پاتریک سیل تحلیلگر مشهور انگلیسی مسائل خاورمیانه با درج مقاله‌ای در روزنامه فرامنطقه‌ای الحیات، در مورد موج تنفر عمومی مردم مسلمان از آمریکا و غرب در پی هتاکی های اخیر این کشورها به پیامبر اعظم نوشت که بعد از اینکه مسلمانان موج عظیمی از خشونت‌ها علیه آمریکایی ها در تعدادی از کشورهای اسلامی را به راه انداختند و حتی سفیر آمریکا در لیبی نیز در این خشونت ها در شهر بنغازی کشته شده، واکنش آمریکا نسبت به این اقدامات مملو از تردید و خشم و عطش برای انتقام گیری بود، به همین علت این کشور نیروهای ویژه خود را برای حمایت از سفارتخانه های آمریکا به این کشورها اعزام کرد، البته به نظر می‌رسد که تعداد کمی از آمریکایی ها می‌دانند که کشورشان هزینه سیاست‌های غلطی را می‌پردازد که در دهه های اخیر در پیش گرفته است.

مسلمانان هرگز جنایت های اسرائیل و حمایتهای آمریکا را فراموش نمی‌کنند

وی در این مقاله تاکید می کند: زمان زیادی است که آمریکایی ها موضوع فلسطین را از ذهن و وجدان خود پاک کرده اند، اما این موضوع همچنان در ذهن عرب ها و مسلمانان باقی مانده است، عرب ها همچنان سرکوب فلسطینی ها به دست اسرائیل در طول دهه های اخیر و محاصره وحشیانه نوار غزه و تسلط مستمر بر اراضی کرانه باختری را عامل ذلت خود و خشم بزرگ از اسرائیل می دانند، آمریکا مسئول اصلی این اتفاقات است، چرا که بعد از آنکه به صورت همه جانبه از این رژیم حمایت کرد، نتوانست آنها را راضی کند که به معامله ای عادلانه با فلسطینی ها قناعت کند.

صهیونیست ها مانع از همگرایی آمریکا با عرب‌ها می‌شوند

بعضی از رئیس جمهورهای آمریکا سعی کردند تا دیوار بحران خود با کشورهای عربی و اسلامی را بشکنند، اما سیاست های داخلی متعمدانه و خودکامگی سران اسرائیل مانع از این کار شد، مناخیم بگین در این راستا تلاش های جیمی کارتر را از بین برد و اسحاق شامیر نیز فعالیت های جرج بوش پدر در این زمینه را ناکارآمد کرد، بیل کلینتون در این میان نزدیک بود که قبل از ترک منصب خود به توافقی در این زمینه دست یابد، اما مسئولان آمریکایی هوادار اسرائیل مانند دنیس راس تلاش های او را نیز از بین بردند.

بنیامین نتانیاهو نیز تلاش های باراک اوباما در این راستا را از بین برد و آن را به ناامیدی بزرگی تبدیل کرد، به این ترتیب درگیری اعراب و اسرائیل که هنوز هم حل نشده است، زیان شدیدی را بر آمریکا وارد کرده و آینده اسرائیل را نیز در بلند مدت تهدید می کند. هرگز نمی توان بدون رسیدن به راه حلی عادلانه صلح و ثبات را در جهان ایجاد کرد؛ اما هیچ رئیس جمهوری در آمریکا جرأت این کار را ندارد.

راهبرد آمریکا برای حذف اعراب و روسیه از طریق اسرائیل

آمریکا البته تنها در حل نزاع عربی و اسرائیلی شکست نخورده، بلکه بر عکس هیمنه منطقه ای اسرائیل را نیز تقویت کرده است، این موضوع سبب شده تا این کشور در بسیاری از حملاتی که اسرائیل علیه همسایگان خود داشته، آمریکا را نیز شریک کند، ریشه های این سیاست نیز به پیروزی بزرگی برمی گردد که اسرائیل در جنگ سال 1967 به دست آورد، هنری کسینجر وزیر خارجه پیشین آمریکا این پیروزی را حافظ منافع منطقه ای آمریکا دانست، ایده کسینجر مبتنی بر ارائه کمک های بی دریغ مالی و تسلیحاتی به اسرائیل بود تا اعراب و همچنین روسیه را در خارج از معادله رقابت با آمریکا قرار دهد.

این توطئه چند سال بعد جواب داد و بعد از جنگ اکتبر سال 1973 و بعد از آنکه توطئه دور نگه داشتن فلسطینی ها از راه حل مورد توافق بعد از جنگ اجرا شد و بعد از آنکه مصر از صف بندی های نظامی عربی علیه اسرائیل خارج شد، نتیجه مثبتی داد، همین موضوع باعث شد تا معاهده سازش بین اسرائیل و مصر در سال 1979 به امضا برسد، اسرائیل در آن زمان این شعار را مطرح می‌کرد که اگر چرخ گاری برداشته شود، این گاری دیگر به راه نخواهد افتاد.

این معاهده هیمنه اسرائیل در سه دهه آینده در منطقه را فراهم کرد، به این ترتیب اسرائیل در سال 1982 به لبنان حمله کرده و 17 هزار نفر را در این کشور کشت، این رژیم جنبش آزایبخش فلسطین را نیز طرد کرده و سعی کرد تا لبنان را به پناهگاه اسرائیلی ها تبدیل کند، اما با این حال سوریه به این حملات واکنش نشان داد ، به این ترتیب توافق اسرائیلی لبنانی که با حمایت آمریکا امضا شده بود، از هم پاشید؛ اسرائیل بر بیروت مسلط شد و کشتارهای وحشتناکی را در این کشور به همراه مسیحیان راست گرا در اردوگاه صبرا و شتیلا به راه انداخت. اسرائیل اشغال جنوب لبنان را نیز تا 18 سال آینده ادامه داد تا اینکه حزب‌الله لبنان که آمریکا اصرار دارد آن را یک حزب تروریستی بداند، در سال 2000 آن را وادار به عقب نشینی از اراضی لبنان کرد.

تشکیل سازمان های تروریستی در منطقه نظیر القاعده

سیل در این مقاله به حملات 11 سپتامبر به آمریکا اشاره کرده و می نویسد که قطعا موضوع فلسطین علت اصلی این حملات بود، اما سبب دیگر آن نیز در مجازات سختی بود که آمریکایی ها بعد از خروج عراق از کویت در سال 1991 بر این کشور تحمیل کرده بودند، بعد از این اتفاق آمریکا به مدت 13 سال تحریم هایی را علیه این کشور اعمال کرد که منجر به کشتار نیم میلیون کودک عراقی شد. علت دیگری که برای این اتفاق می توان قایل شد رفتارهای خشن آمریکا با دهها هزار مبارز عربی بود که از تمام منطقه آنها را به افغانستان کشانده بود و به آنها سلاح داده بود تا با روس ها در افغانستان بجنگند، در این مدت 25 هزار نفر تنها از یمن وارد این کارزار شده بودند. اما هنگامی که روس ها از افغانستان عقب نشینی کردند، آمریکا آنها را به حال خود واگذاشت و به تعداد زیادی از افغانی‌های عرب خشمگین و سنگدل اجازه نداد تا در تمام مناطق این کشور و کشورهای منطقه جولان دهند، بعضی از آنها مشکلاتی را در کشورهای خود ایجاد کردند و برخی دیگر نیز به سازمان تروریستی القاعده به ریاست اسامه بن لادن پیوستند.

حمله به عراق و افغانستان

به این ترتیب جنگ جهانی علیه تروریسم که جرج بوش پسر در پی حوادث 11 سپتامبر آن را آغاز کرده بود، به ابزاری برای سوء استفاده آمریکا تبدیل شد، آمریکا به جای اینکه به پلیس این کشور کمک کند تا اعضای القاعده را تعقیب کنند، به این کشور حمله کرد و در جنگی وارد شد که با وجود گذشت 12 سال از آغاز، هنوز هم ادامه دارد و قربانیانی از مردم می گیرد.

آمریکا بعد از این ماجرا دنباله فریب پل ولفوویتز و سایر نومحافظه کاران هوادار اسرائیل در آمریکا را در پیش گرفت و اشغال عراق را آغاز کرد، نومحافظه کاران مدعی بودند که بعد از جنگ ایران و عراق، این کشور به منبع تهدید احتمالی علیه جبهه شرقی اسرائیل تبدیل شده است، گفته می‌شود بیش از یک میلیون و 400 هزار نفر در نتیجه اشغالگری آمریکا در عراق کشته شده‌اند و در کنار اینها تعداد 4 هزار و 500 نظامی آمریکایی نیز جان خود را از دست دادند.

روند افسارگسیخته نظامی سازی سیاست خارجی آمریکا

این موضوع سیاست خارجی نظامی شده آمریکایی را به صورت افسار گسیخته ای درآورد که حمله به کشورهای دیگر و افزایش سرزمین های تحت سیطره را در دستور کار داشت و شکنجه های روزانه مردم و بازداشتی ها در زندان ها و افزایش پادگان های این کشور در دیگر کشورها بویژه در خلیج فارس را رقم زد، این اتفاقات باعث تورم در بودجه نظامی این کشور شد و آن را تا سالیانه 700 میلیارد دلار رساند.

آمریکا فرصت معامله بُرد-بُرد با ایران را از دست داد

آمریکا تاکنون اشتباهات فاحشی را مرتکب شده است، این کشور به جای اینکه بر اساس وعده باراک اوباما در رقابت‌های انتخاباتی با ایران وارد گفت‌وگو شود، جنگ اعلام نشده ای را علیه جمهوری اسلامی ایران به راه انداخته و تحریم هایی را علیه این کشور اعمال کرده است، هدف آنها این بود که اسرائیل را از کشاندن واشنگتن به جنگ های دیگر در خاورمیانه بازدارند. این کشور فرصت معامله با ایران بر اساس سود دوطرفه را از دست داد و به این ترتیب باعث شد ایران از تحویل 20 درصد از اورانیوم خود برای تحویل گرفتن اورانیوم کمتر غنی شده دست بردارد، علت این کار نیز این بود که اسرائیل اصرار داشت که صنایع هسته ای ایران به صورت کامل باید برچیده شود. آمریکا تنها در راستای براندازی دولت ایران وارد عمل نشد، بلکه نظام سوریه و محور تهران - دمشق- حزب الله نیز که به چالشی برای اسرائیل تبدیل شده، از دیگر محورهای درگیری آمریکایی ها بود.

آمریکا به نگهبان اسرائیل تبدیل شده است

به این ترتیب اسرائیل همه گزینه‌ها را برای همپیمان قوی خود وارونه کرده است و به جای اینکه اسرائیل حامی آمریکا و نگهبان آن باشد، به نظر می رسد که آمریکا به نگهبان اسرائیل تبدیل شده است، دشمنان اسرائیل را تهدید می‌کند و آنها را مجازات و چهره شان را تخریب می کند و به نیابت از اسرائیل جنگ‌هایی را علیه آنها آغاز می کند. آمریکایی ها اگر از این وقایع اطلاع داشته باشند، باید آنها را فراموش کنند، اما این مسایل هرگز از ذهن ایرانی‌ها و عرب‌ها پاک نمی‌شود.

کشتار شهروندان مسلمان با هواپیماهای بدون سرنشین

بدتر از همه اینکه باراک اوباما اجازه افزایش حملات هواپیماهای بدون سرنشین آمریکا علیه مبارزان اسلامگرا در افغانستان و پاکستان و یمن و در هر مکان دیگری را داده است، این موضوع باعث شده است تا تعداد زیادی از شهروندان کشته شوند و همین خشم ساکنان محلی این مناطق را علیه آمریکا برانگیخته است، جای تعجب نیست که اعراب و مسلمانان تا جایی که توان دارند به این حملات واکنش نشان دهند، بویژه که آنها خسارت بیننده مستقیم سیاست های وحشیانه آمریکا هستند.

فیلم موهن آتش خشم مسلمانان را بیشتر می‌کند

این مقاله در پایان این سوال ها را مطرح کرده است که آیا آمریکا امنیت و ثبات را در خاورمیانه ایجاد کرده یا خود باعث ناامنی در آن شده است؟ آیا کشورهای خلیج نیازی به ناوگان پنجم آمریکا و جنگنده های آن و هزاران پیاده نظام آن دارند؟ آیا زمان آن فرا نرسیده است که آمریکا از منطقه عقب نشینی کند؟

سیل تاکید می کند که باید جریان های اسلامگرا که علامت مشخصه بهار عربی هستند را نماد رد دخالت های آمریکا و سیطره غرب و و بازگشت به هویت اسلامی در این کشورها دانست. این مرحله پایانی در درگیری‌های طولانی عربی برای به دست آوردن استقلال است، فیلم موهن علیه پیامبر اسلام نیز می تواند آتشی باشد که خشم اعراب و مسلمانان را بیشتر می‌کند.

----------------

منبع: فارس