7 بررسی زندگانی امام کاظم علیه السلام
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام عرض میکنم خدمت شما دوستان و عزیزان ساعات و لحظات خوبی را برای شما آرزو میکنم
ایام شهادت امام کاظم علیه السلام را خدمت شما تسلیت عرض میکنم
امام موسی بن جعفر علیه السلام فرزند امام صادق علیه السلام از مادری به نام حمیده که زنی بسیار با فضیلت هستند به دنیا آمد .
طبق فرمایش زیارت وارث فی الاصلاب الشامخه و الارحام المطره ، در صلبهای بلند مرتبه و رحمهای پاک پرورش پیدا کرده و تعلیم داده شده الهی و دارای علوم لدنی و خدا دادی بودند .
دوران امامت امام موسی کاظه علیه السلام با دوران خلافت چهار خلیفه به نا حق عباسی مصادف بود که ظلمها و جنایتهای بسیاری را انجام دادند و مصیبات زیادی را به اهل بیت عصمت و طهارت و جهان اسلام وارد نمودند ، امامت امام کاظم علیه السلام با دوران خلافت منصور دوانقی و محمد معروف به مهدی و هادی عباسی و هارون الرشید مصادف بود .
در جریان حرکتی کشتی انبیاء و سبیل صراط مستقیم لازم به بیان این نکته است که دائما ریزشهایی وجود داشته و دارد که از سبیل نجات جدا شده و در هلکات و درکات سقوط مینمودند .
در دوران امامت امام کاظم هم این ریزشها کما کان وجود داشته است که فرقه اسماعیلیه که امام موسی بن جعفر را به عنوان امام قبول ننمودند و بر اثر شبهاتی امام کاظم را به عنوان امام بعد از امام صادق قبول ننمودند .
و این یکی از اعتقادات ما است کسی که میگوید امام صادق را قبول دارم و به امامت امام کاظم ایمان ندارد در حقیت نه به امام صادق و نه به امامت ائمه قبل و نه به نبوت رسول اسلام و هیچکدام از انبیاء ایمان ندارد اگر کسی امامت امام صادق علیه السلام را آنگونه که باید و شاید ایمان داشته باشد وصی او را هم قبول دارد و اگر وصی او را قبول ندارد در حقیقت به خود او ایمان ندارد .
لذا انکار امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف انکار تمام انبیاء و مرسلین و تمام کتب انبیاء میباشد .
در اینجا اجازه بدید به یک مطلب مهم که جزو تدبیرات الهی برای تحقق وعده های الهی است اشاره نمایم تا معلوم شود چرا مثلا کار به نحوی پیش میرود که فرقه اسماعلیه یا واقفیه و یا دیگر فرق اسلامی منشعب از شیعه پدید میاید .
مثل امام زمان در تولد مثل تولد موسی در میان بنی اسرائیل بلکه به مراتب بالاتر از مثل موسی است .
اگر فرعونیان میدانستند که موسی در میان بنی اسرائی به دنیا خواهد آمد برای کشتن موسی فعالیت کردند تا بدنیا نیاید و یا در صورت تولد به قتل برسد و با تمام تدابیر فرعون موسی به دنیا آمد و تقدیر الهی جاری شد در مورد امام زمان خطر بسیار بزرگتر و تدبیر بسیار عجیب تر میباشد .
دشمن میداند دوازدهیمن جانشین پیامبر آخر الزمان مهدی بر پا کنند قسط و عدل است .
دشمن میداند که نسب مهدی از چه کسی است .
نشانه های پدران حضرت را میداند .
میداند که بزرگترین خطر برای حکومت جبارین مهدی است .
لذا برنامه ریزی میکند که قبل از بدنیا آمدن مهدی پدران او را ترور کند تا حکومت خود را اثبات نماید .
این تدبیر دشمن است ولی تدبیر الهی چیست .
جریان امامت بنا بر مصالح مختلف به نحوی است که دوست در مورد امام بعد از امام به حیرت میفتد ، زمانی که دوست به حیرت بیفتد دشمن به طریق اولی خط امامت را گم میکند تا وعده خدا تحقق پیدا کند و بزگترین معجزات اتفاق بیفتد یعنی تولد خاتم الاوصیاء و خلاصه الانبیاء ، تولد حضرت مهدی یکی از بزگترین معجزات الهی است ، در امان ماندن امام از گزند دشمنی که حد اقل در طول دویست و پنجاه سال تلاش میکند مهدی که نتیجه وعده انبیاء است بدنیا نیاید .
شما نگاه کنید وقتی دوستان امام صادق شک میکنند در امامت امام کاظم و به امامت اسماعیل قائل میشوند ، وقتی که در امامت امام رضا شک میکنند و واقفیه پدید میاید ، در امامت امام جواد و امام هادی شک میکنند و به امامت احمد بن موسی بن جعفر قائل میشوند دشمن در تحیری عجیب تر بسر میبرد وخط امامت را گم میکند .
لذا تولد حضرت مهدی معجزه ای عجیب تر از میلاد حضرت موسی میباشد .
در تاریخ میبینیم وقتی که امام صادق علیه السلام به دست منصور دوانقی به شهادت میرسد منصور دوانقی برای اینکه نقشه شوم قتل پدران حضرت مهدی را تکمیل نماید به حاکم مدینه دستور میدهد جانشین امام صادق را پیدا کن و او را گردن بزن .
این زمان زمانی است که عبد الله بن جعفر برادر امام کاظم نیز بنا بر نقلهایی ادعای امامت داشت و مردم در حیرت بسر میبردند .
زمانی که حاکم مدینه جویای وصی و وصیت امام صادق علیه اسلام میشود میبند که امام صادق علیه السلام پنج شخص را به عنوان وصی خود معرفی نموده است ، اول خلیفه وقت منصور را ، دوم حاکم مدینه که سعایت و بدگویی میکرد را ، سوم برادر امام کاظم یعنی عبد الله جعفر بن محمد را و چهارم امام کاظم را و پنجم همسر امام صادق حمیده خانم را .
زمانی که حاکم مدینه نامه نوشت به منصور و کسب تکلیف نمود منصور هم متحیر شده که چه کند اگر قرار است که سر وصی امام صادق بریده شود سر منصورو حاکم مدینه نیز باید بریده شود .
و البته اهل بیت عصمت و طهارت فرزندان زیادی هم داشتند که همه دارای فضیلیت بودند و دشمن به راحتی نمیتوانست امام را پیدا نماید و تا امام شناسایی میشد ، امر امامت به امام بعد منتقل گردیده بود تا زمانی که امامت در سن پنج سالگی به حضرت مهدی روحی و ارواح العالمین له الفداء منتقل گردید و توطئه دشمنان نقش بر آب گردید .
در مورد امام کاظم و هر کدام از ائمه شیعه حتی دانشمندان غیر شیعه هم مطالب مهمی را بیان کرده اند که تنها به ذکر یک مورد اشاره میکنیم هیثمی در کتاب صواعق المحرقه صفحه دویست و سه در رابطه با امام کاظم علیه السلام مینویسد :
موسی کاظم وارث علوم ودانشهای پدر و دارای فضل و کمال بود وی در پرتو عفو گذشت بردباری فوق العاده ای که در رفتار با مردم نادان از خود نشان داد کاظم لقب یافت و در زمان او هیچ کس در معارف الهی و دانش و بخشش به پایه او نمیرسید .
خوب نگاه کنید که چه اعتراف عجیبی یعنی اگر امام صادق کسی است که امام اعظم دیگر فرق اسلامی دو سال در نزد او درس خواند و خود ابو حنیفه اعتراف میکند اگر آن دو سال که در خدمت امام صادق نبودم چیزی از علم در دست من نبود وارث علم امام صادق ، امام کاظم میباشد که به اعتراف سیوطی کسی به پایه علمی او نمیرسد .
و اعتراف دیگر اینکه اسامی و القاب اهل بیت عصمت و طهارت بیان گر حقیقتی در قسمت وجودی آنها میباشد چرا به امام موسی بن جعفر امام کاظم و یا باب الحوائج میگویند ...
یک مطلب کلیدی را ما باید مورد نظر داشته باشیم ، اینکه برای شناخت
سبیل انبیائ و تمییز آن صراط از مسلک و طریق باطل شناخت حاکمان معاصر هر امام که چگونه زندگی کرده اند و چه رفتاری داشته اند چرا که بنا بر تفکر غیر مکتب حق که شیعه است آنها واجب التبعیه بوده اند زمانی که رفتار آنها را مورد بررسی قرار میدهیم فطرت هر انسانی آن حکام و کسانی که ان حکام را تایید نموده اند را محکوم مینماید .
در تفکر صحیح اسلامی ظالم حتی نمیتواند امام جماعت شود چه برسد به رهبری یک جامعه ولی متاسفانه در تفکر انحرافی در اسلام رهبری یک فاسق و ظالم مانند یزید هم بر جامع اسلامی مورد قبول واقع میشود .
یکی از خلفاء زمان امامت امام کاظم علیه السلام منصور دانقی است ، خلافت از سفاح به منصور رسید سفاح کسی است که خلافت بنی امیه را منقرض نمود و خلافت بنی عباس را تثبیت نمود در حالات سفاح آمده که به کمک ابو مسلم با شعار عوام فریبانه اینکه حکومت حق اهل بیت عصمت و طهارت است بر علیه بنی امیه قیام نمود و انقدر از بنی امیه کشت که بشمار نمیاید حتی مردگان بنی امیه را از قبرها بیرون آورد و میسوزاند و کشتگان بنی امیه را جلوی سگها می انداخت .
بعد از سفاح نوبت به منصور رسید منصور کسی بود که نفاق بنی عباس در ادعای دروغین که حکومت را به اهل بیت بدهیم نشان داد کسی که امام صادق را به شهادت رساند و توطئه برای شهادت امام کاظم انجام داد بدترین اذیتها را به شیعیان روا داشت در بعضی اوقات به یک نفر هزار تازیانه زده است و کسی که رذیلتها اخلاقی زیادی داشت .
حتی یاران خودشان را کشتند تا خلافت برای آنها تضمین شود ، منصور بزرگترین یار و حامی بنی عباس که بواسطه تلاش او بنی عباس به حکومت رسیده بود را نیز از میان برداشت ، زمانی که منصور اراده کرد که ابو مسلم را به قتل برساند گفت من را زنده بگذار تا در آینده اگر برای تو خطری پیش آمد تو را یاری نمایم منصور گفت خطری بزرگتر از تو برای من نیست .
شما ببینید آیا حق با بنی امیه است یا بنی عباس که هر دو با هم جنگ دارند شیعه میگوید حق با هیچ کدام ولی غیر شیعه میگوید حق با هر دو است و هر دو واجب التبعیه هستند .
حق با معاویه است یا با علی ابن ابی طالب که با هم جنگ کردند شیعه میگوید با علی علیه السلام و غیر شیعه میگوید حق با هر دو است .
حق با معاویه که خلیفه اموی است و دستور به لعن علی علیه السلام داد میباشد یا با مامون که گفت هر کس برای معاویه فضیلتی قائل شود من ضامن خون او نیستم غیر شیعه میگوید حق با هر دو است .
آیا حق با منصور که ابوحنیفه را شلاق زد میباشد و یا با ابو حنیفه که شلاق خورد کدام بر حق بودند و کدام بر باطل غیر شیعه میگوید که حق با هر دو است .( سیوطی در کتاب تاریخ الخلفاء صفحه دویست و پنجاه و نه )
ممنون از شما
افزودن دیدگاه جدید