اربعین: 14. اربعین در کلام مقام معظم رهبری

 

حضرت آیت‌ الله خامنه‌ ای اهمیت اربعین اباعبدالله(علیه السلام) را در احیاگری فلسفه‌ ی شهادت و استمرار نهضت ظلم‌ ستیزانه‌ ی امام حسین(علیه السلام) می‌ دانند و درس بزرگ آن را زنده نگه داشتن یاد و خاطره‌ ی شهادت در مقابل تبلیغات دشمن معرفی می‌ نمایند.

چه آمدن خاندان پيغمبر در روز اربعين به كربلا - كه بعضى روايت كرده‌ اند - درست باشد يا درست نباشد، ظاهرا در اين ترديدى نيست كه جابربن‌ عبدالله انصارى به همراه يكى از بزرگان تابعين - كه نام او را بعضى عطيه گفته‌ اند، بعضى عطا گفته‌ اند و احتمال دارد عطيه بن‌ حارث كوفى حمدانى باشد؛ به‌ هرحال يكى از بزرگان تابعين است كه در كوفه ساكن بوده - اين راه را طى كردند و در اين روز بر سر مزار شهيد كربلا حاضر شدند. شروع جاذبه‌ ى مغناطيس حسينى، در روز اربعين است. جابربن‌ عبدالله را از مدينه بلند مى‌ كند و به كربلا مى‌ كشد. اين، همان مغناطيسى است كه امروز هم با گذشت قرنهاى متمادى، در دل من و شماست. كسانى كه معرفت به اهل‌ بيت دارند، عشق و شور به كربلا هميشه در دلشان زنده است. اين از آن روز شروع شده است. عشق به تربت حسينى و به مرقد سرور شهيدان - سيدالشهدا -.

 

جابربن‌ عبدالله جزو مجاهدين صدر اول است؛ از اصحاب بدر است؛ يعنى قبل از ولادت امام حسين، جابربن‌ عبدالله، در خدمت پيغمبر بوده و در كنار او جهاد كرده است. كودكى، ولادت و نشو و نماى حسين‌ بن‌ على (عليه‌ السلام) را به چشم خود ديده است. جابربن‌ عبدالله به طور حتم بارها ديده بود كه پيغمبر اكرم، حسين‌ بن‌ على را در آغوش مى‌ گرفت، چشمهاى او را مى‌ بوسيد، صورت او را مى‌ بوسيد، پيغمبر به دست خود در دهان حسين‌ بن‌ على غذا مى‌ گذاشت و به او آب مى‌ داد؛ اينها را به احتمال زياد جابربن‌ عبدالله به چشم خود ديده بود. جابربن‌ عبدالله به طور حتم از پيغمبر به گوش خودش شنيده باشد كه حسن و حسين سرور جوانان اهل بهشت‌ اند. بعدها هم بعد از پيغمبر، موقعيت امام حسين، شخصيت امام حسين - چه در زمان خلفا، چه در زمان اميرالمومنين، چه در مدينه و چه در كوفه - اينها همه جلو چشم جابربن‌ عبدالله انصارى است. حالا جابر شنيده است كه حسين‌ بن‌ على را به شهادت رسانده‌ اند. جگرگوشه‌ ى پيغمبر را با لب تشنه شهيد كرده‌ اند. از مدينه راه افتاده است؛ از كوفه، عطيه با او همراه شده است.

 

عطيه روايت مى‌ كند كه: «جابربن‌ عبدالله به كنار شط فرات آمد، آنجا غسل كرد، جامه‌ ى سفيد و تميز پوشيد و بعد با گامهاى آهسته، با احترام به سمت قبر امام حسين (عليه‌ السلام) روانه شد. آن روايتى كه من ديدم اين‌ طور است، مى‌ گويد: وقتى به قبر رسيد، سه مرتبه با صداى بلند گفت: «الله اكبر، الله اكبر، الله اكبر»؛ يعنى وقتى كه مى‌ بيند كه چطور آن جگرگوشه‌ ى پيغمبر و زهرا را، دست غارتگر شهوات طغيانگران، اين‌ طور با مظلوميت به شهادت رسانده، تكبير مى‌ گويد. بعد مى‌ گويد: از كثرت اندوه، جابربن‌ عبدالله روى قبر امام حسين از حال رفت، غش كرد و افتاد. نمى‌ دانيم چه گذشته است، اما در اين روايت مى‌ گويد، وقتى به هوش آمد، شروع كرد با امام حسين صحبت كردن: «السلام عليكم يا آل الله، السلام عليكم يا صفوة الله». ۱۳۸۵/۰۱/۰۱

 

اربعین؛ نشانگر تدبیر خاندان پیامبر(ص) و احیاگر حقیقت شهادت

 

اساسا اهميت اربعين در آن است كه در اين روز، با تدبير الهى خاندان پيامبر(ص)، ياد نهضت حسينى براى هميشه جاودانه شد و اين كار پايه‌ گذارى گرديد. اگر بازماندگان شهدا و صاحبان اصلى، در حوادث گوناگون - از قبيل شهادت حسين‌ بن‌ على(عليه‌ السلام) در عاشورا - به حفظ ياد و آثار شهادت كمر نبندند، نسلهاى بعد، از دستاورد شهادت استفاده‌ ى زيادى نخواهند برد. درست است كه خداى متعال، شهدا را در همين دنيا هم زنده نگه مى‌ دارد و شهيد به طور قهرى در تاريخ و ياد مردم ماندگار است؛ اما ابزار طبيعى‌ اى كه خداى متعال براى اين كار - مثل همه‌ ى كارها - قرار داده است، همين چيزى است كه در اختيار و اراده‌ ى ماست. ما هستيم كه با تصميم درست و بجا، مى‌ توانيم ياد شهدا و خاطره و فلسفه‌ ى شهادت را احيا كنيم و زنده نگهداريم. اگر زينب‌ كبرى‌ (سلام‌ الله‌ عليها) و امام سجاد(صلوات‌ الله‌ عليه) در طول آن روزهاى اسارت - چه در همان عصر عاشورا در كربلا و چه در روزهاى بعد در راه شام و كوفه و خود شهر شام و بعد از آن در زيارت كربلا و بعد عزيمت به مدينه و سپس در طول سالهاى متمادى كه اين بزرگواران زنده ماندند - مجاهدات و تبيين و افشاگرى نكرده بودند و حقيقت فلسفه‌ ى عاشورا و هدف حسين‌ بن‌ على و ظلم دشمن را بيان نمى‌ كردند، واقعه‌ ى عاشورا تا امروز، جوشان و زنده و مشتعل باقى نمى‌ ماند.

 

چرا امام صادق(عليه‌ الصلاة والسلام) - طبق روايت - فرمودند كه هر كس يك بيت شعر درباره‌ ى حادثه‌ ى عاشورا بگويد و كسانى را با آن بيت شعر بگرياند، خداوند بهشت را بر او واجب خواهد كرد؟ چون تمام دستگاههاى تبليغاتى، براى منزوى كردن و در ظلمت نگهداشتن مساله‌ ى عاشورا و كلا مساله‌ ى اهل‌ بيت، تجهيز شده بودند تا نگذارند مردم بفهمند چه شد و قضيه چه بود. تبليغ، اين‌ گونه است. آن روزها هم مثل امروز، قدرتهاى ظالم و ستمگر، حداكثر استفاده را از تبليغات دروغ و مغرضانه و شيطنت‌ آميز مى‌ كردند. در چنين فضايى، مگر ممكن بود قضيه‌ ى عاشورا - كه با اين عظمت در بيابانى در گوشه‌ اى از دنياى اسلام اتفاق افتاده - با اين تپش و نشاط باقى بماند؟ يقينا بدون آن تلاشها، از بين مى‌ رفت.

 

درسى كه اربعين به ما مى‌ دهد، اين است كه بايد ياد حقيقت و خاطره‌ ى شهادت را در مقابل طوفان تبليغات دشمن زنده نگهداشت.

(از بیانات حضرت آیت الله العظمی خامنه ای (مدظله العالى)۲۹/ ۰۶/ ۶۸)

 

اربعین؛ سرآغاز گسترش جریان مبارزه با ظلم بعد از حادثه عاشورا

 

اربعين در حادثه‌ ى كربلا يك شروع بود؛ يك آغاز بود. بعد از آنكه قضيه‌ ى كربلا انجام گرفت- آن فاجعه‌ ى بزرگ اتفاق افتاد - و فداكارى بى‌ نظير ابا عبد الله (عليه‌ السلام) و اصحاب و ياران و خانواده‌ اش در آن محيط محدود واقع شد، حادثه‌ ى اسارتها پيام را بايد منتشر مى‌ كرد و خطبه‌ ها و افشاگرى‌ ها و حقيقت‌ گوئى‌ هاى حضرت زينب (سلام‌ الله‌ عليها) و امام سجاد (عليه الصلاه و السلام) مثل يك رسانه‌ ى پرقدرت بايد فكر و حادثه و هدف و جهت‌ گيرى را در محدوده‌ ى وسيعى منتشر مى‌ كرد؛ و كرد. خاصيت محيط اختناق اين است كه مردم فرصت و جرأت اين را پيدا نمى‌ كنند كه حقايقى را كه فهميده‌ اند، در عمل خودشان نشان بدهند؛ چون اولا دستگاه ظالم و مستبد نمى‌ گذارد مردم بفهمند و اگر فهم مردم از دست او خارج شد و فهميدند، نمى‌ گذارد به آنچه فهميده‌ اند، عمل كنند. در كوفه، در شام، در بين راه، خيلى‌ ها از زبان زينب كبرى (سلام‌ الله‌ عليها) يا امام سجاد (عليه الصلاه و السلام) يا از ديدن وضع اسرا، خيلى چيزها را فهميدند، ولى كى جرأت مى‌ كرد، كى توانائى اين را داشت كه در مقابل آن دستگاه ظلم و استكبار و استبداد و اختناق، آنچه را كه فهميده است، بروز دهد؟ مثل يك عقده‌ اى در گلوى مؤمنين باقى بود. اين عقده روز اربعين اولين نشتر را خورد؛ اولين جوشش در روز اربعين در كربلا اتفاق افتاد.

 

مرحوم سيد بن طاووس- و بزرگان- نوشته‌ اند كه وقتى كاروان اسرا، يعنى جناب زينب (سلام‌ الله‌ عليها) و بقيه در اربعين وارد كربلا شدند، در آنجا فقط جابر بن عبد الله انصارى و عطيه‌ ى عوفى نبودند، «رجال من بنى هاشم»؛ عده‌ اى از بنى هاشم، عده‌ اى از ياران بر گرد تربت سيدالشهدا جمع شده بودند و به استقبال زينب كبرى آمدند. شايد اين سياست ولائى هم كه زينب كبرى اصرار كرد كه برويم به كربلا- در مراجعت از شام- به خاطر همين بود كه اين اجتماع كوچك اما پرمعنا، در آنجا حاصل شود. حالا بعضى استبعاد كردند كه چطور ممكن است تا اربعين به كربلا رسيده باشند. مرحوم شهيد آيت‌ الله قاضى يك نوشته‌ ى مفصلى دارد، اثبات مى‌ كنند كه نه، ممكن است كه اين اتفاق افتاده باشد. به هر حال آنچه در كلمات بزرگان و قدما هست، اين است كه وقتى زينب كبرى و مجموعه‌ ى اهل بيت وارد كربلا شدند، عطيه‌ ى عوفى و جناب جابر بن عبد الله و رجالى از بنى هاشم در آنجا حضور داشتند. اين نشانه و نمونه‌ اى از تحقق آن هدفى است كه با شهادتها بايد تحقق پيدا مى‌ كرد؛ يعنى گسترش اين فكر و جرأت دادن به مردم. از همين‌ جا بود كه ماجراى توابين به وجود آمد؛ اگرچه ماجراى توابين سركوب شد؛ اما بعد با فاصله‌ ى كوتاهى ماجراى قيام مختار و بقيه‌ ى آن دلاوران كوفه اتفاق افتاد و نتيجه‌ ى در هم پيچيده شدن دودمان بنى‌ اميه‌ ى ظالم و خبيث بر اثر همين شد. البته بعد از او سلسله‌ ى مروانى‌ ها آمدند؛ اما مبارزه ادامه پيدا كرد؛ راه باز شد. اين خصوصيت اربعين است. يعنى در اربعين افشاگرى هم هست، عمل هم هست، تحقق هدفهاى آن افشاگرى هم در اربعين وجود دارد.

مقام معظم رهبری 28/11/1387

افزودن دیدگاه جدید