عوامل پیدایش مدعیان دروغین مهدویّت و گرایش مردم به آنان ( بخش دوم )

باید اذعان كرد كه در طول تاریخ، از هیچ یك از نشانه‌های مهدی موعود، چون «غیبت» سوء استفاده نشده است. مسأله غیبت امام دوازدهم، هم زمان با گسترش رسالت الهی پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله و سلم در جامعه اسلامی مطرح شد و اولین سخنان درباره غیبت مهدی علیه السل

l   عوامل شتاب‌زا

 

1. نمونه‌سازی بر اساس نشانه‌های مهدی موعود

باید اذعان كرد كه در طول تاریخ، از هیچ یك از نشانه‌های مهدی موعود، چون «غیبت» سوء استفاده نشده است. مسأله غیبت امام دوازدهم، هم زمان با گسترش رسالت الهی پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله و سلم در جامعه اسلامی مطرح شد و اولین سخنان درباره غیبت مهدی علیه السلام از زبان آن حضرت صادر گردید (صدوق، 1405: ص286). بر همین اساس امامان علیهم السلام نیز هر زمان به فراخور حال و وضعیت جامعه، موضوع غیبت امام دوازدهم را به شیعیان گوشزد می‌كردند. انبوه روایاتی كه تا زمان امام صادق علیه السلام برای شیعیان نقل شده بود، مسأله غیبت را برای بسیاری از ایشان به باوری مسلم تبدیل كرده بود كه در وقوع آن شك نداشتند؛ و از امام علیه السلام درباره چگونگی آن می‌پرسیدند (همان: ص243) با نزدیك شدن زمان غیبت، گفتار امامان علیهم السلام در این باب تصریح بیشتری داشته و اساساً به عنوان یك سنت الهی مطرح شده كه در امت‌های پیشین معمول بوده است.

فراوانی روایاتی كه از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم درباره غیبت مهدی علیه السلام نقل شده بود و آگاهی‌هایی كه از سوی امامان علیهم السلام صورت گرفته بود، سبب شد كه غیبت به صورت یك باور عمومی و واقعه‌ای مسلم و حتمی در آید و همین امر، زمینة بهره‌برداری‌های منفی بسیاری از فرقه‌ها را فراهم كرد؛ از جمله عباسیان و اسماعیلیه پیش از ظهور علنی و فراگیر شدن خود ده‌ها سال به دعوت مخفیانه مردم و حركت‌های پنهانی روی آوردند. عباسیان نیز علاوه بر مخفی نگاه داشتن نام رهبر خود در طول نهضت، چهل روز یا دو ماه ابوالعباس سفاح را كه لقب و صفات مهدی به او داده شده بود، در كوفه پنهان كردند و پس از بیعت با او گفتند: ما این نهضت را به دست عیسی بن مریم خواهیم داد (طبری، بی‌تا: ج7، ص423). اسماعیلیه معتقد بودند امامانشان مستورند و بعد از آنان، مهدی ظهور خواهد كرد (همان: ص428).

مهم‌ترین فرقه‌ای كه بیشترین سوء استفاده را از روایات غیبت كرد، «واقفیه» بودند. آنان ادعا كردند كه حضرت موسی بن جعفر علیه السلام همان مهدی است و در غیبت به سر می‌برد و گزارش شهادت آن حضرت را توجیه كردند. جالب آن‌كه اولین كتاب‌ها در موضوع «غیبت» به وسیله برخی از سران واقفیه و به منظور اثبات مدعای خود درباره غایب شدن امام هفتم علیه السلام نوشته شد كه در آن، ضمن بیان روایات منقول از امامان، به طرح مسأله غیبت پرداختند. علی بن حسن طائی[13] معروف به طاطری و ابن سماعه[14] هر دو از سران واقفیه می‌باشند كه اولین كتاب‌های غیبت را نگاشتند. این كتاب‌ها در فاصله پنجاه سال پیش از آغاز غیبت امام دوازدهم علیه السلام نوشته شد.

از مواردی كه مدل سازی بر اساس نشانه‌های مهدی موعود را بستری مناسب برای پیشبرد قیام خود قرار دادند می‌توان به «حارث بن سریج» اشاره كرد كه در سال 116 ق همراه جهم بن صفوان بر ضد بنی امیه قیام كرد. او سیاه می‌پوشید و پرچم‌هایش سیاه بود. حارث، میان پیروان خود این گونه اشاعه داد كه او همان صاحب «رایات سود» است كه زمینه را برای حكومت آل محمد فراهم می‌كند (ابراهیم حسن، 1967: ج2، ص5).

منصور دوانیقی نیز فرزندش، محمد را مهدی لقب داد به این گمان كه او همان مهدی موعود باشد (مسعودی، 1409: ج1، ص330) او از روایت «اسمه اسمی و اسم أبیه اسم أبی»[15] سوء استفاده كرد.

«ابن تومرت» از مدعیان مهدویت برای خود نسب نامه‌ای علوی ساخت، تا «مهدی» بودن وی با روایتی كه فرموده «مهدی از عترت من است یا از اولاد من است»[16] هماهنگ باشد.

«محمد بن عبدالله نوربخش» نیز همانندی نامش با نام پیغمبر، سبب كمك به وی در ادعای مهدویت شد. وی كه اصرار داشت این مطابقت اسمی با پیغمبر هرچه شامل‌تر باشد، پسر خود را قاسم نامید تا نام كاملش چنین شود: ابوالقاسم، محمد بن عبدالله (الشیبی، 1385: ص313).

طرفداران مهدی سودانی، وجود خال بر گونه او را نشانه مهدویت وی می‌دانستند (محمد حسن، 1373: ص233).

علی محمد باب نیز كه شنیده بود امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف از مكه با شمشیر ظهور می‌كند و در جای دیگر سخن از درفش‌های سیاهی می‌رفت كه از خراسان بیرون می‌آید، برای آن‌كه خویش را با حدیث‌های ذكر شده هماهنگ كند، ملاحسین بشرویه‌ای را به خراسان می‌فرستد تا به جمع آوری عده‌ای مشغول شود و سپس با پرچم‌های سیاه به سوی شیراز حركت كنند. علی محمد هم با چنین استنباطی عازم مكه شد تا با شمشیر ظاهر گردد. البته چنین به نظرمی رسد كه علی محمد، به جای مكه به بوشهر رفته است (افراسیابی، 1382: ص14).

 

2. عوامل روان شناختی

به رغم توسعه بیش از پیش همه رشته‌های علوم اجتماعی و از جمله روان شناسی و با وجود تلاش بی‌وقفه روان‌شناسان برای شناخت انسان‌ها، انسان هم چنان موجودی ناشناخته است. با وجود آن‌كه برخی از ابعاد و زوایای وجودی انسان‌ها و كنش‌ها و واكنش‌های فردی و اجتماعی مورد واكاوی عملی و نظری قرار گرفته است؛ ولی فاصله زیادی تا درك كامل انسان‌ها و كنش‌ها و واكنش‌های وی باقی مانده است.

در ساده‌ترین تعریف، روان شناسی، به مثابه دانشی معرفی شده است كه ما را به دقایق كردار و كنه رفتار آدمی و هر موجود زنده‌ای رهنمون می‌سازد (پارسا، 1366: ص2). به هر ترتیب، در علت یابی و شناسایی زمینه‌های پیدایش مدعیان دروغین، به عنوان یك وسیله برای دستیابی به اهداف مورد نظر، می‌توان بر دانش روان شناسی تأكید ورزید. برخی عوامل روان‌شناختی پیدایش این گونه ادّعاها عبارتند از:

 

2-1. ناكامی

در مقابل ناكامی ها، تحمل افراد و گروه‌ها متفاوت است. مفهوم «آستانه تحمل ناكامی» اصطلاحی است كه بیانگر توانایی مختلف فرد و گروه‌های اجتماعی برابر ناكامی‌ها است، بدون این‌كه منجر به بروز رفتارهای غیر عادی شود. حاصل ناكامی، شكست و تحقیر انسان‌ها است. ناكامی‌های دوران كودكی، ناكامی‌های اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، شكست در زندگی زناشویی، در فعالیت‌های مختلف اجتماعی و تحقیرهای روا شده در طول دوران زندگی از جانب دیگران در حوزه‌های مختلف، به واكنش‌های غیر عادی افراد می‌انجامد (همان: ص25).

تأمل در ادعاهای هر یك از مدعیان دروغین در عصر حاضر كه صرفاً در راستای سودجویی‌های مالی و اخلاقی مطرح می‌شوند، نشان می‌دهد بسیاری از این ادعاها از ناكامی‌هایی در زندگی نشأت می‌گیرد.

 

2-2. احساس محرومیت

احساس محرومیت نسبی، نارضایتی و احساس ضرر را میان قومیت‌ها برده و آن را درونی می‌كند. این احساس، توده‌های قومی را به عنوان یك مجموعه محروم و تحت ستم برای رفع محرومیت بر می‌انگیزاند. در عین این‌كه احساس محرومیت می‌تواند بیانگر واقعیت محرومیت باشد، می‌تواند جعلی و توهمی نیز باشد. این ساختگی بودن و خیال پردازانه بودن، می‌تواند توسط دیگران نیز ایجاد و القا شود.

میان مدعیان مهدویت، فاطمیان از این موضوع بیشترین بهره را بردند. در طول چندین سال، مبلغان فاطمی با بهره گیری از ابزارهای تبلیغاتی، تلاش مضاعفی را برای گسترش احساس محرومیت قوم بربر با هدف پیشبرد قیام، به زعامت اسماعیلیان، به انجام رساندند. طرح همیشگی محرومیت‌های فرهنگی و سیاسی قوم بربر در شمال آفریقا از راه‌های گوناگون، در تحریك قوم بربر و اعتقاد آنان به مهدویت عبیدالله المهدی بسیار مؤثر و كارساز بود.

 

2-3. پیش‌داوری‌های ذهنی

پیش‌داوری عبارت است از واكنشی كه یك شخص به كسی یا چیزی پیش از هرگونه تجربه واقعی انجام می‌دهد. پیش‌داوری بیشتر با بار و مضمون منفی همراه است. از سویی این برداشت‌ها و پیش‌داوری‌ها زمینه ساز بروز و استمرار تنش‌ها و بحران‌ها است، و از سوی دیگر، منبع اصلی تفكرات غیر اصولی است.

پیش‌داوری ذهنی هر گروه در آموزه مهدویت، نحوه برخورد آنان با این آموزه را نشان می‌دهد؛ برای نمونه این پیش‌داوری یا تصور قالبی كه حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف هنگام ظهور با خشونت هرچه تمام‌تر با دیگران مقابله می‌كند، از پیش‌داوری‌های ذهنی در این زمینه است.

پیش‌داوری‌های ذهنی مردم فقیر و ستم كشیده شمال آفریقا، به پیشبرد ادعای مهدویت عبیدالله المهدی كمك شایانی می‌كرد. ابوعبدالله شیعی به اقوام بربر افریقیه می‌گفت: مهدی موعود، زنده است و بین آن‌ها زندگی می‌كند (قاضی نعمان، بی‌تا: ص73). آنان نیز مهدی موعود را بین خود جست و جو می‌كردند. نقل روایاتی با این مضمون كه مهدی موعود از سرزمین مغرب طلوع خواهد كرد نیز بر پیش‌داوری ذهنی مردم ستم كشیده آفریقا افزود.

 

3. عوام فریبی

عوام فریبی بدین معنا است كه شخصی به جای استدلال و اقامه برهان برای اثبات یك عقیده، سعی می‌كند از راه تحریك احساسات و هیجان‌های جمعی پیش رود و نوعی اقبال عمومی نسبت به نتیجه مطلوب خود به دست آورد. شخص عوام فریب، در صدد است به دیگران القا كند اگر سخنان او را نپذیرند، گویی با جمع مخالفت كرده است.

در عوام فریبی مطلب، چنان به فرد القا می‌شود كه می‌پندارد همة اطرافیان آن را پذیرفته‌اند و نپذیرفتن آن، جا ماندن از كاروان است (خندان، 1380: ص75). از مصادیق عوام فریبی می‌توان به این موارد اشاره كرد:

 

3-1. زهد فروشی

زهد فروشی خود عاملی دیگر در رشد و گرایش به مدعیان مهدویت است. آنان، میان توده مسلمین كه مقابل تنزل اخلاق و روح دنیاپرستی، یك روحیه منفی به خود گرفته بودند، مورد تعظیم و احترام قرار می‌گرفتند و از این نظر، اسباب تشویق و دلگرمی و در نتیجه نفوذ معنوی آن‌ها فراهم بود.

قاضی نعمان در دعائم الاسلام می‌نویسد:

شیوه و روش همراه زهد، تواضع، وقار و وفای به عهد و امانت ابوعبدالله شیعی موجب خوش‌نامی و تخریب هرچه بیشتر شخصیت والی افریقا شد و زمینه را برای پذیرش و گرایش مردم به مهدویت «عبیدالله المهدی» مهیا ساخت (قاضی نعمان، 1963: ص154).

كشی رحمت الله علیه معتقد است وفاداری مردم به «احمد بن هلال عبرتایی» كه در غیبت صغرا ادعای نیابت كرد، عمدتاً از اعتقاد روحانی و درونی منشعب نمی‌شده؛ بلكه ناشی از ریاكاری‌های عرفانی او بوده است (طوسی، 1348: ش1020).

ابن خلدون نیز معتقد است زهد فروشی و ریاكاری‌های عرفانی «محمد بن تومرت» تأثیر بسزایی در گرایش مردم به وی داشته است. ابن خلدون می‌نویسد. «وی، هیچ گاه زن نگرفت و جامه وی عبایی خشن بود» (ابن خلدون، همان: ج5، ص240).

محمد بن فلاح حركت خود را با اقدامات صوفیانه‌ای آغاز كرد. یك بار به مدت یك سال تمام در مسجد جامع كوفه اعتكاف كرد. غذایش اندكی آرد جو بود كه با آن می‌زیست. سپس با هیأتی صوفیانه دعاوی خود را آشكار كرد (هالت و دالی، 1366: ص287).

دربارة مهدی سودانی نیز در سودان شایع شد كه وی عابد و متصوف و صاحب رؤیاها و شنونده صداهای ویژه‌ای است. عدم توجه به ظواهر دینی و بخشش هدایایی كه برای او می‌آوردند، در چشم فقرا و عموم مردم، چهره‌ای زاهدانه و بی‌اعتنا به دنیا برای او می‌ساخت؛ به خصوص كه وی مردم را به اسلام اصیل فرا می‌خواند (همان: ص100).

 

3-2. ادعاهای واهی

از موارد عوام فریبی، ادعاهای واهی و غیر قابل اثبات است. دربارة «مهدی سودانی» نقل شده است كه می‌گفت:

در بیداری به حضور حضرت رسول اكرم صلی الله علیه و آله و سلم رسیدم. همراه حضرت، خلفای راشد و پیامبران گذشته چون خضر نبی حاضر بودند. حضرت دستم را گرفته و بر صندلی مخصوص خود نشاند و به من فرمود: «تو مهدی منتظَر هستی».[17]

 

l   نتیجه

 

در جمع‌بندی آنچه گذشت، جای تردید باقی نمی‌ماند كه:

ادعاهای دروغین مهدویّت به یك باره رخ نمی‌نمایند؛ بلكه زمینه‌های فكری، سیاسی، اجتماعی، اخلاقی و اقتصادی در پیدایی آن‌ها اثرگذارند. چالش ها، نزاع‌ها و كشمكش‌های سیاسی، قبیله‌ای، عقیدتی و فكری، فقر اقتصادی و فرهنگی، سرخوردگی مردم و نبود انسان‌های روشنگر و راهنما زمینه را برای این‌كه هر روز كسی سربرآورد، بانگی سر دهد و بدعتی ساز كند، آماده می‌سازد. مذهب‌ها و مسلك‌های انحرافی، در مرداب می‌رویند. وقتی مردمانی به سبب فقر فرهنگی و دور افتادن از آیین ناب و فقر اقتصادی و برق تازیه‌های استبداد، از پویایی باز ایستند و زمین‌گیر شوند، كم كم به مرداب تبدیل می‌شوند. و در این مرداب است كه گیاهان تلخ، سمی و كشنده می‌رویند.

 

نویسنده امیر محسن عرفان

 

منابع و مآخذ

1. آدمیت، فریدون، امیر كبیر و ایران، تهران، شركت سهامی انتشارات خوارزمی، 1355ش.

2. ابراهیم حسن، حسن، تاریخ الاسلام، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1967م.

3. ابن اثیر جزری، ابوالحسن علی بن ابی الكرم محمد، الكامل فی التاریخ، بیروت، دارالكتب العلمیه، 1407ق.

4. ابن خلدون، عبدالرحمان بن محمد، ‌العبر: (تاریخ ابن خلدون)، ترجمه: عبدالمحمد آیتی، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، 1363ش.

5. ابن خلدون،‌عبدالرحمان بن محمد، مقدمه ابن خلدون، ترجمه: پروین گنابادی، تهران، شركت انتشارات علمی فرهنگی، 1366ش.

6. اشراق خاوری، عبدالحمید، گنجینة حدود و احكام، مؤسسه ملّی مطبوعات امری، 128بدیع.

7. اشعری قمی، سعد بن عبدالله بن ابی خلف، المقالات و الفرق، تصحیح: محمدجواد مشكور، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، 1361ش.

8. اشعری، ابوالحسن، مقالات الاسلامیین و اختلاف المصلین، تصحیح هلموت ریتر، )بی جا(، دار النشر، 1400ق.

9. اعتضاد السلطنه، فتنه باب، توضیحات و مقالات به قلم عبدالحسین نوایی، تهران، انتشارات بابك، 1362ش.

10. افراسیابی، بهرام، تاریخ جامع بهائیت، تهران، نشر مهر فام، 1382ش.

11. انصاری، فرشته، فتنه باب در زنجان، تهران، نیكان كتاب، 1382ش.

12. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، تحقیق سهیل زركار و ریاض زركلی، بیروت، دار الفكر، 1417ق.

13. بهشتی، مجاهد علی، «نقش استعمار در پیدایش فرقه قادیانیه»، فصلنامه مشرق موعود، ش1، بهار 1386ش.

14. پارسا، محمد، زمینه روان شناسی (روان شناسی عمومی)، تهران، انتشارات پیوند، 1366ش.

15. جمعی از نویسندگان، بهائیت آن گونه كه هست، تهران، جام جم، 1386ش.

16. جوان آراسته، امیر، اسماعیلیه (مجموعه مقالات)، مقاله: قاضی نعمان و مذهب او، قم، دانشگاه ادیان و مذاهب، 1381ش.

17. چلونگر، محمدعلی، زمینه‌های پیدایش خلافت فاطمیان، قم، پژوهشكده حوزه و دانشگاه، 1381ش.

18. حرعاملی، محمد بن حسن، اثبات الهداة، قم، المطبعة العلمیة، بی‌تا.

19. حسین، جاسم، تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم، ترجمه سید محمدتقی آیت اللهی، تهران، امیركبیر، 1367ش.

20. خندان، علی اصغر، مغالطات، قم، بوستان كتاب، 1380ش.

21. خویی، ابوالقاسم، معجم رجال الحدیث، قم، مركز نشر آثار الشیعه، 1410ق.

22. رائین اسماعیل، حقوق بگیران انگلیس در ایران، تهران، نشر جاویدان، 1362ش.

23. زاهدانی، سعید، بهائیت در ایران، تهران، مركز اسناد انقلاب اسلامی، 1384ش.

24. ساسانی، خان ملك، دست پنهان سیاست انگلیس در ایران، تهران، انتشارات بابك با همكاری انتشارات هدایت، بی‌تا.

25. سعد، محمدحسن، المهدیه فی الاسلام (منذ اقدام العصور حتی الیوم)، قاهره، دار الكتاب العربی، 1373ق.

26. سلطان نژاد، رضا، سیری در كتاب‌های بهائیان، یزد، 1353ش.

27. سید رضی، نهج‌البلاغه، بی‌جا، بی‌تا.

28. شفیعی‌فر، محمد، «مدخلی بر انقلاب اسلامی و ریشه‌های آن»، تأملات سیاسی در تاریخ تفكر اسلامی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، 1377 ش.

29. شهبازی، عبدالله، «جستارهایی از تاریخ بهایی‌گری در ایران»، فصلنامه تاریخ معاصر ایران، سال هفتم، شماره 27، پاییز 1382ش.

30. شهرستانی، محمد بن عبدالكریم بن ابی بكر احمد، الملل و النحل، بیروت، دار المعرفه للطباعه و النشر، 1402ق.

31. الشیبی، كامل مصطفی، تشیّع و تصوف (تا آغاز سده دوازدهم هجری)، ترجمه: علیرضا ذكاوتی، تهران، امیركبیر، 1385ش.

32. صدوق، محمد بن علی، كمال الدین و تمام النعمه، قم، دفتر نشر اسلامی، 1405ق.

33. صفری فروشانی، نعمت ا لله، غالیان (كاوشی در جریان‌ها و برآیندها)، مشهد، بنیاد پژوهش‌های اسلامی، آستان قدس رضوی، 1378ش.

34. الضهاجی،‌ابی عبدالله محمد،‌ تاریخ فاطمیان، ترجمه: حجت الله جودكی، تهران، امیركبیر، 1378ش.

35. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوك (تاریخ طبری)، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دار التراث العربی، )بی تا(.

36. طوسی، محمد بن حسن، اختیار معرفه الرجال، (رجال الكشی)، مشهد، دانشكده الهیات، 1348ش.

37. طوسی، محمد بن حسن، الفهرست، تحقیق جواد القیومی، )بی جا(، مؤسسه نشر الفقاهه، 1417ق.

38. طوسی، محمد بن حسن، كتاب الغیبه، تحقیق عباد الله طهرانی و علی احمد ناصح، قم، مؤسسه المعارف الاسلامیه، 1417ق.

39. عبداللهی، عبدالكریم، اندیشه و مبنای مبارزات روحانیت شیعه، تهران، نشر نیك، 1371ش.

40. عمر موسی، عزّالدین، دولت موحدون در غرب جهان اسلام، ترجمه: صادق خورشا، قم، پژوهشكده حوزه و دانشگاه،‌1377ش.

41. فانی و خرمشاهی، كامران و بهاء الدین، دایرة المعارف تشیع، جلد سوم، تهران، نشر شهید سعید محبّی، 1386ش.

42. فرمانیان، مهدی، «قادیانیه»، فصلنامة هفت آسمان، ش هفدهم، 1382ش.

43. قاضی نعمان، ابی حنیفه نعمان بن محمد، افتتاح الدعوة، تحقیق فرحات الدشراوی، تونس، الشركة التونسیة، بی‌تا.

44. قاضی نعمان، ابی حنیفه نعمان بن محمد، دعائم الاسلام و ذكر الحلال و الحرام و القضایا و الاحكام من اهل بیت رسول الله علیه و علیهم افضل السلام، تحقیق: آصف بن علی اصغر فیضی، قاهره، دار المعارف، 1963م.

45. كاتوزیان، محمدعلی (همایون)، اقتصاد سیاسی ایران، ترجمه: محمدرضا نفیسی و كامبیز عزیزی، تهران، نشر مركز، 1373ش.

46. كسروی، احمد، بهایی‌گری، تهران، چاپخانه پیمان، 1350ش.

47. كلینی، محمد بن یعقوب، الكافی، تحقیق علی اكبر غفّاری، بیروت، دارالاضواء، 1405ق.

48. كوچك زاده، عبدالله، حوزه‌های علمیه و مبارزه با انحرافات، تهران، نشر مهر، 1387ش.

49. كورانی، علی، معجم احادیث المهدی علیه السلام،‌ قم، مؤسسه المعارف الاسلامیه، 1411ق.

50. كوك، ژوزف ام، مسلمانان آفریقا، ترجمه: سید اسدالله علوی، بنیاد پژوهش‌های اسلامی آستان قدس رضوی، 1373ش.

51. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، مؤسسه الوفاء، 1403ق.

52. محمود، محمود، تاریخ روابط سیاسی ایران و انگلیس در قرن19، تهران، انتشارات اقبال، 1361ش.

53. مدرسی چهاردهی، مرتضی، شیخی گری، بابی گری، تهران، كتابفروشی فروغی، 1345ش.

54. مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب و معادن الجوهر، تحقیق: محمد محیی الدین عبدالحمید، بیروت، دارالفكر، 1409ق.

55. مغربی، قاضی نعمان بن محمد،‌ شرح الاخبار فی فضائل الائمه الاطهار، تحقیق سید محمدحسین الجلالی، قم، جامعه مدرسین، )بی تا(.

56. موثقی، احمد، جنبش‌های اسلامی معاصر، قم، سازمان مطالعه و تدوین كتب علوم انسانی دانشگاه ها، 1374ش.

57. موسوی بجنوردی، سید كاظم، دایرة المعارف بزرگ اسلامی، تهران، مركز دایرة المعارف بزرگ اسلامی، 1383ش.

58. نجاشی، أحمد بن علی، رجال، قم، مؤسسه النشر الاسلامی، 1427ق.

59. نعمانی، محمد بن ابراهیم، الغیبه، قم، منشورات انوار الهدی، 1422ق.

60. نفیسی، اكبر، عقاید صوفیه، تهران، انتشارات مهر، 1373ش.

61. نوبختی، حسن بن موسی،‌ فرق الشیعه، بیروت، دار الاضواء، 1404ق.

62. هالت، پی ام دالی، ام دبلیو، تاریخ سودان بعد از اسلام، ترجمه: محمدتقی اكبری، مشهد، بنیاد پژوهش‌های اسلامی آستان قدس رضوی، 1366ش.

 

تاریخ دریافت: 10/6/1388

تاریخ تأیید: 25/7/1388

 

[1]. Discription

[2]. Expanation

[3]. به طرفداران او «جناحیه» می‌گویند. چون جعفر پس از شهادت از جانب پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله به «ذو‌الجناحین» (صاحب دو بال) ملقب شد (ر.ك: اشعری قمی، 1361: ص43).

[4]. «محمد بن فلاح» از شاگردان ابن فهد حلی و متوفای 866ق می‌باشد. وی ادعای مهدویت را با مقدمه ای صوفیانه آغاز كرد و می‌گفت، «من مهدی‌ام» و «به زودی ظهور خواهم كرد» و «عن قریب عالم را خواهم گشود و شهرها و روستاها را میان یارانم تقسیم خواهم كرد». تفكرات او مورد انتقاد ابن فهد حلی بود و حتی حكم قتل او را نیز صادر كرد. (ر.ك: الشیبی، 1385: ص287).

[5]. «محمد بن عبدالله نوربخش» (769ـ 895ق) در قائن مركز بخش قهستان تولد یافت. پدرش عبدالله، از احساء بحرین برای سیاحت و زیارت قبر حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام به طوس آمده و بعداً‌ در قائن مقیم شده بودند. وی در هفت سالگی قرآن را از بر كرد و به سرعت در همه فنون تبحر یافت و مرید خواجه اسحاق ختلانی شد. مرشد، از استعدادهای وی چنان به شگفت آمد كه او را نوربخش لقب داد. از ممیزات طریقه نوربخش، سیاه پوشی بود؛ چون این رنگ، نماد نور و زندگی غیبیان شمرده می‌شد (ر.ك: همان: ص315).

[6]. حسینعلی نوری در دوم محرم 1233ق، در تهران زاده شد. پدرش میرزا عباس نوری، ملقب به میرزا بزرگ، از منشیان و مستوفیان خوش نویس عصر محمدشاه قاجار بود. حسینعلی نوری در باغ رضوان بغداد و در مخالفت با برادرش میرزا یحیی نوری خود را «من یظهره الله» نامید. با این ادعا، او خود را جانشین علی محمد شیرازی كرد. اختلاف شدید میان وی و برادرش سبب شد دولت عثمانی او را به حیفا و برادرش میرزا یحیی را به قبرس تبعید كند. نخستین كتاب حسینعلی نوری ایقان نام دارد كه تكملة كتابِ ناقص بیانِ علی محمد است. مهم ترین اثر او نیز «اقدس» نام دارد كه در سال 1287 هجری قمری در عكا نوشته شد. این كتاب، كتاب شریعت بهائیه و ناسخ بیان است (ر.ك: دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج13، ص118).

[7]. برای اطلاعات كامل در این‌باره، ر.ك: بامداد، 1384: ص201؛ رائین، 1362: ص332؛ كسروی، 1350: ص89؛ آدمیت، 1355: ص457؛ ساسانی، بی‌تا: ص102؛ محمود، 1361: ص23؛ شهبازی، 1382: ش27، ص14؛ افراسیابی، 1382: ص406 به بعد.

[8]. پس از میرزا حسینعلی نوری، مؤسس بهائیت، پسر بزرگش عباس، معروف به عبدالبهاء به جانشینی وی منصوب شد. وی در سال 1260 ق، در تهران متولد شد. وی در طول جنگ جهانی اول، رهبری بهائیان را به عهده داشت و به علت اهمیت حیفا، آن جا را پایگاه فعالیت های خود قرار دارد. وی همان جا بود تا در سال 1300 ش در 77 سالگی درگذشت (ر.ك: 1383: ج13، ص117).

[9]. برای اطلاع بیشتر در این‌باره، ر.ك: طوسی، 1417: ص244؛ نوبختی، 1404: ص103 و 102؛ خوئی، 1410: ج17، ص299.

[10]. قرة العین در سال 1233 ق در خانواده ای مذهبی متولد شد. پدرش ملاصالح برغانی، همراه دو برادر دیگر ملاصالح، یعنی ملامحمد تقی و ملاّ محمدعلی هر سه صاحب درجة اجتهاد بودند و در ایران شهرت داشتند. قرة‌العین به اصول و عقاید شیخیه علاقه‌مند بود و در مكاتبه‌ای كه بین او و سیدكاظم رشتی صورت گرفت، سیدكاظم رشتی به او لقب «قرة العین» داد. وی، سومین شخصی است كه به باب می‌پیوندد و بعد از پیوستن به علی محمد، اصول دیانت اسلام را رعایت نكرد و منكر حجاب شد.

[11]. برای دستیابی به مجموعه این احادیث، ر.ك: كورانی، 1411: ج1، ص87، 262، 519 و ج2، ص113، 131، 204-214.

[12]. روی یحیی بن سلام ـ صاحب التفسیر ـ رفعه باسناده الی رسول الله صلی الله علیه و آله أنه قال: «تطلع الشمس من مغربها علی رأس الثلائمائه من هجرتی». و هذا حدیث مشهور و لم تطلع الشمس من مغربها فی هذا الوقت و لا بعده و انّما عنّی بذلك رسول الله قیام المهدی بالظهور من المغرب و العرب. تقول: طلع علینا فلان و طلع من مكان كذا و كذا اذا اقیل منه و المهدی هو المراد بالشمس التی رسول الله صلی الله علیه و آله: «انّها تطلع من المغرب علی رأس الثلاثمائه من هجرتی» (قاضی نعمان، 1414: ج3، ص418).

[13]. وی از اصحاب امام هفتم علیه السلام بود كه بعدها از سران واقفیه شد. وی دارای تألیفات بسیاری بود كه شیخ طوسی آن‌ها را بیش از سی كتاب دانسته است (ر.ك: نجاشی: ص254؛ طوسی، 1417: ص272).

[14]. وی از شاگردان علی بن حسن طائی بود. گویا به سبب وثاقت و فقاهتش و تصنیفات خوبی كه داشت، علمای امامیه برخی روایات وی را كه مبتنی بر اصول مذهب واقفیه و مخالف با مبانی امامیه نبود، در كتاب‌های خود ذكر كرده اند (ر.ك: نجاشی، همان: ص41).

[15]. عن رسول الله صلی الله علیه و آله «لا تذهب الدنیا حتی یبعث الله رجلاً‌من أهل بیتی، یواطئ اسْمُه اسمی، و اسم أبیه اسم أبی» (ر.ك: ابن ابی شیبه، 1408: ج15، ص198، ح19493؛ ابن منادی، 1418: ص176، ح114؛ ج10، ص163، ح10213؛ ص53، باب 2؛ ج3، ص594، باب 141، ح92؛ ابن طاووس، بی‌تا: ص313، ح443).

[16]. عن رسول الله صلی الله علیه و آله: «لتملأنَّ الأرض ظلماً و عدواناً، ثمّ لیخرجنَّ من أهل بیتی ـ أو قال من عترتی ـ من یملأها قسطاً و عدلاً كما ملئت ظلماً و عدواناً»، (حر عاملی، بی‌تا: ج3، ص594، باب 32،‌ح29).

[17]. «جائنی النبی صلی الله علیه و آله فی الیقظه و معه الخلفاء الراشدون و الأقطاب و الخضر علیه السلام! و أمسك بیدی صلی الله علیه و آله و أجلسنی علی كرسیه و قال لی: انت المهدی المنتظر و أنَّ الترك كفار و هم أشدّ الناس كفراً» (محمد حسن، 1373: ص213

 

 

 

منبع: المهدیون

افزودن دیدگاه جدید