چه دلیلی بر عصمت ائمه وجود دارد؟

«أَ فَمَنْ یَهْدِی إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ یُتَّبَعَ؟ أَمَّنْ لا یَهِدِّی إِلَّا أَنْ یُهْدى؛‏[یونس/۳۵] آیا كسى كه بسوى حق هدایت میكند، سزاوارتر است به اینكه مردم پیرویش كنند؟ و یا آن كس كه خود محتاج بهدایت دیگرانست، تا هدایتش نكنند راه را پیدا نمیكند

عصمت دلایل نقلی و عقلی بسیاری دارد که در ذیل دو نمونه آن را با استفاده از ایات قرآن عرض می کنيم:
«أَ فَمَنْ یَهْدِی إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ یُتَّبَعَ؟ أَمَّنْ لا یَهِدِّی إِلَّا أَنْ یُهْدى؛‏[یونس/۳۵] آیا كسى كه بسوى حق هدایت میكند، سزاوارتر است به اینكه مردم پیرویش كنند؟ و یا آن كس كه خود محتاج بهدایت دیگرانست، تا هدایتش نكنند راه را پیدا نمیكند؟)»
طبق این آیه باید گفت که امام محتاج هدایت هیچ کس دیگر نیست. پس او گمراهی عقیدتی و عملی ندارد. و الا محتاج هدایت است تا او را از خطا بیرون آورند.

علامه طباطبایی درباره این آیه می فرمایند: مقام امامت با این شرافت و عظمتى كه دارد، هرگز در كسى یافت نمى‌‏شود، مگر آنكه ذاتا سعید و پاك باشد، ... توضیح اینكه در این آیه میانه هادى بسوى حق، و بین كسى كه تا دیگران هدایتش نكنند راه را پیدا نمی‌كند، مقابله انداخته، و این مقابله اقتضاء دارد كه هادى بسوى حق كسى باشد كه چون دومى محتاج به هدایت دیگران نباشد، بلكه خودش راه را پیدا كند، و نیز این مقابله اقتضاء میكند، كه دومى نیز مشخصات اولى را نداشته باشد، یعنى هادى بسوى حق نباشد. از این دو استفاده دو نتیجه عاید مى‌‏شود: اول اینكه امام باید معصوم از هر ضلالت و گناهى باشد، و گر نه مهتدى بنفس نخواهد بود، بلكه محتاج بهدایت غیر خواهد بود، و آیه شریفه از مشخصات امام این را بیان كرد: كه او محتاج بهدایت احدى نیست، پس امام معصوم است، ... دوم اینكه عكس نتیجه اول نیز بدست مى‌‏آید، و آن اینست كه هر كس معصوم نباشد، او امام و هادى بسوى حق نخواهد بود.[۱]

«وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنا، وَ أَوْحَیْنا إِلَیْهِمْ فِعْلَ الْخَیْراتِ، وَ إِقامَ الصَّلاةِ، وَ إِیتاءَ الزَّكاةِ، وَ كانُوا لَنا عابِدِینَ؛[نساء/۷۳] ایشان را امامان كردیم، كه به امر ما هدایت كنند، و بایشان وحى كردیم فعل خیرات و اقامه نماز و دادن زكات را، و ایشان همواره پرستندگان مایند.»
طبق این آیه ائمه کسانی هستند که فعل خیر، به باطن آن ها وحی شده است. که این با وحی "انجام دادن فعل خیر" فرق می کند. و نشان می دهد که از ائمه جز خیر صادر نمی شود که همین معنای عصمت است.
علامه طباطبایی این مطلب را به این تعبیر می فرمایند: (آیه) مى‌‏فهماند عمل امام هر چه باشد خیراتى است كه خودش بسوى آنها هدایت شده، نه به هدایت دیگران، بلكه به هدایت خود، و به تأیید الهى، و تسدید ربانى، چون در آیه نمى‏فرماید: (و اوحینا الیهم ان افعلوا الخیرات، ما بایشان وحى كردیم كه خیرات را انجام دهید)، بلكه فرموده: (فِعْلَ الْخَیْراتِ) را بایشان وحى كردیم و میانه این دو تعبیر فرقى است روشن، زیرا در اولى مى‏فهماند كه امامان آنچه میكنند خیرات است، و به وحی باطنى و تایید آسمانى است، و اما در وحى (دومی) این دلالت نیست، یعنى نمى‏فهماند كه این خیرات از امامان تحقق هم یافته، تنها می‌فرماید: ما بایشان گفته‌‏ایم كار خوب كنند، و اما كار خوب می‌كنند یا نمی‌كنند نسبت بان ساكت است و در تعبیر دومى فرقى میانه امام و مردم عادى نیست چون خدا به همه بندگانش دستور داده كه كار خوب كنند- البته بعضى می‌كنند و بعضى نمى‏‌كنند، ولى تعبیر اولى می‌رساند كه این دستور را انجام هم داده‌‏اند، و جز خیرات چیزى از ایشان سر نمی‌زند.[۲]

[۱]. ترجمه المیزان، ج‏۱، ص: ۴۱۴.
[۲]. ترجمه المیزان، ج‏۱، ص: ۴۱۴.

افزودن دیدگاه جدید