ویژگیهای اساسی و مهم فقه جعفری

به نام خدا

با توجه به اهميت و ارزش احاديث امام صادق (عليه السلام) از حيث سنديت و اعتبار است كه ارزش تعليمات و آموزه هاى فقهى آن حضرت كه مشهور به فقه جعفرى است روشن و ارزيابى مى شود. همان فقه صحيح و اصيل اسلامى است كه از مبدأ وحى به وسيله پيامبر اكرم (صلّي الله عليه وآله) جهت هدايت بشر نازل گرديده است. چون مكتب امام صادق (عليه السلام)همان مكتب پيامبر(ص) است كه دست به دست به وسيله جانشينان آن بزرگوار به دست او رسيده است.
با توجه به اين حقيقت است كه فقه جعفرى در برابر فقه فقيهان روزگار امام صادق (عليه السلام) فقط يك اختلاف عقيده دينى ساده نبود، بلكه در عين حال دو مضمون متعرضانه را با خود حمل مى كرد.
نخست و مهمتر آنكه، اثبات بى نصيبى دستگاه حكومت از آگاهى دينى و ناتوانى آن از اداره امور فكرى مردم، يعنى در واقع عدم صلاحيتش براى تصدى مقام «خلافت».
و ديگر، مشخص ساختن موارد تحريف در فقه رسمى كه ناشى از مصلحت انديشى فقيهان در بيان احكام فقهى و ملاحظه كارى آنان در برابر تحكم و خواست قدرت هاى حاكم بود.
امام صادق (عليه السلام) با گستردن بساط علمى و بيان فقه و معارف اسلامى و تفسير قرآن به شيوهاى غير از شيوه عالمان وابسته به حكومتها عملاً به معارضه با آن دستگاه برخاسته بود و آن حضرت بدين وسيله تمام تشكيلات مذهبى و فقاهت رسمى را كه يك ضلع حكومت خلفا به شمار مى آمد تخطئه مى كرد، و دستگاه حكومت را از بعد مذهبى اش تهى مى ساخت، و در آموزه هاى امام صادق(عليه السلام) به ياران و نزديكانش بهره گيرى از عامل «بى نصيبى خلفا از دانش دين» به عنوان دليلى بر اينكه از نظر اسلام آنان را حق حكومت كردن نيست،به وضوح مشاهده مى شود، يعنى اينكه امام صادق (عليه السلام) در حقيقت آن مفهوم سياسى و مضمون معترضان هاى را كه در درس فقه و قرآن دارا بود صريحاً به شاگردان خود مىآموخت.
و در حديثى از آن حضرت چنين آمده است:
«نحن قوم فرضالله طاعتنا و انتم تأتمون بمن لا يعذر الناس بجهالته»
(ما كسانى هستيم كه خداوند فرمانبرى از آنان را فرض و لازم شناخته است. در حالى كه شما از كسى تبعيت مى كنيد كه مردم به خاطر جهالت او در نزد خدا معذور نيستند) يعنى مردم كه بر اثر جهالت رهبران و زمامداران نا اهل، دچار انحراف گشته، به راهى جز راه خدا، رفته اند: نمى توانند در پيشگاه خدا به اين عذر متوسل شوند. كه: ما به تشخيص خود راه خطا را نپيموديم، اين پيشوايان و رهبران ما بودند كه از روى جهالت، ما را به اين راه كشاندند. زيرا اطاعت از چنان رهبرانى، خود، كارى خلاف بوده است، پس نمى تواند كارهاى خلاف بعدى را توجيه كند.

 

منبع: سبطین

افزودن دیدگاه جدید