حسين (علیه السلام) مظهر عزت نفس (2)

حسين (علیه السلام) مظهر عزت نفس (2)

4 - من دست ذلت نخواهم داد!

آنگاه كه حسين بن على عليه السلام در محاصره شديد نيروهاى مسلح ابن زياد قرار گرفته و سپاه متجاوز آماده بود تا با يك حمله كار آن را يكسره كند، و آنگاه كه برق شمشيرهاى هزاران نظامى مسلح دشمن (بحار، ج 44، ص 298) چشم ها را خيره كرده و دل ها را مى لرزاند، و آنگاه كه سوز تشنگى، سراپاى وجود امام را مى گداخت و جهان در چشمش تيره و تار شده بود، آنگاه كه زنان و كودكان امام در خيمه ها منقلب و پريشان، در حال سوز و گداز به سر مى بردند، آنگاه كه خاندان آن حضرت در حال بلاتكليفى و نگرانى از آينده و در انتظار اسارت دقيقه شمارى مى كردند، و آنگاه كه ناله هاى جانسوز زنان و كودكان تشنه و سرگردان تشنه و سرگردان قلب پر مهر حسين عليه السلام را مى لرزاند و جگرش را چاك مى زد، امام در چنين اوضاع وحشت زا و كوبنده اى كه هر پهلوان مرد افكنى را بيچاره مى كند، و در چنين عرصه پرمحنتى كه شير دلان را به زانو در مى آورد، و در ميان چنين طوفان بلايى كه هر ناخداى زبر دست، خود را گم مى كند مى فرمود، «هيهات منا الذلة» ما هرگز ذلت را نمى پذيريم و مى گفت «لا أعطينهم بيدى إعطاء الذليل»(تاريخ طبرى، ج 4، ص 323) من دست ذلت به دست اينان نمى دهم.

 

سلام گرم عاشقان آزادگى بر تو باد اى رهبر آزادگان كه ذلت را نپذيرفتى و به خون خود غلتيدى.

درود پرشور شيفتگان حق و عدالت بر روانت اى فرشته بشر سيما كه در راه عدالت عاشقانه جان دادى.

 

 5 - روح ذلت ناپذير حسين (علیه السلام)

سير كردن گرسنه اى در روز پريشانى، خوراك دادن به پدر از دست داده اى از بستگان، يا بينوايى خاك نشين، كارى است بزرگ و خدا پسندانه كه مورد توصيه قرآن است (بلد / 11) و بر فضيلت بى نظير امام حسين عليه السلام همين بس كه نجات از عقبه در اين آيه شريفه به آن حضرت تفسير شده است.( بحارالانوار، ج 44، ص 281، تفسير نورالثقلين، ج 5، ص 582)

آن حضرت در شبانه روز عاشورا به اين عبادت بزرگ تمكن نيافت، چرا كه روز عاشورا علاوه بر اينكه روز تشنگى بود، به دليل محاصره اقتصادى، روز گرسنگى هم بود. به همين جهت حضرت سجاد عليه السلام فرمود:

«فرزند گرامى پيامبر، گرسنه و تشنه به شهادت رسيد».(لهوف، ص 92).

اما مسأله تشنگى به دو جهت تكرار شد و سخنى از گرسنگى و طلب مواد غذايى از دشمن به ميان نيامد؛

نخست به دليل شدت بيشتر عطش، بدان تأكيد شد و ديگر به دليل ذلت بار بودن طلب غذا و ناسازگار بودن آن با روح بلند و آزادمنشانه و ذلت ناپذير امام حسين عليه السلام و يارانش كه نه تنها از طلب طعام خوددارى كردند، بلكه از همين ديدگاه بود كه وقتى برخى از مردم كوفه به كودكان خرما و گردو دادند، خواهر گرانقدرش خورشيد كه: «صدقه بر ما روا نيست» و آنها را دور ريخت. (بحارالانوار، ج 45، ص 114) چرا كه پذيرفتن غذاى آنان در آن شرايط را، ذلت بار مى نگريست و آن را اگرچه زكات هم نباشد بر خاندان رسالت روا نمى دانست (ويژگيهاى امام حسين (ع)، ص 134).

 

6 - من بزرگ شده دامان پاكانم!

خطبه اى دارد اباعبدالله در روز عاشورا، در آن وقتى كه از نظر ظاهر، همه اميدها قطع شده است و هر كسى باشد، خودش را مى بازد، ولى اين خطبه آنچنان شور و احساسات دارد كه گويى آتش است كه از دهان حسين بيرون مى آيد، اين قدر داغ است.

آيا اين جمله ها شوخى است؟ ألا و إنّ الدعى ابن الدعى قد ركز بين اثنتين بين السلة و الذلة، و هيهات منا الذلة!

پسر زياد از شمشيرش خون مى چكيد. پدر سفاكش بيست سال قبل آنچنان از مردم كوفه زهر چشم گرفته بود كه تا مردم كوفه شنيدند پسر زياد مأمور كوفه شده است، خود به خود از ترس خزيدند به خانه هاى خودشان، چون او و پدرش را مى شناختند كه چه خونخوارهايى هستند.

همين كه پسر زياد آمد به كوفه و امير كوفه شد، به خاطر رعبى كه پدرش در دل مردم كوفه ايجاد كرده بود، مردم از دور مسلم پراكنده شدند، اينقدر مردم مرعوب اينها بودند.

حسين خطاب به مردم كوفه مى فرمايد: ألا و إنّ الدعى ابن الدعى؛ مردم! آن زنازاده پسر زنازاده، آن امير و فرمانده شما قد ركز بين اثنتين بين السلة و الذلة. مى دانيد به من چه پيشنهاد مى كند؟ مى گويد: حسين! يا بايد خوار و ذليل من شوى و يا شمشير. به اميرتان بگوييد كه حسين مى گويد: هيهات منا الذلة؛ حسين تن به خوارى بدهد؟!

آيا او خيال كرده كه من مثل او هستم؟ يأبى الله ذلك لنا و رسوله و المؤمنون و حجور طابت و طهرت. خدا مى خواهد حسين چنين باشد. شما مگر نمى دانيد، آن زنازاده مگر نمى داند كه من در چه دامنى بزرگ شده ام؟ من روى دامن پيغمبر بزرگ شده ام، روى دامن على مرتضى بزرگ شده ام؟ من از سينه فاطمه شير خورده ام. آيا كسى كه از سينه زهرا شير خورده باشد، تن به ذلت و اسارت مثل پسر زياد مى دهد؟! هيهات منا الذلة، ما كجا و تن به خوارى دادن كجا؟!»

 

امام حسين عليه السلام مى فرماید:

موت فى عزّ خير من حياة فى ذلّ؛ (ملحقات احقاق الحق، ج 11، ص 601) مردن در سايه عزت بهتر است از زندگى با ذلت».

امام حسين عليه السلام نمى گويد، جهاد با نفس حكم مى كند كه ما تن به حكم يزيد و ابن زياد بدهيم، چون بيشتر با نفس خودمان مجاهده كرده ايم؟ ألا و انّ الدعى ابن الدعى قد ركز بين اثنتين بين السلة و الذلة، و هيهات منا الذله، يأبى الله ذلك لنا و رسوله و المؤمنون و حجور طابت و طهرت (لهوف ص 85، نفس المهموم، ص 149) پسر زياد! اين ناكس پسر ناكس كه از من خواسته است كه يكى از اين دو را برگزينم: يا تن به ذلت بدهم و يا شمشير، و هيهات منا الذلة؛ ما كجا و تن به احساسات شخصى من؛ مكتب امت، به من اجازه نمى دهد، خداى من، به من اجازه نمى دهد، پيغمبر من، به من اجازه نمى دهد، تربيت من، به من اجازه نمى دهد، من در دامن على عليه السلام و در دامن زهرا عليها السلام بزرگ شده ام؛ از پستان زهرا شير خورده ام، آن پستانى كه به من شير داده به من اجازه نمى دهد؛ يعنى گويى مادرم اينجا حاضر است و به من مى گويد: «حسين! تو از پستان من شير خورده اى! آنكه از پستان من شير خورده، تن به ذلت نمى دهد».

امام حسين عليه السلام نفرمود، ما مى رويم تن به ذلت ابن زياد مى دهيم، بگذار هر كارى مى خواهد بكند، مگر غير از اين است كه به ما اهانت و توهين مى كند و فحش مى دهد؟ هر چه او بيشتر از كارها كند، بيشتر جهاد با نفس كرده ايم! ابدا چنين چيزى نيست لا و الله لا أعطيكم بيدى إعطاء الذليل، و لا أفر فرار العبيد؛( ارشاد مفيد، ص 235) من هرگز دست ذلت به شما نمى دهم و مانند بندگان فرار نمى كنم». يا به نقل ديگرى: «و لا أقر إقرار العبيد؛ مانند بندگان اقرار و اعتراف نمى كنم و تن به ذلت نمى دهم». از اين نوع تعبيرات در قرآن و حديث و در كلمات ائمه اطهار عليه السلام - مخصوصا در كلمات امام حسين عليه السلام - خيلى زياد است. (انسان كامل، ص 239)

افزودن دیدگاه جدید