سيرى در رساله حقوق امام سجاد عليه السلام (جلد اوّل) 8
- حق غريزه شهوت « قسمت دوم »
عفت و پاكدامنى
روشن است كه محكوم به حاميت هاى نفسانى و حيوانى ، هرگز قادر به پاسخگويى و اجابت دعوت و نداى عقل نيست ؛ چون در حقيقت عنان اختيار و سرنوشت خود را به دست نيروى غريزه مى گذارد و از آن جا كه غريزه شهوت يكى از نيرومندترين غرائز بشر است ، چنانچه زمام انسان را به دست گيرد، به تدريج رابطه انسان را با همه مكارم اخلاقى و امور معنوى قطع مى كند. از اين رو انسان بايد از آغاز در تقويت ملكه عفت و پاكدامنى تلاش كند و خود را در حصن حصين عفت و تقوا قرار دهد:
الا فَصُونوها و تصوَّنوا بها(503).
((هم خود را در حصار تقوا قرار دهد و هم از سقوط اين حصار پيشگيرى كند)).
بنيان ازدواج به يك لباس تشبيه شده و ملكه عفت و تقوا هم به لباس تشبيه شده است .
در قرآن كريم آمده است :
و لباس التَّقوى ذلك خير(504).
((لباس پرهيزگارى بهتر است )).
خاصيت لباس اين است كه انسان را از سرما، گرما و گزند حوادث حفظ مى كند و عيوب احتمالى انسان را مى پوشاند، همان خاصيت را عفت و تقوا دارد؛ و به همان دليلى كه بايد از لباس حفاظت كرد تا آلوده ، مندرس و نجس نشود و در معرض باد و باران قرار نگيرد، بايد از تقوا و عفت هم محافظت كرد، زيرا بدون حفاظت از ملكه عفت و تقوا، نمى توان سلامت انسان را در مقابله با طغيان غرائز تضمين كرد. بنابراين امام سجاد عليه السلام در ضمن بين حقوق غريزه شهوت فرمودند:
فَحِفظُهُ ممَّا لا يحلُّ لك و الاستعانةُ عليه بغض البصر فانه مِن اعون الاعوان .
((اين غريزه را بايد از آلوده شدن به حرام صيانت كرد و در اين راه ، اينگونه راهنمايى مى فرمايند كه بايد از چشم بستن بر نامحرم اين نيرو را كمك كرد)).
ايمان يك ادعاى صرف نيست و گفته كسى كه ادعاى ايمان دارد پذيرفته نمى شود. امام صادق عليه السلام فرمودند:
ملعون ملعون ، مَن قال الايمان قول بلا عمل (505).
((آن كه با زبانش اظهار ايمان كند و عمل نكند، ملعون است ملعون است )).
شرط ايمان عمل است و عمل ، توجه به فرمانهاى دينى است .
قل للمومنين يَغُضُّوا من ابصارهم و يحفَظُوا فُرُوجهم ذلك ازكى لهم انَّ اللّه خبير بما يَصنَعون # و قُل لِلمؤ مِنات يَغضُضنَ من ابصارِهنَّ و يَحفَظن فروجَهُنَّ(506).
((به مومنان بگو چشمهاى خود را (از نگاه به نامحرمان ) فرو گيرند، و عفاف خود را حفظ كنند؛ اين براى آنان پاكيزه تر است ؛ خداوند از آنچه انجام مى دهند آگاه است و به زنان با ايمان بگو چشمهاى خود را (از نگاه هوس آلود) فروگيرند، و دامان خويش را حفظ كنند)).
در شرع مقدس هر عملى كه عفت را به مخاطره بيندازد ممنوع است و از آن جمله ، خلوت كردن با نامحرم . در ميان علما، بعضى از مشاهير به خصوصياتى شهرت پيدا كرده اند. در اين جمع ، شخصيتى است به نام ((مقدس اردبيلى )) كه عنوان قداست به او نسبت داده شده است ؛ يعنى پروا، پرهيز و تورع او از گناه و محرمات ، او را به اين نام شهره كرده است . نقل مى كنند كه وقتى از ايشان سوال شد كه اگر در يك باغ وسيعى با نامحرمى تنها شود چه مى كند؟ ايشان فرمود: كه خدا بايد يارى كند(507).
اساسا، در برابر نقش وسوسه انگيز نفس انسان كه او را به سوى گناه دعوت مى كند، جز اين كه خود را در قلعه مستحكم و نفوذناپذير تقوا و عفت قرار دهد، چاره اى وجود ندارد؛ و اين جا مكانى نيست كه انسان با غرور بر نفس و يا غرور ايمانى بخواهد ادعاى حفاظت و تدين و ايمان كند.
قوت بازوى پرهيز به خوبان مفروش ... كه در اين خيل حصارى به سوارى گيرند
اگر حصار تقوا و عفت ، با چشم فرو بستن به روى نامحرم ، نگهبانى و صيانت نشود، حتى يك نگاه مى تواند آن را فرو ريزد و منهدم كند؛ و اين يك خيال بافى است كه انسان براى خودش مصونيت قائل باشد. موهومات جديدى كه امروزه در بعضى گفته ها و سخن ها متعارف شده كه مى گويند: نگاه نكردن به خانم ها هنگام صحبت كردن موجب بى احترامى به آنها است . وسوسه هاى شيطانى و بى خبرى از نص صريح قرآن است كه هم به مردم مسلمان فرمان مى دهد و هم به زن مسلمان كه : قل للمومنين يغضوا من ابصارهم هم مردان مومن بايد چشم را به روى نامحرم ببندند، و هم زنهاى مومنه بايد چشم از روى نامحرم برگيرند و هيچ قيد و تخصيصى بر اين اطلاق و عموم وارد نشده است ؛ و ما در مباحث حق چشم از آفات و خطرات هرزگى چشم و عدم تورع و پرهيز از حرام به تفصيل سخن گفتيم .
تربيت اولاد و فرزندان
به هرحال ، نيروى غريزه ، به دليل نيرومندى و قوت حتما تقويت ملكه عفت و تقوا را مى طلبد و از سوى ديگر، تربيت صحيح فرزندان و هدايت درست غريزه ، از ديگر آموزش هاى معارف دين است . قرآن مى فرمايد:
يا ايُّها الَّذين آمنوا لِيَستَئذِنكُمُ الَّذين مَلَكَت اَيمانُكُم و الَّذين لم يَبلُغوا الحُلُم منكَ ثلاث مرّات مِن قَبل صلوةِ الفجرِ و حين تَضَعونَ ثيابَكُم منَ الظَّهيرةَ و من بعدِ صلوةِ العِشاءِ(508).
((اى كسانى كه ايمان آورده ايد! بردگان شما، و همچنين كودكانتان كه به حد بلوغ نرسيده اند، در سه وقت بايد از شما اجازه بگيرند: پيش از نماز صبح ، و نيمروز هنگامى كه لباسهاى (معمولى ) خود را بيرون مى آوريد، و بعد از نماز عشاء)).
اين دستور صريح وحى است : اى انسان هاى مومن ! در سه وقت ، فرزندان نابالغ خود را در خلوت گاه خود راه ندهيد: قبل از اذان صبح ، هنگام ظهر و استراحت و بعد از نماز عشا كه موقع آغاز استراحت است ؛ كه در خلوت گاه و بستر معمولا انسان پوشش و لباس مناسب را كنار مى گذارد. فرد نابالغ ، نبايد شما را بدون پوشش مناسب ببيند. اين دستور روشن قرآن است كه اطفال و فرزندان را بايد از ديدن مناظر مهيج و شنيدن كلمات محرك دور نگه داشت . در روايتى از رسول اكرم صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم وارد شده است كه فرمودند:
الصَّبىُّ و الصَّبىُّ و الصَّبىُّ و الصَّبيَّةُ و الصَّبيَّةُ و الصَّبيَّةُ يُفرَّقُ بينهم فى المضاجعِ لعشرِ سنينَ(509).
((هم دو طفل پسر خردسال ، هم يك پسر و يك دختر خردسان و هم دو دختر خردسال را وقتى به سن ده سال رسيدند، بايد بستر آنها را از يكديگر جدا كرد)).
اين در حالى است كه از منظر معارف دين اظهار محبت به اطفال ، يك تعليم و توصيه اكيدا اخلاقى است و در سير پيامبر نوشته اند:
اذا اصبح رسول اكرم صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم مَسَحَ على رؤ وس وُلده (510).
((وقتى حضرت از خواب برمى خاستند، دست محبت و عنايتش را بر سر فرزندانش مى كشيد)).
يا در روايتى به عنوان نمونه از امام صادق عليه السلام نقل شده است كه حضرت مى فرمايند:
اكثروا من قُبلةِ اولادكم فانَّ لكم بكلِّ قُبلَة درجة فى الجَنَّةِ(511).
((فرزندان خود را زياد ببوسيد و با اين بوسه ، محبت خود را به فرزندانتان هديه كنيد؛ كه به ازاى هر بوسه ، خداوند يك درجه براى شما در آخرت قرار داده است )).
در بعضى از روايات وارد شده پيامبر در جايى نماز مى خواندند، حضرت سيدالشهداء عليه السلام طفل خردسالى بود و در حال نماز بر گردن رسول اكرم صلى اللّه عليه و اله و سلم مى نشست . حضرت با ملاطفت او را برمى داشتند و با مدارا به زمين مى گذاشتند تا اين كه نماز پايان پذيرفت .
فردى يهودى آن جا بود، گفت : اين چگونه برخوردى است كه شما با فرزند و طفلى صغير مى كنيد؟! حضرت فرمود: هركس ايمان داشته باشد، با فرزندان خردسال اينگونه رفتار مى كند. اين لطافت روح ، باعث شد كه آن يهودى اسلام آورد.
با اين كه اظهار محبت به خردسال و اطفال صغير توصيه شده است در عين حال مى بينيم از منظر ديگر امام صادق عليه السلام مى فرمايند:
اذا بَلَغَتِ الجاريةُ ستَّ سنينَ فلا ينبغى لكَ ان تُقَبِّلُها(512).
((وقتى دختر به سن شش سال رسيد، ديگر نامحرم حق ندارد او را ببوسد)).
اظهار محبت از طرف نامحرم به دخترى كه به سن شش سال رسيده ممنوع است و جالب تر اين كه از اميرالمومنين عليه السلام روايت شده است كه :
مباشرةُ المَراةِ ابنَتَها اذا بَلَغَت ستَّ سنينَ شُعبَة من الزِّنا(513).
((مادر نسبت به دختر شش ساله اش بايد رعايت كند و در محدوده آلت تناسلى دست نبرد و اگر چنين كند، نوعى زنا محسوب مى شود)).
در سخن ديگرى از امام باقر عليه السلام وارد شده است كه فرمودند:
ايَّاك و الجِماع حيثُ يَراكَ صبىّ يُحسِنُ ان يَصِفَ حالَك (514).
((انجام عمل زناشويى در مقابل طفلى كه قادر بر درك زيبايى و زشتى مسائل است ، ممنوع است )).
همه عواملى كه موجب بدآموزى و بيدار كردن غريزه خفته انسان است ممنوع شمرده شده و به عكس ، تمرين به امور صحيح اخلاقى و عبادى مورد توصيه است .
امام موسى بن جعفر عليه السلام از اميرالمومنين عليه السلام نقل مى كند كه فرمودند:
مُرُوا صبيانَكُم بالصَّلاةِ اذا كانوا ابناءَ سبعِ سنين (515).
((فرزندانتان را به نماز تشويق كنيد وقتى به هفت سال رسيدند)).
آموزش در كودكى ، نقشى اساسى در شكل گيرى تربيت انسان دارد. بسيارى از بى عفتى ها و انحرافات ، ريشه در عدم پرورش و يا تربيت غلط انسان در كودكى دارد؛ به عبارت ديگر تربيت صحيح انسان ، همراه با ايجاد محيط امن و مناسب و دور نگه داشتن او از فضاى آلوده گناه در دوران كودكى ، شرط اساسى براى رشد طبيعى روح و فطريات انسانى است . اين نكته براى والدين قابل توجه است كه همان گونه كه به سلامت جسمى فرزند خود حساس اند، بايد نسبت به رشد مناسب ، سلامت و صحت روحى و كمالات اخلاقى او نيز كوشا باشند؛ كه غفلت از اين مهم ، موجب عوارض و عواقبى است كه هرگز در بزرگسالى قابل جبران نخواهد بود.
همان طور كه پيش تر گفته شد امام صادق عليه السلام نقل كردند كه پدر بزرگوارشان به هنگام عبادت افراطى در مقابل تعديل و به حكم وظيفه تربيتى پدر نسبت به فرزند فرمودند:
يا بُنَىَّ دونَ ما اراكَ تَصنَعُ فانَّ اللّه عزَّ وَ جَلّ اذا احبَّ عبدا رَضِىَ عنه باليسير(516).
((پسرم ! كمتر از اين عمل كن كه خداوند اگر بنده اى را دوست بدارد با اعمال كم هم از او راضى مى شود)).
حتى نسبت به نحوه عبادت و كيفيت عبادت ، پدر و مادر بايد اِعمال نظر كنند. در سخنى از رسول اكرم صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم نقل شده است روزى به اصحاب فرمودند:
ويل لاطفالَ آخرَالزَّمانِ من آبائِهم فَقِيل يا رسول اللّه من آبائهمُ المشركينَ فقالَ لا من آبائهمُ المومنينَ لا يعلِّمونَهُم شيئا من الفَرائِضِ و اذا تَعَلَّمُوا اولادُهُم مَنَعُوهُم و رَضُوا عنهم بِعَرَض يَسِير منَ الدُّنيا فانا منهم بريء و هم منِّى بِرَاء(517).
((واى بر فرزندانى كه آخرالزمان به دنيا مى آيند از پدرانشان ! سوال كردند: از پدران مشرك به وجود مى آيند؟ فرمودند: نه ، از همان پدران مومن ، پدران مومنى كه در آموزش و تربيت فرزندان ، ياد دادن واجبات و محرمات مسامحه مى كنند و همه اهتمام آنها امور دنيوى فرزندانشان است ، من از آنها بيزارم و آنها نيز از من دورند)).
اين نكته ، حساسيت بزرگان و اولياى دين را نسبت به تربيت فرزندان بيان مى كند و ما ان شاءاللّه تفصيل بيشتر اين مطلب را در حقى كه فرزند بر والدين دارد ذكر مى نماييم .
اهميت عقل در وجود انسان
دين اسلام ، علاوه بر تربيت در كودكى و آماده ساختن كودك براى مرحله بزرگسالى ، روشهاى گوناگونى براى هدايت راهنمايى و بزرگسالان ارائه نموده است كه يكى از آنها يارى جستن از نيروى عقل و انديشه است ؛ اميرالمومنين عليه السلام در اين باره فرموده اند:
كفاك من عقلك ما اوضح لك سُبُل غَيِّكَ من رُشدك (518).
((يكى از فوايد سرمايه عقل براى انسان اين است كه راه صحيح را از راه انحرافى نشان مى دهد)).
عقل راه صحيح را به انسان نشان مى دهد و مى گويد كه نسبت به اعمال غريزه تا كجا بايد پيش رفت . اگر انسان زمام اختيارش را به دست هواى نفس بسپرد، عقل او تحت الشعاع قرار مى گيرد. حضرت اميرالمومنين عليه السلام مى فرمايند:
لا يجتمع العقل و الهوى (519).
((عقل با هواى نفس در يك جا جمع نمى شود)).
حضرت در روايت ديگرى مى فرمايند:
انَّك ان اطَعتَ هواك ، اصمَّك و اعماك (520).
((اگر از هواى نفس اطاعت كردى ، كوروكر مى شوى )).
اگر انسان هواى نفس را غلبه داد و عقل را به فراموشى سپرد، در نتيجه هم گوشش چيزى جز نداى غريزه نخواهد شنيد و هم چشمش چيزى جز مناظرى كه غريزه به او نشان مى دهد نخواهد ديد. پس بايد انسان در مبارزه سنگين با نيروى غريزه ، زمام خود را به عقل و فكر بسپارد؛ نه اين كه عقل و فكر را مغلوب هواى نفس كند. اولين قدم در اين راه ، سالم نگه داشتن انديشه ، و فكر نكردن به گناه و خطاكارى است . اميرالمومنين عليه السلام مى فرمايند:
من كثر فكرهُ فى المعاصى دَعته اليها(521).
((كسى كه زياد به گناه بينديشد، عاقبت به دامن گناه سقوط خواهد كرد)).
يعنى آلوده شدن ذهن با انديشه گناه ، قدرت انديشيدن نسبت به عواقب و عوارض يك اقدام را از انسان سلب مى كند.
اميرالمومنين عليه السلام در سخن ديگرى مى فرمايند:
كم من شهوة ساعة قد اورَثَت حُزنا طويلا(522).
((چه بسيار كه ساعتى به برآورده كردن تمايلى سپرى شود و موجب حزن و اندوه طولانى شود))
گيرم كه ساعات و ايام را به كام دل گذراندى ، اما آيا هيچ انديشيده اى كه چه آينده پرملال و پرغصه اى را براى خود رقم مى زنى .
پس اولين تعليم و آموزش عمومى در انتخاب راه درست در اعمال غرائز و تمايلات ، يارى جستن از نيروى عقل ، انديشه و فكر اين سرمايه عظيم انسانى است .
چشم پوشى از گناه و ياد مرگ
دومين نكته در مورد غريزه شهوت كه در سخن امام سجاد عليه السلام هم آمده است ، چشم فروبستن ، بر نامحرم و نارواست . كه در سخنان منسوب به اميرالمومنين عليه السلام نيز آمده است :
ليس فى الحواس الظاهرة شيء اشرف من العين فلا تُعطُوها سُؤ لَها فَيَشغَلَكُم عن ذكرِ اللّه (523).
((چشم ، يكى از شريف ترين اعضاى بدن انسان است . نبايد آن را به هرزگى عادت داد كه هر چه دل مى خواهد او بنگرد؛ كه اگر او نگاه كرد، مانند تيرى در دل اثر مى كند و انسان را به انحراف مى كشاند)).
و آنچه كه در سخن امام عليه السلام در گام سوم مورد تاكيد قرار گرفته است :
كثرةِ ذكرِ الموتِ و التَّهَدُّدِ لنفسك باللّه و التَّخويفِ لها به .
(( فراموش نكردن مرگ و روز باز پسين ، به انسان يادآور مى شود كه اين دنيا و تنعمات و لذائذ و كام جوئيهايش را پايانى است و مرگ روزگارى به سراغ انسان مى آيد و عمر دنيا براى انسان ها بسيار كوتاه است :
الموت كَسَهم مُرسَل عليك و عمرُك بقدر مسيره اليك (524).
((مرگ ، مانند تيرى است كه روز تولد از چله كمان به سمت انسان رها شده است و ميزان عمر انسان و طول اقامت انسان در اين دنيا فاصله زمانى است كه اين تير به هدف اصابت كند)).
بالاخره روزگار عمر به پايان مى رسد و در پيشگاه پروردگار روز حساب و پاسخ گويى به تك تك اعمال ، گفتار و كرده ها فرا مى رسد، قرآن از زبان لقمان نقل مى كند:
يا بنىَّ انَّها ان تَكُ مثقالَ حَبَّة مِن خَردَل فَتَكُن فى صَخرَة او فى السَّموات او فى الارض يات بها اللّه (525).
((فرزندم ! اگر اين اعمال تو به اندازه يك مثقال حبه اى از دانه خردل هم باشد و در زير صخره سنگى از آسمان ها باشد در صحنه قيامت خدا آنها را در پيش چشم تو مجسم خواهد كرد)).
گناهانى كه در خلوت و جلوت مرتكب شده اى ، روزى كه يوم تبلى السرائر نام دارد، آشكار مى شود و در مقابل چشم خلق اولين و آخرين عيان مى شود. اللّهم لا تفضحنى على رؤ وس الاشهاد من العالمين (526) و انسان را به افتضاح و آبروريزى در پيش چشم همه مخلوقات از روز اول آفرينش تا آخر آفرينش مى كشاند و هيچ چيز از چشم تيزبين الهى پنهان نمى ماند.
حضرت اميرالمومنين عليه السلام فرمودند:
اتقوا معاصى اللّه فى الخلوات ، فان الشاهد هو الحاكم (527).
((از معصيت خداوند در خلوت بپرهيز؛ زيرا قاضى كسى است كه خود شاهد ارتكاب گناه است )).
عذاب الهى كه نشات گرفته از خشم و غضب خداست ، هرگز خاموش شدنى نيست . رسول اكرم صلى اللّه عليه و اله و سلم درباره آتش فرمودند:
فَوَ الَّذى نفسى بيده لَهى اعرف باصحابها من الوالدة بولدها(528).
((قسم به جان خودم ، كه آتش به اصحاب خودش از مادر نسبت به فرزند آشناتر است )).
اين آتش انسان را به كام خود مى برد و هيچ مانعى هم وجود ندارد.
يوم يفرُّ المرءُ من اخيه # و امِّهِ و ابيه # و صاحبته و بَنِيه # لكلِّ امرِئ منهم يَومَئِذ شَان يُغنيه (529).
((روزى كه انسان از برادرش مى گريزد، و از پدر و مادر و زن و فرزندانش مى گريزد. در آن روز هركس به فكر كار خويش است )).
آن روز بسيار نزديك است ؛ فقط كسانى كه ايمان و اعتقادشان ضعيف باشد آن روز را دور مى بينند.
انَّهم يرونهم بعيدا # و نراه قريبا(530).
((آنها (كسانى كه ايمان و اعتقادشان ضعيف است ) آن روز را دور مى بينند، ولى ما آن را نزديك مى دانيم )).
انسان بايد توجه داشته باشد كه اين دنيا تداوم ندارد و حاصل اعمال و رفتار او در قيامت به صورت بهشت و جهنم و نعيم و عذاب الهى تجسم پيدا مى كند؛ و اگر كسى اسير طغيان غريزه شد و فرمان الهى را شكست ، در نتيجه خود را دچار عذابى كرده است كه نشات گرفته از خشم و غضب ذات ذوالجلال الهى است .
در فرمايش ديگرى از امام سجاد عليه السلام در دعاى افتتاح مى خوانيم :
ايقَنتُ انَّك انت ارحم الرَّاحمين فى مواضع العفو و الرحمة و اشد المعاقبين فى موضع النَّكال و النِّقمَة (531).
((اگر در جايگاه عفو و رحمت نسبت به بندگانت بنشينى ، تو مهربان ترين مهربانانى ؛ اما اگر مبنا، شكنجه و مجازات و انتقام باشد، تو سخت ترين كيفركنندگانى )).
اين سنت آفرينش و تقدير الهى است كه گناه و نافرمانى موجب خشم و سخط پروردگار است و آتش نيز سزاى كسى است كه با اين اعمال زشت موجبات سخط و غضب الهى را فراهم آورده است .
روابط نامشروع و كيفرهاى آن
در مواردى كه راه هاى مشروع براى ارضاى غريزه جنسى فراهم بوده است مومنان راه صحيح را رفته اند، قرآن مى فرمايند:
والَّذين هم لِفُروجِهِم حافظون # الا على ازواجهم او ما مَلَكَت ايمَانِهم فانَّهم غَيرَ مَلومِين # فَمَنِ ابتَغَى وَرَاءَ ذلك فاولئك هم العادون (532).
((كسانى كه غريزه خود را محافظت كردند و در اشباع و ارضاى آن از طريق مشروع اقدام كردند، از مومنينى هستند كه به آنها وعده فلاح و رستگارى داده شده ، اما اگر كسى اين سنت را شكست و اين قانون را رعايت نكرد، سركشى و فرمان شكنى كرد و مسير صحيح را رعايت نكرد، استحقاق عذاب الهى را دارد)).
اين گناه از جمله گناهانى است كه خداوند بزرگ در كتاب مجيدش براى بعضى از اين مصاديق تنبيه و حد، تعيين فرموده است . يك مصداق فراگذاردن پا از حدود مقرر الهى در ارضاى غريزه زنا است . امام باقر عليه السلام از رسول اكرم صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم نقل مى كند كه فرمودند:
فى الزِّنا خمسُ خِصال يَذهَب بماءِ الوَجهِ و يورثُ الفَقر و يَنقُص العُمُر و يُسخِط الرحمنَ و يُخَلِّد فى النار نعوذُ باللّه من النار(533).
((در زنا پنج ويژگى است : اولين مورد اين است كه آبروى انسان را مى برد؛ دوم آن كه باعث فقر و نادارى مى شود؛ نتيجه سوم اين است كه موجب نقصان و كمبود عمر مقرر انسان مى شود؛ نتيجه چهارم و پنجم مربوط به امور آخرت است يكى اين كه خدا را به غضب و خشم مى آورد. و ديگر اين كه موجب خلود در آتش است . و از آتش به خدا پناه مى بريم )).
در روايت ديگرى از امام باقر عليه السلام نقل شده است كه فرمودند:
كان ابى يقول : اذا زَنَى الزَّانى خَرَجَ منه روحُ الايمان (534).
((پدرم امام سجاد عليه السلام فرمودند: انسان زناكار وقتى اقدام به اين عمل زشت مى كند، در حقيقت پيوند خود را با ايمان بريده است ، - روح لطيف ايمانى از آن جسم پرواز مى كند - و اين مكان خبيث ديگر جاى آن روح لطيف نخواهد بود)).
مرحوم صدوق روايتى را به رسول اكرم صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم نسبت مى دهد كه حضرت فرمودند:
لن يعمل ابن آدم عملا اعظم عند اللّه عزَّ وَ جَلّ من رجل قَتَلَ نَبِيَّا او اماما او هَدَمَ الكعبةَ التى جعلها اللّه قبلة لعبادهِ او افرغ ماءَهُ فى امراة حراما(535).
((هيچ عملى نزد خداوند گناهش بالاتر از سه كار نيست : اول آن كه كسى اقدام به كشتن پيامبر و يا امام كند، دوم اين كه اقدام به هدم و ويران كردن كعبه كند؛ و سوم اين كه از طريق نامشروع با زنى رابطه برقرار كند)).
رسول اكرم صَلى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم اين سه كار را در كنار يكديگر قرار داده و حرمت و شدت تنفر و خشم و غضب خدا نسبت به اين سه عمل را مساوى دانسته اند؛ يعنى پيغمبركشى و قتل امام ، تخريب خانه كعبه و زنا هر سه در يك جايگاه قرار دارد. گناه بالاتر از زنا، عمل زشت ناپسند و مذموم اكتفاى مرد به مرد و در تعبير قرآن لواط است .
عن ابى عبداللّه عليه السلام قال : قال رسول اكرم صلى اللّه عليه و آله و سلم : من جامع غلاما جاء جُنُبَا يوم القيامةِ لا يُنَقِّيه ماءُ الدُّنيا و غضب اللّه عليه و لعنهُ و اعدَّ له جهنم وَ سات مَصيرا ثم قال انَّ الذَّكَر ليركَبُ فيهتزُّ العرش لذلك (536).
((اگر كسى اين عمل خلاف فطرت ؛ يعنى عمل لواط را انجام بدهد. روز قيامت ، جنب وارد صحراى محشر مى شود و در حقيقت آب دنيا او را تطهير نمى كند. اين شخص با اين كارش ، مغضوب درگاه الهى است و خدا جايگاه او را فقط آتش جهنم قرار داده است . بعد فرمودند: كه اين عمل ؛ يعنى نزديكى مرد با مرد، موجب اهتزاز عرش الهى است ؛ يعنى اين عمل خلاف ، عرش خدا را به لرزه درمى آورد)).
زشتى اين گناه در روايت ديگرى از امام صادق عليه السلام به اين صورت بيان شده است :
حُرمَة الدُّبُر اعظمُ من حُرمةِ الفَرَجِ و انَّ اللّه اهلك امَّة لحرمة الدُبُر و لم يهلك احدا لحرمةِ الفَرَج (537).
((خداوند گناه عمل لواط را بالاتر از عمل زنا قرار داده است چه اين كه اقوامى به دليل ارتكاب اين گناه به هلاكت رسانيد ولى اين كار را درباره زنا انجام نداد)).
و در قرآن درباره قوم لوط مى فرمايند:
انك لتاتون الفاحشة ما سبقكم بها من احد من العالمين (538).
((شما به كارى اقدام كرديد كه قبل از شما هيچ يك از بندگان چنين عملى را انجام نداده بودند)).
به خاطر اين انحراف ، خداوند قوم لوط را هلاك فرمود: در حالى كه براى عمل زنا، خداوند هيچ قومى را هلاك نفرموده است . اين دو مصداق و ساير موارد مثل اكتفاى زن به زن و تنزل و انحطاط اخلاقى و شخصيتى انسان تا حد اكتفا و ارضا از طريق نزديكى و مجامعت با حيوانات و يا استمنا، همه انحراف از مسير طبيعى خلقت و شرع است . كه در همه اديان الهى و آسمانى ممنوع شده است .
خداوند علاوه بر عذاب الهى كه وعده داده است ، آثار وضعى و عكس العملهاى طبيعى نيز در ناموس آفرينش براى آنها قرار داده است كه هم مورد تاكيد روايات و نقل معصومين عليهم السلام است و هم در گفتار گذشتگان اين مطلب زياد آمده است . در سخنى از امام صادق عليه السلام نقل شده است كه فرمودند:
كانت امراة على عهد داوود ياتيها رجل يَستَكرِهُها على نفسها فالقَى اللّه عزَّ وَ جَلّ فى قلبها فقالت له انَّك لا تاتينى مرَّة الا و عند اهلك مَن ياتيهم قال فذهب الى اهله فوجد عند اهله رجلا فاتى به داود عليه السلام فقال يا نبىَّ اللّه وجدتُ هذا الرجل عند اهلى فاوحى اللّه الى داود قل له كما تَدِينُ تُدَانُ(539).
((در زمان داوود پيغمبر، مردى بود كه به سراغ زنى مى رفت و او را مجبور مى كرد كه با او عمل نامشروع انجام مى دهد. يكى از اين روزها خدا به اين زن الهام فرمود كه به اين مرد بگويد: هربار كه تو سراغ من مى آيى ، مطمئنا كسى هم به سراغ ناموس تو مى رود. اين مرد متنبه شد. سرزده وارد خانه خود شد و نامحرمى را نزد همسر خويش يافت . دست آن مرد را گرفت و به عنوان شكوه به محضر داوود پيغمبر برد. خداوند به داوود وحى فرستاد كه بگو جزاى تو همان گونه است كه عمل كردى )).
اثر وضعى و طبيعى تجاوز به ناموس ديگران ، مورد تعدى قرار گرفتن ناموس خود انسان است . امام باقر عليه السلام مى فرمايند:
كان فيما اوحى اللّه الى موسى عليه السلام مَن زَنَى زُنِىَ بِهِ و لو فى العَقَبِ من بعده (540).
((اگر كسى مرتكب زنا شود، خودش و اهلش مورد تجاوز قرار مى گيرند؛ اگر چه با چند واسطه )).
عفت و پاكدامنى
همانگونه كه در مباحث سابق گفته شد، قرار گرفتن در چهارچوب عفت و تقوا براى نجات از طغيان غريزه و آثار سوء مترتب بر آن ، يك الزام عقلى است . در سخنى از امام باقر عليه السلام روايت شده است كه فرمودند:
ما من عبادة افضلُ من عفة بطن و فرج (541).
((هيچ عبادتى ارزشمندتر از منزه نگه داشتن غريزه خوردن و آشاميدن و غريزه شهوت نيست )).
در سخنى ديگر از رسول اكرم صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم روايت شده كه فرمودند:
عليكم بالعفاف و ترك الفجور(542).
((شما ملزميد كه خلاف كارى ها را ترك كنيد و عفت و پاكدامنى پيشه كنيد)).
ابان بن سويد نقل مى كند كه از امام صادق عليه السلام پرسيدم :
ما الَّذى يُثبتُ الايمان فى العبد؟ قال الَّذى يُثبِتُهُ فيه الورعُ و الَّذى يُخرِجهُ منه الطَّمَع (543).
((چه چيزى ايمان را در دل انسان راسخ و ثابت مى كند؟ به چه وسيله ، ايمان ثبات پيدا مى كند و ديگر هيچ عارضه اى نخواهد توانست اين حصن و اين ديوار را خراب كند؟ در جواب فرمودند: آن چيزى كه ايمان را در مومن راسخ و ثابت مى كند، ورع و پرهيز از گناه است و آن چيزى كه ايمان را از دل انسان مومن بيرون مى برد، طمع و حرص است )).
و جالب اين است كه روزه يكى از عباداتى است كه پروا و پرهيز و ورع را به انسان تمرين مى دهد. رسول اكرم صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم در سخنى كه در جمعه آخر ماه مبارك شعبان بيان داشته اند، فرموده اند:
قد اقبل اليكم شهر اللّه بالبركة و الرحمة و المغفرة ... قال اميرالمومنين عليه السلام فقمت فقلت : يا رسول اللّه ! ما افضل الاعمال فى هذا الشهر؟ فقال : يا ابالحسن افضل الاعمال فى هذا الشهر الورع عن محارم اللّه (544).
((حضرت در اين خطبه ، مژده آمدن ماه مبارك رمضان ، ماه بركت و رحمت و مغفرت الهى را دادند و سخنانى را بيان فرمودند. در انتهاى اين خطبه اميرالمومنين عليه السلام برخاستند و سوال كردند: در اين ماه الهى كدام عمل از همه اعمال ، بهتر و ارزشش بالاتر است ؟ شايد در نظر مردمى كه در مسجد بودند و ما كه اين سخن را مى شنويم اين باشد كه نماز بيشتر بخواند، افطار بدهد، از مومنان دست گيرى كند، ولى پاسخ اين بود كه فرمودند: ارزش پرهيز و دورى جستن از محرمات الهى و گناه ، بسيار زياد است . سخنى از رسول اكرم صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم نقل شده كه فرمودند:
لَرَدُّ المؤ من حراما يعدل عند اللّه سبعين حجّة مبرورة (545).
((چشم پوشى از گناه در پيشگاه الهى معادل هفتاد حجّى است كه مورد قبول درگاه او واقع شده است )).
طمع ، ايمان را از دل انسان بيرون مى برد، انسان را به بردگى و بندگى مى كشاند و او را به ذلت ، خوارى و پستى در دنيا و آخرت سوق مى دهد؛ و تنها راه مقبله با غريزه خطرناك طمع ورزى پرهيز از گناه است ؛ حتى گناه در انديشه ، در فكر و در خيال . حضرت اميرالمومنين عليه السلام مى فرمايند:
مَن كثُر فكره فى المعاصى دعته اليها(546).
((اگر كسى فكرش را به سمت گناه آزاد گذاشت ، طبعا به وادى گناه سقوط مى كند)).
در سخنى از همان حضرت عليه السلام روايت شده است كه فرمودند:
صيامُ القَلب عَن الفِكر فِى الاثَام اَفضلُ مِن صيام البطن عن الطعام (547).
((فضيلت روزه فكر و انديشه براى جلوگيرى از آلوده شدن به گناه بيشتر از روزه شكم از غذا و نوشيدنى است )).
در سخن ديگرى از امام صادق عليه السلام روايت شده است كه فرمودند:
انَّ عيسَى عليه السلام قال للحواريَّين ... انَّ موسى امَرَكُم ان لا تَزِنوا و انا آمُرُكم ان لا تُحَدِّثوا انفسكم بالزِّنا فضلا عن تَزِنوا فانَّ من حَدَّث نفسه بالزِّنا كان كَمَن اوقَدَ بى بَيت مُزَوَّق فافسد التَّزاويقَ الدُّخانُ و ان لم يَحتَرق البيتُ(548).
((حضرت عيسى عليه السلام به اصحاب و حواريونش فرمود: موسى بن عمران شما را دستور داد كه زنا نكنيد؛ من شما را فرمان مى دهم كه : حتى فكر گناه زنا را نيز نكنيد چه رسد به اين كه مرتكب اين عمل شويد. كسى كه فكر و انديشه گناه و نافرمانى در ذهنش راه پيدا كند، مانند كسى است كه در يك خانه و اتاق در بسته و نقاشى شده و زينت يافته آتش روشن كند و دود آتش همه زينت ها و سفيدى ها را تباه و سياه كند؛ اگر چه خانه را آتش نزند)).
پس فكر و انديشه گناه هم براى انسان خطر آفرين است و بهترين راه براى اين كه انسان بتواند در مقابل سركشى و طغيان غريزه ، مقاومت كند اين است كه علاوه بر اشباع غريزه ، ورع و پاكدامنى پيشه كند.
ياد مرگ ، برترين عامل بازدارنده
در پايان اين حق ، آخرين قسمت از سخن امام سجاد عليه السلام را بررسى مى كنيم كه فرمودند:
و كثرةِ ذكرَ الموتِ و التَّهَدُّد لنفسك باللّه و التَّخويفِ لها به و باللّه العصمةُ و التَّاييد.
از آن رو كه عمر انسان محدود است ، نبايد در دنيا غافل باشد و بايد بداند كه آنچه در اين دنيا عمل مى كند؛ حاصلش را در جهان آخرت خواهد ديد و اين يك قانون قطعى الهى است كه حاصل سركشى و فرمان شكنى ، عذاب پروردگار است ؛ همان طور كه حاصل فرمانبرى و اطاعت بهشت قرب و رضوان الهى است . در يكى از فرازهاى دعاى كميل ، اميرالمومنين عليه السلام مى فرمايند:
و انت تَعلم ضعفى عن قليل من بَلاءَ الدُّنيا و عقوباتِها و ما يجرى فيها من المكارهِ على اهلها، على انَّ ذلك بلاء و مكروه قليل مَكثُهُ، يَسير بقائُه ، قصير مدَّتُه فكيف احتمالى لبلاء الاخرة ، و جليل وقوع المكاره فيها، و هو بلاء تطول مدَّتُهُ و يَدوُم مَقامُه و لا يُخَفَّفُ عن اهله ، لانَّهُ لا يكون الا عن غضبك و انتقامك و سخطك و هذا ما لا تقوم له السموات و الارض (549).
((خدايا! تو مى دانى كه من ضعيف و ناتوان ، قدرت تحمل عذاب و عقوبات دنيا را با اين كه گذرا و كوتاه مدت است ، ندارم . خدايا! بنده ضعيف و ناتوانى كه قدرت تحمل آتش دنيا را ندارد، چگونه مى تواند آتشى را كه از خشم و غضب تو برافروخته است و مدتش بى نهايت است و آسمان و زمين تاب وتوان تحمل آن را ندارند، تحمل كند؟)).
عجيب اين است كه قرآن نسبت به دوزخيان و اهل آتش ، تعبير لطيفى بيان مى فرمايد كه گوياى ارتباط و پيوند گناه و آتش است . نسبت دوزخيان و آتش را نسبت پدر و مادر به فرزند و ريشه به ميوه مى داند؛ و اين تشبيه در خطبه مولا اميرالمومنين عليه السلام هم آمده است كه مى فرمايند:
فكونوا من ابناء الاخرة و لا تكونوا من ابناء الدنيا فانَّ كلَّ وَلَد سَيُلحَقُ بابيهِ يوم القيامةِ(550).
((اى مردم ! فرزند آخرت باشيد نه فرزند دنيا؛ زيرا هر فرزندى در قيامت به پدر خود ملحق مى شود)).
يعنى اگر شما برده دنيا شديد؛ در دل دنيا خفتيد و دنيا را براى آرامش خواستيد، در قيامت هم با دنيا و حاصل آن محشور مى شويد و اگر دامن آخرت را برگزيديد، در قيامت هم با آخرت محشور مى شويد؛ و خلاصه ، بهشت و جهنم محصول اعمال خود انسان است . رسول اكرم صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم درباره بهشت مى فرمايند:
الجنّة ماؤ ها عذب و تربتها طيبة فيها قيعان بيض غرسها سبحان اللّه و الحمد للّه و لا اله الا اللّه و اللّه اكبر(551).
((بهشت سرزمينى است كه آبش گوارا و خاكش خوشبو است و درختان آن حاصل اذكار سبحان اللّه و الحمد للّه و لا اله الا اللّه و اللّه اكبر است )).
ويژگى هاى آتش و جهنم
درباره جهنم هم قرآن به صراحت مى فرمايد.
فاتَّقوا النَّار الَّتى وَقُودُها النَّاس و الحجارة (552).
((آتشى كه هيزم آن ، خود انسان ها و سنگ ها هستند)).
چون سجودى يا ركوعى مرد كشت چون كه پريد از دهانش حمد حق چون ز دستت رست ايثار و زكات چون ز دستت زخم بر مظلوم رست چون ز خشم ، آتش تو در دلها زدى آتشت اين جا چو آدم سوز بود شد در آن عالم سجود او بهشت مرغ جنت ساختش رب الفلق گشت اين دست آن طرف نخل و نبات آن درختى گشت از او زقوم رست مايه نار جهنم آمدى آنچه از وى زاد مرد افروز بود
اين تناسب اعمال ، شخصيّت او را در قيامت طعمه آتش قرار مى دهد و اين همان مؤ انست و دلبستگى مادر و فرزندى ، بلكه قوى تر از آن ، ميان آتش و گناهكار برقرار است . در سخنى از رسول اكرم صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم ذكر شده است ، كه فرمودند:
فَوَالّذى نفسى بيده لهى اعرف باصحابها من الوالدةِ بولدها(553).
((قسم به جان خودم كه آشنايى و آگاهى لهيب آتش به اصحاب جهنم از آشنايى مادر به فرزند بيشتر است )).
در قرآن مجيد مى خوانيم :
اذا راتهم من مكان بعيد سَمِعوا لها تغيظا و زفيرا(554).
((وقتى آتش جهنم طعمه خود را از مكان دورى مى بيند، با فرياد و ناله خشم آلود و گوش خراش به سمت آن حركت مى كند و او را در دام مى اندازد)).
و اين آتشى است كه در آن روايت آمده كه اهل زنا و گناه و كسانى كه فريب قوه شهوت و طغيان غريزه جنسى را خوردند در برمى گيرد آتشى دايمى است :
خالدين فيها ما دامت السموات و الارض (555).
((تا آسمان و زمين برقرار است ، در آتش باقى مى مانند)).
در قرآن كريم آمده است :
نار اللّه الموقدة # التى تطَّلِع على الافئدة (556).
((آن آتش را (خشم ) خدا افروخته ، شراره آن بر دلها شعله ور است )).
آتش دنيا اگر جسم را مى سوزاند، آتش آخرت دل و قلب را مى سوزاند.
حضرت پيامبر صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم يادى از آتش كردند و چنين فرمودند:
اتَرَونَها حَمراء مثل ناركم هذه التى توقدون انَّها لاشدُّ سوادا من القار(557).
((آيا شما گمان مى كنيد آتش جهنم در آخرت مثل آتش اين دنيا سرخ رنگ است ؟ سياهى آن از سياهى قير شديدتر است )).
در دعايى از ادعيه صحيفه سجاديه از امام سجاديه عليه السلام نقل شده است :
اللّهم انى اعوذبك ... من نار نورها ظلمة و هيِّنُهآ اليم (558).
((خدايا! به تو پناه مى برم از آتشى كه نورش ظلمت و تاريكى است و نرمى آن دردناك و آزاردهنده است )).
سخنى از سخط و غضب و آتش الهى نسبت به طغيان و فرمان شكنى است ؛ اما ابواب توبه و رحمت الهى نيز بر روى بندگانش گشوده است و خدا وعده داده است كه :
ان اللّه يغفر الذنوب جميعا(559).
((همانا خداوند همه گناهان را مى آمرزد)).
بنابراين ، خدا همه گناهان را مى آمرزد مگر شرك ؛ چرا كه مى فرمايد:
ان اللّه لا يغفر ان يشرك به (560).
((خداوند، گناه شرك به او را نمى آمرزد)).
گناهكاران و خطاكاران بايد بدانند كه ياس از رحمت و مغفرت خدا، يكى از بزرگترين گناهان است . با توجه به اين كه توبه ، انابه ، پشيمانى و ندامت آنها مقبول درگاه الهى قرار مى گيرد، از گناهان گذشته ، خطاها، فرمان شكنى ها و نافرمانى ها به درگاه پروردگار توبه نكنند؛ كه خدا همه گناهان را مى آمرزد. رسول اكرم صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم فرمودند:
التائب من الذنب كمن لا ذنب له (561).
((آن كه از گناه توبه كند، مثل كسى است كه گناهى ندارد)).
و اگر كسى جدا و از صميم دل خدا را بخواند و از او بخواهد كه از گناه و خطايش بگذرد، خدا او را طبق وعده خود مى آمرزد؛ منتها بايد به اين نكته توجه داشته باشيم كه توبه و استغفار، امرى قلبى و جدى است ، نه صرف گفتن به زبان و اقرار ظاهرى ، كه امام هشتم عليه السلام فرمودند:
من استغفر بلسانه و لم يندم بقلبه فقد استهزء بنفسه (562).
((اگر كسى با زبان استغفار كند و از صميم دل پشيمان نباشد در حقيقت خود را به سخره گرفته است )).
ما براى اين كه توجه كنيم كه پشيمانى و ندامتمان نسبت به گناهان و خطاها و كوتاهى ها در پيشگاه ذات ذوالجلال الهى جدى است ، بايد قدر لحظه ها را بدانيم و از همه اشتباهات ، خالصانه و صميمانه به پيشگاه الى توبه كنيم كه ان شاءاللّه مقبول درگاه الهى واقع مى شود.
منابع :
503- نهج البلاغه ، ص 111، خطبه 191.
504- سوره اعراف ، آيه 26.
505- بحارالانوار، ج 66، ص 19، حديث 1.
506- سوره نور، آيه 30 و 31.
507- جواهرالكلام ، ج 13، ص 296.
508- سوره نور، آيه 58.
509- وسايل الشيعه ، ج 20، ص 231، حديث 25506.
510- بحارالانوار، ج 101، ص 99، حديث 75.
511- وسايل الشيعه ، ج 21، ص 485، حديث 27656.
512- وسايل الشيعه ، ج 20، ص 231، حديث 27605.
513- وسايل الشيعه ، ج 21، ص 230، حديث 27603.
514- وسايل الشيعه ، ج 20، ص 134، حديث 25229.
515- مستدرك الوسايل ، ج 15، ص 160، حديث 17857.
516- كافى ، ج 2، ص 87، حديث 5.
517- مستدرك الوسايل ، ج 15، ص 164، حديث 17871.
518- نهج البلاغه ، ص 225، حكمت 421، بحارالانوار، ج 1، ص 160، حديث 37.
519- تصنيف غررالحكم ، ص 63، حديث 823.
520- تصنيف غررالحكم ، ص 307، حديث 7234.
521- تصنيف غررالحكم ، ص 186، حديث 3543.
522- بحارالانوار، ج 75، ص 45، حديث 54.
523- شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 20، ص 262، حديث 63.
524- كشكول شيخ بهائى ، ج 1، ص 298.
525- سوره لقمان ، آيه 16.
526- بحارالانوار، ج 94، ص 229.
527- بحارالانوار، ج 7، ص 364، حديث 96.
528- تفسير مجمع البيان ، ج 4، ص 63 (16).
529- سوره عبس ، آيه 34 - 37.
530- سوره معارج ، آيه 7 و 6.
531- مفاتيح الجنان ، ص 294 (دعاى افتتاح ).
532- سوره مومنون ، آيه 5 7.
533- كافى ، ج 5، ص 544، حديث 9، وسايل الشيعه ، ج 20، ص 309، حديث 25690.
534- وسايل الشيعه ، ج 20، ص 310، حديث 25694.
535- خصال ، ج 1، ص 120، حديث 109، وسايل الشيعه ، ج 20، ص 318، حديث 25718.
536- كافى ، ج 5، ص 544، حديث 2، وسايل الشيعه ، ج 20، ص 329، حديث 25744.
537- وسايل الشيعه ، ج 20، ص 329، حديث 25745.
538- سوره عنكبوت ، آيه 28.
539- من لا يحضره الفقيه ، ج 4، ص 14، حديث 10، وسايل الشيعه ، ج 20، ص 355، حديث 25814.
540- من لا يحضره الفقيه ، ج 4، ص 13، حديث 5، وسايل الشيعه ، ج 20، ص 355، حديث 25815.
541- وسايل الشيعه ، ج 20، ص 356، حديث 25817.
542- كافى ، ج 5، ص 554، حديث 6، وسايل الشيعه ، ج 20، ص 356، حديث 35819.
543- خصال ، ج 1، ص 9، حديث 29، وسايل الشيعه ، ج 20، ص 358، حديث 25824.
544- بحارالانوار، ج 92، ص 356 358، حديث 25.
545- مستدرك الوسايل ، ج 11، ص 278، حديث 13006.
546- تصنيف غررالحكم ، ص 186، حديث 3543.
547- تصنيف غررالحكم ، ص 176، حديث 3365.
548- كافى ، ج 5، ص 542، حديث 7، وسايل الشيعه ، ج 20، ص 318، حديث 25719.
549- مفاتيح الجنان ، ص 105 (دعاى كميل ).
550- نهج البلاغه ، ص 22، خطبه 42.
551- امالى صدوق ، ص 366، بحارالانوار، ج 18، ص 335، حديث 36.
552- سوره بقره ، آيه 24.
553- تفسير مجمع البيان ، ج 4، ص 63 (جزء 16).
554- سوره فرقان ، آيه 12.
555- سوره هود، آيه 107.
556- سوره همزه ، آيه 6 و 7.
557- تفسير درالمنثور، ج 1، ص 78.
558- صحيفه سجاديه ، ص 225 (دعاى سى و دوم ).
559- سوره زمر، آيه 53.
560- سوره نساء، آيه 116.
561- بحارالانوار، ج 6، ص 21، حديث 16.
562- بحارالانوار، ج 75، ص 356، حديث 11.
افزودن دیدگاه جدید