ای به شهیدان خدا پیشتاز

ای به شهیدان خدا پیشتاز

سینه به شمشیر بلا کرده باز

مسلم اسلامی و اسلام ناب

کوفه شب تیره و تو آفتاب

پیش قدم از شهدای حسین

کرده سر و جان به فدای حسین

حائر تو بر همه دارالامان

زائر قبر تو امام زمان

باب کرم، باب نجات همه

خانه به دوش پسر فاطمه

هم علی و فاطمه را نور عین

هم پدر پنج شهید حسین

پیش تر از لیلة میلاد تو

اشک فشان بوده نبی یاد تو

گفت ز ایثار و سر افرازی ات

بر پسر فاطمه جانبازی ات

مظهر صبر علوی، صبر تو

کوفه شرف یافته از قبر تو

عاشق حق، دل به تو بازد، به تو

یوسف زهرا به تو نازد، به تو

کوفة تو قطعه ای از کربلا

تشنه ولی تشنة صهبای لا

جد تو یار نبی از ابتدا

عم گرامی تو شیر خدا

نور دو قرص قمر فاطمه

پسر عموی پسر فاطمه 

همچو ابوالفضل رخت دلفروز

مثل علی: عابد شب، شیر روز

مرغ سحر محو نماز شبت

نام حسین بن علی بر لبت

نوبت تو از شهدا پیش تر

غربت تو از همگان بیش تر

شب مه رویت قمر کوچه ها

در دل شب رهگذر کوچه ها

مرغ دلت پر زده بر دارها

روی تو بر دامن دیوارها

خسته ز دست خود و بیگانه ها

بسته به روی تو در خانه ها

کوفه چه بی عار و چه بی درد بود

پیرزنی بین همه مرد بود

ای همه قربان دو قربانی ات

دو طفل آزادة زندانی ات

جز تو که ای جان جهان تن دهد

دو طفل خود به دست دشمن دهد؟

ای رخت از خون جبین گشته رنگ

ریخته بر فرق تو باران سنگ

حیف که در دشمنی ات تاختند

بی خردان قدر تو نشناختند

حیف که شد غرقه به خون، پیکرت

گشت جدا با لب عطشان، سرت

حیف که در دل شررت ریختند

حیف که آتش به سرت ریختند

غربت تو در ملاء عام بود

خون تو جاری ز لب بام بود

از لب بام آن بدن نازنین

گشت سرازیر به روی زمین

طوعه کنار بدن پاک تو

اشک فشان بر تن صد چاک تو

فاطمه بر زخم تنت گریه کرد

بر دو گل یاسمنت گریه کرد

ای بدنت قرص مه آسمان

بسته به پای تو عدو ریسمان

رفته به هر سو بدن پاک تو

کوچه به کوچه، تن صد چاک تو

رشتة پیمان همه بگسیختند

جسم تو بر قناره آویختند

داغ تو داغ دل یک عالم است

تربت تو در بغل "میثم" است

غلامرضا سازگار

ای تن و جانت سپر هر بلا

کوفة تو قطعه ای از کربلا

یک تنه خود بر سپهی غالبی

نجل عقیل بن ابیطالبی

ای ز تمام شهدا پیش تر

وصف تو از بینش ما بیش تر

پیش تر از لیلة میلاد تو

بوده رسول دو سرا، یاد تو

واقف اسرار خدای جلیل

وصف تو را گفته برای عقیل

روح خدایی تو از کودکی

شد به حسین بن علی متکی

بر پسر فاطمه دل باختی

با غم او سوختی و ساختی

ذکر خدا شمع شب تار تو

بوسة دیوار به رخسار تو

غربت تو بار غم کوچه ها

کعبة تو پیچ و خم کوچه ها

بود صدای قدمت یا حسین

زمزمة دم به دمت یا حسین

آه تو در سینة دیوار بود

اشک تو وقف قدم یار بود

کوفه چه بی عار و چه بی درد بود

بین همه پیرزنی، مرد بود

زنی که مردانگی آغاز کرد

بر تو، درِ خانة خود باز کرد

بخت به وی کرد خطاب این چنین:

طوعه به مردانگی ات آفرین!

وجه خدا شمع شبستان توست

جان حسین است که مهمان توست

ذبیحی از نسل خلیل است این

پارة پیکر عقیل است این

اشک شده مونس تنهایی اش

خون چکد از دیدة دریایی اش

زمزمه دارد دل شب با حسین

گشته طپش های دلش یا حسین

نالة او شعلة تاب و تب است

در جگرش خون سر زینب است

دیده به مکه دل شب دوخته

سوخته و سوخته و سوخته

کای علی و فاطمه را نور عین

کوفه میا، کوفه میا، یا حسین

کوفه محل همه نیرنگ هاست

دسته گل سنگ دلان سنگ هاست

حرمله با تیر کشد انتظار

تیر کجا و گلوی شیرخوار

تیر کجا و دل افروخته

تیر کجا و گلوی سوخته

ای به شرف فوق خلیل خدا

ای به منایت سر و جانم فدا

دعا کن ای روح دعا از کرم

تا به قدم های تو افتد سرم

افزودن دیدگاه جدید