فلسفه قیام امام، بخش سوم: امر به معروف و نهى از منكر (5)

فلسفه قیام امام، بخش سوم: امر به معروف و نهى از منكر (5) 

14 - اصلاح جامعه

تمام انبيا براى اصلاح جامعه آمده اند، همه ی آنها اين مسأله را داشتند كه فرد بايد فداى جامعه بشود. فرد هر چه بزرگ باشد، بالاترين فرد كه ارزشش بيشتر از هر چيز است در دنيا، وقتى كه با مصالح جامعه، معارضه كرد اين فرد بايد فدا بشود. سيدالشهداء روى همين ميزان آمده، رفت و خودش و اصحاب و انصار خودش را فدا كرد، روی همين ميزان آمد، رفت و خودش و اصحاب و انصار خودش را فدا كرد، كه فرد بايد فداى جامعه بشود، جامعه بايد اصلاح بشود «ليقوم الناس بالقسط» بايد عدالت در بين مردم و در بين جامعه تحقق پيدا بكند.

(ايثار و شهادت در مكتب امام خمينى، ص 214)

 

15 - امر به معروف عملى

امام حسين عليه السلام يكى از بزرگ ترين سردارهاى آنها را به سوى خود آوردند، كسى كه اساساً نامزد اميرى بود: «حر بن يزيد رياحى». او آدم كوچكى نبود. اگر حساب مى كردند بعد از عمرسعد شخصيت دوم در اين لشكر كيست، غير از حر كسى نبود. مرد بسيار با شخصيتى بود. به علاوه اولين كسى بود كه با هزار سوار مأمور اين كار شده بود، ولى نيرو و جاذبه و ايمان و عمل، امر به معروف عملى حسين بن على عليه السلام، حر بن يزيد رياحى را كه روز اول شمشير به روى امام كشيده بود، وادار به تسليم كرد. توبه كرد، جزء التائبون شد؛ التائبون العابدون الحامدون السائحون الراكعون الساجدون الامرون بالمعروف و الناهون عن المنكر.

 

16 - گواهى مى دهم نماز را بر پا كردى

امر به معروف: علاوه بر گفتار، با كردار نيز بايد امر به معروف كرد چه معروفى بالاتر از نماز، شنيده ايد ظهر عاشورا ابوثمامه گفت: يا اباعبدالله از عمر ما چيزى نمانده، از لشكر هم نزديك شده اند، اينك زوال است همه آرزو داريم نماز ديگرى با تو بخوانيم، حسين نگاهى به آسمان كرد، ديد آرى ظهر شده است او را دعا فرمود: «خدا تو را از نمازگزاران قرار دهد» در آن گير و دار نماز خواند و عملا امر به نماز كرد.

(سيدالشهدا عليه السلام شهيد دستغيب، ص 155)

 

17 - امر به معروف در هر حال

امام حسين عليه السلام در دعوت به حق و هشدار از باطل نقش ويژه اى داشت. نقشى كه به عهده كسى جز او، واگذار نشد؛ چرا كه او، با آگاهى جدى بودن خطر، بدان موظف شد و از نظر انجام اين رسالت خطير به مرحله اى اوج گرفت كه بر چهره قاتل خويش كه آهنگ بريدن سر او را داشت، تبسم فرمود(بحارالانوار، ج 45، ص 56) و او را پند و اندرز داد و نيز سر بريده اش، راهب نصرانى را به اسلام فرا خواند.(بحار الانوار، ج 45 ص 185)

افزودن دیدگاه جدید