دشمن‌شناسی از دیدگاه امام علی(ع) / اقسام دشمن ، هشیاری در برابر دشمن ،

از مباحث مهم در سیره امام علی(ع)، رفتار حضرت با دشمنان است. این بحث، هم از جهت دشمن‌شناسی و هم شیوه درست برخورد با دشمن را می‌آموزاند. امام علی(ع) با دشمنانی مواجه بود که پیامبر(ص) با این نوع دشمن مواجه نبود. پیامبر با کسانی مقابله کرد که با گفتار و رفتار

از مباحث مهم در سیره امام علی(ع)، رفتار حضرت با دشمنان است. این بحث، هم از جهت دشمن‌شناسی و هم شیوه درست برخورد با دشمن را می‌آموزاند. امام علی(ع) با دشمنانی مواجه بود که پیامبر(ص) با این نوع دشمن مواجه نبود. پیامبر با کسانی مقابله کرد که با گفتار و رفتار خود زنده باد بت!! می‌گفتند اما امام علی(ع) با کسانی رو به رو بود که سابقه درخشانی در خدمت به اسلام داشتند! اهل عبادت و قرآن و شب زنده‌داری بودند؛ با این همه از روح مکتب بی‌خبر بوده و همین امور، زمینه‌ساز مقابله آنان با حکومت عدالت‌گستر مولا علی(ع) شد. امام علی(ع) در حقیقت با نفاق پنهان مواجه بود و پرواضح است که برخورد با این دشمن به مراتب سخت‌تر از برخورد با کفر آشکار است. بر این اساس است که امام علی(ع) برخورد با دشمنانی این چنین را از مفاخر خود برمی‌شمرد: «ایها الناس فانی فقات عین الفتنه و لم یکن لیجتری علیها احدٌ غیری بعد ان ماج غیهبها و اشتد کلبها؛ (1) مردم! این من بودم که چشم فتنه را درآوردم و کسی جز من جرأت بر آن نداشت؛ بعد از آن که امواج فتنه همه جا گسترده بود و هاری آن فزونی یافته بود.»

حکومت حدوداً پنج ساله امیر مؤمنان علی(ع) با سه جریان مخالف مواجه بود:
 
1- جاه‌طلبان و مقام‌پرستان که در خط مقدم بیعت‌کنندگان با مولا علی(ع) بودند و امید آن داشتند که از این راه بتوانند به دنیایی آباد و مقام و ریاستی که در پی آن بودند برسند، اما پس از آن که امام علی(ع) به حکومت رسید و ارزش‌های الهی را به جای ارزش‌های پوسیده جاهلی نهاد، از حکومت حضرتش مأیوس شده و شروع به مخالفت با آن نموده و علیه حکومت اسلامی امام علی(ع) شورش کردند. نام این گروه در تاریخ اسلام «ناکثین » - پیمان‌شکنان - می‌باشد.

2- ظالمانی که از حکومت پیشین بهره‌ها می‌بردند، دزدی‌ها و غارت‌گری‌ها می‌نمودند و از این راه اموال فراوانی به هم زده بودند و با سر کار آمدن حکومت عدل از این غارت گری‌ها ممنوع گشته و به شدت با ستم آنان مبارزه شد. نام این گروه در تاریخ اسلام «قاسطین» است. «قسط » هم به معنای عدالت و هم به معنای ظلم و عدول از حق آمده است. راغب در مفردات می‌گوید: «قسط به معنی سهم و نصیب است و هرگاه سهم و نصیب دیگری گرفته شود، قسط به آن گفته می‌شود و این مصداق ظلم است.» (2)

3- کوته‌فکران و متحجرانی که فقط ظاهری از دین را دیده بودند و حقیقت آن را نفهمیده بودند و به شدت بر عقیده باطل خود استوار بودند. اینان نیز سر شورش بر حکومت مولا علی(ع) برآوردند. نام این گروه «مارقین» است و نام دیگرشان خوارج که بعد از داستان حکمین، در صفین بر ضد امام برخاستند و پرچم مخالفت را برافراشتند. این واژه، از ماده «مروق» به معنای پرش تیر از کمان است. گویی آنها قبلا در دایره حق بودند ولی به خاطر تحجر و نادانی و خودخواهی از مفاهیم اسلامی‌و تعلیمات آن به دور افتادند.

این سه جریان مخالف را پیامبر گرامی اسلام(ص) در سخنان خود به صراحت پیش‌بینی فرموده بود: ابوایوب انصاری گوید: «امر رسول الله(ص) علی بن ابی طالب(ع) بقتال الناکثین و القاسطین و المارقین؛ پیامبر اکرم(ص) به علی(ع) دستور داد که با سه گروه ناکثین و قاسطین و مارقین پیکار کند.» خود حضرت نیز در خطبه شقشقیه با همین نام مخالفین خود را نام برده است:
«فلما نهضت بالامر نکثت طائفه و مرقت اخری و قسط آخرون...؛ (4) هنگامی ‌که قیام به امر خلافت کردم جمعی پیمان خود را شکستند و گروهی به بهانه‌ای واهی سر از اطاعتم پیچیدند و از دین خدا بیرون پریدند و دسته دیگری راه ظلم و طغیان را پیش گرفتند.» تحلیل و بررسی عملکرد این سه جریان مخالف و موضع امام علی(ع) در برابر آنها، نقش ارزنده‌ای در آگاهی امت اسلامی ‌ما از جریان‌های مخالف نظام و نیز الهام‌بخش نحوه برخورد با آنان خواهد بود. به یاری خداوند، بر آنیم که به تحلیل این سه جریان مخالف از دیدگاه مولا علی(ع) بپردازیم. در این مقاله به عنوان مدخل، بحثی پیرامون دشمن‌شناسی از دیدگاه مولی تقدیم می‌داریم. 

دشمن‌شناسی 
از اساسی‌ترین شرایط موفقیت در تمامی‌عرصه‌ها، شناخت دشمن است. در عرصه طبیعی، آدمی تا آنجا که دشمن را شناخته در دفع آن کوشیده و به موفقیت دست یافته است، ولی همین انسان ضربه‌های فراوانی از دشمن ناشناخته خود خورده است. به عنوان نمونه انسان از زمانی که دشمنی به نام میکرب را شناخت، به آسانی توانست در پی دفع آن برآید و همو چون نتوانسته است سرطان را بشناسد، هر روز قربانی‌های فراوانی در این عرصه می‌دهد. در عرصه مسائل سیاسی و اجتماعی نیز شناخت دشمن نقش مهم و کلیدی دارد. بر این اساس است که بخش عظیمی‌از آیات قرآن مربوط به معرفی دشمن است: معرفی شیطان، دشمنان انبیاء، کفار، مشرکان و منافقان و...

در روایتی از پیامبر گرامی‌اسلام(ص) می‌خوانیم: «الا و ان اعقل الناس عبد عرف ربه فاطاعه و عرف عدوه فعصاه؛ (5) آگاه باشید عاقل‌ترین مردم کسی است که خدایش را بشناسد و از او پیروی کند و دشمنش را نیز بشناسد و آن گاه نافرمانیش کند.» و در حدیثی دیگر از پیامبر اکرم(ص) آمده است: مردم اگر ده چیز را می‌شناختند سعادت دنیا و آخرتشان تأمین می‌شد؛ یکی از آنها شناخت ابلیس (دشمن) و یارانش می‌باشد. (6) امام علی(ع) در نهج‌البلاغه شناخت دشمن را رمز بینش می‌داند: «و اعلموا انکم لن تعرفوا الرشد حتی تعرفوا الذی ترکه و لن تاخذوا بمیثاق الکتاب حتی تعرفوا الذی نقضه و لن تمسکوا به حتی تعرفوا الذی نبذه...؛ (7) و بدانید که رشد درنمی‌یابید مگر که رشد وانهادگان را بشناسید و هرگز به کتاب خدا چنگ نمی‌زنید، مگر که فروفکننده آن را چنان که باید شناخته باشید.» و خود بخش عظیمی‌از تلاش خویش را در دوره حکومت به افشاگری چهره دشمنان خود پرداخت. 

اقسام دشمن 
از طرفی از سخنان حضرت استفاده می‌شود که دشمن بر دو نوع است و دو نوع برخورد می‌طلبد:
1- دشمن آشکار.
2- دشمن پنهان.

از دیدگاه امام(ع) کم‌خطرترین دشمن، دشمنی است که دشمنی خود را آشکار کرده است؛ حضرت فرمود: «اوهن الاعداء کیدا من اظهرعداوته؛ (8) سست‌ترین دشمنان کسی است که عداوتش را آشکار ساخته است.» «من اظهر عداوته قل کیده؛ (9) آن کس که دشمنی‌اش را اظهار کرده، توطئه و مکرش کم است.»  و خطرناک‌ترین دشمن دشمنی است که دشمنی‌اش را پنهان می‌کند، همان که قرآن کریم نامش را نفاق گذارده است. امام علی(ع) در این زمینه می‌فرماید: «شر الاعداء ابعدهم غورا و اخفاهم مکیده؛(10) بدترین دشمنان کسی است که عمیق‌تر بوده و بیشتر کیدش را مخفی می‌دارد. » در سخنی دیگر فرمود: «اکبر الاعداء اخفاهم مکیده؛ (11) بزرگ‌ترین دشمنان کسانی‌اند که حیله خود را بیشتر پنهان می‌دارند.» این دشمنی خطرناک‌ترین دشمنی‌ها است، و بدترین ضربه به مکتب از ناحیه اینان بوده است. امام علی(ع) در این زمینه می‌فرماید:  «انما اتاک بالحدیث اءربعه رجال لیس لهم خامس: رجل منافق مظهر للایمان متصنع بالاسلام لایتاثم و لا یتحرج یکذب علی رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم متعمدا فلو علم الناس انه منافق کاذب لم یقبلوا منه و لم یصدقوا قوله و لکنهم قالوا صاحب رسول الله(ص) رآه و سمع منه و لقف عنه فیاخذون بقوله؛ (12) افرادی که نقل حدیث می‌کنند، چهار دسته‌اند و پنجمی‌نخواهد داشت: نخست منافقی که اظهار اسلام می‌کند، نقاب اسلام را به چهره زده، نه از گناه باکی دارد و نه از آن دوری می‌کند و عمداً به پیامبر(ص) دروغ می‌بندد. اگر مردم می‌دانستند که این شخص منافق و دروغگو است از او قبول نمی‌کردند و تصدیقش نمی‌نمودند، اما چون از واقعیت او آگاه نیستند، می‌گویند وی صحابه رسول خدا است، پیامبر(ص) را دیده، از او حدیث شنیده و مطالب را از او دریافت کرده است؛ به همین دلیل به گفته‌اش ترتیب اثر می‌دهند.» 

هشیاری در برابر دشمن 
از نکاتی که امام علی(ع) در رابطه با دشمن بر آن تأکید دارد آن است که باید پیوسته هشیاری در برابر دشمن را حفظ کرد و هرگز نباید دشمن را کوچک شمرد: حضرت فرمود: «لا تستصغرن عدوا وان ضعف؛ (13) هرگز دشمن را کوچک مشمار، هرچند ضعیف باشد.»

 دانی که چه گفت زال با رستم گرد   دشمن نتوان حقیر و بیچاره شمرد

نیز فرمود: «لا تامن عدوا و ان شکر؛ (14) از دشمن در امان نباش، هرچند از شما سپاسگزاری می‌کند.» باید پیوسته دشمن را زیر نظر داشت که اگر لحظه‌ای غفلت صورت گیرد، چه بسا ضربه‌های آسیب‌ناپذیری از ناحیه دشمن وارد شود. امام علی(ع) فرمود: «من نام عن عدوه، انبهته المکائد؛ (15) کسی که از دشمن غفلت کند، حیله‌ها و کیدهای دشمن بیدارش خواهد ساخت.» حضرت در عهدنامه بعد از آن که مالک را سفارش به پذیرش صلح شرافت‌مندانه می‌کند، می‌فرماید: «و لکن الحذر کل الحذر من عدوک بعد صلحه فان العدوربما قارب لیتغفل فخذ بالحزم و اتهم فی ذلک حسن الظن؛ (16) زنهار، زنهار سخت از دشمنت پس از پذیرش صلح برحذر باش، چرا که دشمن گاهی نزدیک می‌شود که غافلگیر سازد. بنابراین دوراندیشی را به کار گیر و در این موارد خوش‌بینی را متهم کن!» 

و حضرت از ویژگی‌های خویش را، همین هشیاری در برابر دشمن می‌داند و می‌فرماید: «و الله لا اکون کالضبع تنام علی طول اللدم حتی یصل الیها طالبها و یختلها راصدها؛ (17) به خدا سوگند من هم چون کفتار نیستم که با ضربات آرام و ملایم در برابر لانه‌اش به خواب رود تا صیاد به او رسد و دشمنی که در کمین او است، غافلگیرش کند (من غافلگیر نمی‌شوم).» سخن مولا (ع) ضرب‌المثلی است پیرامون ساده‌لوحی و آن این است: کفتار حیوان ابلهی است و به آسانی می‌توان آن را شکار کرد؛ به این ترتیب که صیاد آهسته با ته پای خود یا قطعه سنگ یا چوب دستی به در لانه کفتار می‌زندو او به خواب می‌رود، سپس او را به راحتی صید می‌کند. حضرت(ع) در برابر این پیشنهاد که از تعقیب طلحه و زبیر صرف نظر کند، سخن فوق را فرمود و به حق پیشنهاد فوق بسیار ساده‌لوحانه بود، چرا که نقشه این بود که آنها بصره و سپس کوفه را در اختیار خود بگیرند و معاویه با آنها بیعت کند و در شام از مردم نیز برای آنان بیعت بگیرد و به این ترتیب بخش‌های عمده جهان اسلام دراختیار جاه طلبان پیمان‌شکن قرار گیرد و تنها مدینه در دست علی(ع) بماند. 

امام علی(ع) با آگاهی کامل از این توطئه به سرعت ابتکار عمل را در دست گرفت و نخستین توطئه و تلاش جدایی‌طلبان را در نطفه خاموش ساخت و به آسانی بصره و کوفه و تمام عراق را نجات داد. این سخن امام علی(ع) درس است به همه زمامداران و مسئولان کشورهای اسلامی‌که برای مقابله با خطرات دشمن گاه روزها، بلکه ساعت‌ها و لحظه‌ها سرنوشت‌ساز است؛ نباید فرصت را به سادگی از دست بدهند و تسلیم پیشنهادهای سست عافیت‌طلبان گردند. امام(ع) افرادی که این لحظات حساس را از دست می‌دهند، به کفتار تشبیه کرده است. این تشبیه از چند جهت قابل توجه است: «کفتار» حضور دشمن را احساس می‌کند، ولی با زمزمه‌های او به خواب می‌رود؛ خوابی که منتهی به اسارت و مرگ او می‌شود. «کفتار» در خانه و لانه خود شکار می‌شود. «کفتار» حتی بدون کمترین مقاومت در چنگال دشمن گرفتار می‌گردد و به دام می‌افتد.

کسانی که فرصت‌های زودگذر را با خوش‌باوری‌ها یا ضعف و سستی یا تردید و تأمل از دست می‌دهند، هم چون کفتارند، به خواب می‌روندو در خانه و لانه خود به دام می‌افتند و مقاومتی نشان نمی‌دهند.این سخن بدان معنی نیست که بی‌مطالعه یا بدون مشورت و در نظر گرفتن تمام جوانب کار اقدام کنند، بلکه باید با مشاورانی شجاع و هوشیار مسائل را بررسی کرد و پیش از فوت وقت اقدام نمود. (18)

پی‌نوشت‌ها:
1) نهج‌البلاغه، خطبه 93.
2) مفردات راغب، ذیل واژه‌ی قسما.
3) مستدرک الصحیحین، ج 3، چاپ دارالمعرفه؛ اسدالغایه، ج 4، ص 33 و تاریخ بغداد، ج 13، ص 187، طبع دارلفکر.
4) نهج‌البلاغه، خطبه 3.
5) بحارالانوار، ج 77، ص 179، و الحیاه ج 1، ص 36.
6) سفینه‌البحار، عرف.
7) نهج‌البلاغه، خطبه 147.
8 و 9) فهرست غرو، ص 239 و ص 340.
10) فهرست غرو، ص 339.
11) مستدرک نهج‌البلاغه، ص 157
12) نهج‌البلاغه،‌خطبه 210.
13و 14 و 15) فهرست غرو، ص 340.
16) نهج‌البلاغه، نامه‌ی 53.
17) نهج‌البلاغه، خطبه 6.
18) پیام امام، ج 1، ص 456 و 457 

افزودن دیدگاه جدید