خاكِ حجره با سرشكم گِل شده

خاكِ حجره با سرشكم گِل شده
غصه‌ از ناله‌ي خجل شده
من كه تو مدينه پرپر مي‌زنم
لحظه لحظه كربلا سر مي‌زنم
انگاري ميون خيمه در تبم
كنارِ وجودِ عمه زينبم
با عمه مشغولِ غصه چيدنم
كي مي‌آد بابام حسين به ديدنم
اي خدا صداي دلبرم مي‌آد
صداي اذان اكبرم مي‌آد
اوني كه راز دو چشمِ تَرَمه
صداي گريه‌هاي اصغرمه
قاسم اي پسر عموي مهربون
بيا تو كنارِ من قرآن بخون
كيه اين نعره‌ي ياهو مي‌زنه
رجز عمو ابالفضل منه
بيرون از خيمه همه منتظرند
تا من و پيش خدايم ببرند
چشمِ من بر اين جهان بسته شده
ديگه از غصه و غم خسته شده

افزودن دیدگاه جدید