چرا پیامبر اکرم(ص) بر طبق علم غیب خود عمل نکردند و با عایشه ازدواج کردند؟
اگر واقعاً حضرت محمد(ص) علم غیب داشته و به فرموده خودشان شهر علم بودند، چرا با عایشه که بعدها مشکلات زیادی برای امام علی(ع) بوجود آورد، ازدواج کردند؟
اینکه رسول الله(ص) مدینة العلم هستند و علم غیب داشته و از حوادث آینده نیز اطلاع داشتند، در جای خود با دلایل متعدد ثابت شده است. اما در پاسخ به این سوال که چرا آن حضرت(ص) و ائمه(ع) بر طبق علم غیب خود عمل نمی کردند، مطالبی عرض می کنیم:
برای ما که تجربه ای از علم غیب ائمه نداریم، درک این مساله مقداری دشوار است و شاید به همین دلیل، در پاسخ به این سوال، نظرات مختلفی را می بینیم که در ذیل چند نمونه از آن را تقدیم می کنم:
پاسخ اول
هر چند ائمه (ع) از علم غیب برخوردارند و به وقایع گذشته و حوادث حال و آینده آگاهى دارند؛ اما تكلیف آنان مانند سایر افراد بشر بر اساس علم عادى است و علم غیب براى آنان تكلیفى به دنبال نمى آورد به همین دلیل علم غیب ائمه (ع) از نحوه شهادت خود، براى آنان تكلیف آور نیست. امام بر اساس علم عادى خود میوه اى را پیش روى خود مى بیند كه مانعى از خوردن آن نیست و بر همین اساس تناول آن میوه جایز است اگر چه بر اساس علم غیب از مسموم بودن آن آگاهى دارد. براى على (ع) بر اساس علم عادى بشرى شب نوزدهم رمضان سال چهلم هجرى مانند سایر شبهاست به همین جهت به سمت مسجد حركت مى كند علم غیبى كه به اذن خداوند در مورد شهادت خود دارد براى ایشان تكلیفى ایجاد نمى كند. برخى از كسانى كه این پاسخ را ذكر كرده اند در تأیید این مطلب كه ائمه (ع) بر اساس علم عادى خود مكلف هستند دو دلیل ذكر مى كنند:
۱- عمل بر اساس علم غیب با حكمت بعثت انبیا و نصب ائمه منافات دارد زیرا در این صورت جنبه اسوه و الگو بودن خود را از دست خواهند داد؛ و سایر افراد بشر از وظایف فردى و اصلاحات اجتماعى به بهانه برخوردار بودن ائمه از علم غیب و عمل بر اساس علم خدادادى از وظیفه خود سرباز خواهند زد.
۲- عمل براساس علم غیر عادى موجب اختلال در نظام عالم هستى است زیرا مشیت و اراده خداوند به جریان امور بر اساس نظام اسباب و مسببات طبیعى و علم عادى نوع بشر تعلق گرفته است. به همین جهت پیامبر و ائمه (ع) براى شفاى بیمارى خود و اطرافیان خویش از علم غیب استفاده نمى كردند شاید یكى از حكمت هاى ممنوع بودن تمسك به نجوم تسخیر جن و غیره براى غیب گویى و كشف غیر عادى حوادث آینده نیز همین اختلال در نظام عالم هستى باشد.[۱]
پاسخ دوم:
هر چند بر طبق روایات فراوان ائمه (ع) نسبت به همه آنچه كه در گذشته واقع شده و در آینده حادث خواهد شد و در زمان حاضر در حال رخ دادن است علم و آگاهى دارند.[۲]
اما به موجب روایات متعدد دیگر كه در زمینه علم غیب امام (ع) آمده است، استفاده مى شود كه این علم به صورت بالفعل نیست، بلكه شأنى است یعنى هر گاه اراده كنند و بخواهند كه چیزى را بدانند خداوند سبحان آنان را عالم و آگاه خواهد كرد.
« اذا اراد الامام ان یعلم شیئا اعلمه الله ذالك، هر گاه امام اراده كند كه چیزى را بداند، خداوند او را آگاه خواهد كرد »[۳]
حاصل سخن این كه علم غیب امام (ع) شأنى است نه فعلى. بر اساس همین نكته ممكن است نسبت به نحوه شهادت خود علم نداشته اند چون اراده نكرده اند كه بدانند.[۴]
پاسخ سوم:
اساسا پیامبر اكرم و ائمه (ع) تكالیف و وظایف مخصوص به خود دارند به همین جهت آنان در عین این كه مى دانستند در فلان جنگ دشمن غلبه خواهد كرد وظیفه داشته اند اقدام كنند؛ یا مى دانستند كارى كه انجام مى دهند منجر به شهادتشان خواهد شد، مثل خوردن میوه مسموم یا رفتن على (ع) به مسجد كوفه در شب نوزدهم رمضان با این حال وظیفه داشته اند این كارها را انجام دهند و این اعمال هر چند براى ما به هلاكت انداختن نفس و حرام است اما براى آنان وظیفه اى مخصوص است مثل نماز شب كه براى رسول اكرم (ص) واجب بوده است اما براى سایر مسلمانها مستحب است.[۵]
پاسخ چهارم :
علامه طباطبایی می فرمایند: در این اشكال بین علوم عادى و علوم غیر عادى خلط شده، و علم به غیب علمى است غیر عادى كه كمترین اثرى در مجراى حوادث خارجى ندارد. تمامى حوادث عالم، سلسله نظام یافته اى است، كه همگى و مجموعه اش متصف به وجوب است، یعنى محال است یكى از آن حوادث كه به منزله یك حلقه از این زنجیر است از جاى خودش حذف شود، و جاى خود را به چیز دیگر و حادثه اى دیگر بدهد.[۶](البته علامه نظر خود را با بعضی از نظرات سابق قابل جمع دانسته و توضیحات بیشتری دارد که علاقه مندان به همین آدرس مراجعه کنند.)
پی نوشتها:
[۱]. آیت الله لطف الله صافى، معارف دین، ج ۱، ص ۱۲۱.
[۲]. اصول كافى، ج ۱، باب ان الائمه (ع) یعلمون علم ما كان و ما یكون و بحارالانوار، ج ۱۶، باب ۱۴.
[۳]. اصول كافى، ج ۱، باب ان الائمه اذا شاؤو ان یعلموا علموا؛ و بحارالانوار، ج ۲۶، ص ۵۶، روایات ۱۱۷ و ۱۱۶.
[۴]. محمدرضامظفر، علم امام، ترجمه و مقدمه على شیروانى، ص ۷۳، قابل ذكر است علامه مظفر این پاسخ را به عنوان یك احتمال ذكر مى كند ولى آن را نمىپذیرد.
[۵]. علامه طباطبایى، المیزان، ج ۱۸، ص ۱۹۴، به عنوان یك قول نقل كرده اند.
[۶]. ترجمه المیزان، ج۱۸، ص: ۲۹۳.
افزودن دیدگاه جدید