عزاي فاطمه هرجا كه باشد/شعر شهادت حضرت زهرا(س)
گل خوشبو
گواهي اي خدا زهراي خود را
با اشك ديده ام مي شويم امشببراي آخرين بار اي خدايا
گل خوشبوي خود مي بويم امشبمصيبت هاي پي در پي الهي
هجوم آورده از هرسويم امشبهر آنچه ديده ام امشب ززهرا
خدايا با تو من مي گويم امشبنمودم در ميان خاك تيره
بدست خود نهان بانويم امشببياد سينه سوزان زهرا
بريزد ژاله ها بر رويم امشبزجا خواهم اگر خيزم من زار
بيفتد لرزه بر زانويم امشبعزاي فاطمه هرجا كه باشد
من اي آرام دل مي پويم امشبخانه وحي
چه سبب گشته خدايا كه چنين
خانه وحي امين مي لرزد
گوئيا از غم فقدان نبي
همه اركان زمين مي لرزد
يا كه آتش بگرفته حرمش
كه چنين محور دين مي لرزد
از فشار لگد و ضربه ي در
قلب زهراي حزين مي لرزد
فاطمه دخت نبي ركن علي
دلش از سقط جنين مي لرزد
حنجر و سينه ناموس خدا
تا صف حشر، يقين مي لرزد
آه از آن صدمه سيلي عدو
پيكر و چشم و جبين مي لرزد
بهر مظلومي زهراي جوان
به خدا عرش برين مي لرزد
آري آرام دل از اين ماتم
بهر اسلام مبين مي لرزدمرحوم حاج احمد آروني
رسم اهل عزا
اين سخن هست ز آل معصوم
بين اعراب بود اين مرسومتا كه يك مؤمنى از اهل عرب
رود از دار فنا جانب ربچند روزى دگر از بيت عزا
نرود سوى سما دود غذاگفت راوى كه پس از مرگ رسول
درعزاخانه زهراى بتولديدهام ديد به كاشانه او
دود بالا رود از خانه اودر تعجب بشدم از چه سبب
شده در خانه او ترك ادببدويدم به سوى اهل عزا
كه بپرسم سبب طبخ غذاناگهان چشم من از دور بديد
طعم آن دود غذا را بچشيدراه آن كوچه كه مسدود شده
خانه وحى پر از دود شدهآتش از بس كه برافروخته بود
در و ديوار همه سوخته بودآنچه ديدم به ظهور و به شهود
فاطمه بود در آن آتش و دودهاتفى گفت على خانه نشست
پهلوى فاطمه از دربشكستبهر مظلومى زهراى عزيز
اشك اى ديده آرام بريزمرحوم حاج احمد آروني
افزودن دیدگاه جدید