دوباره فاطمه ای پای در رکاب زده

دوباره فاطمه ای پای در رکاب زده

کرشمه کرده طعنه به ماهتاب زده

 

برای آن که مبادا نظر کنند او را

حسین فاطمه بر چهره اش نقاب زده

 

مسیر آمدنش را زد عمه جان جارو

به اشک شوق عمو، خاک کوچه آب زده

 

بگو به ماه فلک دیده ی حسودت کور

که بوسه بر روی این ماه آفتاب زده

 

سه سال آمد و پر زد از آن زمان تا حال

فلک به خاطر رؤیاش سر به خواب زده

 

سروده شد غزل عاشقانه ی ارباب

رسید باب حوائج به خانه ی ارباب

افزودن دیدگاه جدید