رمز جاودانگى نهضت حسينى (قسمت پنجم)
16 - نهضت جاودان تا قيامت
اصحابى كه از مدينه با حضرت آمدند خيلى كم بودند، شايد به بيست نفر نمى رسيدند، چون يك عده در بين راه جدا شدند و رفتند. بسيارى از آن هفتاد و دو نفر در كربلا ملحق شدند و باز بسيارى از آنها از لشكر عمر سعد جدا شده و به سپاه اباعبدالله ملحق شدند. از جمله، بعضى از آنها كسانى بودند كه وقتى از كنار اين خيمه عبور مى كردند، صداى زمزمه عالى و زيبايى را مى شنيدند، صداى تلاوت قرآن، ذكر خدا، ذكر ركوع، ذكر سجود، سوره حمد، سوره هاى ديگر، اين صدا، اينها را جذب مى كرد و اثر مى بخشيد. يعنى اباعبدالله و اصحابش از هر گونه وسيله اى كه از آن بهتر مى شد استفاده كرد، استفاده كردند تا برسيم به ساير وسائلى كه اباعبدالله، عليه السلام در صحراى كربلا استفاده كرد. خود صحنه ها را ابا عبدالله طورى ترتيب داده است كه گويى براى نمايش تاريخى درست كرده كه تا قيامت به صورت يك نمايش تكان دهنده تاريخى باقى بماند.
(حماسه حسينى، ج 1، ص 230 و 231).
17 - نور خاموش ناشدنى حسين
با تاريخچه حسين، با نام حسين، با مرثيه حسين، ديدند عجب! قبر حسين هم مصيبتى براى ما شده است، تصميم گرفتند كه قبرش را از بين ببرند، قبرش را خراب كردند، تمام آثار آن را محو كردند، پستى و بلندى هاى زمين را يكسان كردند، به محل قبر آب انداختند، به طورى كه احدى در آن سرزمين نفهمد كه قبر حسين در كدام نقطه بوده است اما مگر شد؟ حتى روى آوردن مردم به آن بيشتر هم شد.
(حماسه حسينى، ج 1، ص 126)
18 - ريشه حب و بغض
نمونه هاى مختلف انسان ها را مورد نظر قرار مى دهيم. نسبت به بعضى افراد نظير شمر و يزيد در گذشته و «موسى چومبه» در حال، احساس تنفر مى كنيم و نسبت به بعضى ديگر شهيدان كربلا در گذشته و «لومومبا» در عصر حاضر احساس تحسين و همدردى مى كنيم، چرا؟ آيا اين نوعى جانشين سازى است؟ و چون خون را به جاى شهيدان كربلا و يا لومومبا كه فكر مى كنيم هم طبقه ما هستند مى گذاريم به حال خودمان رقت مى كنيم و شمر و يزيد و چومبه را به جاى دشمنان ستمگر خود مى گذاريم احساس تنفر مى كنيم؟ يا اينكه در اينجا خود را به كنارى كشيده ايم و از دريچه انسانيت مى نگريم و مسأله جانشين سازى به هيچ وجه ندارد. اگر شق اول است، پس آن كه در طبقه شمر و يزيد و چومبه است و دستش مى رسد كه بزند، كه بكشد و به مسلسل ببندد و با ستمگران احساس همدردى و همدلى مى كند، با آن كه با ستمكشان احساس همدردى مى كند، هيچ تفاوتى ندارد، همدردى هر دوشان ناشى از جانشين سازى و غريزه حب ذات است.
19 - ما أعظمها و أعظم مصيبتها
اگر صاحب نظرى دقت كند، مصيبتى را بالاتر از اين مصيبت نخواهد ديد كه از ابتداى ايجاد دنيا تا امروز فاجعه اى به این شكل وجود نداشته كه در يك روز پيغمبرزاده خودشان را همراه با خاندان و ياران او به شهادت برسانند، مال و متاع او را غارت كنند، خيمه هايش را به آتش بكشند، سپس سر او را همراه ياران و اولاد او شهر به شهر بگردانند و به ملت و مذهبى كه به او منتسب اند، پشت پا بزنند، در حالى كه آنها سلطنت خود را بر پايه همان دين و مذهب بنيان گزارده اند.
ما سمعنا بهذا فى آبائنا الاولين، فإنالله و إنا إليه راجعون من مصيبة ما أعظمها و أوجعها و أنكاها لقلوب المحبين و لله درّ مهيار حيث قال:
يعظمون له اعواد منبره
و تحت ارجلهم اولاده وضعوا
بأى حكم بنوه يتبعونكم
و فخركم انكم صحب له تبع.
ما در پدران و گذشتگان خود چنين نديده بوديم، پس همه از خداييم و به سوى خدا باز مى گرديم، پناه به خدا مى بريم از اين مصيبت عظيم و جانكاه و سوزاننده كه دل هاى دوستان خدا را سوزانيد. خداوند به مهيار ديلمى جزايى خير دهد، آنگاه كه اين گونه سرود:
براى بزرگداشت و تعظيم مقام پيامبر، به منبر آن حضرت احترام مى گذارند؛ در حالى كه فرزندان همان حضرت را زير پا نهاده و له مى كنند.
مطابق كدام حكم و قانون فرزندان پيامبر بايد تابع شما باشند، در صورتى كه افتخار شما به اين است كه تابع پيامبر هستيد.
(منتهى الامال، ص 85).
افزودن دیدگاه جدید