خون می رود هنوز ز چشم تر شما

خون می رود هنوز ز چشم تر شما

خیمه زده است ماه به گرد سر شما

 

آن زخمهای شعله فشان هفت اخترند

یا زخمهای جسم علی اکبر شما؟

 

آن کهکشان شعله ور راه شیری است

یا روشنان خون علی اصغر شما؟

 

دیوان کوفه از پی تاراج آمدند

گم شد نگین آبی انگشتر شما

 

از مکه و مدینه نشان داشت کربلا

گل کرد نور واقعه در خنجر شما

 

با زخم خویش بوسه به محراب می زدید

زان پیش تر که نیزه شود منبر شما

 

گاهی به غمزه یاد ز اصحاب می کنی

بر نیزه ، شرح سوره احزاب می کنی

 

علیرضا قزوه


افزودن دیدگاه جدید