داستان امام جواد علیه السلام و شفای فرزند بیجان
فیض روح القدس
در برخی آیات قرآن کریم به کرامات و معجزات اولیاء الهی و پیامبران عظیم الشأن اشاره شده است و این روشن میسازد که آنان با اجازهی خداوند میتوانند در عالم تکوین تصرف کرده و کارهای خارق العاده انجام دهند.
قرآن سخن حضرت عیسی علیه السلام را به بنی اسرائیل اینگونه بیان میفرماید: «...اَنّی اَخْلُقُ لَکُمْ مِنَ الطّینِ کَهَیْئَةِ الطَّیْرِ فَاَنْفُخُ فیهِ فَیَکُونُ طَیْراً بِاِذْنِ اللّهِ وَ اُبْرِیءُ الْاَکْمَهَ وَ الْاَبْرَصَ وَ اُحْیِ الْمَوْتی بِاِذْنِ اللّهِ وَ اُنَبِّئکُمْ بِما تَأْکُلُونَ وَ ما تَدَّخِرُونَ فی بیوتِکُمْ اِنَّ فی ذلِکَ لَآیَةً لَکُمْ اِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنینَ»؛(1) «من از گل برای شما [چیزی] به شکل پرنده میسازم، آنگاه در آن میدمم، پس به اذن خدا پرندهای میشود؛ و به اذن خدا نابینای مادرزاد و پیس را بهبود میبخشم؛ و مردگان را زنده میگردانم؛ و شما را از آنچه میخورید و در خانههایتان ذخیره میکنید، خبر میدهم؛ مسلماً در این [معجزات]، برای شما ـ اگر مؤمن باشید ـ عبرت است.»(2)
در این آیه ظهور کرامات متعدد از اولیای الهی از جمله جاندار شدن اجسام بیجان، شفا یافتن امراض لاعلاج و صعب العلاج، زنده شدن مردگان و آگاهی از رازهای نهفتهی انسانها به اذن خداوند متعال مورد تأیید قرار گرفته است. امّا طبق باورهای پیروان مکتب اهل بیت علیهم السلام این امر مختص پیامبران نیست و جانشینان آنان و اولیاء خاص خداوند که تداومبخش راه پیامبر خاتم حضرت محمد صلی الله علیه و آله هستند نیز مشمول این آیه میشوند.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. آل عمران / 49.
2. همان.
در اینجا به نقل نمونهای از معجزات امام جواد علیه السلام در مورد زنده شدن مردگان میپردازیم.
شفای فرزند بیجان
در زمان امامت حضرت جواد علیه السلام مردی به نام شاذویه که قبیلهی آنان تیرهای از بنی امیه بودند بر خلاف باورهای تبارشان، فقط خود او و همسرش به امامت حضرت جواد علیه السلام اعتقاد داشتند. علت گرایش آنان نیز اعجازی بود که از وجود مبارک پیشوای نهم علیه السلام در مورد فرزندشان رخ داده بود.
ماجرا از این قرار بود که شاذویه روزی به طور اتفاقی همراه رفیقش به حضور امام محمد تقی علیه السلام رفت. در آن جلسه محمد بن سنان نیز حاضر بود.
امام به آنان خوشآمد گفت و درود فرستاد و فرمود:
ای شاذویه! در نظر تو موضوعی است که میخواهی آن را پیش ما مطرح کنی و نیز دلیل و نشانهای نیز بر امامت ما میخواهی! تو این راز را نزد کسی آشکار نکردهای!
وقتی که شاذویه سخنان حضرت را ـ که از مکنونات قلبیاش آگاه بود ـ شنید به امامت و حقانیت آن گرامی یقین کرد و او فهمید که حضرت جواد علیه السلام از خاندان وحی، اهل بیت نبوّت و میراثدار رسالت است.
امام به وی فرمود: ای شاذویه! تو میخواهی ما برایت انگیزهی آمدنت و نیازی را که تو را پیش ما کشانده، بیان کنیم!
شاذویه در حالی که از کلمات امام علیه السلام ذوقزده شده بود، گفت:
آری سرورم! من اینجا نیامدهام مگر به خاطر اینکه راز دل مرا آشکار کنی، سؤالم را پاسخ دهی و نیازم را بگویی!
حضرت جواد علیه السلام فرمود: بله، همسر تو باردار است و به زودی پسری به دنیا میآورد. همسرت در هنگام تولد این فرزند زنده خواهد ماند. او همسر خوبی است و از قبیلهی امیه است. برو نزد همسرت!
شاذویه گفت: بله ای ابا جعفر!
رفیق شاذویه که به امام جواد علیه السلام اعتقادی نداشت، گفتگوی وی با امام را بر نتابید و او را مذمت کرد و گفت:
ابوجعفر این سخنان را به خاطر پیشبرد امامت خویش به زبان آورد؛ امّا شاذویه سخن او را نپذیرفت.
شاذویه پس از اینکه از محضر امام علیه السلام مرخّص شد به خانهاش آمد. وی همسرش را در آستانهی مرگ دید؛ امّا چون به گفتهی امام جواد علیه السلام اعتقاد داشت، زیاد نگران نشد و آرامش خود را حفظ کرد. پس از مدتی عیالش نوزاد پسری به دنیا آورد که مرده بود.
او دوباره به حضور امام رسید و وقتی نزدیک رفت، امام فرمود: ای شاذویه! آیا آنچه را که در مورد همسر و فرزندت گفته بودم درست بود؟
او گفت: بله ای آقای من! اما چرا دعا نکردی تا پسرم زنده به دنیا بیاید؟
امام فرمود: آیا این را از ما میخواهی؟
شاذویه گفت: بله سرورم!
امام فرمود: امّا سرنوشت او مقدّر شده است و حکم الهی در مورد او جاری است.
او با لحنی ملتمسانه گفت: پس فضل و کرامت شما چه میشود؟
محمد بن سنان نیز به یاری او شتافته و با اصرار و التماس شاذویه را تأیید کرد و گفت: آقا جان! از خدا بخواهید تا پسر او را زنده کند!
لبهای امام به حرکت در آمد و با خداوند متعال به نجوا پرداخت: خداوندا! تو به رازهای درونی بندگانت آگاهی! شاذویه دوست دارد که فضل و رحمت و کرامت تو را ببیند، پس خدایا! پسر او را برایش زنده کن!
در همین لحظه امام خم شد و سر مبارکش را به شاذویه نزدیک نموده و فرمود: برو به نزد پسرت که خداوند او را برایت زنده کرد!
شاذویه با شتاب تمام از محضر پیشوای نهم خارج شد در حالی که از شنیدن زنده شدن پسرش سر از پا نمیشناخت. وقتی خبر به مادر بچه رسید، او از اعتقادات فاسد قبیلهاش تبری جسته و به مذهب اهل بیت گروید و امام جواد علیه السلام را به عنوان امام برگزید.
کسانی که در منزل شاذویه شاهد معجزهی امام نهم بودند، همگی شیعه شدند.(1)
______________________________
1. الهدایة الکبری، حسین بن حمدان خصیبی، مؤسسه البلاغ، بیروت، 1411 ق، ص 307.
افزودن دیدگاه جدید