بيرون بر.
و دوستان وى مى گفتند: اين مرد هميشه درويش و بيچاره بود تا بمرد.
طبرى گفت: ابو مخنف در حديث خويش آورده است كه: شمر بن ذى الجوشن با قريب ده نفر از پيادگان كوفى سوى آن منزل آمدند كه با روبنه و عيال او بدانجا بودند و ميان او و آن منزل حايل گشتند. حسين عليه السّلام فرمود:
واى بر شما اگر دين نداريد و از روز رستاخيز نمى ترسيد، در دنيا آزاد مرد باشيد و اصل و گوهر داشته باشيد، رحل و عيال مرا از اين سركشان و بى خردانخود حفظ كنيد.
شمر گفت: ذلك لك يا بن فاطمة؛ يعنى اين كار كنيم و تو حق دارى و با پيادگان نزديك او شدند و در ميان آنها بود ابوالجنوب كه عبد الرحمن جعفى نام داشت و ديگر قشعم بن عمرو بن يزيد جعفى و صالح بن وهب يزنى و سنان بن انس نخعى و خولى بن يزيد اصبحى و شمر آنها را تحريص مى كرد و بر ابى الجنوب گذشت.
مترجم گويد: همين ابى الجنوب است كه گاهى به تصحيف ابو الحتوف و ابو الخنوق مى خوانند.
و او تمام ساخته بود به آلات حرب و گفت: پيش رو ابو الجنوب.
گفت: تو را چه مانع مى شود؟
شمر گفت: با من چنين گستاخى مى كنى؟
او هم گفت: تو با من گستاخى مى كنى؟ و يكديگر را دشنام دادن گرفتند، ابو الجنوب پهلوانى پردل بود با شمر گفت: اينك اين نيزه را در چشم تو مى سپوزم. شمر بازگشت و گفت: به خدا سوگند اگر دسترسى يافتم تو را به سزا خواهم رسانيد.
افزودن دیدگاه جدید