پیامبر ما اینگونه بود: 3. نرمي در عين صلابت
در مسائل فردي و شخصي و آنچه مربوط به شخص خودش بود نرم و ملايم و با گذشت بود؛ گذشتهاي بزرگ و تاريخي اش يكي از علل پيشرفتش بود؛ اما در مسائل اصولي و عمومي, آنجا كه حريم قانون بود, سختي و صلابت نشان مي داد و ديگر جاي گذشت نمي دانست.
پس از فتح مكه و پيروزي بر قريش, تمام بديهايي كه قريش در طول بيست سال نسبت به خود او مرتكب شده بود، ناديده گرفت و همه را يكجا بخشيد؛ توبه قاتل عموي محبوبش حمزه را پذيرفت؛ اما در همان فتح مكه, زني از بني مخزوم مرتكب سرقت شده بود و جرمش محرز گرديد؛ خاندان آن زن كه از اشراف قريش بودند و اجراي حد سرقت را توهيني به خود تلقي مي كردند، سخت به تكاپو افتادند كه رسول خدا از اجراي حد صرف نظر كند؛ بعضي از محترمين صحابه را به شفاعت برانگيختند؛ ولي رنگ رسول خدا از خشم برافروخته شد و گفت: چه جاي شفاعت است! مگر قانون خدا را مي توان به خاطر افراد تعطيل كرد. هنگام عصر آن روز در ميان جمع سخنراني كرد و فرمود:
«اقوام و ملل پيشين از آن جهت سقوط كردند و منقرض شدند كه در اجراي قانون خدا تبعيض مي كردند؛ هر گاه يكي از اقويا و زبردستان مرتكب جرم مي شد، معاف مي شد و اگر ضعيف و زير دستي مرتكب مي شد، مجازات مي گشت. سوگند به خدايي كه جانم در دست اوست, در اجراي «عدل» درباره هيچ كس سستي نمي كنم هر چند از نزديكترين خويشاوندان خودم باشد.» (صحيح مسلم. ح,5 ص114)
افزودن دیدگاه جدید