هجوم و آتش زدن خانه فاطمه در منابع اهل سنت

هجوم و آتش زدن خانه فاطمه در منابع اهل سنت

هجوم و آتش زدن خانه فاطمه در منابع اهل سنت

لازم به ذکر است در منابع شیعه به حد وفور به این قضیه اشاره شده است و علاوه بر مسائل تاریخی در زیارت نامه آن حضرت نیز به او به عنوان الصدیقة الشهیدة سلام داده شده است به عنوان مثال مفاتیح الجنان ، در قسمت زیارت حضرت رسول (ص) ، من لایحضره الفقیه ج2 ص 572، بحار الانوار، ج 97، ص 197.

همچنین در روایات ما از محسن بن علی و قاتلش سخن به میان آمده است به عنوان نمونه: بحار الانوار ج 28 ص 64.

 برای شناخت بیشتر از عمر و فضایی که در زمان حکومت او حاکم بود به چند قضیه دیگر اشاره می شود تا مشخص شود آیا انتظار تواتر برای چنین واقعه ای آن هم در میان خود سنی ها درست است یا نه ؟ مسلما اگر آنان می خواستند در طول زمان چنین واقعه ای را به صورت متواتر نقل کنند تیشه به ریشه خود زده بودند. بلکه تا جایی که می توانسته اند سعی در مخفی و از بین بردن آن کنند برای اینکه این مطلب قابل درک تر باشد کافی است وقایعی را که در زمان خلفای عباسی برای از بین بردن نام و خاطره شهادت امام حسین علیه السلام انجام دادند در خراب کردن و به آب بستن مرقد شریف وی و شخم زدن زمین آن یاد آور شد . حتی در این زمانها استدلال می کردند که امام حسین علیه السلام کشته نشده است بلکه همچون حضرت عیسی به آسمان رفته است و مگر می شود و امکان دارد که فرزند پیامبر را بکشند که با این جواب ائمه علیهم السلام مواجه شدند که:  اینقدر در قرآن فرموده است خود پیامبران را کشتند (و یقتلون النبیین بغیر الحق ) تا چه رسد به فرزند آنها.

حال به سه روی داد که در بالا وعده داده شد اشاره می شود:

( هنگامی که ابوبکر وصیت کرد که خلافت به عمر برسد طلحه بر او وارد شد و گفت تو شاهد بودی که وقتی تو بودی او با ما چگونه رفتار می کرد تا چه رسد به وقتی تو نیستی ! ابوبکر از این اعتراض بر آشفت. در نقلی دیگر آمده است مردم از اینکه او فردی بد خلق را بر آنان مسلط کرده است به وی اعتراض کردند. و هنگامی که ابوبکر از شخصی درباره نظر مردم پرسید او گفت بیشتر مردم ناراضی هستند ابوبکر گفت چهره حق ابتدا کریه است اما عاقبت با آن است.

درباره چوبدستی عمر گفته شده است که ترسناک تر از شمشیر حجاج بود. شخصی به عمر گفت مردم از تو خشمگین هستند مردم از تو خشمگین اند مردم از تو متنفرند عمر پرسید برای چه ؟ آن مرد گفت از زبان و عصای تو . هنگامی که عمر همسر یزید بن ابی سفیان را بعد از درگذشت شویش خواستگاری کرد او نپذیرفت و دلیلش هم این بود که عمر هنگام ورود و خروج از خانه عبوس است. حتی عایشه که مناسبات نزدیکی با خلیفه داشت به دلیل همین اخلاق او حاضر نشد خواهر خود را به عقد او درآورد. روزی عمر در صفوف زنان می گذشت ناگهان بوی عطری به مشامش رسید در آن حال گفت اگر می دانستم این بو از کیست با او چنین و چنان می کردم زنان باید برای شوهرانشان خود را معطر کنند در این حال زنی که عطر زده بود از ترس ادرار کرد. چنان که زنی دیگر با دیدن او سقط جنین کرد. معمولا کسی که سوالی از عمر داشت جرات این کار را نمی کرد بلکه از طریق عثمان یا واسطه دیگری آن را مطرح می کرد .............

این اخلاقیات باعث شده بود او در انتخاب فرمانداران خود نیز معیار خشونت را معیاری اساسی تلقی کند . ر.ک تاریخ خلفا / رسول جعفریان / ص 63 به بعد. نویسنده اگر چه از تاریخ نویسان بزرگ شیعی معاصر است و اکنون نیز در قید حیات هستند اما از منابع سنی مطالب فوق را نقل می کند. «به پاورقی های کتاب مراجعه شود»)

برخی از منابع دیگر سنی که به هتک حرمت خانه حضرت زهرا سلام الله علیها پرداخته اند عبارتند از:

بو عبید در کتاب الاموال ، ص 195 – محمد بن سعد در کتاب الطبقات الکبری، ج 8، ص 27، ابن عبد ربه در العقد الفرید، ج4، ص 263، مسعودی در مروج الذهب، ج2، ص 301، ابن عساکر در مختصر تاریخ مدینة الدمشق ج13، ص 222، چاپ دارالفکر، شمس الدین ذهبی در تاریخ الاسلام، ج3 ، ص 117-118،

 تاسف آور اینکه شاعری به نام محمد حافظ ابراهیم در قصیده عمریه خود یورش به خانه حضرت زهرا (س) را از افتخارات عمر می شمرد که ترجمه آن چنین است: سخنی که عمر به علی گفت چه شنونده گرانقدر و چه گوینده بزرگواری داشت، گفت خانه ات را به آتش می کشم و تو را زنده نمی گذارم اگر بیعت نکنی هر چند دختر پیامبر در این خانه است. جز ابو حفص – عمر- کسی نمی تواند این سخنان را در برابر یکه سوار عدنانیان و پاسدار آنان – علی – به زبان آورد.

همچنین در منابع متعددی دیگر از اهل سنت این رویداد نقل شده و حتی از ابوبکر نقل شده که در آخر عمرش می گوید ای کاش سه کار را انجام نمی دادم که یکی از آنها یورش به خانه حضرت زهرا (س) و هتک حرمت او بود (. .. لوددت انی لم اکن کشفت بیت فاطمه، و ترکته) :  به عنوان نمونه ر.ک: طبرانی ، المعجم الکبیر: 1/62 شماره حدیث 62 ، تحقیق حمدی عبدالمجید سلفی

افزودن دیدگاه جدید