کتاب هزار و یک قطره در رفع خشکسالی ایران از طریق غیر عادی در عرض چند ماه- قسمت اول قطره ی 1 الی 56
بسم اللّه الرحمن الرحیم قال الله تبارک و تعالی:و لا تلقوا بایدیکم الی التهلکه و فی موضع آخر: و جعلنا من الماء کل شیء حیّ
سلام علیکم: اینجانب شیخ علی بهرامی نیکو مسئول سایت tvshia.com جهت روشنگری بیشتر مطالبی را عرض مینمایم:
1-بنده نه ادعای ارتباط با امام زمان عج داشته و نه در پی راهاندازی فرقه و... هستم بلکه طلبهای ساده بوده و هستم و گذشتهی بنده نشان داده به لطف خدا در مسیر اسلام ناب در حرکت بوده و پیوسته با فرق و اندیشههای انحرافی مقابله نمودهام مخصوصاً از سال 86 که وارد فضای مجازی گردیدم و دائماً به اندازهی توان خود فعالیت داشتهام که از جملهی آنها میتوان به مقابله با جریانهای مادی مثل بیگبَنگ و داروین و مباحث مسیحیت و وهابیت و فرق و جریانهای انحرافیِ فکری اشاره کرد مانند جریان احمد الحسن و... که مناظرات و تولیدات ما موجود است، یکی از بهترین شواهد سایتِ tvshia.com میباشد که در طول 6 سال 12 هزار سخنرانی به 21 زبان تولید نمود و اقدام به ترجمه و تولید کتاب به زبانهای مختلف نمودیم و هر آنچه که در توانمان بود را در هر قالب و شیوه و شکل تبلیغی ورود نموده تا تکلیف شرعی و دینی را عمل نموده باشیم، مانند تولید فیلم و اپلیکیشن و عکس نوشته و اتاقهای آنلاین مجازی و ورود در شبکههای اجتماعی در موضوعات مختلف و مورد نیاز و ضروری که فعالیتِ گروهیِ منسجم و هدفمندی بود، اما علیرغم تمامی اینها افرادی تهمتهای واهی میزنند که بُطلان آن مطالب روشن و پرداختن به آنها تضییع وقت است.
2-بعد از بازگشت از سوریه توفیقاتی عنایت شد که من جملهی آنها پاسخ به شبههای بود که در یکی از کتب که از سنگرهای دواعش پیدا نمودم (بیان شبهه): اگر کسی بگوید اول چیزی که خلقشده نور پیامبر ص است مرتد است و باید کشته شود، و حتی اگر حدیثی هم موجود باشد، آن حدیث را باید کنار زد، چرا که این اعتقاد با آیهی قرآن که میفرماید: و جعلنا من الماء کل شیء حیّ مخالفت دارد، استدلال آنها این بود که طبق این آیه اول مخلوق خدا آب است و نه نور پیامبر ص، بنده اقدام به پاسخ دادن این شبهه از قرآن نمودم که اجمال جواب این بود که آیهی: و جعلنا من الماء کل شیء حی را کنار آیهی 12 سوره یس(و کل شیء احصیناه فی امام مبین) قراردادم و اثبات نمودم امام مبین و الماء در دو آیه یک حقیقت است و آن حقیقت واحد غیر از این آب است، آن حقیقتی است که باید همه چیز از علم و قدرت و حکمت و ... در او جمع باشد پس منظور از الماء h2o نمیباشد که البته بحث مفصلی دارد، در آنجا اثبات نمودم اگر اینگونه نباشد هر دو آیه نعوذبالله دروغ میباشد و از آنجا مقامات نورانی چهارده معصوم ع را اثبات نمودم که البته روایات شیعه و سنی هم در این رابطه موجود است ولی چون روایات در نظر دَواعش حجت نیست تنها به آیات قرآن و استدلال عقلی بسنده نمودم، بعد از آن باب ظاهر آیه در طِیّ جریاناتی باز شد که نتیجهی آن تمام موضوعاتی است که پیرامون خشکسالی عنوان نمودهام، و تنها دلیل عمومی کردن این مطلب این است که آنچه فهمیدهام حقیقتی اجتماعی است و نه شخصی و نگفتن آن خیانت است پس بین خیانت و متهم شدن آنچه را انتخاب مینمایم که فردا در پیشگاه عدل الهی شرمنده نباشم.
3-آیهی شریفه و جعلنا من الماء کل شیء حیّ دارای اسرار عجیبی است که جا دارد هر دانشمند بنا بر آنچه به دنبال آن است از آن تحفهی الهی بهره برد و آیهی شریفه را برای خود مبنا قرار دهد، چرا که در آیه همه چیز را مرتبط با آب میداند: اقتصاد، فرهنگ، سیاست، حکومت، تربیت و ... اگر ما در جامعه مشکل اقتصاد و فرهنگ و .... داریم مطمئناً به آب ارتباط دارد، لذا چند نکته را متذکر میشویم الف:آب مراتب دارد ظاهرش همان ماده سیال آشامیدنی و باطنش امام و ولایت، باطنتر آن خداوند است. ب: حیات هم مراتب دارد حیات دنیایی و آخرتی و تمام شئون هر یک از آن دو مانند حیات سیاسی، صنعتی، اقتصادی، فرهنگی، برزخی و ... که همهی اینها به آب بستگی دارد. ج: طبق آیهی شریفه همه چیز ارتباط با آب دارد حال این ارتباط یا باواسطه است و یا بیواسطه د: تمام مراتب آیه حجت و کاشف از حقایقی میباشد، بله در روایات داریم که منظور از این آب امام ع میباشد و ما هم به این مطلب که باطن آیه هست ایمان داریم اما حجیت ظاهر آیه نیز حفظ گردیده است و دست برداشتن از ظاهر آیه ظلم در حق آیه میباشد، شما فکر کنید: اگر ما از ظاهر آیه دستبرداریم و تنها باطن آیه را استفاده نماییم و در چند سال آینده مردم ما مجبور باشند که یا از ایران به دامان کفار و منافقان روند و یا آنان بر ما تسلط پیدا کنند، آیا عقل و وجدانی هست که این مطلب را قبول نماید؟ لذا به هیچ عنوان نمیتوان ظاهر آیه را از حجیت انداخت و نسبت به آب آشامیدنی بیتوجه باشیم.ه: از مفهوم آیه نیز مطالب عجیبی فهمیده میشود که اگر عظمت آب اینگونه است پس خسارات خشکسالی که نقطه مقابل آب است نیز همانگونه است، خشکسالی مساوی با مردن دنیا و آخرت در تمام شئون آن ، مردن اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، بیبهره بودن در قیامت و ...
4-بنده در رابطه با خشکسالی تا قبل از اردیبهشت 96 نه مطلبی خوانده و نه شنیده بودم و نه در محضر استادی در این رشته تلمّذ نمودهام حتی به روایات خشکسالی و ترسالی و بارانها و ... نیز توجهی نداشتم، مانند اکثر طلاب به مسائل متداولی که طلاب مشغولاند را مشغول بودم و بیشتر مباحث وهابیت و ادیان و پاسخ به شبهات را مطالعه مینمودم و نیز اعلام میدارم در تمام مواردی که به آیات آب و کوه و آسمان و رودخانه و چاه و ... برخورد مینمودم به دنبال تفسیر ولایی آیات بودم و کمتر نگاه به ظاهر آیات داشتم، ولی تمامیِ مطالب عنوانشده در مورد خشکسالی از همان زمان بدون مطالعه حاصل گردید به هر حال هر آنچه را که در مورد آبِ ظاهر فهمیدهام را شواهدی از دانشگاه و رجال سیاسی بر صحت آن مطالب پیدا نمودهام لذا شواهد بسیاری در شیطانی نبودن فهمیدههای بنده وجود دارد.
5-آنچه بنده فهمیدهام این است که ایران در آستانهی خطری عظیم قرار دارد که در صورت سهلانگاری مال و جان و دین، و تمامیِ دنیا و آخرت را تهدید مینماید، در سال 1298 تقریباً 98 سال پیش به واسطهی خشکسالی و نبود مواد غذایی و گرانی و ناامنی و بیماریهای عمومی %40 ایرانیان یعنی حدود 11 میلیون نفر در ایران مردند و این اتفاق در حال تکرار است، دفع ضرر و جلب منفعت دنیایی و دینیِ ما در گرویِ آبرسانی سریع به تمام ایران میباشد مخصوصاً روستاها و باغها و دشتهای ما، و آبرسانیهایِ زماندار منجر به قتلعام کشاورزی و دامداری و باغداری و ... میشود که در آن صورت ما باید از دشمنانمان غذای خود را تهیه نماییم، که از دست دادن زمان برای رساندن آب به زمینها چیزی جز مرگ زمین را به همراه ندارد و زمانی که خاک بمیرد 500 سال زمان و هزینههای هنگفت برای احیای خاک لازم دارد و هم اکنون هیچ راه حل نجات بخشی برای بحران خشکسالی در دست نمیباشد.
6-پیشرفت دین و دنیای ما در گروی آب است اگر آب نیاید معیشت مردم خراب و خرابتر شده و زمانی که معیشت نباشد دین هم در خطر قرار میگیرد کما اینکه در حدیث شریف ذکرشده مَن لا مَعاشَ لَهُ لا معادَ لَهُ کسی که معیشت دنیایی ندارد از دین هم بیبهره میگردد که نمونههایِ آن در اطراف ما زیاد میباشد، در حدیث دیگر آمده که فقر انسان را به کُفر نزدیک میکند، کاد الفقر ان یکون کفرا.
7-بنده اعلام نمودم که با طُرُق عادی و غیرعادی میتوان مشکل خشکسالی را بر طرف نمود، و تمامی اشکالات مطرح در این زمینه مانند نبود بودجه در طرح عادی یکساله و بَعید بودن در طرحهای غیرعادی واهی است و متأسفانه ما که در مسائل اقتصادی و مخصوصاً آب سر رشته نداریم با اَدنی شبههای عقبنشینی مینماییم، باز اعلام مینمایم شبهاتِ بسیاری را مافیای آب در بین مردم جا انداخته و مردم باور نمودهاند که باطل و خلاف واقع است، بله در جریاناتِ امروزِ جاریِ جامعه، مافیایی به نام مافیای آب وجود دارد که به صورت پنهانی فعالیت مینماید که هدف آنها رواج خشکسالی و تمام شدن منابع آبیِ قابلاستفاده میباشد تا نیروی کار بیکار شده و آنان از طرق مختلف من جمله واردات پول طوفان آورده به جیب بزنند، که از همهی مافیاها و نفوذها وحشتناکتر و خطرناکتر میباشد، آنها نمیخواهند مشکل آب بر طرف شود، میخواهد خشکسالی رواج یابد تا ما به همین واسطه دین و دنیای خود را از دست دهیم، منافع بیشمار آنان در گروی رواج خشکسالیست.
8-بنده دو مطلب غیرعادی برای بر طرف شدن خشکسالی عنوان نمودهام که تضمینکنندهی آنها نیز میباشم و نیز اعلام نمودهام که در صورت فراهم شدن شرایط قبل از اقدام به برطرف نمودن خشکسالی به لطف خدا میتوانم آنها را نشان داده تا همگان به یقین برسند بعد آنها را عملی نماییم طرح دوم که زمان آن گذشت و باید یک سال منتظر بود تا زمان برگردد مربوط به ایجاد چالهی جوّی درون آسمان ایران و بازگشت فصول به زمانهای قبل و حتی پر شدن لولههای رو به آسمان در جاهایی که باران نمیآید بود که در نامه کامل آن آمده بود و طرح اول غیرعادی پر آب کردن نُه شهر جِنّی که در زیرزمین ایران است که جنیانِ بسیاری در آنجا زندگی میکنند و آنان دائماً زمینهای ما را خشک کرده و شهرهای خود را گسترش میدهند، باید خانههای آنان را با آب پر نمود وقتی که از ایران کوچ کردند کشور از خشکسالی نجات میابد بیشترِ کلمات و حروفی که برای غلبه بر آنان لازم است در متن طرح یک آمده است، هم اکنون آنان به سطح زمین بسیار نزدیک شدهاند و میخواهند امپراتور جنیان را تشکیل دهند، برای این اقدام بسیج ملی لازم است و تنهایی نمیتوان.
9-برای بر طرف شدن خشکسالی در بین طلاب دو نظر وجود دارد، گروهی میگویند خشکسالی نتیجهی گناه است پس باید مردم تقوا داشته باشند که البته حرف درستی است اما کامل نیست، هیچ فردی آیات و روایات در این زمینه را نفی نمیکند اما آیا اینگونه نیست که بی تدبیری نیز گناه است؛ که آن موجب میشود مردم از دین برگردند، چگونه است که در کشورهای غربی که مَهد کفر و شرک است مشکل آب ندارند تا جایی که مسئول ایرلندی باید به آقای دکتر لاریجانی پیشنهاد دهد که ما آب باران زیاد داریم اگر امکان صادرات آن به کشور شما باشد خوب است، پس نتیجهای نداریم که بگوییم بی تدبیری مسئولین گناهی است که خشکسالی را به دنبال دارد و به دنبال آن گناه اجتماعی توسط آحاد اجتماع و همینگونه سلسلهوار، به هر حال مناقشه در این مساله بحث در واضحات است، قرآن میفرماید و لا تلقوا بایدیکم الی التهلکه ، با دست خودتان خودتان را به هلاکت نیندازید، برای رفع خشکسالی چه کار کنیم؟ به مردم بگوییم که تقوا داشته باشید تا باران بیاید که البته باید گفته شود و همینگونه هم هست ولی اگر قرار است ترک گناهی انجام شود تا باران بیاید در مرتبهی اول مسئولین باید از گناه توبه کنند، تا آنان توبه نکنند هیچ اتفاقی نمیافتد، گناهِ آنان بی تدبیری بود که مسلهی اصلی را آب قرار ندادند، این امر موجب شد مردم فقیر شوند و فقر هم انسان را به سمت فساد و گناه و حتی کُفر میکشاند، مضاف بر اینکه این گوی و این میدان اگر کسی میتواند خشکسالی را با نصیحت بر طرف نماید بیاید و کاری کند و از مرگ و یا کوچ اجباری 50 میلیون نفر خودداری کند بسم الله شروع کنیم، آنچه بنده فهمیدهام این است که اگر ما خشکسالی را بر طرف کنیم به دنبال آن اقتصاد سر و سامان میگیرد نتیجهی این امر آن چیزیست که در مِصر اتفاق افتاد یعنی حضرت یوسف علی نبینا و آله و علیهم السلام خشکسالی را بر طرف نمود و مردم بت پرست مصر کار عملی و اجتماعی از او دیدند سپس بازگشت حداکثری به دین و توحید اتفاق افتاد، جامعهی امروز ما به یک کار عملی و عینی و نتیجه بخش احتیاج دارد که مردم اثر حکومت اسلامی را کاملا حس نمایند، و الا جامعه هیچگاه قبول نمیکند که بگوییم تقوا داشته باشید تا خدا آب را نازل نماید، ما در مسائل شخصی تمامِ تلاش را انجام میدهیم ولی در مسائل اجتماعی که تلاش و توکل لازم دارد موحدِ مَحض میشویم تا خدا امور را سامان دهد، درحالیکه بطلان این اندیشه واضح است، چگونه امروز کشورهایی که به خدا و اهل بیت ع ایمان ندارند و در فساد غوطهور هستند به ما برای رفع خشکسالی پیشنهاد میدهند، آنان تقوایی ندارند پس باید آنها خشک و ما آباد باشیم درحالیکه چنین نیست، بله آنان دچار استدراج شدهاند ولی ما چرا محتاج آب هستیم، به هر حال ما اگر بتوانیم آب را بیاوریم اقتصاد سر و سامان پیدا میکند و آنچه که در حد تصور ما نیست در فرهنگ و دین مردم نیز اتفاق میافتد، و نیز بعضی میگویند خشکسالی را تا زمان ظهور نمیتوان بر طرف نمود که این مطلب نیز شانه خالی کردن از تکلیفی است که دین به گردن ما نهاده است.
10-انکار روشهای غیرعادی بدون راستی آزمایی کمال جهل است چرا که دائماً بشر به علوم و مطالب جدیدی دست مییابد که قبل از آن غیرممکن میپنداشته، و از اینگونه علوم در بین طلاب رایج بوده کما اینکه از شیخ بهایی اموری نیز تا کنون بجای مانده و در کتب علما نیز این مطالب بسیار دیده میشود که البته اینجانب تضمینکنندهی مطالبی که میگویم میباشم، به لطف خدا ان شاء الله.
11-بنده باز اعلام میدارم ایران در آستانهی جریاناتی وحشتناک قرار دارد که قبل از پیدایش آن باید اقدام نمود و الا در هنگام آشوب و فتنه کار بسیار مشکل میگردد، پایهی تمامی آنها مشکلات اقتصادی است که راه حل اصلی آن سامان دادن سریع اقتصاد و آبادانی کشور است که تماماً به آب بستگی دارد و آبرسانیهای طولانی دردی از ما دوا نکند و نوش دارو بعد از مرگ سهراب است، چرا که خشکسالی در حال از بین بردن زمینهای حاصلخیز ماست.
12-اصل در این متون رعایت اختصار بوده و مطالب بیش از این میباشد برای اطلاع بیشتر به آیدی: @hodhodbash در تلگرام پیام دهید تا مطالب بیشتری تقدیم گردد مطالب بیشتر را در کانال: @hodhodbashid بیابید.
13-سلام امیدوارم در هدفی که دارید موفق شوید سوالی دارم آیا ما هم می توانیم کاری کنیم در رابطه با کم آبی یا وظیفه داریم
جواب: سلام علیکم الف: در رفع خشکسالی همه باید با هم متحد شویم، جناح بندی نداریم، راست و چپ، اصولگرا و اصلاح طلب، مسلمان و غیر مسلمان و ... نداریم حتی ایرانی و غیر ایرانی نداریم بعدا این بند بسیار مهم توضیح داده میشود. ب: گروهی از مردم نمیدانند کشور کم آبی هستیم باید آگاه شوند که کم آب هستیم پس ما که میدانیم باید آگاه کنیم ج: گروهی نمیدانند که در طیف جدید خشکسالی وارد شدهایم باید آنها را آگاه کنیم د: گروهی نمیدانند خطرناکترین و مضرترین بلای زیست محیطی خشکسالی است باید آگاه کنیم که خشکسالی از زلزله و سیل و طوفان و آتش نشان و سونامی و بهمن و سیل و ... خطرناکتر و تلافات بیشتری دارد باید آگاه کنیم ه: گروهی نمیدانند هم اکنون در خشکسالی هستیم چون شیر اب را باز میکنند و اب میاید پس باید به همه بفهمانیم که هم اکنون در خشکسالی هستیم و: گروهی نمیدانند اصل و اساس همهی پیشرفتها آب است پس باید همه را آگاه کنیم تمام مشکلات اساسی کشور ما بواسطهی خشکسالی است ز: گروهی نمیدانند در میان بدنه مسئولین افرادی هستند با چهرهی موجه که اصلا برای گسترش خشکسالی فعالیت میکنند و میخواهند خشکسالی رواج پیدا کرده و ملت و دین ما بر باد برود و این مملکت همانند عراق و افغانستان و تمام کشورهای وابسطه که استقلال سیاسی و فرهنگی ندارد شود-درخواست دارم کمپین و گروه در این زمینه تشکیل شود، تمامی ملت هر کس در رشته تخصصی خود برای خشکسالی کمک کند، سخنران، هنرمند، فیلم ساز، نویسنده... اگر آب نباشد هیچ نیست باید بدانیم آب یک چیز نیست، آب همه چیز استلذا درخواست دارم متحد شویم، آگاه شویم، دیگران را آگاه نماییم این مسیر مسیر کربلا نیست مسیر قتلگاه است و چه مسیر زیبایی است. اگر به بنده اعتماد دارید همه جا بفرمایید: شیخ علی بهرامی نیکو ادعا کرده در عرض چند ماه خشکسالی ایران از طرق غیر عادی قابل حل است و ادعا کرده اگر دروغ گفتم جزای من مرگ است، من هم میدانم خشکسالی چیست و هم میدانم چند ماه چند روز و چند ساعت است، باید او را راستی آزمایی کرد.
14- مسئولین ما سه دسته هستند و حالت چهارم هم ندارد: الف: مسئولینی که نمیداند خشکسالی است این اشخاص در این جایگاه غاصب هستند، البته این طیف بسیار کم هستند، در ایران مگر کسی عوام باشد که نداند خشکسالی داریم و این خشکسالی چقدر مخوف میباشد، این طیف را باید آگاه کرد، گناه این طیف غیرقابل بخشش است. ب: مسئولینی که میداند خشکسالی است که خود دو گروه هستند یا برای بر طرف کردن خشکسالی تلاش میکنند و یا تلاش نمیکنند، گناه کسی که میداند خشکسالی است ولی تلاش نمیکند از آن کسانی که نمیدانند خشکسالیست بیشتر است، اما گروهی که میدانند خشکسالی است و برای این مسئله تلاش کردهاند، اینها مأجور هستند و ما به این گروه باید نزدیک شویم و راهکارهای خود را به آنان ارائه دهیم، آنان انسانهای پاکطینتی هستند که عندالله مأجور هستند، ما هم راهحلی داریم که آنان گوش شنوا دارند و انشاءالله به زودی کلام ما را میشنوند. ج: مسئولینی که میدانند خشکسالی داریم و میتوانند برای رفع آن تلاش کنند ولی برای زیادشدن خشکسالی تلاش مکینند و تماماً برای رفع خشکسالی مانعتراشی میکنند، آنان افراد نفوذی هستند که میدانند با گسترش خشکسالی نظام به چالش کشیده شده و به براندازی نزدیک میشویم، آنان راهکارهای بیرون رفت از خشکسالی را به صورت مرموز پنهان داشتهاند و این اولویت اول نظام را به تأخیر میاندازند، تا نظام را با روشِ خود سرنگون کرده و شکل حکومتی خود را در ایران اجرا نمایند، سود آینده و حال این گروه در گروی خشکسالی است، سود هم اکنون آنها بیکاری کشاورز و دامدار و باغدار و صنعت پارچه و ساختمان و ... است که نتیجهی آن جواز ورود تمام این کالاها است، نتیجه آن اختلاف طبقاتی و نارضایتی مردم، نتیجهی آن پولدار شدن آنها و به بردگی کشیدن قشر عظیم از جامعهی ایران، نتیجهی اینها نارضایتی مردم و شروع آشوبها و حرکت به سمت براندازیِ نرم و تغییر نظام است، این طیف خائن هستند، این همان الگویی است که غرب برای استعمار جدید خود طرحریزی کرده است، استعمارِ مدیریتیِ نرم، افرادی وابسته در منصب حساس برای منافع دشمن در حال فعالیت هستند، آنان هم از توبره میخورد هم از آخور، آنان اگر دین حاکم باشند دیندارترین و اگر کفر حاکم باشد کافرترین هستند، اینان خواب نیستند که حتی با لگد هم بتوان بیدارشان کرد، آنان ذهنها را از مسئله اصلی منحرف میکنند، آنان نمازگزاران بیوضویی هستند که میخواهند امام جماعت هم باشند، اگر بگویی خشکسالی میتوانند ساعتها سخنرانی کنند، در لفّاظی یَدِ طولانی دارند اما انتهای کلام آنان جز سر در گمی چیزی نیست، بله منافق زیاد میگوید و کم عمل میکند و مؤمن کم میگوید و زیاد عمل میکند، این گروه برای هر عمل خود توجیهی دارند که عقلها را حیران میکند،آنان به امور را خراب میکنند و در هنگامهی جواب دادن گناه را به گردن دیگری میاندازند ، آنان دائما چهره عوض میکنند، تا دیروز دشمن و امروز دوستترین هستند، آنان توانایی دارند همه را فریب دهند، رئیس آنان عمرو عاص و است، آنان به هنگامههای حساس قرآن بر نیزه میکنند، اگر حساستر شود و خود در معرض خطر ببینند لباس زیرین خود را در میاورند تا مؤمن رو برگرداند و آنان فرار کنند، تمام ادیان الهی از این گروه ضربه خوردهاند و ما نیز از آنان ضربه خورده و میخوریم .
15- تاکید میکنم این کتاب در حکم مقدمهی رفع خشکسالی میباشد، و الا حرفهای اصلی زمانی مطرح میشود که همه باور کنند که چند ماهه میتوان خشکسالی را بر طرف نمود، آنجاست که علل اصلی خشکسالی و ترسالی شناخته شده و مباحث باز شود و تمام ذهنها معطوف به آن میگردد، ما سه طرح برای رفع خشکسالی ایران داریم طرح فاقد ارزش یکساله که از طرق عادی خشکسالی برطرف میشود البته در سال اول آب به استانها و در سال دوم آب به شهرها و در سال سوم به روستاها و سال چهارم به زمینها بایر میرسد که توضیح در آینده میاید، دو طرح دیگر غیرعادی است یکی سوراخ نمودن آسمان (انفطار السماء) و دیگری پر نمودن شهرهای جنیان است که در زیر زمین ایران قرار دارد، نه شهر بزرگ را پر میکنیم، جنیان از ایران کوچ کرده و آب در زیر زمین ایران جاری میشود، ضرر جنیان از ایران بر طرف شده، ما بعد از یقین عمومی به این بحث است که تمام اندیشهها به سمت ضرر آنها و مصیبتی که آنها به سر ما آوردهاند معطوف میشود و میتوان صحبت نمود و الا تا قبل از آن تنها در رابطه شیوهی بر طرف شدن خشکسالی میتوان بحث نمود.
16- بعضی میگویند بحثهایی را بگو که مردم قبول میکنند، بحث اجنه و سوراخ کردن آسمان را نگو و بعد اضافه میکنند من که اعتقاددارم ولی مردم اعتقاد ندارند، جواب الف: من آن چیزی را میگویم که میدانم و اعتقاددارم و دیدهام را، و تضمینکنندهی آن نیز خود هستم اگر قرار باشم من این را نگویم آن را نگویم آن یکی را نگویم و ... خوب بفرمایید هیچ نگو، و به دنبال آن خشکسالی همهی ما را تباه کند ب: آنچه میگویم چیزی است که هست و واقعیت دارد لذا هراسی ندارم از اینکه حتی تا قبل از امتحان بنده یکه و تنها باشم چرا که در زمان معین به لطف خدا سر افراز بیرون میایم و در آن زمان باید نشان دهم آنچه را که ادعا کردهام را و لطف خدا تحقق پیدا کند.
17- اعلام میکنم در این تاریخ 96.7.22 ساعت 22 و 22 دقیقه آنچه بنده علم دارم برای برطرف شدن خشکسالی ایران در ظرف چند ماه تنها پر نمودن شهرهای جنیان است که زیر زمین ایران قرار دارد، و البته در صورت جدی گرفتن مسئولین باید زمان دهند تا آن علوم را برگردانیم و قبل از اینکه بخواهیم جایی را بکنیم تا به آن دروازهها برسیم نشان میدهم تا همه یقین کنند، و آماده شوند و بعد اقدام مینماییم ، در صورت جدی گرفتن امر از طرف مسئولین دوبار میتوانم آنجا را نشان دهم که یکبار آن برای تمامی ملت است تا تمامی ملت آماده شوند، قبلا هم گفتهام فرصتی که برای باز گرداندن آن علوم لازم است یکی از این روزهاست، 7 یا 14 یا 40 یا 70 روز که در آن صورت توان نشان دادن دروازهها را پیدا میکنم و تنها زمانی تلاش برای پیدا کردن دروازهها را شروع میکنم که از طرف مسئولین قرار صحبت با اقای روحانی در تلویزیون قرار داده شود و الا غیر از این مساله تلاش فایدهای ندارد ، که در آن صورت دروازهها را نشان داده و آنگاه اقدام به حفّاری برای رسیدن به آن دروازهها مینماییم و برای آن طرح سوراخ کردن آسمان (انفطار السماء) نیز زمان گذشته و باید یکسال منتظر ماند تا زمان بر گردد.
18- حقیقتاً آنچه میگویم برای خیلی ناباورانه و برای بعضی ممکن در حد محال است و برای بعضی ممکن و برای تعداد بسیار اندکی یقینی است ، لذا تنها زمانی به این امر اقدام میگردد که همه یقین پیدا کنند، تنها راه یقین پیدا کردن دیدن آن است و بنده هم اعلام نمودم هم در طرح سوراخ کردن آسمان و هم در طرح پر کردن خانهی جنیان دوبار میتوان آن را نشان داد، زمانی که ببینند یقین کنند که آن شهرها وجود دارد و در این زمان همه متحد شوند و اقدامات لازم را انجام دهند، لذاست که ما تاکید داریم باید اول مردم ببینند و آنگاه اقدام گردد، تا هم متحد شویم و هم از آنان شکست نخوریم و الا قبل از دیدن همه گویند او دیوانه شده و یا مجنون است و یا معتاد است و شیشه مصرف میکند و یا هر تهمت و افترای دیگری نیز بزنند.
19- آنچه در رفع خشکسالی بوسیله پر نمودن خانهی جنیان وجود دارد این است که در این جریان حقیقتا ایران وارد یک جنگ میشود، که نتیجهی آن آبادانی است، پس راهی جز این نیست که نیروی نظامی و اجرایی و بلکه تمامی آحاد ملت دست به دست هم داده تا پیروز شویم، همانگونه که در متن طرح اول آمده است اگر همه متحد نباشیم و هر کس بنا بر توان خود این اقدام را ننماید این جریان محکوم به شکست خواهد بود، ما به یک اتحاد و انسجام ملی و ارتباط مستحکم بین تمام قوا و آحاد ملت نیازمندیم لذا باید قبل از اقدام تمامی ملت آگاه و آماده شوند.
20- آنچه معلوم است، اینکه به بنده و نه حتی وزارتخانه و بلکه حتی دولت و نه هیچ ارگان و سازمان دیگری به تنهایی نمیتواند در این جنگ (پر کردن نُه شهر جنی زیر زمین ایران) پیروز شود، همه باید دست به دست هم دهند، قبل از آن باید آحاد ملت آماده شوند، نیروهای عمل کننده باید در بهترین وضعیت باشند، باید هم زمان در سراسر کشور عمل گردد، تاخیر قسمتی از نیروهای عمل کننده باعث به زحمت افتادن سایر قوا میگردد و چه بسا موجب شکست گردد، این عملیات با برنامه ریزی هماهنگ پیروزی بسیار بزرگ است که تحولات داخلی و خارجی بسیار را به دنبال دارد و قبلا اعلام نمودهام ایران ما را وارد طیّ الزمان حکومتی میکند اما در صورت کارشکنی افراد یا گروهی منجر به شکست میگردد ، و بایذد تمام فرمولهای جنگ در اینجا پیاده گردد؛ اتحاد تمامی آحاد، فرماندهی واحد، سرعت، تلاش شبانه روزی، توکل، صبر، نوآوری در مشکلات غیر قابل پیشبینی و البته از همه مهمتر شناخت افراد نفوذی کارشکن که صفوف را سست میکنند و ما را نسبت به این جنگ دلسرد مینمایند و ایستادگی در برابر فشارهای خارجی.
21- آنچه معلوم است این است که این جریان اگر چه یک جنگ است ولی مسئولیت آن به عهدهی نیروهای نظامی نمیباشد، چرا که فِعل آن یک فِعل عُمرانی میباشد لذا مسئولیت آن به عهدهی قوهی اجرایی به ریاست اقای دکتر روحانی میباشد زیرا تمام فعل خلاصه در این میشود که ما زمین را بکنیم و به دروازههای جنیان برسیم و آنگاه به سرعت به درون خانهی آنان آب بریزیم و این فعل خارج از محدودهی نظامی کشور است و با بمب و تفنگ سر و کار نداریم لذا مسئولیت و برنامه ریزی به عهده رئیس قوهی مجریه میباشد، البته باز تاکید میکنم بدون کمک تمامی شئون حکومتی و ملی پیروزی امکان ندارد ولی مجری اصلی قوهی مجریه میباشد لذا روی اصلی صحبت ما با جناب آقای دکتر روحانی میباشد و این طرح برای ایشان است.
22- تاکید میکنم همانگونه که در گزارشی که از آن نُه شهر داشتهام آمده آن شهرها آنقدر محکم است که اگر آب دریای خلیجفارس و عمان و هر آب دیگری در آن بریزیم آب از شهرهای آنان به اطراف زمین جاری نمیشود، لذا حتی اگر آب شور را هم داخل آن شهرها بریزیم آب به بقیهی زمینها جاری نمیشود و اِکوسیستم را به هم نمیزند، لذا میتوانیم آب را شیرین نکرده به شهرهای آنان بریزیم و یا آب را از ابتدا شیرین کنیم و به خانههای آنان بریزیم، بزرگواران زمینشناس و کویر شناس هیچ نگرانی از بابت تغییر اکوسیستم نداشته باشند، آب از شهرهای آنان به اطراف انتقال پیدا نمیکند، بله اگر آب را در خانههای آنان جاری کردیم آنان از ایران کوچ میکنند و مفاسدشان از بین میرود و روند خشکسالی کُند میشود، و در زیر ایران زمین آب جاری میشود، ولی اگر از آن آب خواستیم استفاده کنیم آن آب زمین را شور میکند و دیگر این مفسده از کم کاری خود ما میباشد، لذا توصیه بنده این است که در ابتدای تصمیمگیری درست نماییم، تصمیمگیری درست این است که از ابتدا وسایل شیرین سازی آب از دریای عمان را فراهم آوریم تا بعد از بیرون نمودن جنیان از ایران دائماً از آب دریای عمان برای ریختن در خانههای جنیان استفاده نماییم، چرا فقط دریای عمان؟ در آینده بیان خواهد شد.
23- علل موجود در این عالم دو نوع میباشد، علل محسوس و علل غیر غیر محسوس، علل محسوس مانند آتش، علل غیر محسوس مانند ملائکه، اجنه، شیطان، کلمات، حروف اشکال، ارواح و غیر آن، در یک تقسیم بندی دیگر علل یا نورانی است و یا ظلمانی که شامل هر کدام از ارواح و حروف و اشکال و اجنه و غیره میباشد، در یک تقسیم بندی دیگر علل یا مادی است و یا غیر مادی که اجنه جزء علل مادی میباشد، البته در اینکه ملائکه و ارواح جزء علل مادی است و یا غیر مادی در اسلام دو نظریه میباشد بعضی مجرد را فقط خداوند متعال میدانند و غیر خداوند را تماما مادی میدانند، یادم هست در یک از آثار علامهی مجلسی میخواندم که ایشان تنها خداوند را مجرد میدانست و غیر خدا را مادی میدانست و البته استناد هم میفرمودند اما گروه دیگری قائل هستند مجردات انواع بسیار دارند که میتوان به عقل و نفس اشاره کرد به عقیده بنده نفس و عقل مجرد است و حدیث که میفرماید من عرف نفسه فقد عرف ربه شاید اشاره به این داشته باشد که نفس نیز مجرد است البته برای این حدیث شریف بیش از 90 معنی ذکر نمودهاند، به هر حال علل در این عالم زیاد میباشد با انواع مختلف یکی از علل موجود در عالم علل غیر محسوس میباشد و از طرف غیر متداول میتوان به آن علل پی برد از جملهی آن علل میتوان به علت بودن اشکال و حروف و اوراد و اذکار موجودات خارج از دید ما مانند ملائکه و اجنه و ارواح و موجودات دیگر نام برد، تفاوت پیروی از انبیاء و پیروی از مادیگرایی در این است که جهان بینی فرد کامل شده و نسبت به محیط خود آگاه میگردد، لذا ما نباید از این مساله خوف داشته باشیم که غربیها و غرب زدهها ما مسخره میکنند و یا خیر، اگر قرار باشد ما کلامی بگوییم که آنان خوششان بیاید باید تمام دینمان را کنار بگذاریم و آنها را قبول کنیم، بیشتر دین ما از علل غیر محسوس صحبت میکند مانند ارواح و ملائکه و اجنه و شیاطین و حتی خداوند متعال البته برای علل تقسیم بندیهای دیگری نیز میتوان در نظر گرفت.
24- موجودات عالم در یک نگاه: موجودات عالم از نظر دستهای از پیروان اهلبیت ع: موجودات عالم یا وجود از خودشان است 1 و یا اینکه از موجود دیگری وجود را گرفتهاند این دسته یا تمامی کمالات را دارند 2 یا خیر، این دسته یا شکل ندارند 3 یا دارند این دسته یا وزن ندارند 4 یا دارند این دسته یا محسوس انسانها نیستند 5 یا هستند این دسته یا رشد نمیکنند 6 یا رشد میکنند این دسته یا حرکت ارادی ندارند 7 یا دارند این دسته یا عقل ندارند 8 و یا دارند این دسته یا این تقسیم را اجمالا قبول ندارند 9 یا دارند 10- دسته اول تنها خداوند است که موجود ازلی بالذات است – دسته دوم اهلبیت هستند که تمامی کمالات را دارا هستند و مهمترین کمال آنان واسطه بودن آنها برای تمامی موجودات دیگر است که ید الله تعبیر شدهاند- دسته سوم که شکل ندارند و مجرد هستند ملائکه نام دارد- دسته چهارم که وزن ندارد ولی شکل دارد ارواح نام دارند- دسته پنجم به بعد کل عالم ماده است که همهی موجودات مادی وزن دارند از اینجا عالم ماده شروع میشود با انواع بیشمار آن از خصوصیات عالم ماده و موجود مادی این است که وزن دارد- دسته پنج موجودات مادی غیر محسوس هستند مانند جن – دسته ششم موجودات مادی که محسوس ولی رشد نمیکنند مانند معدنیات و سنگها – دسته هفتم موجودات مادی که حرکت ارادی ندارند مانند گیاهان – دسته هشتم موجودات مادی محسوس که عقل ندارند حیوانات غیر از انسان – دسته نهم موجود مادی که محسوس هستند و حرکت ارادی دارد و عقل دارد و این تقسیم را قبول ندارد که غیر مؤمنین هستند- دسته دهم موجود مادی که محسوس است و حرکت ارادی دارد و عقل دارد و این تقسیم را اجمالا قبول دارند که مؤمنین هستند. چند نکته: الف: این تقسیم مورد قبول همهی شیعیان نیست مثلا بعضی ارواح را مادی میدانند و یا اینکه همهی کمالات را برای اهل بیت ع قائل نیستند ب: این تقسیم بندی و جهان بینی ما را در بسیاری از امور من جمله خشکسالی هدایت میکند مثلا انسانی که موجودات غیر مادی را قبول ندارد هیچگاه تاثیر مثبت و یا منفی آنها را نیز قبول نخواهد داشت پس برای کمک و یا رفع آن علل نیز کاری نمیکند. ج: این تقسیم در عین اینکه کوتاه میباشد بسیار مهم است چرا که تمامی عالم در این متن جای داده شده است لذا ما برای رعایت اختصار در کوتاهترین متن مطالب را بیان نمودهایم – ما در اینجا اختصار را رعایت نمودهایم.
25- جن چیست؟ جن در لغت به معنای پوشیده است، لذا به بچه درون شکم مادر جَنین گویند چرا که در شکم مادر پوشیده است، به کسی که مشکل روانی دارد مَجنون گویند چرا که عقل او پوشیده شده و نمیتواند از آن استفاده کند، به باغهای بهشت جنّه گویند چرا که با درختان پوشیده شده است، البته جن برای موجود مادی غیر قابل دیدن در حالت عادی نیز معروف شده که قابیلتهای بسیار عجیبی دارد مثلا میتواند پرواز کند و یا درون زمین فرو رود و میتواند حرکتهای سریع انجام دهد و ... بحث جن از این جهت مطرح میگردد که در طرح شماره یک اسماء اللهی برای رفع خشکسالی بنده اعلام نمودهام باید نُه شهر جنّی در زیر زمین ایران را پُر آب نماییم تا جنیان کوچ کرده و آب زیر زمین ایران جاری شود.
26- طی الزمان حکومتی چیست؟ در قطرهی بیست ذکر کردیم ایران به واسطه آب رسانی قوی وارد طیّ الزمان حکومتی میگردد، این اصطلاح در مقابل طی الارض وجود دارد، طی الارض یعنی پیمودن فاصلهی مکانی در مدت کمی که زمان آن بستگی به قدرتی که طی الارض انجام میگردد تفاوت دارد، گاهی طیّ الارض بواسطهی اَجنه انجام میگردد که اگر چه که زمان بسیار کم میگردد ولی باز هم زمان لازم دارد، نوع دیگر طیّ الارض بواسطهی ارادهی فرد است که این مدت به اقل ممکن میرساند مانند فعلی که جناب آصف ابن برخیا وزیر جناب سلیمان انجام داد و تخت بلقیس را در سرعت بالاتر از نور جابجا نمود، او اراده کرد و بدون لفظ و ذکری تخت جابجا شد، این قدرت علم به اسماء الله است که تاثیر خارجی و عینی آن چیزیست که ذکر شد، البته هر چه علم به اسماء الله بیشتر باشد افعال عجیبتر میگردد و میدانیم که جناب آصف ذرهای علم از کتاب را دارا بود، در طی الزمان فرد به گذشته یا آینده سفر میکند و همه میدانیم که گذشته موجود است که حتی در فیزیک جدید نیز آلبرت اَنیشتن بحث سفر در زمان را مطرح میکند ولی سفر به آینده نیز طبق مبانی ما موجود است چرا که لوح محفوظ موجود است و جناب حضرت ختمی صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند بهشت و جهنم و اهل آن را دیدم که خود بحث دارد، اما آنچه ما اراده کردهایم چیزی غیر از همهی اینها میباشد، منظور ما از طی الزمان حکومتی فعلِ زیر بنایی است که بواسطهی آن سلسهای از تحولات اتفاق لزوما اتفاق میافتد که در مجموع موجب تغییرهای اساسی در حکومت و رسیدن به اهداف میگردد که آن تحولات از اقتصاد شروعشده تا اقتدار داخلی و خارجی و سیاسی و فرهنگی و ... تمامی این تحولات از آب شروع میشود به عقیدهی بنده اگر تمام سلسله انجام گردد ایران در مدت کوتاهی 400 سال طی الزمان حکومتی پیدا میکند و این همان گردنه و پیچ تاریخی میباشد، در حقیقت ما مسیر را پیداکرده و از تیه نجات پیدا میکنیم.
27- تیه چیست؟ ما در یکی از نامهها به تیه اشاره نمودهایم که ما در تیه هستیم و زمان بیرون رفت از تیه رسیده است، تیه مکانی برای بنیاسرائیل بود که چهل سال در آنجا سرگردان بودند و بعد از 40 سال از آن صحرا و سرگردانی نجات پیدا نمودند، انقلاب ما در حقیقت برای نجات مستضعفین بود برای رفع اختلاف طبقاتی، برای تقسیم عادلانه منابع و فرصتها، برای عمل به قانون اساسی و برپایی عدالت اجتماعی در حد توان بود، ما به بسیاری از این امور تا کنون دست نیافتهایم هنوز دولت اسلامی تشکیل نشده ، هنوز جامعهی اسلامی تشکیل نشده است و هنوز قدمهای اساسی برای تمدن اسلامی بر نداشتهایم، البته کم کار نشده و زحمات بسیاری کشیده شده است ولی اشکال در کجاست؟ چرا با وجود اینکه 10% از منابع زمین را در دست داریم و از جمعیت این کرهی خاکی 1% را در دست داریم ولی نمیتوانیم حتی مانند کشورهای غربی از این منابع استفاده کرده و عدالت اجتماعی را در حد توان اجرا نماییم؟ به غیر از بحث مدیریت کلان آنچه به صورت عملی باید به آن پرداخت اولین شرط پیشرفت است که در دست نداریم و آن آب است، اگر آب بیاید زیر ساختهای موجود قابل بهرهبرداری شده و ما به آنچه که انقلاب برای آن انجام شد نزدیک میشود و از این صحرای خشک که در حقیقت مانند تیه است نجات پیدا میکنیم، تا زمانی که آب نیاید نه اقتصاد مقاومتی عملیاتی میشود و نه کار و اشتغال تحقق پیدا میکند و نه رضایت اجتماعی حاصل میشود ما در ابتدا باید به فکر آب باشیم که آب یک چیز نیست، آب همه چیز است.
28- دلیل توضیح واژهها چیست؟ دلیل اینکه ما اقدام به توضیح تک تک الفاظ و مباحث خود نمودهایم این است که ما در دو نامهی اصلی خود مبحث انتقال آب را بیان کردهایم که یکی انفطار السماء و دیگری پر کردن نُه شهر جنی که در زیرزمین ایران موجود است و افراد بسیاری ما را انکار کردند، ولی اگر اعتماد میکردند این همه نوشتن و توضیح لازم نبود که بیاییم تمامی مقدمات فراهم آوردن آن علوم را توضیح دهیم و لکن زمانی که بیدلیل انکار شدیم چارهای نداریم جز اینکه تمام آن دو برگه را توضیح دهیم لذا ما راهی نداریم جز اینکه در این کتاب مبحث علم حروف و اسماء الله و علل مادی و غیرمادی و مبحث جن و بعضی از ادعاهایی را که نمودهایم را توضیح دهیم مثلاً تأثیر ادعیه در امور مختلف، ظرفیتهای منابع ایران و ...
29- متن طرح دوم اسماء اللهی: 786زمانی که دو روز از دخول قمر از عقرب گذشته، و شش ش در شمس، و سه شین در قمر، در انتهای 13 و ابتدای 14 و ورود به 15 قرار دارید، میتوان آسمان را کَند، و کندن به عدد کمتر از سبع المثانی و شصت است، این زمان سنبله در دو هشت است، پس 60 بعد از آن عقرب در جمعه است، و 8 هفت مانده است، و شش 5 شده، و سنبله عقرب را از سرما کشته و چه عجیب است کشته شدن عقرب از سرما، سرما آب را نازل کند، برف، باد، تگرگ، مِه ، همه رحمت است، اما اگر آماده نباشند هلاک شوند، و اینگونه شش که آب است در تشرین اول جاری میشود، پس از آب شروع کنید، ایلول را کار کنید تا تشرینِ اول پر آب شود، آب آتشها را خاموش کند، زمین پر آب، دریاچهها سیراب، درختان شاد، حیوانات زیاد شوند، هوا پاکیزه شود، ابرها پایین آیند پس باید همه تعهد دهند و امضاء نمایند 786ازلاهابلبهن پس زمانی که امضاء شد همه و همه در همه زمینها آن را دفن کنند تا عقرب درون خاک بمیرد، پس لوله از بالا پر شود و هر چقدر آب لازم دارید را بردارید، اگر نکنید در 3 شین عقرب زمانی که از دو 19 گذشته عقرب به بهار الاول نیشها زند و بدنها خشک شود چرا که عقرب با خاک و گرما قویتر شده و نیش آن زهراگینتر، چرا که از آب که در برج دو شین است را جاری نکردید، پس آب همان سنبله است، ایلول همان ترازوست، تشرین اول همان عقرب است، اخفقبا؟ ثبت الزمان، ظهر الزمان، کشف الزمان، و انا الرسول بسلطان مبین، وضع الشیء فی احسن وجهه علی اتقن وجهه، اول آخر آخر اول ظاهر باطن باطن ظاهر ممممباممغفبخدقحرفر9666 ان شاء الله ، و السلام علی من اتبع الهدی - 96.5.19 - ساعت 19.25-توضیح: طرح دو الهی آبرسانی دو ماهه به کل کشور از طریق غیر عادی - این نوشته نقطه یا ویرگولی و ... کم و زیاد شود باطل میشود – آنچه مشهود است اینکه فقط تا تاریخ 96.6.6 هش و 38.12.6 هق میتوان این عمل را انجام داد و همه باید آمادگی داشته باشند و بعد از آن نمیتوان مگر اینکه یک سال صبر کرد و از 98.8.8 اگر عمل نکرده باشیم اتفاقات عجیبی در ایران رقم میخورد-آنچه باید امضاء شود و ما در تلویوزین در مقابل آقای دکتر حسن روحانی نشان میدهیم -786اخفقبا؟ازلاهابلبهن ممممباممغفبخدقحرفر9666 ان شاء الله ، و السلام علی من اتبع الهدی -نتایج این لوح : 1 ایجاد چاله جوی درون ایران 2 سرد شدن پاییز و زمستان و خنکی بهار و تابستان 3 آب خلیج فارس و دریای عمان و حتی خزر و ... به کل کشور انتقال پیدا میکند 4 انتقال اختیاری و مورد نیاز آب در زمینها بدون انتظار بارش باران و برف و تگرگ و ... 5 تعطیل شدن بیشتر پروژه های آبی در حال اجرا 6 اقدام به پر نمودن آب دریاچهها و تالابها و ... بعد از دو ماه 7 ورود به تر سالی در ایران 8 لوله و کانال کنده نمیشود 9 سدهای تولید برق پر آب میشود 10 دو مصرفه شدن آب در ایران 11 پر شدن سفره های زیر زمینی 12 ورود در عرصه صادرات آب که اگر این کار را نکنیم آب ایران را میبرد و باید قوانین را امحاء کنیم که غیر معقول است 13 پایین آمدن قیمت برق و آب در ایران 14 پر شدن لوله ها از بالا 15 زیاد شدن یون منفی طبیعی درون ایران 16 هارپ و انفجار یون منفی و ... نیست و ..
30- تأثیر زمان و نجوم بر امور مادی. امروز شاید کمتر کسی را بتوان یافت که بر تأثیر اجسام بر یکدیگر قائل نباشد، در بحث حجامت نیز مطرح است که بهترین زمان حجامت بین 12 تا 15 ماه قمری است که ماه کامل میشود، در بحث مجامعت نیز در روایات وارد است که این زمان خوب و این زمان چنین است که مطلب واضح است و احتیاج به توضیح ندارد، علم نجوم نیز در گذشته متداول بوده است که خود شعب مختلف دارد بعضی برای بدست آوردن آینده و وقایع از ان استفاده میکردند و بعضی برای امور دیگر، در روایت هم داریم در ذیل آیهی شریفهی فنظر نظرة في النجوم فقال إني سقيم داریم که حضرت ابراهیم علی نبینا و اله و علیهم السلام به نجوم نظر انداخت و از اموری که در اینده برای امام حسین علیه السلام اتفاق میافتاد آگاه گشت و بواسطهی آن بیمار گشت، در جای دیگری در قرآن هدایت بواسطهی نجوم را اینگونه مطرح میفرماید: وَبِالنَّجْمِ هُمْ يَهْتَدُونَ و این هدایت اگر چه فهمیدن شمال و جنوب است اما محدود نمودن در این امور جفای در حق قرآن است گذشته از اینکه در تاریخ و چه بسا هم اکنون نیز از حالات کواکب و اجرام آسمانی بسیاری از امور خفی را کشف مینمایند، تأثیر کواکب و نجوم بر امور دیگر و فهمیدن امور پنهان از حالات نجوم غیر قابل انکار است، عالم طب اسلامی در تأثیر حالات نجومی کلامهایی عظیم دارد، روایات در تأثیر زمان بر فرزند و افراد کلامها دارند، علمای فن نجوم در ساعات سَعد و نَحس نیز کلامها دارند، دانشمندان هواشناسی غربی نیز این امور را به عین مشاهده نمودهاند که واضحترین آن تأثیر ماه بر آب دریاست که جَزر و مد نام دارد و در این زمینه داستانهای بسیاری وجود دارد که البته تمامی این امور نیز باذن الله میباشد، منجمان از آمدن موسی خبر دادند، پدر بوعلی سینا از حالات نجومی و تأثیر مکان در فرزند خبر داشت و آن زمان و مکان را پیدا نمود (به نقل از استاد ضیایی) و ... لذا بنده نیز آن زمان را اعلام نموده بودم و متعهد درست بودن آن نیز خود بودم، باز این مطلب را اعلام میکنم که بنده در زمینهی نجوم اطلاعاتی ندارم ولی آنچه که گفته بودم برای ایجاد چالهی جوی درون آسمان ایران (سوراخ کردن آسمان ایران- انفطار السماء) و بازگشت فصول به گذشته و سرما و زیادشدن بارشها و پر شدن لولهها از بالا درست بوده است و متعهد آن نیز خود بودهام حال چگونه بدون اینکه علمی را بلد باشم از آن سخن گفتهام بحثی دیگر دارد که در یک قطره به آن میپردازم.
31- نجوم و کواکب در قرآن 1: در سال 88 با اندیشهی جدیدی برخورد نمودم که مرا مجبور نمود با مباحث فیزیک و نظریهی پیدایش در نظر مادیگراها آشنایی پیدا نمایم و آن نظریهی بیگ بَنگ و بیگ کرانچ و نظریهی جهان ازلی (ثبوت کواکب) آشنا شوم لا جرم برای رد آن نظریه حتی بنا بر عدم منافات باخدا مجبور به مطالعه مباحث آنجا نمودم که موفق شدم بیش از 50 اشکال عمده بر نظریهی بیگ بنگ با مبانی خود آنها نمایم از آنجا به بعضی از مباحث نجوم هم دستیابی پیدا نمودم البته به حدی که تنها بتوانم جهانبینی خود را قوی گردانده و در مباحث با آنان سرافراز شدم که بحمدلله یک مناظره با یکی از آن افراد معتقد به مبانی بیگ بنگ داشتم و او در مباحثهی دوم که پیرامون نظریهی تکامل بود حاضر نشد، اما بحث نجوم یکی از پر بحثترین مباحث قرآنی است و حقیقتاً میتوان گفت کسی که طب و نجوم را نمیداند بهرهی کمتری از علم توحید دارد، در دعا میفرماید: یَا مَنْ فِی السَّمَاءِ عَظَمَتُهُ عظمت خدا را از آسمان میتوان کشف نمود؟ عالم محدود است یا نامحدود؟ فیزیک و علوم غربی ناتوانند در پاسخ به این سؤال ولی علوم اسلامی جوابگوست. آیا علم نجوم حرام است یا خیر؟ بحثی دیگر است که باید از فقها پرسید، اما فهم آیات نجوم در قرآن آیا بدون آگاهی از نجوم امکان دارد، اگر در قرآن 500 آیه در مورد احکام وجود دارد که فقها سالها بر سر این 500 آیه بحث میکنند و حرام و حلال را کشف میکنند ما چقدر آیه و روایت در مورد نجوم داریم چرا 1% هم به بحث نجوم پرداخته نمیشود در مورد طب هم همین مطلب وارد است، چقدر آیه و روایت در مورد طب داریم ولی در هنگام مداوا به سراغ طب غربی وارداتی مخرب میرویم، ما باید سریعاً تمامی الگوها را اصلاح کنیم، اگر ما احکام را از قرآن و روایت استفاده میکنیم و به غرب تکیه نمیکنیم و میگوییم خودمان فقه و احکام داریم در بقیهی مسائل هم همین گونه است ولی متأسفانه مشکل اینجاست که تماماً فقه و اصول شده ما مجتهد در بقیه امور نداریم، باید کرسیهای درس خارج طب، نجوم، فیزیک، شیمی، روانشناسی، فرق و ادیان و از همه مهمتر اعتقادات راه بیفتد، به جرئت میگویم غربیها علوم ما را دزدیدهاند و آنان به اسم خود استفاده کنند و ما بیبهره هستیم، چرا یک طلبه بعد از اتمام کفایه حتماً باید در خارج فقه و اصول شرکت کند چرا خارج اعتقادات نداریم که منزلت اعتقادات نسبت به فقه مانند سر به بدن است و چرا و چرا ....
32- نجوم و کواکب در قرآن 2: در آیات و روایت بسیاری به بحث نجوم پرداخته شده است که هر کدام به منزلهی یک اصل کلی میباشد که باب وسیعی از علم را باز میکند جالب است بدانیم که بحث آب و خشکسالی که بنده مطرح مینمایم در ادامهی یک بحث نجومی بسیار قوی است که در قرآن مطرح شده آیه از خلقت و نجوم و آسمان صحبت میکند و بعد از آن به سراغ آب آمده است و میفرماید آیا ایمان نمیاورید ؟ بنده در مناظرهی بیگ بنگ قسمت اول آیه را مورد توجه داده بودم و در بحث خشکسالی این قسمت آیه مورد توجه بنده قرار گرفته است آیهی 30 سورهی انبیاء که میفرماید: أَوَلَمْ يَرَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ كَانَتَا رَتْقًا فَفَتَقْنَاهُمَا وَجَعَلْنَا مِنَ الْمَاءِ كُلَّ شَيْءٍ حَيٍّ أَفَلَا يُؤْمِنُونَ آيا كسانى كه كافر شدند، نديدند كه آسمانها و زمين بسته بودند و ما آنها را شكافتيم و هر چيز زندهاى را از آب پديد آورديم؟ پس آيا ايمان نمىآورند؟ اینجا بحث رَتق و فَتق مطرح است که یکی از اساتید 40 جلسه در این رابطه بحث نمودهاند، در آیهی 47 سورهی ذاريات میفرماید: وَإِنَّا لَمُوسِعُونَ ما آسمان را با قدرت بنا کردیم و گستراننده آن هستیم- آیا این بحث با مبحث انبساط آسمان ارتباط دارد یا نه اشکالات وارد را چیست و چه جوابی باید داد؟ آیا آیهی 104 سورهی انبیاء که میفرماید: يَوْمَ نَطْوِي السَّمَاءَ كَطَيِّ السِّجِلِّ لِلْكُتُبِ كَمَا بَدَأْنَا أَوَّلَ خَلْقٍ نُعِيدُهُ وَعْدًا عَلَيْنَا إِنَّا كُنَّا فَاعِلِينَ روزى كه آسمان را چون طومار نوشتهها درهم مىپيچيم، همانطور كه آفرينش نخستين را آغاز كرديم، آنرا باز مىگردانيم. اين وعدهاى برعهدهى ما است و ما بىترديد انجام دهندهى آنيم- آیا با نظریهی کنونی دانشمندان که شکل جهان را تقریبا به صورت یک ورقه مسطح است که اندکی انحنا دارد منطبق است یا خیر؟ آنان راست میگویند یا خیر؟ آیا آیهی 14 و 15 سورهی تکویر که میفرماید: فَلَا أُقْسِمُ بِالْخُنَّسِ الْجَوَارِ الْكُنَّسِ سوگند به (ستارگان) پنهان که در حال حرکت و جذب کننده اند با بحث سیاهچاله تطابق دارد یا خیر؟ آیا آیات 1 الی 3 سورهی طارق که میفرماید: وَالسَّمَاءِ وَالطَّارِقِ وَمَا أَدْرَاكَ مَا الطَّارِقُ النَّجْمُ الثَّاقِبُ سوگند به آسمان و (ستاره) كوبنده و تو چه مىدانى ستاره كوبنده چيست (2) همان ستاره نافذ (3) آیا این آیات با تَپ اخترها (ستارههای تپنده) که یکی از حیرتآورترین پدیدههای نجومی برای دانشنمدان است تطابق دارد یا خیر؟ آیا آیهی 7 سوره ذاریات وَالسَّمَاءِ ذَاتِ الْحُبُكِ سوگند به آسمان دارای رشته بافتهای محکم با نظریهی بافت کیهانی تطابق دارد یا خیر؟ آیا قرآن به حیات موجودات در کرات دیگر اشاره دارد یا خیر (قرآن سورهی شوری 29)؟ آیا فضا خالی است و یا پُر (سوره بقره )22؟ آیا در آسمان دود وجود دارد و یا غبار (سوره فصلت آیه )11؟ منظور از هفتآسمان چیست (سوره نبأ آیه 12) ؟مادهی تاریک چیست؟ آسمان دنیا چیست ؟ آسمانهای دیگر چیست ؟ و هزاران مسئلهی دیگر، سؤال این است چرا ما که گنجینهای از علوم را در دست داریم باید منتظر باشیم تا غربیها مسیر را از گنجینههای علمی ما پیدا کنند و بعد به عنوان شاهکار علمی آن را ثبت نمایند، مگر قرآن نمیفرماید: سَنُرِيهِمْ آَيَاتِنَا فِي الْآَفَاقِ وَفِي أَنْفُسِهِمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ أَوَلَمْ يَكْفِ بِرَبِّكَ أَنَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ فصلت 53 نشانههاى خود را در كرانههاى عالم و در نفس خودشان به آنان خواهيم نماياند تا براى آنان روشن شود كه او حقّ است. آيا كافى نيست كه پروردگارت بر همه چيز آگاه است؟ چرا ما از این علوم ناآگاه هستیم در مورد طب نیز امر به همین منوال است، مگر طب و نجوم در زمرهی علوم اسلامی نیست؟ خوب زمانی که در این علوم متخصصی نباشد اگر گویندهای صحبت از سوراخ نمودن آسمان بنماید باید وضع چنین باشد؟ شهادت میدهم که اگر ما به این مسائل پرداخته بودیم سالها قبل هم مشکل کشور خودمان و هم ابر مشکلهای جهانی را حل مینمودیم.
33- علوم وسیع اهل بیت ع : در بیان فهرستی از علوم اهلبیت ع که ما از آن غافل هستیم درحالیکه حلّال بسیاری از مشکلات میباشد: این فهرست از کتاب بحار الانوار میباشد، ولی جای تاسف است که ما از این مسائل آگاهی نداشته و به دلایل واهی از بررسی و پرداختن به این مسائل شانه خالی مینماییم، لازم است ذکر نمایم حال کسی که فکر کند با خواندن و ترجمه روایت طبی و نجومی و عقلی و ... میتواند به کُنه مسائل برسد مانند کسی است که فکر میکند با خواندن وسائل الشیعه میتواند احکام را استخراج کند، حال امروز ما شیعیان از دستیابی به این علوم که در روایات آمده است مانند فرد عوامی است که قرآن در دست دارد و بدون گذراندن مقدمات میخواهد تمامی مسائل را از قرآن بدست آورد، امیدوارم این نوشتهجات بابی باشد تا حوزههای علمیه تنها به فقه و اصول بسنده نکنند و راه برای خارج طب، خارج اعتقادات، خارج نجوم، خارج ریاضیات، خارج شیمی، خارج فیزیک، علوم غریبه و ... باز کنند حتی ما در حد کفایت باید از علوم حرامی که یهود برای ضربه زدن به ما استفاده میکند مطلع باشیم مانند سحر و قیافه و عدد و اشکال و تسخیرات و.... هم اکنون حتی راه برای خارج اعتقادات که امر اولیهی واجب است بسته استنمونهای از فهرست : کتاب آسمان و جهان / جلد 1 / ابواب کلیات احوال جهان و آنچه باوضاع آسمانی مربوط است-باب [اول] پیدایش جهان و آغاز آفرینش آن و چگونگی آن و برخی از امور کلی-باب دوم عوالم-(باب چهارم) عرش و کرسی و حاملان آنها-باب پنجم حجب و استار و سرادقات- باب ششم سدرة المنتهی و معنی علیین و سجین-باب هفتم بیت المعمور-باب هشتم آسمانها، چگونگی و شماره آنها، اختران و شمارهشان، وصفشان و وصف کهکشان-باب نهم در خورشید و ماه و احوال و صفات آنها و در شب و روز و آنچه بدانها وابسته است-باب دهم در علم نجوم و عمل بدان و حال منجمان-باب یازدهم در نهی از بارانجوئی بستارهها و نهی از فال بد و واگیره بیماری-باب دوازدهم آنچه مناسب نجوم و احکام نجوم است از کتاب دانیال علیه السّلام و جز آن- أبواب ازمنه، انواع آن، سعد و نحس آن احوال دیگر آن-باب سیزدهم سالها، ماهها، انواع آنها، چهار فصل، احوال آنها-باب بیست و چهارم عصمت فرشتهها، داستان هاروت و ماروت بیان حقیقت سحر و انواع آن- ابواب عناصر و کائنات فضا، معادن، کوهها، نهرها، شهرها و اقالیم. باب بیست و ششم آتش و اقسام آن- باب بیست و هفتم هواء، طبقات هوا، پدیده هوا از سپیده و شفق و جز آنها-باب بیست و هشتم ابر، باران، شهاب، برق، صاعقه، قوس و پدیدههای دیگر فضا -ادامه ابواب عناصر و کائنات فضا معادن کوهها نهرها شهرها و اقالیم-باب بیست و نهم: بادها، سبب آنها، نوع آنها - باب سیام آب انواع آن دریاها و غرائب آنها و آنچه در آنها نابود شود سبب شد و جزر و نهرهای خوب و بد - باب سی و یکم زمین و چگونگی آن و آنچه خدا در آن برای مردم آماده کرده و کلیات احوال عناصر و آنچه فروتر زمین است- باب سی و دوم در بخش زمین به اقالیم و ذکر کوه قاف و کوههای دیگر و چطور آفریده شدند و سبب زمین لرزه- باب سی و چهارم در معادن و احوال جمادات و طبایع و تأثیرات آنها و انقلابات جواهر و برخی نوادر - ابواب تأثیر جادو و چشم و حقیقت فرشته و جن/ باب اول تاثیر جادو و چشم و حقیقت آنها - باب دوم در حقیقت جن و احوال آنان- ابواب حیوان: اصناف، احوال و احکام آن/ باب یکم کلیات احوال حیوان و اصنافش- اصناف، احوال و احکام آن/ باب دوم احوال چهارپایان و سود و زیانشان و داشتن آنها - ابواب گیاهها / باب یکم: کلیات احوال آنها و نوادرشان و احوال درختان و آنچه بدانها وابسته است- ابواب گیاهها / باب دوّم کلیات احول میوهها و شماره هر رنگ از آنها و آداب خوردن آنها - آسمان و جهان / جلد 10 / ادامه ابواب گیاهها – اینها نمونهی کوچکی از فهرستی است که از کتاب بحار الانوار نقل نمودم، آیا علمی میباشد که اهلبیت ع در آن مطلب نفیا یا اثباتا مطلبی نفرموده باشند، مطالب و جملات کوتاهی که هزاران توضیح و تفسیر دارد، چقدر غافل هستیم و چه سرمایهای را از دست دادهایم تمام عالم باید در اینجا علم یاد بگیرند ولی کار چنین نیست.
34- نمونهای از روایت در باب نجوم: علامه مجلسى رحمتالله بخش بزرگى از کتاب گرانسنگ «بحارالانوار» را به این امر اختصاص داده و صدها حدیث و روایت را خاطرنشان ساخته امام سجاد (ع) میفرماید: حرکت خورشید، ماه، نجوم و کواکب و گردش آنها در مدار و فلک مشخص همه به تقدیر خداوند و به کمک فرشتگان و مأموران الهى صورت میپذیرد. (امروز اثباتشده که خورشید در حال حرکت است یادم هست در تحقیقی که داشتم که خورشید تا هفت حرکت دارد دوباره باید تحقیق کنم، در جای دیگری بنده به این گمان رسیدم که تعداد سیارات به دور خورشید بیش از نه عدد میباشد هم اکنون تعداد سیارات به دور خورشید را اینها میدانند) عطارد یا تیر: تیر نزدیکترین سياره به خورشيد است. تیر يك سياره داغ و كوچك است. عطارد ماه ندارد. زهره یا ناهيد: ناهيد دومين سياره نزديك به خورشيد است. ناهيد داغترین سياره است. ناهيد ماه ندارد. زمين: زمين سومين سياره نزديك به خورشيد است. زمين يك ماه دارد. مريخ: مريخ چهارمين سياره نزديك به خورشيد است. مريخ يك سياره نارنجی ست. مريخ دو تا ماه دارد. مشتري: مشتری پنجمين سياره نزديك به خورشيد است. اين سياره بسيار بزرگ كه گازی است بزرگترین سياره منظومه شمسی ما است. مشتری ماههای زيادی دارد. زحل: زحل ششمين سياره نزديك به خورشيد است. اين سياره بسيار بزرگ حلقههای زيبايی دارد كه از يخ و سنگ تشكيل شدهاند. اين سياره ماههای زيادي دارد. اورانوس: اورانوس هفتمين سياره نزديك به خورشيد است. اين سياره يك سياره بسيار بزرگ گازی با نور آبی است. اورانوس ماههای زيادی دارد. نپتون: نپتون هشتمين سياره نزديك به خورشيد است. اين سياره يك سياره بسيار بزرگ گازی با نور آبی است. اورانوس ماههای زيادی دارد. پلوتون: اين سياره سنگی يك ماه دارد كه اندازه خودش است و دو ماه ريز هم دارد. پلوتون کوچکترین سياره در منظومه شمسي ما است. امام باقر (ع): خورشید داراى لایههایی و طبقاتى است. این سخن امروزه ثابت شده است. امام علی (ع): تاریکیهایی که روى کره ماه مشاهده میشود. یک مسئله پیچیده و مشکلى است که (امروزه زمان آن حضرت) فهم آن آسان نیست. على بن ابیطالب (ع): آسمانها از دود و بخار آب آفریدهشدهاند. پیامبر (ص): در آسمانها، آب فراوان وجود دارد، چنان که در زمان حضرت نوح (ع) درهاى آسمان باز شد و باران قوم نوح را غرق کرد. دریاهایى به مراتب بیش از دریاهاى کره زمین در آسمانها وجود دارد، چنان که ابزار و آلات نجومى کنونى از آن خبر داده است. امیرالمؤمنین (ع): نجوم، توسط یک عمود نورى به هم دیگر پیوسته و ارتباط دارد. امام صادق (ع): آفریدههای دیگرى نیز در آسمانها وجود دارد. امام صادق (ع): برخى از ستارگان از مرکز فلک خود جدا نمیشوند و دستهجمعی حرکت میکنند منظومه وار و برخى از آنها به تنهایى حرکت دارند. افلاک و نجوم توسط اسمى از اسماء الله در حرکتاند. اجرام فلکى نخست بسته بودند، سپس باز شدند. این یک نظریه در کیهان شناختى امروزه به شمار مى رود. سیاراتى هستند که حرکتهای بازگشتى (رجعى) دارند؛ چنان که امیرالمؤمنین ذیل آیات «فلا اقسم بالخنس الجوار الکنس»؛ «پس سوگند به اختران بازگردنده». (تکویر 15). میفرماید منظور پنج سیاره زحل، عطارد، مشترى، بهرام - مریخ و زهرهاند. سیاره زحل (کیوان) در چند روایت به نام نجم امیرالمؤمنین یادشده و جالب این که امام صادق (ع) میفرماید: خداوند جنس این سیاره را از یخ و آب سرد قرار داده است. امام کاظم (ع): حق تعالى نجوم را ستایش کرد و اگر دانش صحیحى نبود مدح نمیکرد پیامبران الهى همه به این دانش عالم بودند حضرت ابراهیم (ع) عالم به نجوم بود؛ چنان که قرآن کریم میفرماید: فنظر نظرة فى النجوم فقال انى سقیم، صافات آیه 89 و 90؛ و اگر به این دانش آگاه نبود در نجوم نظر نمیافکند و نمیگفت من بیمارم. -هم چنین حضرت ادریس (ع) در زمان خود به دانش نجوم از همه مردم داناتر بود. هم چنین «ذوالقرنین» در این علم ماهر بود. خداوند در قرآن به این دانش قسم یاد کرده است: «فلا اقسم بمواقع النجوم، واقعه، 75»؛ «پس سوگند به جایگاه هاى ستارگان». (واقعه /75) پیامبر (ص): این علم را فراگیرید تا در تاریکى بیابان و دریا راهنمایتان باشد. نجوم، دانش حضرت آدم است «النجوم هى علم آدم». امام صادق (ع): با منجم یمنى گفتارى زیبا پیرامون نور شناسی و تفاوت میان درجههای نور مشترى، ماه، عطارد دارد و نیز درباره تأثیر نور ستارگان بر موجودات زمین از جمله بر شتران، گاوان، سگان و... امام صادق (ع): نجوم از دانشهای پیامبران است و امیرالمؤمنین (ع) اعلم الناس به نجوم بوده است. امام باقر (ع): نبوت حضرت نوح از طریق علم نجوم به دست آمد. امام صادق (ع): آبستن شدن مادر حضرت موسى و به دنیا آمدن موسى را منجمان به فرعون خبر دادند. برخى از منجمان یهود بعثت حضرت محمد (ص) را خبر دادند. دلالت نجوم بر ولادت حضرت مهدى (ع) و امامت او. امام صادق (ع) به عبدالرحمان سیابه میفرماید: دانش نجوم به دین هیچ کس زیان وارد نمیسازد. امام صادق (ع) به «هشام خفاف» فرمود: اصل محاسبات نجومى و دانش نجوم حق است جز این که مردم از آن بهره چندانى ندارند؛ اما افرادى که دستى در وحى و الهام دارند و ویژگیهای مواد و استعداد و قابلیت افراد را میشناسند این علم را دارا هستند. مطالب را از دایره المعارف طهور نجوم از منظر روایات برداشتهام
35- منظور از 786 که در اول بعضی از نامهها آمده چیست؟ عدد معانی بسیاری میتواند داشته باشد اما در اول نامهها حکم بسم الله الرحمن الرحیم را دارد لذا عدد ابجد بسم الله الرحمن الرحیم 786 است همانگونه که ابجد علی 110 است و به این علت از عدد استفادهشده که اگر برگه بر روی زمین افتاد و کسی آن را برنداشت عذری داشته باشد، چرا که اگر نام خدا روی زمین باشد باید آن را برداشت و توجیهی وجود ندارد.
36- فایده تبدیل حروف و کلمات و جُمَل به عدد؟ در موارد بسیاری فایده دارد در جَفر در ختم اذکار نورانی در به دست آوردن لوح حیات و ممات و امراض در طالع بینی در سِحر و طلسمات و تسخیرات در بطلان سحر و در کل یکی از مطالب پایه در علوم غریبه میباشد.
37- توضیح اجمالی در مورد علم اعداد علم اعداد از جمله علوم اسرار و معارف غریبهی بشري است که منشأ آثار خارق عادت و مبدأ فعاليّت روح انسان و مصدر بروز استعداد فطري اوست. امام صادق علیه السلام فرمود: بدانید که اسماءاللّه به منزله گنجاند و عدد به منزله ذراع، اگر ذراع را کمتر بگیری به گنج نمیرسی و اگر فزونتر بگیری از آن درمیگذری. نور علی نور، ص 53. بزرگان عدد را سرّی از اسرار الهی در عالم وجود میدانند بوعلي سينا در اشارات، نمط دهم مي گويد: «شکي» نيست که اين علم شريف، منشأ آثار عجيبه است-تمام- مثلاً ما شیعیان در تسبیح حضرت زهرا سلام الله علیها برای اذکار عدد خاصی میگوییم و یا در نمازهای توسل به اهل بیت ع عدد خاصی لحاظ شده مانند نماز امام زمان عج و ... یا در تعقیبات نماز صبح در آن مکاشفهای که شیخ عباس رحمت الله علیه آورده است 70 بار یا فتاح گفتن را در حالی که دست بر روی سینه است برای رفع گرفتاری نام برده است و یا در رسالهی سیر و سلوک منسوب به بحرالعلوم اعداد خاصی ذکر شده است، پس تعداد اثر خاصی دارد مضافا بر اینکه عدد نشانه برای مفهوم خاصی است کما اینکه شکلها که ما از آنها حروف یاد میکنیم نشانه برای مفوم خاصی است مثلاً الم که آیهی اول سوره بقره است مفهومی دارد عدد آن میشود 71 که میتواند منظور از 71 همان الم باشد، گاهی اوقات ابجد را بسیط محاسبه میکنند مثلاً آب مجموع ابجد میشود 3 که مطابق است با تعداد مولکولهای آی که از دو هیدروژن و یک اکسیژن تشکیل شده و البته گاهی اوقات ابجد را بسیط محاسبه میکنند مثلاً بسیط آب میشود 114 که مطابق با تعداد سورههای قرآن است چرا که بسیط آب میشود الف با که مجموع آن میشود 114، لذا آنچه مهم است اینکه عدد یا حروف نشانه است برای امر دیگری که اثرات آن در حروف یا اعداد یا اشکال یا تصاویر به ودیعه گذاشته شده است. آنچه مهم
38- نحوه تبدیل حروف و کلمات و جُمَل به عدد؟ برای تبدیل کلمات و جُمَل به اعداد باید ابتدا حروف را شناخت لذا وارد بحث حروف میشویم
39- علم حروف چیست؟ بعضی میپندارند که علم حروف همان جَفر است که این اشتباه است بعضی برای حروف و ترکیب آنها اثرات ما فوق طبیعی نام بردهاند برای هر کدام طبیعتی خاص بکار بردهاند حروف را به نورانی و ظلمانی تقسیم نمودهاند بعضی آن را شاخهای از سیمیا دانستهاند بعضی آن را شاخهای از سحر دانستهاند، بعضی آن را به یهود باز میگردانند بعضی برای بدست آوردن مطالب غیبی از طریق محاسبهی عددی آیات قرآن خواستهاند به مطالب غیبی دست یابند، اسماعیلیه نیز در باب حروف کلماتی دارند محی الدین عربی که در مورد او اختلاف فراوان است کتاب المدخل فی علم الحروف را نوشته است فضل الله حروفی در قرن هشتم نهضت حروفیه را راه انداخت آنان حروف را به آبی بادی خاکی و آتشی تقسیم نمودهاند و برای هر یک اثرات و احکام خاصی را ذکر کردهاند بعضی از حروف مقطعه قرآنی جملاتی را بدست آوردهاند بعضی دیگر تاریخهایی را برای بعضی وقایع بدست آوردهاند بعضی گفتهاند حروفی که مقطعهی آیات قرآن است نورانی و بقیه ظلمانی است، در مقابل هر حرف عددی را قرار دادهاند که نظام ابجدی تنظیم شده است که شامل ابجد صغیر و کبیر و وسیط میگردد بعضی از علم حروف برای مداوای بیماریها استفاده میکنند بعضی از علم حروف برای تنظیم طلسم و سحر استفاده میکنند، کتابهای بسیاری در این زمینه نگاشته شده است، بعضی با علم حروف به تفسیر قران پرداختهاند، علم حروف گرایشهای مختلفی نیز دارد از باب تقریب به ذهن مانند علم حروف با تخصص در نقطه و یا تخصص در الف و ... و من خود نیز کتابی در اسرار نقطه را دیدهام و شخص دیگری را میشناسم که کتابی به نام النقطه را تالیف کرده است.
40- جَفر چیست؟ جفر در لغت به معنای بزغاله یا پوست بزغاله است و چون اوراق اولیه جفر بر روی پوست بزغاله نوشته و عرضه شده بود بدین نام خوانده شده است. علمالحروف عربی را جفر، و علمالحروف عبری را جماتریا (گماتریا) مینامند. اما گفتیم که علم حروف و جفر با یکدیگر تفاوت دارند اسم دیگر علم جفر علم تکثیر میباشد، علامه حسنزاده آملي درباره جفر میگوید: «جفر يعني كتاب آفرينش، یکی از کاربردهای جفر به دست آوردن پاسخ سؤالات میباشد، در حقیقت شاید بلاتشبیه بتوان گفت حقیقت جفر اَبَر کامپیوتری است که سوال را میدهی و جواب را میگیری، جفر انواع و اقسام دارد، و اینگونه نیست که هر کسی گفت جفر بلد هستم بتواند پاسخ تمام سؤالات را بدهد چرا که جَفر اصلی در دست امام معصوم عج است، بله جفر یکی از علوم اهلبیت ع میباشد، در روایت آمده است که امام صادق ع فرمودند : فرمود: همانا جامعه نزد ماست، و مردم نمیدانند جامعه چيست، جامعه طوماري است به طول هفتاد ذراع، پيامبر با املاء زباني آن حضرت و دستخط علي(ع) تمام حلال و حرامها و همه احتياجات ديني مردم در آن بازگو شده است، بعد فرمود: همانا جفر نزد ما است، و مردم نمیدانند جفر چيست، جفر مخزني است از چرم كه علم انبياء و اوصياء و علم دانشمندان گذشته از امتهای پيشين، در آن درج شده است ، خواجه نصير طوسي در این علوم ید طولایی داشته شیخ بهایی نیز چنین بوده است رحمتالله علیهما .
41- روایات جَفر و انواع آن - امام صادق (ع) فرمود: به خدا سوگند در نزد من دو پوست بز و میش وجود دارد که املاء رسول اکرم (ص) میباشد که آن را علی (ع) با دست خود نوشته است. نزد ما جَفر میباشد، و آن عبارت است از: پوست عُکاظی مملو از نوشته ... که در آن، آنچه تاکنون واقعشده و آنچه تا روز قیامت واقع خواهد شد، ثبت گردیده است- امام صادق به یکی از اصحاب خود فرمودند: بامداد امروز به کتاب جفر نگاه کردم، و این کتابی است که علم به مرگها، بلاها، مصیبتها و علم آنچه گذشته و آینـده تا روز قیامت در آن نوشته شـده است که خداوند محمّد (ص) و امامان بعد از او را به این کتاب، اختصاص داده است. من در این کتاب تأمّل کردم، ولادت قائم ما و غیبت او، و طولانی شدن غیبتش و گرفتاریهای مؤمنان در عصر غیبت، و پدیدار شدن شک و تردید در قلبهای آنان بر اثر طولانی شدن غیبت، و مرتدشدن اکثر آنان از دین، و خروج آنها از اسلام، را مشاهده کردم. امام صادق (ع) فرمود: نزد من است جفر أبیض. گفته شد چه چیزی در آن است؟! حضرت فرمودند: زبور داوود و تورات موسی و انجیل عیسی و صُحُف ابراهیم و حلال و حرام؛ و مُصْحف فاطمه، و من چنان نمیدانم که در آن چیزی از قرآن باشد؛ و در آن است جمیع آنچه مردم به ما احتیاج دارند، و ما احتیاج به احدی نداریم. امام صادق (ع) فرمودند: نزد من است جفر احمر راوی عرض کرد : جفر احمر چیست؟ حضرت فرمودند: سلاح؛ و جفر احمر نامیده شده چرا که صاحب شمشیر آن را برای قتال میگشاید.راوی گوید: به امام صادق (ع) عرض کردم: یا بن رسولالله، آیا قائم (عج) همچون سیره علی بن ابیطالب (ع) رفتار میکند. حضرت فرمود نه. همانا علی بن ابیطالب طبق جفر ابیض رفتار نمود و قائم (عج) طبق آنچه در جفر احمر است رفتار میکند. امام صادق (ع) فرمود: جفر احمر ظرفی است محتوای سلاح رسولالله (ص) و هیچگاه بیرون نمیآید، مگر وقتی که قائم ما قیام کند-تمام- انشاءالله
42- معانی حروف در روایات 1 : عثمان بن عفان از پيامبر اكرم پرسيد: تفسير حروف ابجد چيست ؟ پيامبر فرمود: تفسير ابجد را بياموزيد، زيرا در آن نكات عجيبى است . واى بر عالمى كه پيوسته با اين حروف سر و كار دارد، و تفسير آنها را نداند. سپس آنها را به اين ترتيب تفسير نمود: الف - آلاء اللّه ، حرف من اسمائه الف نشانه نعمتهاى الهى و حرفى از نامهاى الهى است . ب - بهجة اللّه باء اشاره به بهجت خداوند دارد. ج - جنة اللّه و جمال اللّه و جلال اللّه جيم نشانه جنان و جمال و جلال است . د - دين اللّه ، دال اشاره به دين خدا يا جزاء الهى است . ه - هاوية فويل لمن هوى فى النار هاء نشانه جهنم است ، واى بر كسى كه در آتش دوزخ بيفتد. و - ويل لاهل النار، واى بر حال اهل دوزخ . ز - زاوية اللّه فى النار يعنى زواياى جهنم .ح - حطوط الخطايا عن المستغفرين فى ليلة القدر و مانزل به جبرئيل مع الملئكة الى مطلع الفجر حاء نشانه ريزش گناهان توبه كنندكان در شب قدر است ، همان شبى كه جبرئيل با فرشتگان تا سپيده دم بر زمين فرود مى آيند.ط - طوبى لهم و حسن مآب درخت طوبى از آن استغفار كنندگان است و سر انجام خوشى دارند. طوبى درختى است در بهشت كه شاخه هاى آن از پشت ديوار باغ بهشت پيدا است و ميوه فراوان دارد. ى - يداللّه فوق خلقه سبحانه و تعالى عما يشركون يا اشاره به قدرت برتر خداوند است . ك - كلام اللّه لا تبديل لكلمات اللّه و لن تجد من دونه ملتحدا كاف اشاره به كلام خدا است . كه در كلمات او تبديل و تغييرى نيست ، و پناهى ، جز او نمى يابى . ل - المام اهل الجنة بينهم فى الزيارة و التحية و السلام و تلاوم اهل النار فيما بينهم لام اشاره است به ديد و بازديدهاى اهل بهشت از يكديگر و سرزنش دوزخيان بر همديگر. م - ملك اللّه الذى لا يزول و دوام اللّه الذى لايفنى ميم نشانه بقاء و دوام سلطنت الهى است . ن - والنون و القلم و ما يسطرون ، فالقلم قلم من نور و كتاب من نور فى لوح محفوظ يشهده المقربون و كفى بالله شهيدا نون اشاره است به نون و قلم و آنچه مى نگارند، قلم قلمى از نور است و كتاب نيز كتاب نور است كه در لوحى محفوظ است و فرشتگان مقرب درگاه الهى نزد آن شاهد و حاضرند، و گواهى و شهادت خداوند به تنهائى كافى است . سعفص وقرشت مانند ابجد، هوز، حطى ، كلمن تمام حروف آن بيان نشده است . حضرت طبق روايت فرمود: اماسعفص فالصاد صاع بصاع يعنى الجزاء بالجزاء كماتدين تدان ، ان اللّه لا يريد ظلما للعباد. صاد - اشاره به اينستكه پاداش در مقابل پاداش است . هر طور تو با ديگران معامله كنى و پاداش آنان را بدهى ، خداوند هم همانطور با تو معامله مى كند و پاداش مى دهد. خداوند به بندگان ستم نخواهد كرد. و اما قرشت يعنى قرشهم فحشرهم و نشرهم الى يوم القيامة فقضى بينهم بالحق و هم لايظلمون . قرشت اشاره به آنست كه خداوند مردم را پس از مرگ زنده ، و همه را جمع مى كند و به حساب آنان رسيدگى ، و به حق و عدالت بين آنها قضاوت مى شود، و آنان مورد ظلم و ستم واقع نخواهند شد.
43- نکته مهم: شاید برای بعضی سؤال باشد این مطالب مانند علم حروف و عدد و اشکال و خاصیت هر یک و اسماء الله و ذکر و ورد و ختم و دعا و عوالم و جن و ملائکه و جفر و کیمیا و لیمیا و هیمیا و سیمیا و ریمیا و احضارات و تسخیرات و ختومات ... چه ربطی به بحث رفع خشکسالی ایران در عرض چند ماه دارد؟ تمامی این مطالب لازمهی تصدیق آن دو برگ است که برای خشکسالی نوشتهایم اگر کسی تمامی این مقدمات را طی کند تصدیق میکند که ما در آن دو برگ ادعایی کردهایم که گزاف نبوده و امکان وقوعی آن بالا میباشد مضافا بر اینکه بنده اعلام کرده بودم اگر دروغ گفته و یا اشتباه کردم هر نوع مجازاتی را قبول مینمایم، پس دوباره اعلام میدارم خشکسالی جدیست مرگ دین و ملت و خاک ما در حال وقوع است، هیچ راه حل نجات بخشی در ایران وجود ندارد، هر چه زمان بگذرد بحرانیتر میشود تا جایی که کار از کار بگذرد و باز اعلامی میکنم پیشرفت و نجات ما در گروی آبرسانی سریع و همه جانبه به همه جای ایران مخصوصا روستاها و باغها و زمینهای کشاورزی است و باز اعلام مینمایم از طریق غیر عادی میتوان در عرض چند ماه نُه شهر جنّی را پر آب کرد و جنیان از ایران کوچ کرده و ایران از خشکسالی نجات پیدا کند و زمینهی تمامی پیشرفتهای ما فراهم گردد، و انفطار السماء (سوراخ کردن آسمان) که وقتش گذشته و باید یکسال صبر نمود، اگر کلام ما جدی گرفته شود بجای نوشتن کتاب مشغول فعالیت بودیم تا خشکسالی بر طرف گردد ولی حال که حرف ما جدی گرفته نشده است مجبوریم این هزار و یک مقدمه را بگوییم تا شاید برای بعضی این گمان پیش آید که ما گراف نمیگوییم، دروغ نمیگوییم، نافهم نیستیم، مجنون و بیمار نیستیم، هم میدانیم خشکسالی یعنی چه و هم میدانیم چند ماه چند روز است و هم میدانیم ایران چقدر وسعت دارد و هم میدانیم به صورت عادی تنها برای آبرسانی از دریای خزر به دریاچهی ارومیه که تقریبا 300 کیلومتر بیشتر نیست 5 سال زمان لازم است، حال ما از یک دریاچه و 300 کیلومتر راه سخن نمیگوییم بلکه صحبت از تمام دریاچهها و تمام روستاها و شهرها و تالابها و زمینهای بایر و باغها و ... میباشد، وصف این فعل ناشدنیست، لذا کسی که این مقدمات را نداند آن دو صفحه را انکار میکند و کسی که بداند احتمال بالا بر درست بودن میدهد، چون ما انکار شدیم مجبوریم مقدمات را بگوییم تا انکار شکسته شود تا موقعیت راستی آزمایی فراهم آید تا ما بتوانیم آنچه ادعا کردهایم را نشان دهیم، پس باید بدانیم عِلم، رهبر عَمَل است (العلم امام العمل) لذا به ما اعتماد نشد پس باید مقدمات گفته شود تا اینکه از طریق دیگری اعتماد حاصل گردد اما باز اعلام میکنم بالاترین چیزی که بنده به آن اعتماد دارم دعا و توکل و توفیق است نه علوم غریبه که در قطرهی بعد توضیح میدهم، باز اعلام میدارم آنچه میدانم و به ان دعوت میکنم دعاست نه علوم غریبه، اگر بعد از این نوشتهجات افرادی در مورد آن علوم سوالی داشته باشند جواب ما این است اگر استادی پیدا کردید به ما هم معرفی کنید، حال چگونه نمیدانم ولی میگویم؟ این از عظمت دعاست.
44- منبع اصلی قدرت است چیست؟ ما در قطرهی 24 به موجودات عالم اشارهی کلی داشتیم اگر چه آن تقسیم تمامی موجودات عالم در بر نگرفته است مانند نور و موج و آن قطره توضیح بسیار لازم دارد چرا که در آنجا سعی بر آن بود که همه چیز در دستهی خود قرار گیرد ولی برای قدرتمند شدن که آرزوی ذاتی هر انسانی است امور مختلفی مطرح است بعضی ظاهر را نگاه میکنند و به تقویت قوای جسمی میپردازند، بعضی قدرت را به علم میدانند و به آن میپردازند، بعضی قدرت را در این میبینند که مال جمع کنند، بعضی به موجودات ماورایی یقین میکنند و سعی میکنند آنان را در استخدام خود در آورند مانند تسخیر جن و در اختیار گرفتن ارواح و یا شیاطین، بعضی قدرت را در تقویت قوای باطنی میدانند که این نیز دو نوع میباشد راه غیرشرعی که یوگا و هندوئیسم و ... از آن سخن میگوید و راه شرعی، بعضی قدرت را تقویت قوای باطنی و نفس میدانند که این خود دو نوع است الهی و شیطانی، شیطانی آن مانند اعمال و نتایجی که مرتاضهای هندی میگیرند، بعضی قدرت را در نزدیکی به ملائکه الله میدانند و بعضی قدرت را ارتباط گیری با ارواح طیب و طاهر میدانند و بعضی قدرت را در ارتباط گیری با خداوند میدانند، البته بسیاری از فرق و ادیان انحرافی ادعا دارند ما هم در پی ارتباط گیری با خداوند هستیم و اینها واسطه هستند و اگر چه که واسطهی بین خدا و خلق مطلب درستی است اما غیر از اسلام ناب دیگر گروهها مسیر را اشتباه رفتهاند، برای هر دسته اعمال و آداب و اورادی است، اما آنچه بنده فهمیدهام این است که خداوند ما را برای رسیدن به دو کلمه آفریده و مسیر هم دو کلمه است هدف: توحید ولایت، مسیر: مناجات و زیارت، اگر کسی در مسیر این امور باشد بطلان و یا کم سود و کم فایده بودن امور دیگر برای او نمایان میشود و چه بسا بدون تمنا آن امور و یا بالاتر از آن به او هبه گردد، رسیدن به توحید رسیدن به اسماء الله است و اسماء الله و قدرت اسمائی را با هیچچیز نمیتوان مقایسه کرد که در این مقام فرد خودش اسماء الله میشود در اینجا به صرف ارادهی عبد آنچه اراده کرده در خارج تحقق میابد، مقام ولایت هم که با نزدیکی به چهارده معصوم از طریق زیارت حاصل میشود انسان را به ولایت تکوینی که همانند مقام دارا بودن اسماء الله است مینماید که این هم غیرقابل است و مراتب توحید و ولایت نیز بینهایت میباشد، توحید و ولایت بالاترین مقامات است که اگر چه شاید زود نصیب انسان نگردد اما منزلت آن دو در برابر دیگر امور مانند اقیانوس بیکران و سراب است، لذا بازمیگویم اعتقاد من توحید و ولایت از مسیر مناجات و زیارت است ولی آنچه در مورد امور دیگر میگویم نیز درست است اگر چه که حرف آخر همین چهار کلمه است نه بقیه چیزها، توحید ولایت از مسیر مناجات زیارت- از همین الان شروع کنیم که مراتب بینهایت است و فرصت ما محدود و بسیار کم، استادی میفرمود نماز شب بخوان، اگر میترسی سحر بیدار نشوی در ابتدای شب نماز را بخوان، هر شب یک از دعاهای مناجاتی را بخوان مانند ابوحمزه، جوشن کبیر، مشلول، یستشیر، سیفی، حرزیمانی، مناجاتهای صحیفه سجادیه و دیگر صحف را و ...، و هر روز زیارت بخوان و ... و میفرمود این ابتدای راه است و منتظر چیز خاصی هم نباش چرا که همین که از دیگران جداشده و اینگونه شدهای بالاترین خصوصیتی است که پیداکردهای هر چه دیرتر بدهند شاید بهتر باشد و شاید ماندگار تر اگر هم صلاح ندانستند و ندادند آنان صلاح را بهتر میدانند و ... خدا خیر دهد استاد را، هر چه به منبع نزدیک شویم پر نور تر میشویم و صفات او در ما بیشتر تجلی پیدا میکند.
45- توحید هدف اصلی خلقت انسان، گفتیم هر چه انسان به منبع اصلی نور نزدیک شود قدرت او بیشتر میشود، گرفتارهای او کمتر میشود، قدرت او بیشتر، داراییش بیشتر و باقی و درونی و فناناپذیر میگردد، مشکلات ذهنی او کمتر میشود، تمامی اینها در باطن برای او اتفاق میافتد و چه بسا در بیرون دیگران از حالات او درکی نداشته باشند، بارها اتفاق افتاد افراد بسیار ثروتمندی نزد علمایی میآمدند و از مشکلات مالی و .. شکایت میکردند و از آنها دستور برای نجات میخواستند در حالی در ظاهر آنان غنی بودند و آن عالم فقیر مطلق، سِرّ این در اینجاست که آن عالم از درون غنی و بینیاز از آن مال و اموال دنیا بود و آن اهل دنیا از درون فقیر بود و در ظاهر غنی، آن چیزی که آن عالم را غنی کرده بود گنج درونی او بود یعنی توحید و ولایت، یعنی خدا و اهلبیت ع و آن چیزی که آن غنی و پولدار را فقیر کرده بود این بود که از درون چیزی نداشت، اگر کسی در این مسیر قرار نگیرد هر چه بیشتر تلاش کند در مسیر پوچی قرارگرفته و خود این را میفهمد، ما هر چه ارتباط با خدا را قویتر کنیم قوت و نورانیت بیشتر پیداکرده و روح ما بزرگ میشود و این بزرگی و قدرت حد و اندازه ندارد چرا که خداوند بی منتهی است و لذاست که نعمتهای بهشتی تمامی ندارد، چرا که نعمتهای بهشتی توحید و معرفت الله را زیاد کند، لذا باید برای نزدیکی به خدا بعد از انجام واجبات به اسامی خداوند چنگ زد تا نور آن اسامی در انسان تجلی پیدا کند، یکی از دلایل تکرار اسامی خدا در دستورات نیز همین است که با تکرار اسامی خداوند قدم به قدم به خدا نزدیک میشویم و آن اسامی در جان سالک نقش میبندد، و بافتِ وجودی و سلول سلولِ سالک آن اسامی میشود، تا اینکه فرد به مقامات توحید دست مییابد، در این مسیر پاکی قلب شرطِ لا ینفک است، و قلبی که ناپاک باشد بهرهای از توحید ندارد، قلب مانند ظرف است و اسامی مانند شیر، اگر ظرف ناپاک باشد... ، لذا بزرگان در تمامی مسیر تلاش شبانهروزی بر پاکی قلب داشتهاند که این تلاش بدون عنایت خداوند نیز امکان ندارد لذا اظهار عَجز در پیشگاه خداوند از بزرگترین حرکتهای سلوکی است، لذاست که در تمامی ادعیه اعترافات عجیبی واردشده که انسان را تماماً میخواهد از کِبر و عُجب خالی کند، یکی از بهترین اذکار برای تطهیر قلب ذکر شریفِ : بسم الله الرحمن الرحیم و لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم میباشد.
46- مقام کن فیکون، وصول به اسم اعظم و یکی شدن اراده عبد و خالق، عبد در سیر حرکتی خود در حقیقت یک مسافر میگردد که چهار سفر را آغاز میکند او در حقیت فرار میکند که قرآن میفرماید ففرّوا الی الله بسیار به سمت خدا فرار کنید، عبد را چه میشود که فرار میکند؟ بله او فرار میکند در سفر اول از مردم به سمت خدا، سفر دوم سفر در اسماء الهی و پوشیدن اسماء الهی مانند انسانی که لباس بر تن میکند، سفر سوم او ماموریت پیدا میکند و به سمت خلق بر میگردد و در سفر چهارم با گروهی از مردم همراه شده و آن مسیری را که طی نموده اینبار با مردم طی میکند که این سفر بستگی به قدرت او دارد که چه مقدار از صفات الهی در او تجلی پیدا کرده است همانند انسانی که رفت و خلبان شد و از این به بعد میتواند مسافران را به آسمان ببرد، زمانی که فرد در سفر دوم قرار دارد خدا از او راضی میشود و کم کم صفات خدایی در او جلوه میکند تا جایی که آنچه را که عبد میخواهد خدا هم میخواهد لذا در اینجا فرد دارای اسم اعظم میگردد بلکه بهتر بگوییم آن فرد مقداری از اسامی خداوند شده است، لذا در اینکه اسم اعظم چیست بزرگان بحثها نمودهاند، آیا اسم اعظم لفظ است؟ یا اینکه اسم اعظم مقامی است که بنده به آن مقام میرسد و در آن مقام با اراده فرد امور در خارج اتفاق میافتد؟ و یا اینکه خود فرد اسم شده است؟ که البته اسامی خداوند تمام موجودات را پُر نموده است که در دعا آمده باسمائک التی ملئت ارکان کل شیء، به آن اسامیِ تو که ارکان همه چیز را پر نموده است، البته اسامی خداوند محدود است و یا نا محدود و موجودات چقدر میتوانند از آن اسامی برخوردار شوند، آیا میتوان ظرفیت انسانی که محدود است را افزایش داد و مباحث دیگر بسیاری که در این نوشتهی کوتاه جای آن بحثها نیست، اما به هر حال انسان به مقامی میرسد که آنچه را که اراده میکند در خارج تحقق پیدا میکند، البته کسانی که برای رسیدن به این مقامات سیر میکنند به بیراهه رفتهاند چرا که هدف سیر آنها خدا نبود بلکه مقام بوده است و لذا قلب طاهر نداشتهاند، آنان برای مزد و مقام حرکت کردهاند لذا ظرف آنان پاک نیست، آنان منیّت را جدا نکردهاند، انتهای قلب آنان مزد و پاداش است، آنان خود را طلبکار میدانند و خدا را بدهکار، لذا اخلاص آنان زیر سؤال است و کسی که اخلاص ندارد به توحید نمیرسد، هر کدام از پیامبران و اولیاء الهی دارای بهرهای از اسامی الهی هستند که به فراخور حال آنان تفاوت دارد اما اهلبیت عصمت و طهارت تمامی اسامی الهی را دارا هستند بلکه بهتر بگوییم خود اسامی الهی هستند تمامی اسامی و طبق نظر بعضی از بزرگان حتی اسم مستاثر(اسم پنهان) را نیز دارا هستند که این کلام بسیار قوی میباشد، چرا که اسم مستاثر نیز اسم است و عبارت نحن اسماء الله همهی اسامی را میگیرد حتی اسم مستاثر را و اینکه چرا بعضی اوقات آن را استثناء کردهاند بحثی دیگر دارد، به هر حال عبد با سلوک به خدا نزدیک شده و دارای اسم اعظم میگردد و به مقام کن فیکون میرسد و چه بسا در بهشت که عبد اراده نعمت میکند و همانگاه نعمت حاضر میگردد از همین باب باشد، لذا بنده مَثَل خدا میگردد و این بخاطر سلوک در اسامی خداوند است.
47- اسامی خداوند، خداوند علم و قدرت بینهایت دارد این را همه معترفاند، علم و قدرت خدا طلب میکند که ظاهر شود، این را نیز همه معترفاند، خدا علت ندارد که اگر داشت آن یکی خدا بود این را همه معترفاند، کسی مانع برای خدا نیست چرا که همه چیز مخلوق خداست و مخلوق نمیتواند قویتر و مانع خالقش باشد این را نیز همه معترفاند، حال سؤال اختلافی این است که آیا خداوند بدون مخلوق بوده یا نه؟ آیا از ازل خالق بوده و یا اینکه بعد از مدتی خلق را شروع کرده؟ هر دو طرف قائلینی دارد که همه به دلایل عقلی و قرآنی و روایی تمسک میکنند، ما وارد اثبات یا رد نمیشویم که میدانیم اگر هر طرف را بگوییم اختلاف پدید آید لذا تنها میگوییم که هر دو طرف بر ادعای خود دلیل عقلی و قرآنی و روایی دارند تا جایی که یک گروه دیگران را تکفیر میکنند و میگویند شما قائل هستید که غیر از خدا موجودات ازلی وجود دارند و خدا را از خدایی میاندازید و گروه دیگر میگویند مَثَل شما مَثَل اباذر است که علم سلمان را طاقت نداشت و اگر علم سلمان را میدانست او را تکفیر میکرد و میگفت خدا کشندهی سلمان را رحمت کند، اما چون مخلوقات خدا نامحدود است و هر مخلوقی با مخلوق خدا فرق میکند میبابیم که صفات خدا نیز نامحدود است، اگر چه که تمامی صفات نامحدود خدا به صفات اصلی بازگشت دارد که صفات اصلی خدا حیات و علم و قدرت است، اما برای خداوند نیز اسمهایی وجود دارد که به اسماءالحسنی تعبیر شده است که آن اسامی را نود و نه نام شمردهاند.
48- اسماء الحسنی یعنی چه ؟ اسامی نیکو و زیبا، سؤال این است که چگونه اسم منتقم زیباست، مگر خداوند نعوذبالله اسم زشت هم دارد؟ چشم خدایی همه امور خدا را زیبا میبیند که حقیقت هم همین است، اما چشم زشت چه بسا همه چیز را زشت ببیند، زینب کبری سلامالله علیها بعد از جریان کربلا زمانی که از او پرسیدند کار خدا را با برادرت ع چگونه دیدی ؟فرمودند: هر آنچه دیدم زیبا بود، سؤال آیا دیدن قتلگاه زیباست، آیا اسارت و سر بالای نیزه بودن زیباست؟ آیا به بازار بردهفروشها رفتن زیباست ؟ و هزاران سؤال دیگر، اگر چشم ما باشد و ذرهای از آن مشکلات به ما برسد زیبا که نیست هیچ، بلکه به خدا میگوییم خدایا ما مگر چه کردهایم که با ما این میکنی؟ مگر ما چه گناهی کردهایم و الی آخر، اما چشم زینب کبری س چیز دیگری را میبیند که در شب یازدهم محرم نماز شب میخواند و در آنجا میگوید الحمد لله، آیا شب یازده محرم الحمد لله دارد؟ زینب کبری س عالم بدون معلم است او میداند که چه چیز در انتظار است او میداند بعد از این هایوهوی و جشن ، تا ابد هایوهویِ عزا و گدایی درِ این خانه شروع میشود، او میداند که خدا اسم متکبر،قوی، منتقم،قاصم الجبارین، باطش، عزیز، قهار، شدید العذاب و ... دارد، میداند معنای آیهی و مکروا و مکر الله و الله خیر الماکرین یعنی چه؟ خداوند خیر الماکرین است، آنچه در حال وقوع است مؤمن را آرام میکند، و هزاران تفسیر دیگر میتوان از ما رایت الا جمیلا که حضرت زینب سلام الله علیها فرموده انجام داد، لذا برای مؤمن تمامی اسامی خدا زیباست، و برای غیر مؤمن اینگونه نیست، قرآن میفرماید وَ لِلَّهِ الْأَسْماءُ الْحُسْنى فَادْعُوهُ بِها ، برای خداوند اسامی حسنی است پس خدا را به آن اسامی بخوانید، پس تمامی اسامی خداوند زیباست، اسم منتقم زیباست و چقدر این اسم برای مؤمن زیباست زمانی که در حقِّ دشمن نازل میشود و او را به درک واصل میکند، چقدر اسم قهار زیباست زمانی که بر فرعونیان نازل میشود، جهنم نیز نتیجهی تجلّیِ اسامی خداوند است، و این جهنم چقدر زیباست زمانی که فرعونیان در آن به سزای اعمال خود میرسند، کسی از این مطلب ناراحت نشود، خدا انسان را مختار آفریده و اهل جهنم به اختیار آتش را اختیار نمودند اگر جهنم نباشد چه کسی میخواهد حق مظلوم را از ظالم بگیرد؟ این ظالم است که به جهنم اشکال میکند و خدا را بیرحم میپندارد ، بله ظالم که در این دنیا ظالم است برای توجیه ظلم خود خدا را محکوم کرده و جهنم را بیرحمی خدا میپندارد ، یکی از نعمتهای خداوند جهنم است، جهنم چیزی نیست جز اینکه تازیانه خداوند است برای اینکه دیگران را از رفتن به سمت گناه بازدارند اما چه باید کرده بعضی انسانها آن قدر افسار گسسته هستند که حتی این تازیانهی آتشین هم برایشان کارایی ندارد و با تمام سرعت به سمت جهنم فرار میکنند، جهنم مبارکشان باد، خدایا عذاب گناهان ما را در این دنیا قرار بده و ما را به لطفت از جهنم نجاتبخش .
49- عظمت اسماء الله، کمتر کسی است که این علم را کم اهمیت بداند و کمتر کسی است که از ارزش و عظمت اسم اعظم بیخبر باشد و علمای بسیاری در این زمینه سخن گفتهاند و بسیاری هم این علم را دارا بودهاند، حال بعضی ظاهر کرده و بسیاری نیز آن را مخفی داشتهاند و گفتیم که انبیاء بنا بر فراخور حال خود هر کدام مقداری از این اسامی را دارا بودهاند، مثلاً در رابطه با شناخت خداوند که بالاترین مرتبهی آن یافتن اسم اعظم است روایت میفرماید: زراره از امام صادق (علیهالسلام) پرسید: اگر من زمان غیبت امام زمان (عج) را درک کردم و در آن زمان واقع شدم، چه کارى انجام دهم؟ حضرت فرمود: اى زراره! اگر این زمان را درک کردى، پیوسته این دعا را بخوان: اللهم عرفنى نفسک فاِنّک أن لم تعرفنى نفسک لم أعرف نبیک، اللهم عرفّنى رسولک فاِنّک اِن لم تعرفّنى رسولک لم أعرف حجّتک؛ اللّهم عرفنى حجتک فانّک ان لم تعرفّنى حجتک ضللت عن دینى خدایا! خودت را به من بشناسان، چون اگر خویش را به من نشناسانى پیامبرت را نمیشناسم. خدایا! فرستاده ات را به من بشناسان، چون اگر او را به من نشناسانى، حجتت را نمیشناسم، خدایا! حجت خود را به من بشناسان وگرنه گمراه خواهم شد و از دینم منحرف میگردم؛ و میدانیم معرفت به خدا بدون معرفت به اسامیِ خدا امکان ندارد، جناب آصف ابن برخیا به واسطهی اسم اعظم توانست تخت بلقیس را در کمترین مدت زمان و بالاتر از سرعت نور جابجا کند، آصف اراده کرد و آن تخت در کمتر از چشم بر هم زدن حاضر شد، حال آصف کدامیک از اسامی خدا را دارا بوده که توانسته چنین کند و هر اسم چه تأثیری دارد بحثی دیگر است، لذا کسی که دارای اسم اعظم است دعایش مستجاب است و حتی امور خارق العادهای از او صادر شود چرا که او به علت تامهی همه چیز دست یافته است، و باز تاکید میکنیم اسم اعظم مقامی است که عبد دارا میشود و الا الفاظ بسیاری در کتب نام برده شده که به عنوان اسم اعظم مطرح است، در حقیقت خود عبد اسم شده است، در روایت است که شخصی با الفاظی خدا را خواند، پیامبر اکرم ص فرمودند: خدا را با اسم اعظمش خواند اسم اعظمی که هرگاه خداوند با آن خوانده شود جواب می دهد و هرگاه چیزی از او خواسته شود عطا می کند، در روایت دیگری مطرح میشود که اسم اعظم حالتی است که انسان زمانی که در آن حالت قرار میگیرد و از غیر خدا منقطع میشود، به زبان ساده بی کس و کار میشود و تنها خدا را مییابد در این حال خدا را صدا میکند و آن اسم اعظم است، این حالت حالت اضطرار است، اما الفاظ هم مهم میباشد که در بحث اسماء الحسنی متذکر میشویم.
50- چند روایت در مورد اسم اعظم، شخصی از امام صادق (علیهالسلام) خواست که اسم اعظم را به او بیاموزد. امام به او فرمود: برخیز و داخل این حوض شو و غسل کن تا اسم اعظم را به تو بیاموزم. آن شخص وارد حوض گردید و غسل به جا آورد و چون خواست از آب بیرون آید، امام به اصحاب اشارت فرمود که مانع خروج وی از آب شوند و آن بیچاره هرگاه اراده میکرد از جانبی خارج شود اصحاب او را منع میکردند و هر چه تضرع و استغاثه کرد تا به وی ترحّم کنند سودی نداشت و مطمئن شد که آنها می خواهند او را به این وسیله هلاک نمایند و چون از اسباب طبیعی ناامید شد و حال اضطرار بر او پدید آمد به سوی خداوند – مجیب المضطرّین – منقطع گردید و رو به درگاه او برد و آنها چون زاری او را به سوی حق تعالی دیدند او را از آب بیرون آوردند و لباس بر اندامش کردند و مهلتش دادند تا به حال عادی برگشت، آنگاه به امام عرض کرد: حالا به من اسم اعظم را بیاموز. امام به او فرمودند: اسم اعظم را آموختی و خدای تعالی را بدان خواندی که اجابت نمود و از آب نجاتت داد، عرض کرد: چطور؟ امام فرمودند: هر اسمی از اسماء خدای تعالی در نهایت عظمت است، ولی انسان وقتی اسم اعظم خدا را ذکر می کند و قلب او به غیر خدا تعلق دارد از نام خدا بهره ای نمی برد ولی هنگامی که خدا را نام می برد و از غیر خدا منقطع است همان نام، اسم اعظم است و چون تو مطمئن شدی که ما تو را خواهیم کشت در قلب تو جز اعتماد بر فضل خداوند متعال چیزی نبود، در این حال هر اسمی که در ارتباط با حاجت خود ذکر کردی همان اسم، اسم اعظم است-امام باقر ـ علیهالسلام ـ فرمود: اسم اعظم خدا هفتاد و سه حرف است و تنها یک حرف آن نزد آصف بود، آصف آن یک حرف را گفت و زمین میان او و تخت بلقیس درهم نوردید تا او تخت را بدست گرفت، پس زمین به حالت اول بازگشت و این عمل را در کمتر از یک چشم برهم زدنی انجام شد و ما هفتاد و دو حرف از اسم اعظم را داریم و یک حرف هم نزد خداست که آن را در علم غیب برای خود مخصوص ساخته و لاحول ولا قوه الا باللَّه العلی العظیم -امام صادق (علیهالسلام) می فرمود: به عیسی بن مریم دو حرف داده شد که با آنها کار میکرد و به موسی چهار حرف و به ابراهیم هشت حرف و به نوح پانزده حرف و به آدم بیست و پنج حرف داده شد و خدای تعالی تمام این حروف را برای محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) جمع فرمود، همانا اسم اعظم خدا هفتاد و سه حرف است و هفتاد و دو حرف آن به پیامبر اکرم داده شد و یک حرف از او پنهان شد-عمر بن حنظله می گوید: نزد امام باقر علیهالسلام رفتم و عرض کردم: گمان می کنم نزد شما قدر و منزلتی داشته باشم. امام فرمود: بله. گفتم: خواستهای دارم؛ اسم اعظم را به من بیاموزید. امام فرمود: آیا طاقتش را داری؟ گفتم: بله. امام به اتاقی اشاره کرد و فرمود: به آن اطاق برو. من داخل اتاق رفتم. امام نیز آمد و دست مبارکش را روی زمین گذاشت. ناگهان دیدم اطاق تاریک شد. آنقدر ترسیدم که شانههایم به لرزه افتاد! امام فرمود: بگویم اسم اعظم چیست؟ گفتم: نه. امام دست مبارکش را از روی زمین برداشت و اتاق دوباره روشن شد امام باقر علیهالسلام فرمود: «اسم اعظم خداوند، هفتاد و سه حرف است. آصف بن برخیا فقط یکی از آن حروف را میدانست که توانست زمین را درهم نوردد و قبل از یک چشم بر هم زدن، تخت بلیقس را از سرزمین سبا نزد سلیمان حاضر سازد؛ و ما ائمّه معصومین هفتاد و دو حرف از آن را می دانیم. یک حرف را هم خداوند به خودش اختصاص داده و تنها نزد اوست- حضرت امیرالمؤمنین (علیهالسلام) منقول است که فرمود: شبی خضر نبی را در خواب دیدم و به وی گفتم که تعلیم کن مرا چیزی که به واسطه آن بر دشمنان پیروز گردم فرمود: یا علی بگو: (یا هُوَ یا مَنْ لا هُوَ اِلاّ هُو) روز بعد جریان را به حضرت رسول عرض کردم فرمود: او اسم اعظم را به تو تعلیم کرده و همین اسم در روز بدر بر زبان من جاری بود و حق سبحان به برکت این اسم مرا نصرت داد. -حضرت سجاد (علیهالسلام) منقول است که از حق سبحان خواستم که اسم اعظم به من تعلیم فرماید در جواب به من نشان دادند که بگو: اَللّهُمَّ اِنّی اَسْئَلُکَ بِاسْمِکَ اَلله اَلله اَلله اَلله اَلله (الذی) لا اِلهَ اِلاّ هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظیم به برکت این اسم هر چه خواستم کرامت فرمود. نکته مهم قبلاً هم بیان کردیم این روایت و روایات دیگر و زیارات نکتهای مهم را برای بعضی روشن ساخته و سخن گفتهاند و آن اینکه آیا اهلبیت علیهم السلام اسم مستاثر را میدانند یا خیر؟ که در این زمینه دو قول وجود دارد.
51- اسم اصغر خداوند چیست؟ آنچه میدانم این است خداوند هر اسمی که دارد اعظم است، لذا چه کسی جرئت دارد بگوید این اسم خداوند اصغر است، خداوند بالاتر از این است که وصف شود، تمام اسامی خداوند اعظم است، شاید در پی اسم اعظم بودن امتحانی است که نالایقان را از این وادی بیرون میکنند، کدام اسم خداوند را ما دانستهایم که در پی اسم اعظم باشیم، آیا در این درگاهِ سرّیِ خداوند کسی را که برای خداوند اسم اصغر قائل باشد را راه میدهند؟خدایا اگر تو اسم اعظم داری روزی ما اسم اصغرت را بنما ولی اعتراف میکنیم که تمامی اسامی تو اعظم است و ما کوچکتر از این هستیم که وصف شویم و تو بزرگتر از این هستی که وصف شوی، ما انسانهای محدود هستیم که شئون تو را محدود پنداشتهایم و در گمانمان رفت که تو را اسم کوچکی است که اعظم هم وجود دارد، تمامی اسامی خداوند اعظم است، اعتراف میکنم که هر آنچه در مورد تو گمان بردهایم ساختهی ذهن ما است و مخلوق ما است، آنچه ما در مورد شما تصور میکنیم مانند تصور مورچه در مورد شما است، مورچه در مورد خدا (نعوذ بالله) تصور میکند که خداوند حتماً باید دو شاخک داشته باشد و اگر این دو شاخک را نداشته باشد خدا نیست و دلیل این مطلب این است که میگوید شاخک داشتن چیز بسیار خوبی است پس خدا هم باید شاخک داشته باشد و اگر نداشته باشد خدا نیست، اعتراف میکنم حال عاقلان از انسانها در مورد خداوند مانند حال مورچه در برابر خداست، اسم اعظم مقامی است که بنده در آن مقام مقداری از معرفت باری تعالی را به صورت حقیقی درک میکند، اسم اعظم کنار رفتن پرده از روی لفظ است، اسم اعظم مقام اضطرار عبد نسبت به خداوند است، حقیقت اسم اعظم ولیالله الاعظم است.
52- بدست آوردن اسم اعظم و عاقبت به خیری، اینگونه نیست که هر که به مقامی رسید عاقبت به خیر شود، چه بسا به مقام اسم اعظم و از این دست امور برسد اما ناگهان از قلهی کوه به زیر پرت شود و هلاک گردد، معروفترین این گروه ابلیس میباشد آیا او که استاد توحید در آسمانها نبود؟ آیا سابقهی بدی داشت؟ و عموماً مثلهایی که خداوند در قرآن بیان مینماید از این دست امور است، سامری که یکی از دوازده نفری است که در صندوق آتشی در انتهای جهنم است از افراد نزدیک به موسی نبوده است؟ برصیصای عابد نیز چنین نبود؟ بلعم باعورا که خداوند او را در قرآن مثالی برای عالم قرار میدهد آیا از این دست نبود؟ بلعم باعورا دارای اسم اعظم بود اما او از هوای نفس پیروی میکند و از علم خود سوء استفاده میکند و در جهت دنیا قدم بر میدارد و کارش بجایی میرسد که شیطان از از او تبعیت میکند و تمامی اندوختهی الهی را از دست میدهد، قرآن میفرماید: وَ اتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأَ الَّذی آتَیْناهُ آیاتِنا فَانْسَلَخَ مِنْها فَأَتْبَعَهُ الشَّیْطانُ فَكانَ مِنَ الْغاوینَ وَ لَوْ شِئْنا لَرَفَعْناهُ بِها وَ لكِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَى الْأَرْضِ وَ اتَّبَعَ هَواهُ فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ الْكَلْبِ[اعراف/۱۷۵-۱۷۶] و بر آنها بخوان سرگذشت آن كس را كه آیات خود را به او دادیم ولى خود را از آن تهى ساخت و شیطان در پى او افتاد، و از گمراهان شد و اگر مىخواستیم، (مقام) او را با این آیات (و علوم و دانشها) بالا مىبردیم و لکن او به پستى و خلود در زمین گرایید، و از هواى نفس پیروى كرد مَثَل او همچون سگ است.»حسین بن خالد از ابى الحسن امام رضا (ع) برایم نقل كرد كه آن حضرت فرمود: بلعم باعورا داراى اسم اعظم بود، و با اسم اعظم دعا مىكرد و خداوند دعایش را اجابت مىكرد، در آخر به طرف فرعون میل كرد، و از درباریان او شد، این بود تا آن روزى كه فرعون براى دستگیر كردن موسى و یارانش در طلب ایشان مىگشت، عبورش به بلعم افتاد، گفت: از خدا بخواه موسى و اصحابش را به دام ما بیندازد، بلعم بر الاغ خود سوار شد تا او نیز به جستجوى موسى برود الاغش از راه رفتن امتناع كرد، بلعم شروع كرد به زدن آن حیوان، خداوند قفل از زبان الاغ برداشت و به زبان آمد و گفت: واى بر تو براى چه مرا مىزنى؟ آیا مىخواهى با تو بیایم تا تو بر پیغمبر خدا و مردمى با ایمان نفرین كنى؟ بلعم این را كه شنید آن قدر آن حیوان را زد تا كشت، و همان جا اسم اعظم از زبانش برداشته شد، و قرآن در بارهاش فرموده: فَانْسَلَخَ مِنْها فَأَتْبَعَهُ الشَّیْطانُ فَكانَ مِنَ الْغاوِینَ ولى (سرانجام) خود را از آن تهى ساخت و شیطان در پى او افتاد، و از گمراهان شد-خدایا قبل از آنکه گمراهی ما شروع شود مرگ بلکه شهادت را روزی ما گردان.
53-اسماءالحسنی و الفاظ آن اسامی: در قرآن چهار مرتبه تعبير اسماءالحسنی آمده است.وَلِلّهِ الأَسْمَاء الْحُسْنَى فَادْعُوهُ بِهَا وَذَرُواْ الَّذِينَ يُلْحِدُونَ فِي أَسْمَآئِهِ سَيُجْزَوْنَ مَا كَانُواْ يَعْمَلُونَ اعراف /180 «و نامهای نيكو به خدا اختصاص دارد پس او را با آنها بخوانيد و كسانى را كه در مورد نام هاى او به كژى مىگرايند، رها كنيد زودا كه به [سزاى] آنچه انجام مىدادند كيفر خواهند يافت.» قُلِ ادْعُواْ اللّهَ أَوِ ادْعُواْ الرَّحْمَنَ أَيًّا مَّا تَدْعُواْ فَلَهُ الأَسْمَاء الْحُسْنَى وَلاَ تَجْهَرْ بِصَلاَتِكَ وَلاَ تُخَافِتْ بِهَا وَابْتَغِ بَيْنَ ذَلِكَ سَبِيلاً . سوره ي اسرا 110 «بگو خدا را بخوانيد يا رحمان را بخوانيد هر كدام را بخوانيد براى او نام هاى نيكوتر است و نمازت را به آواز بلند مخوان و بسيار آهستهاش مكن و ميان اين [و آن] راهى [ميانه] جوى» اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ لَهُ الْأَسْمَاء الْحُسْنَی سوره ي طه 8 «خدايى كه جز او معبودى نيست [و] نام هاى نيكو به او اختصاص دارد.» هُوَ اللَّهُ الْخَالِقُ الْبَارِئُ الْمُصَوِّرُ لَهُ الْأَسْمَاء الْحُسْنَى يُسَبِّحُ لَهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ سوره ي حشر 24 «اوست خداى خالق نوساز صورتگر [كه] بهترين نامها از آن اوست آنچه در آسمانها و زمين است [جمله] تسبيح او مىگويند و او عزيز حكيم است» - کتاب عددهالداعی از حضرت رضا (ع) و آن بزرگوار از آباء گرام خود نقل فرمودهاند: خداوند متعال نود و نه اسم است که هر که خدا را به آن اسماء بخواند دعایش مستجاب میشود و هر که حفظ نماید آنها را داخل بهشت میگردد و در خبر دیگر به این مضمون از حضرت صادق (ع) از جناب رسول اکرم(ص) روایت نموده است و آن اسماء مبارکه این است: اللّهُ الْواحِدُ، الأحدُ، الصمدُ، الأوّلُ، الآخِرُ، السّمیعُ، الْبَصیرُ، اَلْقَدیرُ، اَلْقاهِرُ، اَلْأعْلی، اَلْباقی، اَلْعَلِیُّ، اَلْبَدیعُ، اَلْباریءُ، الأکرمُ، الظاهرُ، اَلْباطِنُ، الحَیُّ، اَلْحَکیمُ، اَلْعَلیمُ، اَلحلیمُ، الحفیظُ، اَلْحَقُ، اَلْرائی، اَلسّلامُ، اَلْسَلامُ، اَلْمُؤمِنُ، اَلْمُهیمنُ، اَلْعَزیز، اَلْجَبّارُ، اَلْمُتَکَبرُ، السیّدُ، السّبوح، اَلْشَهید، اَلْصادِقُ، اَلْصانِعُ، اَلْطاهِرُ، اَلْعَدْلُ، اَلْعَفُّو، اَلْغَفُورُ، اَلْغنیُّ، اَلْغِیاثُ، اَلْفاطرُ، اَلْفَردُ، اَلْفتّاحُ، اَلْفالِقُ، اَلْمَجیدُ، اَلوَلیَّ، اَلْمَنّانُ، اَلْمُحیطُ، المُبینُ، الْمُقیتُ، اَلْمصوَّرُ، اَلْکریمُ، اَلْکبیرُ، اَلْکافی، کاشفالضُّرَّ، الوِتْرُ، اَلْنُورُ، اَلْوّهابُ، اَلْناصِرُ، اَلْوَدُودُ، اَلْهادِی، اَلْوَفیُّ الْوَکیلُ، اَلْوارِثُ، اَلبِرُ، اَلْباعِثُ، اَلْتَوّابُ، اَلجلیلُ اَلْخَبیرُ، اَلْخالِقُ، خَیرُالنّاصِرین، اَلْدَّیانُ، اَلْشَکُورُ، اَلْعَظیمُ، اَلْلطیفُ، اَلْشافی.
54-چرا بحث اسماء الله در کتاب هزار و یک قطره در رفع خشکسالی ایران مطرح مینماییم: آنچه ما ادعا کردهایم و هم اکنون هم تصریح میکنیم این است که هیچکدام از راههای موجود در ایران برای خشکسالی نجات بخش نیست که در قطرات بعد تک تک راهکارها را نقل و نقد مینماییم، راه حلی برای ما نجات بخش است که سریع بتواند آب را به روستاها برساند، که در این صورت خشکسالی بر طرف شده و زمینهی وابستگی اقتصادی و کشاورزی و دامداری و باغداری به خارج از بین میرود که در این صورت از مرگ خاک نیز جلوگیری میشود، شغل فراوان میشود، بیکاری از بین میرود، حتی زمینهی افزایش جمعیت تا حد یک میلیارد نفر در ایران فراهم میشود، که این هم در یکی از قطرهها اثبات میکنیم، هیچ کدام از راههای موجود منجر به رساندن آب به روستاها نمیشود، اما از طریق اسماء الله این امر قطعی است و بنده یقین دارم، و باز میگویم در صورتی دروغ گفتم و یا اشتباه نمودم جزای من مرگ است، و اعلام نمودهام که کسی حرف بنده را قبول نمیکند و اقدام نمینماید مگر اینکه یقین کند، باز گفتهام در صورت فراهم آوردن شرایط میتوانم دو بار این مطلب را نشان دهم و همه یقین کنند، یکبار آن زمانی است که جناب دکتر روحانی قرار بگذارد و در تلویزیون جلوی چشم تمام ملت این دو فرمول قابلیت نمایش و دیدن پیدا میکند، امروز هر کس این ادعا را بکند طبیعتا محکوم به جنون میگردد لذا تنها راه این است که تمام ملت و آقای روحانی که مسئول این کار است یقین کنند و بعد عمل شود(در قطرهی 21 اثبات نمودیم که مسئولیت این جریان به عهدهی جناب دکتر روحانی میباشد) (فرمول سوراخ کردن آسمان ایران که وقت آن گذشت و باید یکسال منتظر بود - انفطار السماء: 786اخفقبا؟ازلاهابلبهن ممممباممغفبخدقحرفر9666 ان شاء الله ، و السلام علی من اتبع الهدی ) (فرمول پر نمودن نُه شهر جنّی که در زیر زمین ایران وجود دارد: یهوممممفق666غحفف666ی66اخفقبااهاادوبااببالحمدللهان شاء الله(اینجا شکلی وجود دارد که بعدا وارد میشود )، لازم است بیان کنم در فرمول پر نمودن نُه شهر جنی مقدمات بسیاری لازم است که بدون آمادگی کامل نمیتوان به جنگ آنان رفت، لذا چون رفع خشکسالی به واسطهی اسماء الله میباشد پس بحث اصلی ما در این کتاب اسماء الله و حروف میباشد.
55-مقدمه برای نام بردن جدول اسماء الله: علم اسماء الله اینگونه نیست که عمومی باشد و حتی در بین پیروان مکتب اهلبیت مخالف و موافق دارد، مثلاً ملا حبیب الله کاشانی در این زمینه کتابی نگاشته است که به فارسی نیز ترجمه شده ، کتاب خواص و مفاهیم اسماء الله، البته بسیار دیگری نیز در این زمینه کتاب نوشتهاند مانند احمدبن علی بونی که کتاب شمس المعارف کبری را نوشته است، اما در این زمینه مطالب بسیاری است که ما این امور را به اهلش و کتب مفصل واگذار مینماییم لذا: 1. ما به موکّلهای علوی و سفلی هر اسم اشاره نمیکنیم. 2. به مربعها و لوحهای مخصوص هر اسم اشاره نمیکنیم. 3. عدد هر ذکر برای هر مشکل را اشاره نمیکنیم. 4. شرایط مخصوص هر ذکر را اشاره نمیکنیم. 5. تکسیر اسماء را اشاره نمیکنیم . 6. به ساعت سعد و نحس اشاره نمکنیم . برای اطلاعات بیشتر میتوان به کتاب اسماء الحسنی مرحوم سبزواری و آثار حافظ شیخ رجب برسی صاحب کتاب مشارق انوار الیقین مراجعه شود، البته در رابطه با اصل این علوم و افرادی که این علوم را دارا هستند علماء در دو طرف هستند بعضی تا حد تکفیر مردود میدانند و گروهی هم آنان از انگشت موحدین هر دَهر میدانند، مثلاً علامهی امینی در مورد حافظ بُرسی میفرماید: از عرفای علمای امامیه و فقهای آنها بوده که از علوم گوناگون بهره داشته ... مهارتش در علم حروف و اسرار و استخراج فواید آن آشکار است؛ و با همهی اینهاست که کتابهای او را پر از تحقیق و دقت نظر در میابی و او را در عرفان و علم حروف شیوههای خاصی است. چنانچه در ولایت ائمهی دین علیهم السلام آراء و نظرهایی دارد که برخی از مردمان نمیپسندند و از همین روی او را به غلوّ و زیاده روی نسبت دادهاند ولی حق این است که تمامی شئونی را که نام برده و در مورد اهلبیت عصمت اثبات کرده است پایین تر از مرتبهی غلو و غیر از درجهی نبوت است. ولی علامهی مجلسی نظری منفی دارد، بعضی اشکال کردهاند که چرا حافظ برسی بر علم حروف تکیه کرده است که جوابها داده شده است مثلاً علامهی امینی موارد نقضی را که علماء اعتماد نمودهاند را ذکر کرده است، به هر حال در حدیث منسوب به علی ع است که قال امیر المؤمنین (علیه السلام): سأل رسول الله صلى الله علیه وآله وسلم: ما تفسیر ابجد؟ فقال: تعلموا تفسیر أبجد فإن فیه الاعاجیب کلها، ویل لعالم جهل تفسیره. مضمون حدیث این است که از رسول خدا ص در مورد ابجد سؤال شد، حضرت فرمودند تفسیر ابجد را یاد بگیرید که در آن مطالب بسیار عجیبی میباشد، وای به حال عالمی که تفسیر آن را نداند- به هر حال آنچه ما میگوییم اگر چه که از بین علمای اعلام مخالف دارد اما در آن طرف نیز علمای اعلام دیگری نیز مروج این علوم هستند، کما اینکه حضرت امام رحمتالله علیه در اول انقلاب تفسیر قرآنی را شروع کردند که مخالفان بسیاری داشت که در نهایت منجر به تعطیلی آن تفسیر گردید، حال آیا تفسیری را که امام شروع کردند نعوذبالله باطل بود؟ لذا ما آنچه را که بطلانش یقینی است را قبول نمیکنیم، آنچه که منافاتی با شرع ندارد و چه بسا حکمت باشد را اخذ مینماییم چرا که در دستور هل بیت عصمت و طهارت وارد شده است: رسول اکرم (ص) می فرماید: حکمت حقیقت گمشده مؤمن است. آن را هر جا و نزد هر کس پیدا کند می گیرد و خودش را از او سزاوارتر میداند. همچنین امام علی (ع) می فرماید حکمت را دست هر کسی دیدید ولو دست مشرک دیدید بگیرید که در دست او عاریه است. امام على عليه السلام: حكمت، گمشده مؤمن است؛ پس آن را بجوييد گر چه نزد مشرك باشد زيرا كه شما بدان سزاوارتر و شایستهترید .امام على عليه السلام: حكمت، گمشده مؤمن است؛ پس، آن را گر چه از منافقان، فراگیرید . امام على عليه السلام: حكمت را هر كجا باشد فراگیرید؛ زيرا حكمت در سينه منافق مى باشد و پيوسته ناآرام است تا از آن جا خارج شده در سينه مؤمن، در كنار صاحب خود آرام گيرد .مسيح عليه السلام: اگر چراغى بيابيد كه در دل شب با قطران (روغن بدبو) مى سوزد، از نور آن بهره مى گيريد و بوى بد آن، مانع اين كار شما نمى شود، همچنين شايسته است كه شما حكمت را در هر كه يافتيد، فراگیرید و بیرغبتی او به آن، مانع شما نشود .امام زینالعابدین عليه السلام: بيرون كشيدن مرواريدى گران بها از ميان زبالههای كثيف را كارى پست و حقير مشمار؛ زيرا پدرم فرمود: شنيدم كه امير المؤمنين عليه السلام میفرماید: سخن حکمتآمیز، به عشقِ قرار گرفتن در جايگاه واقعى خود، در سينه منافق بیتابی میکند تا آن گاه كه بيرون افكنده شود و مؤمن كه بدان سزاوارتر و شایستهتر است، آن را مى شنود و میرباید.- مخصوصاً اینکه آنانکه از این امور سخن گفتهاند ذوب در توحید و ولایت میباشند و چه بسا برای آنان پردهها کنار رفته باشد و از صاحبان اصلی این علوم علوم را دریافت کرده باشند . رزقنا و ایاکم.
56-جدول اسماءالحسنی: در رابطه باهر اسم جدا قطرهای عنوان میگردد ان شاء الله
شماره |
اسم |
ترجمه |
عدد |
خواص مداومت بر اسم با شرایط خاصی که باید به کتب مفصل مراجعه کرد- منبع اسماء الله الحسنی |
1 |
هو |
اشاره به غایب |
11 |
صاحب یقین-علم دین-اهل معرفت- بینیازی و غنا- |
2 |
الله |
جامع تمام اسماء |
66 |
استجابت دعا – مشاهده امور شگفت- بلغم زدا – کسب برکت-فتوحات و پیروزی- تسخیرات |
3 |
الواحد |
بسیط |
19 |
عزت- دل نورانی- بیماری- پیدا کردن گم شده-مهربان شدن دشمن |
4 |
الاحد |
مجرد |
13 |
انقطاع از خلق- رهایی از کثرات- دیدن امور عجیب- ایمنی از عذاب قبر – کشف اسرار |
5 |
الصمد |
بینیاز |
134 |
رفع گرسنگی- بینیازی- حفظ از احتلام- درد مار و عقرب- خوف و بیم- اهل یقین- زیادی روزی |
6 |
الاول |
|
37 |
حاضر شدن غایب- جلوگیری از سقط بچه- انقیاد و اطاعت خلق- اضمحلال دشمن |
7 |
الآخر |
بدون فنا |
801 |
غلبه بر خصم- عزت و هیبت- دوام کار- صفای باطن- پی بردن به اسرار مکنونه-بینایی به ظاهر و باطن موجودات- |
8 |
السمیع |
شنوا |
180 |
استجابت دعا- موجب شنیده شدن کلام در بین مردم- مردم مطاع او شوند- نامش به نیکی یاد شود |
9 |
البصیر |
بیننده |
302 |
رفع شب کوری- دفع قساوت قلب- بینایی در امور دنیا و آخرت- بینایی بر ضمایر- رسیدن به مقصد |
10 |
القدیر |
توانا |
314 |
غلبه بر خصم- قوت قلب- تسلط بر امور- دوام ملک- جاه و منصب- منزلت در نزد بزرگان |
11 |
القاهر |
غالب – فنا کننده |
306 |
بیرون رفتن دوستی دنیا از دل- غلبه بر دشمن-صفای باطن- دفع هم و غم-نفرین بر دشمن-رد امانت |
12 |
العلی |
صاحب قدر و شأن |
110 |
صاحب آبرو و منزلت- برای دولت-رفع فقر و قضای دین- صلح در بین محاکمه-پیروزی در مقام |
13 |
الاعلی |
صاحب علوّ ، رفعت |
111 |
محبوب قلوب شدن- برگشتن مسافر به سلامتی-حمل پسر-شفا از مریضی- |
14 |
الباقی |
بدون فنا و نابودی |
113 |
طول عمر – دوام عمارت- استجابت دعا - |
15 |
البدیع |
پدیدآورنده کائنات |
86 |
کسب معرفت – درست شدن کارها و امور – استجابت دعا حتی ...- کشف علوم غریبه - |
16 |
الباری |
آفرینندهی خلایق |
213 |
در امان ماندن پوسیده شدن بدن در قبر – خلاصی از تنهایی-فرزند دار شدن- تکثیر حیوانات- هم نشینی با ملائکه- بستن زبان بدگو- دیدن جمعیت ارواح-برگشت به منصب عزل شده-برکت در عمر |
17 |
الاکرم |
صاحب کرم- عفو |
261 |
رسیدن به مقاصد دنیا و آخرت- حصول عزت و کرامت- رسیدن به مقصد دنیا و آخرت – عزت و کرامت |
18 |
الظاهر |
پیدا بودن قدرت |
1106 |
غلبه بر دشمن – حفظ از نابینایی- ظهور امور پنهان و گمشده- نورانی شدن دل از خواب غفلت |
19 |
الباطن |
دور از فهم خلایق |
62 |
اطلاع از اسرار مکنونه - |
20 |
الحی |
زنده |
18 |
رسیدن به مقام بلند و حیات جاودان – شفا از مریضی – ایمنی کشت از آسیب – طول عمر- مال زیاد- روزی سخت- محبوب دلها شدن- مقبول الکلام شدن – تبدیل سختی به آسانی- زنده شدن دل |
21 |
الحکیم |
دارای فعل محکم |
78 |
زیادشدن کشت و زرع – پیدا نمودن حکمت – راست آمدن کارها – دانستن مجهولات- دوام دولت مال- آسان شدن دشواری و رفع غربت – تنگی معیشت - |
22 |
العلیم |
دانا به همهی اشیاء |
150 |
فتوحات قلبیه- اطلاع بر معارف- برآورده شدن حاجات- دقایق علمها و خفیات اسرار – علم حکمت |
23 |
الحلیم |
عفو با وجود قدرت |
88 |
ایمنی از خوف – برکشت کشت و کشاورزی- آرامی دل- فرو خوردن خشم- فرو نشستن خشم سلطان- ایمنی از اخلاق ذمیمه مانند کبر و حسد بخل – مهربانی افراد- محبوب خلایق شدن- سخن مقبول |
24 |
الحفیظ |
نگهدارنده از تلف |
998 |
کسی که از مهلکه خائف است- ایمنی از غرق و اتش و سایر مهلکات حتی حیوانات دریا و زمین – دوری از وساوس شیطان و خوف از سلطان و بیم مار و عقرب و خیالات فاسد – مرگ دفعی و ناگهانی |
25 |
الحق |
وجود از خودش |
108 |
خلاصی از طلبکار- پیدا شدن گمشده و غایب- احقاق حق – دل نورانی – صفای باطن – کشف ضمیر |
26 |
الحسیب |
دانا به موجودات |
80 |
نجات – برآورده شدن حاجت- تمام شدن امور پیچیده- دفع شر سخنچینان و حاسدان- دفع دشمن قوی- ایمنی مال و فرزند از نکبتها و آسیبها- مهربان شدن سلطان- |
27 |
الحمید |
دارای صفات نیکو |
62 |
بر طرف شدن اخلاق ناپسند – بر طرف شدن حالت فحش به تقوی- ایمان- شهرت به صلاح- محترم شدن- نعمت فراوان- برآورده شدن حاجت- قبول دلهای سخت شدن-مسرور شدن- شهرت- |
28 |
الحفی |
دانا و مهربان |
98 |
آگاهی بر ضمایر - |
29 |
الرب |
تربیتکننده |
202 |
حفظ اولاد – برای امور مهم و استجابت دعا- رفعت و جاه و حشمت و محبت و قدرت- رفع مکر- |
30 |
الرحمن |
رحمت عام |
298 |
مورد عنایت حق گردد- مخلوقات دوست او شوند- دشمن بر او مهربان شود- بیقراری مطلوب- حفظ |
31 |
الرحیم |
رحمت بر مؤمن |
258 |
حوایج دنیا و آخرت- مهربانی با خلق- گشایش در کار- شفای مریض- حصول محبت – حفظ از شیطان |
32 |
الذاری |
خالق و آفریننده |
911 |
برگشتن غایب- استجابت دعا – رسیدن به مراتب عالی – ظاهر شدن مرید- صاحب ریاست و حشمت |
33 |
الرازق |
بسیار روزی دهنده |
308 |
باز شدن روزی دنیایی و اخروی و علوم – برکت- دور شدن فقر- توانگری و دولت –حاصل شدن مقصود |
34 |
الرقیب |
نگهدارنده |
312 |
مخصوص شعیب بوده که گوسفندان او حفظ میشدند- دفع شر دشمن قوی- حفظ مال و اهل و عیال |
35 |
الروءف |
مهربان |
286 |
خاضع شدن ظالم- نجات مظلوم از حبس-تسخیر انسان- |
36 |
الرائی |
بیننده |
221 |
حصول معرفت و بصیرت- |
37 |
السلام |
منزه از عیب |
131 |
دوری از اخلاق ذمیمه- شفا و سلامتی و دفع آفات- مهربان شدن دشمن- ایمنی از بیماری- |
38 |
المومن |
ایمن کننده از عذاب |
136 |
ایمنی از شر جن و انس- دوری از وسواس- حفظ از شیطان- ظفر بر دشمن- حفظ از شالم- هیبت در نظر دشمن- |
39 |
المهیمن |
شاهد نَهانها-امین |
145 |
پیدا کردن صفت باطن برای اطلاع از حقایق - اسرار باطنی- اطلاع بر قلوب- صفای باطن- ثروت و غنا و دولت |
40 |
العزیز |
غالب و مستولی |
94 |
غنا و بینیازی از خلق- کشف اسرار کیمیا و سیمیا- عزت- دولت عظیم- شرافت و احترام- منصب عالی- عزت دنیا و آخرت- ادای دین- مهربان شدن دشمن مکار- فهم و حافظه و تقرب به سلطان- پیروزی بر دشمن-دوری از بلا- بیرون شدن خوف- شکوه در نزد حکام- اطاعت خلق- |
41 |
الجبار |
جبرانکننده- دور از دسترس همگان |
206 |
ایمنی از شر ستمکاران- درمان دردها- خاضع شدن جن و انس- دوام سلطنت و مملکت نافع – حفظ از مکار و حسود و ستم |
42 |
المتکبر |
بزرگ و باعظمت |
662 |
بزرگی و رفعت و شوکت – خضوع متکبر و جبار- عزت- خلاصی از زندان- شفای مریض- فرزند صالح |
43 |
السید |
پادشاه واجب الطاعه |
74 |
بزرگی و شرافت- |
44 |
السُبّوح |
بیعیب و نقص |
76 |
دارا شدن صفات ملکی – دوری از شر شیطان- صلوات خدا و ملائک را به همراه دارد |
45 |
الشهید |
همه چیز را گواه حاضر کنار هر موجود |
319 |
اطلاع از غیب- |
46 |
الصادق |
راست گو در قول و عمل |
195 |
حصول صدق و صفای باطن-دوری از لغو- |
47 |
الصانع |
خالقوترکیب کننده |
211 |
استوار شدن صنعت - |
48 |
الطاهر |
منزه از صفات خلایق |
215 |
حصول اخلاق پسندیده و رهایی از اخلاق رذیله و پست – تسخیر ارواح- |
49 |
العدل |
دور از ظلم و دارای فعل محکم |
104 |
دارا شدن خزینهی اسرار الهی- |
50 |
العفو |
قدرتمندی که بیجهت انتقام نگیرد |
156 |
آمرزش گناهان و توفیق توبه |
51 |
الغفور |
آمرزنده و پوشاننده گناهان |
1286 |
بر طرف شدن وسواس- آمرزش گناهان – حفظ از بلاها و ضرر- محو آثار سوء عمل زشت- |
52 |
الغنی |
بینیاز در ذات |
1060 |
کثرت روزی – غنا و دولت بیحساب- تجارت سودمند – خلاصی از بلیات و ادای دین – دوری از فقر- مقام استجابت دعا- محبوب قلوب شدن- علم و حکمت- |
53 |
الغیاث |
فریادرس بیکس |
1511 |
دوری از وحشت تنهایی و خلاصی از بلیّات- روا شدن حاجت- رفع سختی- رهایی از ظالم- عزت |
54 |
الفاطر |
خلقکنندهی جدید |
290 |
برآورده شدن مهمات- حاجت روایی- حفظ از آفت- وارد شدن به بهشت ... |
55 |
الفرد |
بیهمتا- یگانه |
284 |
خلاصی از کثرت جماعت- برای طالب انزوا- انقطاع و خلاصی از هجوم خلق- |
56 |
الفتاح |
حکم کننده- گشایندهی خزاین |
489 |
بیرون شدن حجاب- صفای قلب به نور علم – باز شدن عالم غیب- فتح عظیم در کارها- رفع گرفتاری- دولت- وسعت معاش- فتح و نصرت بر دشمن- |
57 |
الفالق |
شکافندهی ظلمت عدم به نور- |
211 |
پیدا شدن راه گمشده |
58 |
القدیم |
سابق بر همه |
154 |
طول عمر و سلامت بدن- |
59 |
الملک |
متصرف در عالم و بینیاز |
90 |
دولت و سلطنت – روا شدن حوایج دنیا و آخرت- حصول جاه و غنی و دولت – مقام پادشاهی و سلطنت ظاهر و باطن- بزرگی- اسرار غیبیه- محبت خلایق- رزق و روزی- |
60 |
القدوس |
منزه از عیب و نقص |
170 |
پاک شدن باطن از رذایل – صفا و ثبات نفس – دوری از وسوسه و مکر- امداد ملائکه |
61 |
القوی |
قدرتمند کامل |
116 |
دفع شر دشمن- پیروزی- قوت و توانایی- |
62 |
القریب |
نزدیک به همه چیز |
312 |
ایمنی از آفات و بلیات و دشواریها و آسانی امور- گشوده شدن امور بسته |
63 |
القیوم |
هستی از خودش |
156 |
تصفیه قلب- (جدا شدن روح از بدن این بند از خودم میباشد) |
64 |
القابض |
تنگ گیرنده-قبض کننده |
903 |
جلال و هیبت- برآورده شدن حاجت- دفع و هلاکت و آواره شدن دشمن- نجات از سختیهای قیامت |
65 |
الباسط |
بازکننده روزی |
72 |
کثرت نعمت و حصول دولت –محبوب قلوب شدن-خواص غریب-رفع پریشانی و فقر-بیرون شدن غم- |
66 |
قاضی الحاجات |
براورندهی حاجات |
1355 |
حاجتروا شدن |
67 |
المجید |
بزرگوار، معظّم |
57 |
شفای دردها، نورانیت دل |
68 |
الولی |
یاری کننده مؤمنین |
46 |
دوستی، ایمنی از دزد، ایمنی از غرق و آتش و قهر سلطان و عزل از منصب و بلیات |
69 |
المنان |
انعام کننده |
141 |
ایمنی از خوف، رسیدن به نعمت، دفع تنگدستی و فقر، خواص غریبه، ادای قرض |
70 |
المحیط |
مستولی بر اشیاء |
67 |
حصول معرفت، غلبه بر خلایق |
71 |
المبین |
آثار قدرت ظاهر |
102 |
محبت و احقاق حق |
72 |
المقیت |
آفرینندهی خوراک |
550 |
توسعهی رزق |
73 |
المصور |
آفرینندهی صورتها |
336 |
فرزند پسر صالح برای نازا، |
74 |
الکریم |
کثیر الخیرات |
270 |
روزی شدن از جایی که گمان نمیرود، به اسم الاکرم مراجعه شود |
75 |
الکبیر |
بزرگتر از گمان |
232 |
|
76 |
الکافی |
کفایتکننده |
111 |
کفایت امور مهم، دفع شر دشمنان |
77 |
کاشف الضر |
برطرفکننده ضرر |
1432 |
رفع هم و بیماری و فقر، اجابتکنندهی دعای گرفتار |
78 |
الوتر |
بیهمتا، تَک |
606 |
انقطاع از خلق |
79 |
النور |
روشنیبخش انوار |
256 |
تصفیهی باطن، دوام ملک، بقای نام نیک، محبوبیت نزد مردم |
80 |
الوهاب |
بخشنده بدون عوض |
14 |
بینیازی از خلق خدا، بر طرف شدن فقر، این اسم کبریت احمر است، پاسخ مثبت خلایق به او |
81 |
الناصر |
یاریدهنده |
341 |
پیروزی بر دشمن، برآورده شدن حاجات، |
82 |
الواسع |
رحمت فراگیر |
137 |
وسعت رزق و زیادی عمر، |
83 |
الودود |
دوست دارنده |
20 |
دوست مردمی که با یکدیگر دشمناند، محبوب خلایق شدن |
84 |
الهادی |
راهنما |
20 |
اطلاع بر ضمایر افراد، انکشاف حقیقتها |
85 |
الوفی |
وفا کنندهی عهد |
96 |
راست آمدن وعده، زیادی مال |
86 |
الوکیل |
وکیلوکفایت کننده |
66 |
ایمنی از آتش و غرق، دفع دشمن، تبدیل فقر به غنی، دوری مار و عقرب، |
87 |
الوارث |
باقی و مالک اشیاء |
707 |
بقای نسل، روا شدن حاجت |
88 |
البَرّ |
مهربان و عطوف |
202 |
در امان ماندن فرزند از آفت، |
89 |
الباعث |
زنده کننده مردگان |
573 |
زنده شدن باطن و دل نورانی، |
90 |
التواب |
قبول توبه بندگان |
409 |
قبولی توبه دفع وسوسه و آفت جن، |
91 |
الجواد |
کثیر الانعام |
14 |
دفع صفت بخل، و پستی طبع |
92 |
الجلیل |
سید و عظیم |
73 |
عزیز و محترم شدن، حصول بزرگی و حشمت، رسیدن به تقرب در نزد پادشاه، |
93 |
الخبیر |
آگاه بر همه امور |
812 |
خبردار شدن توسط روحانیون از امور پنهانی، علوم پنهانی، ایمنی از شر نفس و حسود و مکر دشمن، علم به ضمیر مردم و اسرار پنهان |
94 |
الخالق |
آفریننده اشیاء |
731 |
رسیدن به علوم حکیمه و معارف الهی و دقایق معانی، قبول دعا، |
95 |
خیر الناصرین |
بهترین یاری کننده |
1242 |
غلبه بر دشمن |
96 |
الدیان |
جزا دهنده |
65 |
صفای باطن دیدن ملائکه و رجال الغیب، رد امانت، بازگشت غایب، |
97 |
الشکور |
جزا دهنده |
526 |
ایمنی از مکر خلایق، دفع غم و کدورت، وسعت معیشت، صفای باطن پاکی دل از غلّ و غش و حقد |
98 |
العظیم |
بزرگوار |
1020 |
حصول جاه و عظمت و هیبت و شوکت در نزد خلایق، ادای دین، وسعت در روزی لطیف شدن غضبناک |
99 |
الطیف |
نیکی کننده، عالم به غوامض اشیاء |
129 |
وسعت رزق و روزی، ایمنی از غصه و غم، شفا از بیماری |
57-جدول ولایت،
شماره |
نام |
عدد |
لقب |
عدد |
کنیه |
عدد |
مادر |
عدد |
زندگی |
رهبری |
شهادت |
توسل خاص |
1 |
محمد |
92 |
مصطفی |
229 |
ابوالقاسم |
241 |
آمنه |
96 |
63 |
23 |
زهر، زن یهودی |
اطاعت و رضایت خداوند |
2 |
علی |
110 |
مرتضی |
1450 |
ابوالحسن |
158 |
فاطمه |
135 |
63 |
30 |
شمشیرابن ملجم |
انتقام از دشمن، کسب علم |
3 |
فاطمه |
135 |
خیرالنساء |
952 |
ام الائمه |
118 |
خدیجه |
622 |
18 |
|
ضربات قنفذ |
اطاعت و رضایت خداوند |
4 |
حسن |
118 |
مجتبی |
455 |
ابو محمد |
101 |
فاطمه |
135 |
47 |
10 |
زهر جعده |
اطاعت و رضایت خداوند |
5 |
حسین |
128 |
سید الشهدا |
415 |
ابوعبدالله |
151 |
فاطمه |
135 |
57 |
11 |
شمر |
اطاعت و رضایت خداوند |
6 |
علی |
110 |
زینالعابدین |
235 |
ابومحمد |
101 |
شهربانو |
564 |
56 |
32 |
زهر هشام |
مقابله با ظالم و شیطان |
7 |
محمد |
92 |
باقر |
303 |
ابوجعفر |
362 |
فاطمه |
135 |
57 |
19 |
زهر ابراهیم |
امور آخرت |
8 |
جعفر |
353 |
صادق |
195 |
ابوعبدالله |
151 |
امفروه |
332 |
65 |
24 |
زهر منصور |
امور آخرت |
9 |
موسی |
116 |
کاظم |
961 |
ابوالحسن |
158 |
حمیده |
67 |
55 |
35 |
زهر هارون |
برای بیماری و شفا |
10 |
علی |
110 |
رضا |
1001 |
ابوالحسن |
158 |
نجمه |
98 |
55 |
20 |
زهر مامون |
نجات مشکلات انواع سفرها |
11 |
محمد |
92 |
جواد |
14 |
ابوجعفر |
362 |
خیزران |
868 |
25 |
17 |
دختر مامون |
وسعت رزق و روزی |
12 |
علی |
110 |
هادی |
20 |
ابوالحسن |
158 |
سمانه |
156 |
43 |
33 |
متوکل |
امور معنوی و عبادت |
13 |
حسن |
118 |
عسکری |
360 |
ابومحمد |
101 |
حدیثه |
527 |
28 |
6 |
معتمد |
امور آخرتی |
14 |
مح.. |
92 |
مهدی |
59 |
ابوالقاسم |
241 |
نرجس |
313 |
اختلاف است، آنچه مختار ماست اینکه ظالمی نیست که بخواهد او عج را شهید کند |
تمامی حاجات و نیازها |
افزودن دیدگاه جدید