سالروز ازدواج علی و فاطمه سلام الله علیها / تنها خانواده ای معصوم در عالم خانه علی ع و فاطمه س

خواستگاران حضرت زهرا سلام الله علیها پیشنهاد خواستگارى حضرت فاطمه سلام الله علیها به امیرالمؤمنین علیه السلام خواستگارى امیرالمؤمنین علیه السلام از حضرت زهرا سلام الله علیها کفویت و همشأنى حضرت زهرا سلام الله علیها با امیرالمؤمنین علیه السلام آزادى در انت

حضرت فاطمه علیهاالسلام چون به سن ازدواج رسید، اکثر بزرگان و شخصیت هاى برجسته عرب مسلمان، به مقام خواستگارى برآمدند، ولى رسول خدا با عکس‏ العمل منفى همه را مأیوس کرد و در برابر اصرار آنان خشمگین شد…(۱)
حتى در تاریخ و حدیث آمده است: از جمله خواستگاران، دو مرد ثروتمند و توانگر عبدالرحمن عوف و عثمان بن عفان بودند. آنان ثروت خود را به رخ پیامبر صلى اللَّه علیه و آله کشیده. مثل سایر دنیا پرستان دم از مهریه زیاد و رفاه زندگى سر دادند و مى‏ گفتند: ما حاضریم در برابر ازدواج با فاطمه علیهاالسلام یک صد شتر گران قیمت و ده هزار دینار طلا مهریه دهیم.
«فغضب النبى صلى اللَّه علیه و آله من مقالتهما… و قال لعبد الرحمن: انک تهول على بمالک؟!»(۲) / رسول خدا از سخن آنان به خشم آمده و به عبدالرحمن فرمودند: آیا مى‏ خواهى از طریق مال دنیا مرا فریب دهى؟!
در احادیث دیگرى از طریق شیعه و سنى آمده است که خلیفه‏ اول و دوم نیز به ترتیب به خواستگارى فاطمه علیهاالسلام آمدند و خیلى سماجت کردند، ولى جوابى گرفتند که دیگران مأیوسانه گرفته بودند.
اینک توجه خوانندگان عزیز را به چند حدیث در این زمینه جلب مى‏ کنم:
۱- ان ابابکر و عمر خطبا فاطمة علیهاالسلام، فردهما رسول ‏اللَّه صلی الله علیه و آله و قال: لم اومر بذلک، فخطبها على علیه‏السلام فزوجه ایاها.(۳)
حکم بن ظهیر از سدى نقل مى‏ کند که: ابوبکر و عمر هر دو به خواستگارى حضرت فاطمه علیهاالسلام آمده، ولى رسول خدا هر دو را رد کرد و فرمود: من به این کار مأمور نیستم. سپس على علیه‏السلام از او خواستگارى نمود، حضرت فاطمه علیهاالسلام را به تزویج او درآورد.
۲- عن على علیه‏السلام: خطب ابوبکر و عمر فاطمة الى رسول ‏اللَّه صلی الله علیه و آله فابى رسول‏ اللَّه علیهما، فقال عمر: انت لها یا على!…(۴)
على علیه‏ السلام نقل مى‏ کند: ابوبکر و عمر به سراغ فاطمه آمدند، ولى پیامبر خدا صلى اللَّه علیه و آله خواستگارى آنان را نپذیرفت، آن گاه عمر گفت: یا على تو به سراغ او برو…
۳- عن عبداللَّه بن بریدة، عن ابیه: ان ابابکر و عمر خطبا فاطمة الى النبى صلی الله علیه و آله فقال: انها صغیرة، فخطبها على علیه‏السلام فزوجها منه.(۵)
عبدالله برید از پدرش نقل مى‏ کند: ابوبکر و عمر از فاطمه علیهاالسلام دختر پیامبر خدا صلى اللَّه علیه و آله خواستگارى کردند، ولى پیامبر صلى اللَّه علیه و آله فرمود: او صغیر است و چون على علیه‏السلام خواستگارى کرد به او تزویج فرمود.
۴- عن انس بن مالک: جاء ابوبکر الى النبى فقعد بین یدیه فقال: …تزوجنى فاطمه! فسکت عنه، او قال: اعرض عنه، فرجع ابوبکر الى عمر فقال: هلکت و اهلکت. قال: و ماذاک؟ قال: خطبت فاطمه الى النبى فاعرض عنى قال: مکانک حتى آتى النبى فاطلب مثل الذى طلبت، فاتى عمر النبى فقعد بین یدیه فقال: یا رسول‏ اللَّه،! تزوجنى فاطمه! فاعرض عنه…(۶)
انس بن مالک، که یکى از دشمنان امیرالمؤمنین علیه‏السلام و از طرفداران سرسخت خلفاى ثلاثه به شمار مى‏ آید، مى‏ گوید: ابوبکر به حضور پیامبر خدا صلى اللَّه علیه و آله رسیده و از خدمات و سوابق خویش بسیار تعریف کرد. آن گاه گفت مى‏ خواهم دخترت فاطمه علیهاالسلام را به من تزویج کنى. پیامبر اسلام چون این سخن بشنید، با وى سخنى نگفته و از او چهره برگردانید و ابوبکر با شرمندگى به پیش عمر آمد و چنین اظهار داشت.
من دیگر هلاک شدم. عمر گفت: مگر چه شده؟ ابوبکر جواب داد: من به خواستگارى فاطمه علیهاالسلام رفته بودم، ولى…
عمر گفت: اجازه بده من نیز خواستگارى کنم، این بگفت و به سراغ خانه‏ پیامبر صلى اللَّه علیه و آله آمد و مو به مو سخنان ابوبکر را تکرار کرد، ولى جواب همان بود که رفیق دیرینش شنیده بود. لذا عمر با شرمندگى بیشتر به نزد ابوبکر برگشت و چنین سخن آغاز کرد:
او منتظر فرمان الهى است، هان رفیق! هرچه زودتر بلند شو تا به سراغ على علیه‏السلام رویم و از او درخواست کنیم که مانند ما به خواستگارى فاطمه برخیزد…
این احادیث که همگى آن ها از طریق اهل سنت نقل گردید، مى‏ رساند که شیوخ عرب و بزرگان قریش و از جمله خلفاى ثلاثه با تمام سماجت از فاطمه‏ زهرا سلام الله علیها خواستگارى کرده و از خود مدح و ستایش نموده ‏اند… ولى پیامبر خدا صلى اللَّه علیه و آله همه‏ ى آنان را رد کرده و طبق فرمان الهى با درخواست امیرالمؤمنین موافقت نموده است.
پیشنهاد خواستگارى حضرت زهرا سلام الله علیها به امیرالمؤمنین علیه السلام
روزى ابوبکر، عمر، و سعد بن معاذ به اتفاق گروهى دیگر در مسجد گرد آمده بودند و از هر درى سخن مى‏ گفتند. سخن از دختر پیامبر صلى اللَّه علیه و آله شد.
ابوبکر گفت: خواستگارانى که رفته‏ اند پیشنهاد شان رد شده، پیامبر صلى اللَّه علیه و آله فرموده که تعیین همسر فاطمه علیهاالسلام با خداست. تنها على علیه السلام در مورد خواستگارى تاکنون اقدامى نکرده است. شاید به خاطر تهیدستى از انجام این کار سر باز مى‏ زند. با این همه برایم روشن است که خدا و پیامبر صلى اللَّه علیه و آله زهرا سلام الله علیها را براى او نگه داشته ‏اند. آن گاه ابوبکر رو به دوستانش کرد و گفت: مایلید نزد وى رویم و ماجرا را برایش بازگو گوییم و ببینیم آیا او مایل به ازدواج است؟
سعد بن معاذ از این پیشنهاد استقبال کرد، سپس به اتفاق عمر و ابوبکر از مسجد خارج شدند و به جستجوى امام على علیه ‏السلام پرداختند. او در خانه نبود، اطلاع پیدا کردند که او در تلاش براى معاش در نخلستان یکى از انصار به وسیله شترش به آبکشى و آبیارى نخل ها مشغول است. به سویش شتافتند. على علیه‏السلام فرمود: از کجا و به چه منظورى آمده‏ اید؟ ابوبکر به بیان ماجرا پرداخت و در پایان گفت من صلاح مى‏ دانم هرچه زودتر در خواستگارى فاطمه سلام الله علیها تعجیل کنى.(۷)
امام على علیه السلام نیز یادآور شد که این وصلت آرزوى من است.
خواستگارى امیرالمؤمنین علیه السلام از حضرت زهرا سلام الله علیها
امام على علیه‏السلام مى‏ دانست که پیغمبر دخترش را به عنوان ازدواج نمى‏ فروشد، متاع ناپایدار دنیا در پیش رسول خدا صلی الله علیه و آله آن ارزش و اعتبار را ندارد که جانشین فضل و کرامت شود.
رسول خدا صلی الله علیه و آله نماینده خدا است و از طرفى در پیشگاه خداوند تعالى سرمایه امتیاز و فضیلت فقط تقوا و دانش است و فرستاده خدا هرگز غیر از آن چه را که خدا دوست دارد نمى‏ خواهد و به آن اعتبار نمى‏ دهد.
على پیغمبر خدا را بیش از هر کس مى‏ شناسد که روح او آسمانى و ملکوتى است هرگز گرفتار قید و بند مادیات زودگذر نشده و نمى‏ شود اما لازم است در این عقیده از دیگران نیز گواهى و اعتراف بگیرد لازم است آن ها که در امر ازدواج رقیب او هستند و به غرور مال و دارایى خود از فاطمه سلام الله علیها خواستگارى کرده‏اند اقرار کنند که درهم و دینار، ملاک فضیلت نیست.
ملاک، تقوى است که آن ها فاقد آن مى‏ باشند این اعتراف، بر آن ها حجتى بزرگ بوده باشد. حجتى بزرگ براى روزهایى که در پیش خواهد بود.
آن ها که به آن حضرت گفته بودند که شما در مورد خواستگارى دختر پیامبر صلی الله علیه و آله قدم به جلو بگذارید، در دنباله سخنان خود گفتند اى على! تو از ما بهتر مى‏ دانى که رسول خدا صلی الله علیه و آله در بند مال و متاع دنیا نیست آن چه در نظرش گران بها است در تو وجود دارد او جز به تقوى و دانش به چیزى اهمیت نمى‏ دهد على علیه‏ السلام که در مزرعه ‏اى مشغول آبیارى درختان بود از کار دست کشید و شتر خود را به خانه آورد و سر و صورت خود را شستشو داد و به خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله شرفیاب شد و درب خانه آن حضرت را کوبید، رسول خدا صلی الله علیه و آله به ام‏ سلمه فرمود ببین کیست درب خانه را مى‏ کوبد؟ ام‏ سلمه پرسید کیست؟
بانگى دلنشین شنیده شد که باز کنید منم. این صدا از هر چیز خوش‏ تر براى پیامبر صلی الله علیه و آله بود فرمود: باز کن اى ام‏ سلمه زودتر، این آن کس است که خدا و رسولش دوستدار او هستند.
ام‏ سلمه عرض کرد: کیست او یا رسول‏ اللَّه که این چنینش بلند مى‏ ستایى؟ فرمود: اى ام‏ سلمه آرام باش او مردى است که در حوادیث سخت و بزرگ هرگز ناتوان و زبون نمى‏ شود و اظهار ضعف و سستى نمى‏ کند او برادر و پسر عموى من، محبوب ترین خلق خدا در نزد من است ام‏ سلمه باشتاب رفت و در را گشود على علیه ‏السلام وارد شد و سلام کرد و به اذن رسول خدا صلی الله علیه و آله نشست اما سر بزیر انداخت.
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: پسر عموى عزیز، گویا به حاجتى آمده است و از حیاء اظهار نمى‏ کند ولى دوست دارم که آشکارا هر چه هست بگوید قصه چیست؟
على علیه ‏السلام که گویى منتظر صحبتى بود عرض کرد: آرى یا رسول‏ اللَّه مرا حاجتى است که از على علیه‏ السلام شرم دارم ولى کرامت رسول خدا صلی الله علیه و آله و محبت خاصى که به من دارد اجازه مى‏ دهد که آشکارا بگویم.
اى رسول خدا پدر و مادرم فداى تو باد، تو همان بزرگوارى هستى که مرا در کودکى از پدر و مادرم گرفتى، و مرا از غذاى خود پروراندى، به آداب خود مؤدبم فرمودى؟ تو براى من از پدر و مادر مهربان تر و خوب‏ تر بودى، امروز اندوخته دنیا و آخرت من نیز تو هستى، دوست دارم همان طور که خداوند بازوى مرا به وجود تو نیرومند کرد، از برکت تو مرا به همسرى نیکو نیز برساند، من به این امید به سوى حضرتت شتافته ‏ام زیرا دخترى را که من خواستار او هستم در خانه صاحب اختیار من زندگى مى‏ کند.
رسول خدا صلی الله علیه و آله از خوشحالى چهره‏اش شکفته و متبسم گشت، آرى على جان چنین است که مى‏ گویى ولى براى این کار چه تهیه کرده ‏اى؟ یا رسول‏ اللَّه بر آن چه مالک آن هستم شما داناتر هستید و شما خوب مى‏ دانید که جز یک زره و شمشیر و شتر آبکش چیزى از متاع دنیا برنگرفته‏ام.
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: بسیار خوب من امشب با فاطمه سلام الله علیها در این مورد صحبت مى‏ کنم امید است فردا تو را آن چنان که دوست دارى ملاقات نمایم.
همواره به حکم قرآن پاکان نصیب پاکان هستند. / «الطیبات للطیبین والطیبین للطیبات».
زنان پاک طینت مخصوص مردان پاک‏ نهاد و مردان پاک براى زنان پاک‏ سرشت ذخیره شده‏اند.
در برخى از کتب این گونه آورده‏اند: برخى از صحابه از امیرالمؤمنین على علیه‏السلام خواستند که چرا به خواستگارى حضرت زهرا علیهاالسلام نمى‏ روید؟ ایشان در جواب فرمودند: که من چیزى ندارم.
گفتند: پیغمبر صلی الله علیه و آله از شما چیزى نمى‏ خواهد و پس از آن على علیه‏السلام به خانه پیغمبر صلی الله علیه و آله رفت و از شرم و حیا نتوانست چیزى بگوید و منظور خود را به عرض برساند بدون نتیجه برگشت روز دوم به محضر رسول خدا صلی الله علیه و آله شرفیاب شد.
باز هم عرق شرم بر پیشانى مبارکش نشست و بدون نتیجه برگشت ولى روز سوم که به حضور سرور کاینات رسید پیغمبر صلی الله علیه و آله خودش فرمود: یا على آیا حاجتى دارى؟ عرض کرد: آرى.
رسول خدا بلافاصله فرمود: بگو گمانم به خواستگارى زهرا آمده‏اى! عرض کرد: آرى، یا رسول‏ اللَّه در این موقع جبرئیل نازل شد و گفت یا محمد خداوند سبحان امر فرموده است که فاطمه را به ازدواج على مرتضى درآورى.(۸)
کفویت و همشأنى حضرت زهرا سلام الله علیها با امیرالمؤمنین علیه السلام
حضرت امام صادق علیه‏السلام در این زمینه بیان روشن و واضحى فرموده‏ اند: «لو لا ان اللَّه عز و جل خلق امیرالمؤمنین، لم یکن لفاطمة کفو على وجه الارض، آدم فمن دونه»(۹)؛ اگر خداى عز و جل امیرالمؤمنین را نمى ‏آفرید، – از اولین و آخرین – فاطمه را بر روى زمین نظیر و همتائى وجود نداشت.
على و فاطمه هر دو صاحب ولایت، هر دو داراى مقام عصمت و طهارت و هر دو از ارکان توحید و ایمانند.
امام ششم با عبارت دیگرى مى‏ فرماید: «لولا ان امیرالمؤمنین تزوجها، لما کان لها کفو الى یوم القیامه على وجه الارض، آدم فمن دونه».(۱۰)
تشخیص «رکن بودن» و یا «کفو و همتا بودن» بشرى با بشر دیگر، مطلبى است که فهم انسان از درک آن عاجز و ناتوان است، و تنها خداى تعالى و اللَّه یعلم ما خلق که از ضمائر مخلوقات خویش آگاه است مى‏ داند و مى‏ تواند معین کند چه کسى کفو نظیر و همانند کیست، و همتاى هر موجودى در عالم کدامست.
لذا اختیار فاطمه علیه االسلام براى همسرى على علیه‏ السلام، یک انتخاب الهى است، خداى تعالى خود براى زهرا علیه االسلام زوجى را که کفو و همتاى اوست بر مى‏ گزیند و در این عقد آسمانى خود خطبه مى‏ خواند، و شهود این ازدواج مقدس، پیامبر اکرم صلى اللَّه علیه و آله و سلم جبرئیل و فرشتگان هستند؛ و باید این چنین باشد، زیرا جز خداى خالق یکتا چه کسى مى‏ داند کفو و همانند زهرا علیه االسلام کیست، زهرایى که همتا ندارد و هیچ بشرى جز على شبیه و نظیر او نیست، و در نتیجه‏ ى همین جهل و نادانى و ناتوانى بشر در شناخت مقام شامخ زهرا علیه االسلام است که مى‏ بینیم ابوبکر و عمر نیز خواستار ازدواج با فاطمه علیه االسلام مى‏ شوند و پیامبر اکرم صلى اللَّه علیه و آله و سلم در جواب آنان چنین مى‏ فرماید: فاطمه از آن خداست و من در این مورد هیچ‏ گونه اختیارى ندارم (اللَّه یعلم ما خلق)، و تنها خدا که خالق زهراست مى‏ داند کفو و همسر و زوج شایسته‏ ى او کیست، و من و دخترم اگر چه صاحب مقام ولایتیم، ولى خداى متعال بر من و او ولایت دارد و انتخاب و تعیین همسر فاطمه علیهاالسلام امرى است خدایى.
آزادى در انتخاب همسر و مشورت رسول اکرم صلی الله علیه و آله با دخترشان
انتخاب همسر یکى از حساس‏ ترین مراحل زندگى هر جوانى اعم از دختر و پسر است. ازدواج مرحله‏ ى انتخاب سرنوشت یکى عمر زندگى مشترک و اساس مهم سازندگى تاریخ چندین نسل بالقوه، و نقطه‏ ى پایه ‏گذارى آینده‏اى براى فرزندان و نوادگان و سازندگان جامعه‏ فرداست.
ملاحظه مى‏ شود که بدین‏ گونه، مسأله‏ ى ازدواج از صورت یک امر شخصى، و خصوصى خارج مى‏ شود و جنبه‏ ى اجتماعى و عمومى و تاریخى به خود مى‏ گیرد که چه بسا در سرنوشت و تاریخ و آینده‏ ى ملت یا ملت هایى نقش مهم و تعیین‏ کننده داشته باشد.
از این رو انتخاب همسر شایسته کارى است دشوار و به خصوص براى دختران چندان به سهولت و سادگى امکان‏ پذیر نیست. بلکه این امر مهم، باید روى اصول و قوانین حساب‏ شده، و اساس ثابت و لایت غیرى که در طول قرون و اعصار حکومت داشته است استوار باشد و در مسیر آن حرکت کند تا خداى نکرده انحرافى صورت نگیرد. لذا مطمئن‏ ترین اصول در این مورد، همانا رعایت قوانین الهى و تعالیم جاودانى آسمانى است که به افراد بشر مى‏ آموزد که پدر و مادر، در شرایط عادى و عمومى، همواره بیش از فرزندان در این باره تجربه و آگاهى دارند و با دلسوزى و دقت بیشترى، بدون تأثیر احساسات آنى و زودگذر مى‏ توانند تصمیمات شایسته و سازنده بگیرند.
بر این اساس، مشاوره با پدر و مادر و جلب نظر و رضایت آنان، از شرایط اصلى ازدواج دختران قرار مى‏ گیرد و برخى آن را از جمله‏ ى فرایض و واجبات و ارکان به شمار آورده و تخطى از آن را کارى ناروا و در حد اسقاط واجب دانسته‏ اند. با این همه باید توجه داشت که این اجازه و رضایت هم بایستى جنبه‏ ى صحیحى و عقلانى و منطقى داشته باشد و اگر از روى نادانى و دشمنى یا لجاج، مسأله مخالفت پدر و مادر مطرح شود و یا پدر و مادر از این قدرت خود سوء استفاده کرده و آن را بدون جهت و دلیل عقلانى به کار گیرند و تنها خودخواهى و تمایلات غیر منطقى خود را در نظر داشته باشند، چنین حقى از آنان سلب مى‏ گردد. آن چنان که رضایت و آزادى دختر نیز در انتخاب همسر شایسته و دلخواه، کاملاً مورد نظر و توجه شارع مقدس اسلام قرار گرفته و در این مورد براى دختران مسلمان حقوقى منظور شده است که نظیر آن را با آن همه وسعت و عمق و توجه در هیچ جاى دیگر نمى‏ توان سراغ گرفت.
پیامبر اکرم که خود پایه گذار و مجرى برنامه‏هاى الهى و پیاده‏کننده‏ قوانین آسمانى در روى زمین است، دخترش فاطمه سلام الله علیها را در انتخاب شوهر آزاد گذاشت و بدون این که کمترین تحمیل و فشارى در این باره روا دارد، براى آزادى عقیده‏ ى او و رعایت حقوق اسلامى‏ اش کمال احترام را قائل شد تا این امر، سرمشقى براى جامعه و تاریخ اسلام باشد. نکته‏ ى مهم در این جا آن بود که پیامبر صلی الله علیه و آله به خوبى مى‏ دانست که در امر ازدواج فاطمه، نه فقط سرنوشت آینده‏ ى او، بلکه خیر و مصلحت جوامع بشرى و نسل ‏هاى آتى اسلام مطرح است.
با این که پیامبر اسلام چند دختر شوهر داده بود، ولى هرگز دیده نشده بود که اراده و اختیار را از آنان سلب کرده باشد. هنگامى که على بن ابیطالب علیه السلام سرباز شجاع و دلاور اسلام براى خواستگارى زهراى مرضیه نزد پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله رفت، پیامبر اسلام فرمودند:
«تاکنون چند نفر دیگر به خواستگارى آمده‏اند و من شخصاً این مسأله را با دخترم در میان گذاشته‏ام. اما او به علامت نارضائى چهره‏ ى خود را برگردانده است. اکنون نیز خواستگارى تو را به اطلاع او مى‏ رسانم».
جواب مثبت حضرت زهرا سلام الله علیها در ازدواج با امیرالمؤمنین علیه السلام
پس از خواستگارى امیرمؤمنان پیامبر فرمود: على جان! واقعیت این است که پیش از تو بسیارى دیگر به خواستگارى «فاطمه» آمده‏اند و من تقاضاى آنان را با او در میان نهاده‏ام اما در چهره‏ ى تابناکش به روشنى آثار نارضایتى و عدم موافقت را خوانده ‏ام، اینک شما باش تا برگردم.
پیامبر برخاست و نزد دخت یگانه و بى‏ همتاى خویش آمد و تقاضاى امیرمؤمنان و دعوت او براى زندگى مشترک با «فاطمه» را، با او در میان گذاشت و به انتظار پاسخ نشست همان گونه که امیرمؤمنان هم در اطاق دیگرى به انتظار نتیجه‏ ى تقاضاى خویش نشسته بود.
در چنین شرایطى، گاه پدر خیرخواه و دلسوز ناگزیر مى‏ گردد که ویژگی هاى اخلاقى و انسانى خواستگار، سن و سال و شرایط جسمى، شغل و دیگر خصوصیات او را براى دخترش – در صورتى که آشنا نباشد – روشن سازد تا دخترش از روى بینش و آگاهى و دانایى تصمیم به ازدواج بگیرد اما در مورد خواستگارى على علیه‏السلام از «فاطمه» نیاز به این مراحل نبود، چرا که على چهره ‏اى شناخته شده‏تر از آن داشت که نیاز به معرفى داشته باشد و خود دخت فرزانه‏ ى پیامبر او را به شایستگى مى‏ شناخت و از سابقه‏ ى درخشان و ویژگی هاى اخلاقى و کمالات انسانى و درایت و جوانمردى او آگاه بود. به همین جهت هم، پیامبر گرامى به همین بسنده کرد که بگوید:
«فاطمه» جان! «على» همین کسى است که خویشاوندى و برترى و پیشتازى‏ اش در اسلام برایت روشن است و من از پروردگار خویش همواره خواسته‏ام که شایسته ‏ترین و محبوب ‏ترین انسان ها را به همسرى تو برگزیند و اینک این «على» است که خواهان توست، نظرت در مورد پیشنهاد او چیست؟
فاطمه سخنان پیامبر را تا آخرین واژه به دقت شنید و به جاى پاسخ صریح، سکوت پرمعنا را برگزید بى‏ آن که علائم و نشانه‏هاى نارضایتى و عدم موافقت از خود نشان دهد.
پیامبر به دقت بر سیماى دخترش نگریست و نه تنها آثار نارضایتى ندید که از سیماى پرشکوه او شوق و رغبت پیوند با امام على علیه‏السلام را خواند. این جا بود که برخاست و فرمود: اللَّه ‏اکبر… سکوت‏ ها اقرارها.
سکوت پرمعناى او نشانگر موافقت اوست، آرى، او با این پیوند موافق است.
پیوند مقدس حضرت زهرا سلام الله علیها و امیرالمؤمنین علیه السلام در آسمان ها
رسول خدا صلی الله علیه و آله صبحگاهان براى این که على را به رضاى فاطمه بشارت دهد کسى را به دنبال او فرستاد و على علیه السلام نیز حضور یافت. پیامبر صلی الله علیه و آله به على علیه السلام فرمود: پسر عموى عزیز فرشته خدا به نزدم آمد و مرا به تزویج آسمانى شما دو نفر آگاه کرد.
فابشر یا على ان اللَّه عز و جل اکرمک کرامه لم یکرم بمثلها احدا و ان اللَّه تعالى اذا اکرم ولیه و احبه اکرمه بما لاعین رات و لا اذن سمعت.(۱۱)
بشارت باد بر تو یا على خداوند بزرگ تو را کرامتى فرمود که به هیچ کس همانند آن ننموده است و خداى بزرگ چون بخواهد دوستش را مورد تکریم قرار دهد به چیزى او را گرامى خواهد داشت که هیچ چشمى ندیده و هیچ گوشى نشنیده باشد.
على علیه‏ السلام به منظور تشکر از این موهبت الهى گفت: «رب اوزعنى ان اشکر نعمتک التى انعمت على و على والدى و ان اعمل صالحا ترضیه و اصلح لى فى ذریتى.»
پروردگارا مرا یارى کن تا شکر نعمتى را که به من عطا فرمودى به جاى آورم…
تاریخ و سن حضرت زهرا سلام الله علیها در زمان ازدواج
این ازدواج مبارک در روز اول ماه ذی الحجه سال دوم هجرت در مدینه‏ طیبه واقع شد. هنگام ازدواج مادرم زهرا علیهاالسلام نه یا ده ساله بود.
اینک بحث ما در سن مبارک زهرا اطهر علیهاالسلام در سال ازدواج است. لذا اقوال مؤید سن حضرت در سال ازدواج بر نه سالگى و حداکثر ده سالگى را از منابع شیعه و عامه با نشانى دقیق ذکر مى‏ کنیم:
۱٫ روضه کافى: ص ۳۴۰، سعید بن مسیب مى‏ گوید: به على بن الحسین علیه‏السلام عرض کردم در چه زمان رسول‏ اللَّه صلى اللَّه علیه و آله فاطمه علیهاالسلام را به على علیه ‏السلام تزویج کرد؟ فرمود: یک سال بعد از هجرت در مدینه، و آن روز فاطمه علیهاالسلام نه ساله بود.
۲٫ حدیقة الشیعه، محقق اردبیلى: ص ۱۷۴، مى‏ گوید: اصح اقوال آنست که فاطمه علیهاالسلام هنگام ازدواج ده ساله بوده، چون هشت سال با پدر بزرگوارش در مکه بود، و در سال دوم هجرت تزویج واقع شد.
۳٫ بحارالانوار: ج ۱۹ ص ۱۱۶ از روضه کافى.
۴٫ بحارالانوار: ج ۴۳ ص ۶ از مناقب نقل کرده که جابر مى‏ گوید: وقتى پیامبر صلى اللَّه علیه و آله به مدینه آمد دو سال بعد در اول ذى‏ حجة الحرام فاطمه علیهاالسلام را به على علیه‏السلام تزویج کرد، و روز ششم ذى‏ حجة نیز روایت شده، در روز سه‏ شنبه ششم ذى‏ حجة بعد از جنگ بدر عروسى فاطمه علیهاالسلام بود.
۵٫ مناقب ابن شهر آشوب که بحار از آن نقل کرده همان گونه که گذشت.
۶٫ حلیةالابرار، بحرانى: ج ۱ ص ۹۶ حدیث کافى را نقل کرده و در وقت ازدواج حضرت را نه ساله ذکر کرده است.
۷٫ نزل الابرار، بدخشانى ۱۱۲۶ ه: در ص ۱۳۲ مى ‏گوید: پیامبر اکرم صلى اللَّه علیه و آله فاطمه علیهاالسلام را در سال دوم هجرت در ماه رجب یا رمضان به على علیه‏السلام تزویج کرد و در آن روز فاطمه علیهاالسلام نه سال داشت.
۸٫ الدمعة الساکبة، بهبهانى ۱۲۸۵ ه: ج ۱ ص ۲۳۵ از کافى نقل کرده: فاطمه علیهاالسلام هشت سال با پدرش در مکه بود. بعد به مدینه هجرت کرد، و یک سال پس از ورود به مدینه پیامبر صلى اللَّه علیه و آله او را به على علیه‏السلام تزویج کرد، و هنگامى که پیامبر صلى اللَّه علیه و آله از دنیا رفت او هیجده سال داشت، و بعد از پدرش هفتاد و دو روز زنده بود.
۹٫ الدمعة الساکبة در همان صفحه از کشف‏ الغمه نقل کرده که فاطمه علیهاالسلام هشت سال با پدرش در مکه بود و بعد به مدینه مهاجرت کرد، و ده سال با پدرش در مدینه بود و عمرش در وفات پدر هیجده سال بود، و بعد از وفات پدر هفتاد و پنج روز با امیرالمؤمنین علیه‏السلام زندگى کرد.
۱۰٫ ریاحین‏ الشریعة: ص ۷۷ مى‏ گوید: بنابراین ولادت فاطمه علیهاالسلام در روز جمعه بیستم جمادى الاخرة شش هزار و دویست و هشت سال بعد از هبوط آدم صفى بود، و نزول رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله در مدینه روز شنبه دوازدهم شهر ربیع الاول سال شش هزار و دویست و شانزده هبوط بوده، و از روز ورود فاطمه علیهاالسلام به مدینه تا اول شهر رجب سال دوم هجرت – که ماه تزویج فاطمه علیهاالسلام با على علیه‏السلام بود – یک سال و ده روز قمرى بود چون سال هاى شمسى را به سال قمرى نقل کنیم، عمر فاطمه در وقت زفاف نه سال و سه ماه قمرى خواهد بود.
۱۱٫ ریاحین‏ الشریعة: ص ۷۷ قول حق این است که ماه ربیع‏ الاول حضرت رسول صلى اللَّه علیه و آله به مدینه هجرت فرمودند، و ابتداى سال هجرت نبوى قرار دادند، و بعد از یک سال که ربیع‏ الثانى دیگر سال هجرت مى‏ شود رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله در ماه رمضان آن سال به غزوه‏ بدر رفته و فاطمه‏ زهرا علیهاالسلام در این ربیع الثانی از سن مبارکش نه سال گذشته به حد بلوغ رسیده بود.
۱۲٫ ریاحین‏ الشریعة: ص ۷۹ مى‏ گوید: چون از سن مبارک بتول عذرا علیهاالسلام نه سال گذاشت و در حجره ام‏ سلمه به کمال رشد (جسمى) رسید، از اطراف و اکناف از اهل مدینه و عظماى قبائل رؤساى عشائر به قصد و خیال باطل به هیجان آمدند و حرکت کردند… الخ.
۱۳٫ منتخب التواریخ: ص ۹۲ مى‏ گوید: گفته شد ولادت حضرت در جمادی الثانی پنج سال بعد از بعثت، و ظاهراً در آخر سال چهارم بوده، که از روز بعثت تا روز ولادت مخدره چهار سال و دو ماه و بیست و سه روز گذشته است، پس سن مخدره در وقت هجرت هفت سال و هشت ماه و ده روز بوده. پس در حین زفاف مخدره بر مختار ما نه سال و هفت ماه و یک روز مى ‏شود.
۱۴٫ منتخب التواریخ: ص ۹۲ از کافى و دروس نقل مى‏ کند: ولادت حضرت در سال پنجم بعثت، و ولادت حضرت مجتبى علیه‏السلام در نیمه‏ رمضان سال دوم بوده است. بنابراین وقت زفاف، حضرت هشت سال و هفت ماه داشته‏اند.
صاحب منتخب التواریخ بعد از نقل این قول مى‏ گوید: «و این بعید است» و شاید استبعاد به خاطر این است که در هشت سال و هفت ماه هنوز به سن بلوغ نرسیده، ولى بنا به قول اول استبعاد ندارد زیرا به سن بلوغ رسیده؛ اگر چه در قول دوم مى‏ توان رفع استبعاد کرد زیرا قبل از بلوغ عقد ازدواج جارى مى‏ شود و عروسى متعارف نمى‏ شود، و آن نیز با فاصله بین عقد و عروسى و زفاف حل مى‏ شود.
۱۵٫ ناسخ‏ التواریخ جلد حضرت فاطمه علیهاالسلام: ج ۱ ص ۳۵ همان قول اول ریاحین‏ الشریعة: ص ۷۷ است که ظاهراً به خاطر تقدم ناسخ، ریاحین از ناسخ نقل کرده است.
۱۶٫ فاطمه الزهراء علیهاالسلام (ملا داود کعبى): ص ۳۰ مى‏ گوید: تولد فاطمه علیهاالسلام در مکه، در ساعات آخر شب جمعه، پنج سال بعد از بعثت بوده و هشت سال با پدرش در مکه بود، و بعد به مدینه هجرت کرد و در آن جا دو سال با پدرش بود و بعد از پدرش اندک مدتى با على علیه‏السلام بود، و ازدواج او با على علیه‏السلام دو سال پس از ورود به مدینه بود.
۱۷٫ فاطمه الزهراء علیهاالسلام (ملا داود کعبى): ص ۳۵ مى‏ گوید: ازدواج زهرا علیهاالسلام در ماه رمضان، و زفافش در ذى‏ حجه سال دوم هجرت است.
۱۸- خصائص فاطمیه، کجورى: ص ۳۵۲، مى‏ گوید: چون سن مبارک حضرت از نه سال گذشت، و در حجره‏ ام‏ سلمه به کمال رشد رسید بدین قصد… و این قول به قرینه‏ ى این که عیناً در الفاظ و معانى با ناسخ یکسان است، از او نقل شده است.
در همان صفحه مى‏ گوید: آن چه حقیر حق مى‏ داند این است که در ماه ربیع‏ الاول حضرت رسول صلى اللَّه علیه و آله هجرت به مدینه کرد، و ابتداى سال هجرت نبوى قرار داد و بعد از یک سال که ربیع‏ الثانى دیگر سال دوم مى‏ شود، رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله در ماه رمضان آن سال به غزوه‏ بدر رفتند، و فاطمه زهرا علیهاالسلام در این ربیع ‏الثانى دوم از سن مبارکش نه سال گذشته و به حد بلوغ رسیده بود.
۱۹٫ خصائص فاطمیه در همین صفحه یک سال بعد از هجرت و دخول به سال دوم را از کلینى نقل مى‏ کند و مى‏ گوید: حق همین است.
۲۰- حبیب السیر، خواند میر: جلد اول جزء سوم، مى‏ گوید: در سال دوم از هجرت میان شاه مردان و سیده‏ ى بانوان عقد مناکحت منعقد گشت.
بعد از ص ۱۵ مى‏ گوید: و در آن زمان زهرا علیهاالسلام به روایت اهل‏ بیت علیهم‏ السلام نه ساله بود.
۲۱٫ مستدرک السفینة: ج ۸ ص ۲۴۴ مى‏ گوید: ازدواج فاطمه علیهاالسلام در سال اول هجرت بوده، و آن روز حضرت نه سال داشته است.
۲۲٫ تذکرة الهداة، میرزا محمد نظام العلماء نائینى: ص ۲۰ در حالات حضرت زهرا علیهاالسلام با نظم مى‏ گوید:
قد زوجت من والد الکرام × فى اوّل ذى حجّة الحرام
او سادس منها على ما رویا × زوجها بالمرتضى خیر الورى
والمجلسى بالروایتان × نص و ما صرّح بالرجحان
من بعد عام قد مضى فى الطیبة × من هجرة کانت زواج فاطمة
و هى ابنة التسع من السنینا × حال الزواج هکذا روینا
زفافها الى امیر العرب × قد کان فى محرم فى الاقرب
قد کان فى احدى و عشرین کما × روى الصدوق لیلة فلیعلما
در این نظم تصریح کرده که فاطمه علیهاالسلام هنگام ازدواج نه سال داشته است.
۲۳٫ سیرة المصطفى صلى اللَّه علیه و آله، هاشم معروف حسنى: ص ۳۲۶ از جلد دوم اعیان الشیعة نقل مى‏ کند: عمر زهرا علیهاالسلام بین نه و ده و یازده سال بوده است.
۲۴٫ اعیان ‏الشیعة: جزء دوم، طبق سیرة المصطفى صلى اللَّه علیه و آله همان طور که نقل شد.
۲۵٫ کشف ‏الغمة: جزء دوم همان گونه که از الدمعة الساکبة گذشت.
۲۶٫ ناسخ ‏التواریخ، جلد حضرت رسول اکرم صلى اللَّه علیه و آله: ج ۱ ص ۹۵ مى ‏گوید: تزویج فاطمه علیهاالسلام با على علیه‏السلام در سال دوم هجرت بود. و سال میلاد فاطمه علیهاالسلام در بیستم جمادى الاخره سال شش هزار و دویست و هشت هبوط بود، و از آن زمان تا ماه رجب سال دوم هجرت نه سال و ده روز قمرى باشد و وفات آن حضرت نیز در این ماه بود. و او از بعضى مخالفان نقل کرده: که اگر فاطمه علیهاالسلام هنگام زفاف نه ساله بوده، لازم مى‏ شود که امام حسن علیه‏السلام را در ده سالگى آورده باشد و این از عادت زنان بعید است؛ جز این که بگوئیم: از پیغمبر زادگان – خاصه از آن حضرت – عجب نباشد.
تعیین و میزان مهریه‏ ى ازدواج حضرت زهرا سلام الله علیها و امیرالمؤمنین علیه السلام
پیامبر گرامى رو به امیرمؤمنان کرد و فرمود: آیا چیزى از امکانات مالى و اقتصادى براى ازدواج در اختیار داری؟
آن حضرت پاسخ داد: پدر و مادرم فدایت باد! به خداى سوگند شرایط اقتصادى من بر شما پوشیده نیست. همه‏ ى ثروت من در حال حاضر یک شمشیر ستم سوز است و یک زره براى جهاد و یک شتر آبکش براى کسب و کار.
آرى! این دارایى على علیه‏ السلام است و این تمامى امکانات مالى و اقتصادى اوست که مى‏ خواهد با دخت یگانه‏ پیامبر پیمان زندگى ببندد.
پیامبر گرامى در برابر صداقت و جوانمردى وصف‏ ناپذیر امیرمؤمنان در اوج کرامت و بزرگوارى فرمود: على جان! اما در مورد شمشیرت نظرم این است که شما به او نیازمندى تا بوسیله‏ ى آن در راه خدا و دفاع از حقوق و امنیت انسان ها به جهاد برخیزى و دشمنان تجاوز کار خدا را سر جایشان بنشانى. در مورد شترت نیز نظرم این است که آن هم وسیله‏ ى کار و درآمد توست. بوسیله‏ ى آن، هم نخلستانت را آب مى‏ دهى و براى خانواده‏ات هزینه‏ ى زندگى فراهم مى‏ آورى و هم زاد و توشه‏ ى سفرت را جابه جا مى‏ نمایى. پس از تعیین زره‏ ى حضرت على علیه‏السلام به عنوان مهریه حضرت زهرا سلام الله علیها حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند:
اما من دخت فرزانه ‏ام را به ازدواج تو در خواهم آورد و در برابر این پیمان براى زندگى مشترک و به نشان صفا و صداقت، اینک زره‏ات را بفروش و پول آن را بیاور تا ترتیب این کار را بدهم.
امیرمؤمنان به دستور پیامبر به بازار شتافت و زره مورد اشاره را به حدود پانصد درهم فروخت و پول آن را به پیشواى بزرگ توحید و آزادگى تقدیم داشت. و مقرر گردید که این پول، «مهر» برترین و والاترین بانوى جهان هستى، سالار زنان گیتى و دخت فرزانه ‏ى سالار پیام‏آوران خدا، محسوب مى‏ گردد.
پیامبر گرامى بدین سان و با این مقدمات، دخت نمونه‏ ى خویش را به ازدواج امیرمؤمنان درآورد و با همین سادگى و سهولت و بزرگ منشى این پیوند پرشکوه انجام پذیرفت تا زنجیرهاى گران اوهام و خرافات و تقلیدهاى احمقانه ‏اى که بر دست و پاى مردم پیچیده شده بود، همه را در هم نوردد و مردم که در مقام و منزلت علمى و عقیدتى و معنوى هرگز با این خاندان شکوه بار قابل مقایسه نیستند، از شیوه‏ ى انسانى و آزادمنشانه‏ى آنان پیروى کنند.
پیامبر دخت گرانمایه‏اش را که سالار زنان گیتى بود با مهریه‏اى اندک به عقد شهسوار اسلام درآورد تا دختران آزاده و روشن فکر و اندیشمند مسلمان، خویشتن را از این قید و بندها و آداب و رسوم غلط و مهریه‏هاى سنگین و تشریفات کمرشکن رها سازند و از ازدواج سهل و آسان و بر اساس صفا و عشق پاک و وفا سر بازنزنند.
سند آسمانى یا مهریه حقیقى حضرت زهرا سلام الله علیها
در بعضى از روایات دیگر آمده که خدا به رسول خویش فرمود: «انى جعلت نحلتها من على علیه السلام خمس الدنیا و ثلث الجنة و جعلت لها فى الارض اربعة انهار. الفرات، و نیل مصر، و نهروان، و نهر بلخ، فزوجها، انت یا محمد بخمس ماة درهم، تکون سنة لامتک.»(۱۲)
من خمس دنیا و ثلث بهشت را مهر فاطمه قرار دادم که به ازدواج على درآید و در زمین چهار نهر را مخصوص او گردانیدم. نهر فرات، و نیل و نهروان و نهر بلخ]را.
(نهروان نام شهرى است نزدیک بغداد در این جا مقصود از نهروان نهر آبى است که نزدیک آن شهر قرار داشت) و تو اى محمد مهر زهرا را پانصد درهم قرار ده تا سنتى باشد از براى امت تو.
شایان ذکر است که در آن زمان پانصد درهم نقره معادل دو مثقال و نه نخود زر خالص بود.
«احمد بن یوسف دمشقى» در کتاب خویش «اخبارالدول و اثارالاول» در این مورد آورده است که: دخت ارجمند پیامبر هنگامى که شنید پدر گرانمایه‏اش پس از رضایت او، وى را به ازدواج على علیه ‏السلام درآورده و صداق او را بسیار اندک قرار داد، به آن حضرت گفت:
«اى پیامبر خدا! دختران مردم عادى نیز همین گونه ازدواج مى‏ کنند و مهریه‏ ى آنان از همین درهم‏ ها و دینارهاى دنیوى است، پس فرق ما و آنان چیست؟ من از شما تقاضا مى‏ کنم که این مهریه دنیوى و مادى را به شوى گران قدرم على علیه‏السلام بازگردانى و خود از خدا بخواهى که مهریه‏ ى مرا شفاعت گناهکاران امت قرار دهد.»
درست پس از این خواسته‏ فاطمه علیه االسلام بود که فرشته‏ وحى فرود آمد و کاغذى از حریر با خود آورد که در آن این گونه نوشته شده بود.
«خداوند مهریه‏ ى فاطمه را شفاعت گناه کاران امت پدرش قرار داد.»
و به همین دلیل هم بانوى بانوان آن سند آسمانى را نگاه داشت تا به هنگامه‏ مرگ در درون کفن او قرار دهند و فرمود: «هنگامى که در روز رستاخیز برانگیخته شدم، این سند آسمانى را بدست مى‏ گیرم و طبق آن از گناهکاران امت پدرم پیامبر، به اذن خدا و خواست او، شفاعت مى‏ نمایم.»
این روایت همان گونه که از نظرتان گذشت نمایشگر عظمت و شکوه بانوى بانوان و همت والاى اوست، چرا که او از پدرش مى‏ خواهد که این موقعیت رفیع و این مقام پرفراز را براى او بخواهد و دعاى پیامبر نیز مورد پذیرش قرار مى‏ گیرد و در برابر خواسته‏ ى پیامبر آن سند آسمانى فرود مى‏ آید که به خواست خدا در روز رستاخیز حقیقت آن براى همه روشن مى‏ شود.
در این مورد «صفورى» در کتاب خویش «نزهةالمجالس» از «نسفى» آورده است که: فاطمه علیه االسلام از پیامبر گرامى تقاضا کرد که خداوند مهریه‏ ى او را شفاعت امت پیامبر در روز رستاخیز قرار دهد و پذیرفته شد و در آن روز است که مهریه‏ ى خویش را خواهد خواست.
به هر حال روایات بسیارى از امامان نور بیان گر آن است که خداى جهان‏ آفرین در روز رستاخیز جزء مهریه‏ ى فاطمه علیه االسلام شفاعت او را در حق گناهکاران امت پیامبر، قرار داده است.
خطبه خداوند متعال در عقد حضرت زهرا سلام الله علیها
این خطبه بر لوح محفوظ نقش بست و جبرئیل بر رسول خدا صلی الله علیه و آله قرائت کرد: «الحمد ردائى و العظمه کبریائى و الخلق کلهم عبیدى و امائى یا ملائکتى و سکان جنتى بارکوا على على بن ابیطالب حبیب محمد و على فاطمه بنت محمد فانى قد بارکت علیهما و قد زوجت احب النساء الى من احب الرجال الى من النبین المرسلین.»(۱۳)
ستایش رداى من و عظمت و بزرگى مخصوص من و تمام خلق بده من و کنیز من اند، اى فرشتگانم و اى ساکنان بهشت من، بر دوست دار محمد یعنى على بن ابیطالب تبریک بگویید و بر فاطمه دختر محمد مبارک باد بگویید زیرا من بر آن دو برکت دادم و محبوب ترین زنان را به محبوب ترین مردان از انبیاء و رسولان تزویج نمودم.
در همان سند آمده که یکى از فرشتگان به نام راحیل عرض کرد بارالها برکت آن ها در چیست؟ خطاب شد: محبت آن ها را بر جمیع خلایق واجب گردانیدم و آن ها را حجت خود بر خلق قرار دادم و به عزت و جلال خودم که ذریه آن ها را خزانه‏ دار خود در زمین ساخته و تمام معادن عالم را به دست آن ها سپردم و پس از انبیاء به وجود آن ها بر خلق احتجاج مى‏ کنم.
در کشف‏ الغمه از انس بن مالک روایت مى‏ کند که گفت: من در حضور حضرت خاتم‏ الانبیا صلی الله علیه و آله بودم که آثار وحى در جبینش ظاهر گشت و پس از لحظه‏اى فرمود: اى انس مى‏ دانى که جبرئیل به من چه پیغام آورده؟ گفتم: نه یا رسول‏ اللَّه. فرمود: جبرئیل به من از جانب خدا پیغام آورد که خدا فرمان داده تا فاطمه را به على تزویج کنم آن گاه به من فرمود: برو ابوبکر و عمر و عثمان و طلحه و زبیر و انصار را خبر کن تا حاضر شوند من اطاعت کردم چون مجلس به مهاجر و انصار آراسته شد على علیه ‏السلام را خواست و فرمود یا على پروردگار مرا امر فرموده که فاطمه را براى تو عقد کنم به چهار مثقال نقره آیا راضى هستى؟
عرض کرد: یا رسول‏ اللَّه راضى هستم همه حضار مبارک باد گفتند سپس رسول خدا صلی الله علیه و آله به منبر رفت خطبه عقد را ایراد فرمود.
خطبه پیامبر صلی الله علیه و آله در عقد حضرت زهرا سلام الله علیها
«الحمدلله المحمود بنعمته المعبود بقدرته، المطاع لسلطانه، المرعوب من عذابه المرغوب الیه فیما عنده النافذ امره فى سمائه و ارضه، الذى خلق الخلق بقدرته و میزهم بحکمته و احکمهم بعزته، و اعزهم بدینه و اکرمهم بنبیه محمد ثم ان الله عز و جل قد جعل المصاهره نسبا لاحقا و امرا مفترضا نسخ بها الاثام و اوشح بها الارحام و الزمها الانام فقال عز و جل و هو الذى خلق من الماء بشرا فجعله نسبا و صهرا و کان ربک قدیرا فامر الله یجرى قضائه و قضائه یجرى الى قدره و قدره یجرى الى اجله فلکل قضاء قدر، و لکل اجل کتاب یمحو الله ما یشاء و یثبت و عنده ام‏الکتاب.
ثم ان الله تعالى امرنى ان ازوج فاطمه من على و قد زوجته على اربعماه مثقال فضه، ارضیت یا على؟ فقال على: رضیت عن الله و عن رسوله، فقال صلی الله علیه و آله جمع الله شملکما و اسعد جدکما و بارک علیکما و اخرج منکما کثیراً طیباً.»(۱۴)
سپاس خداوندى را سزاوار است که بندگان را به نعمت عبودیت مقرب داشت و به قدرت اطاعت مکرم فرمود و به سلطنت و صولت مطیع و منقاد ساخت و به عذاب و نعمت بیمناک فرمود خدایى که امرش در آسمان ها و زمین نافذ است، خداوندى که موجودات را به قدرت خود آفرید، و به حکمت خود از هم متمایز و مشخص فرمود و به عزت ایمان رشته شخصیت آن ها را مستحکم و به دین و فضیلت گرامى داشت و به نبوت محمد صلی الله علیه و آله بر آن ها منت نهاد.
آن خدایى که مصاهرت و دامادى را سبب خویشاوندى قرار داد و بدین وسیله افراد و اقوام را به هم ملحق فرموده و الفت داد و امر فرمود این فریضه را همه اطاعت کنند و از سنت‏ هاى خداوندى خویش قرار داد و با این دستور، آثار بت‏ پرستى را محو و معدوم کرد و ارحام مادران را به ازدواج و دامادى زینت داد و مردم را به این دستور و اجراى آن ملزم کرد.
آن گاه فرمود: خداوند عزوجل آن خالقى است که بشر را از آب خلق فرمود و میان شان سبب و نسب قرار داد و پروردگارت توانا است.
پس فرمان خداست که قضایش را اجرا مى‏ کند، و قضاى او است که بر قدرش جارى مى‏ گردد و قدرش به سوى اجلى روانه مى‏ شود و براى هر اجلى کتابى است با این همه اختیار کل به طور مطلق در دست او است آن چه را بخواهد محو یا اثبات مى‏ کند و نزد او است ام‏ الکتاب (لوح محفوظ) سپس فرمود:
پروردگار عالم مرا امر کرد که تزویج کنم فاطمه را به على، و هم‏ اکنون به قصد انشاء و به امر حق، فاطمه را به عقد ازدواج على درآوردم به مهر چهارصد مثقال نقره.
آن گاه رو کرد به على علیه‏ السلام و فرمود:
یا على آیا راضى هستى؟ على علیه ‏السلام از جاى خود برخاست گفت: از خدا راضى و از رسول او خشنودم. پس از آن رسول خدا صلی الله علیه و آله در حق آن ها دعا کرد و گفت: خداوند مشکلات شما را برطرف نماید. و شما را خوشبخت کرده و سعادتمند گرداند، و بر شما مبارک باد این ازدواج با میمنت، و فرزندان پاک و پاکیزه از شما به عمل آید.
آن گاه از منبر به زیر آمد و فرمود: انما انا بشر مثلکم اتزوج فیکم و ازوجکم الا فاطمه فان تزویجها من السماء خطبة.(۱۵) من یک نفر همانند شما هستم به شما زن مى‏ دهم و از شما زن مى‏ گیرم جز فاطمه که تزویج او در آسمان انجام گرفته است.
خطبه امیرالمومنین علیه السلام در عقد حضرت زهرا سلام الله علیها
«الحمدالله شکراً لانعمه و ایادیه، و لا اله الا الله شهادة تبلغه و ترضیه و صلى الله على محمد صلوة تزلفه تحطیه، والنکاح مما امر الله عز و جل به و رضیه و مجلسنا هذا مما قضاه الله و اذن فیه و قد زوجنى رسول‏الله ابنته فاطمة و جعل صداقها درعى هذا، و قد رضیت بذلک فاسئلوه و اشهدوا.»(۱۶)
سپاس و شکر خداوندى را سزاست که الطاف و نعمت‏ هایش شامل حال همه بندگان است پروردگارى نیست جز او و شهادت مى‏ دهم بر وحدانیت ذات پاکش، شهادتى رسا و با اعتقادى کامل و درود و سلام حق بر محمد صلی الله علیه و آله، درودى همواره و فراگیر و باقى، اما بعد، مجلس ما در مورد یکى از سنت هاى مقدس الهى تأسیس گردیده. موضوع این مجلس، نکاح است که پروردگار بدان امر فرموده و رضا داده است.
و رسول خدا به فرمان خداوند متعال دخترش فاطمه را بر من تزویج فرموده و مهر او را این زره آهنین من قرار داده است من نیز بدان رضا دادم، شما حاضران، این موضوع را از او بپرسید و شهادت دهید که دخترش فاطمه به همسرى من درآمده است.
در این موقع حاضران مجلس از رسول خدا صلی الله علیه و آله مراتب را پرسیدند رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود که آرى چنین است آن گاه همگى دست به دعا برداشته و براى عروس و داماد از خداوند متعال برکت و خیر طلب نموده و به آن ها تبریک گفتند.
و در پایان مجلس، رسول خدا به زنان خود امر فرمود تا به خوشحالى این جشن شادمانى کنند و بساط سرور بگسترند. ولى برخلاف انتظار، رسول خدا صلی الله علیه و آله چون به نزد دخترش فاطمه رسید او را گریان یافت فرمود:
«ما یبکیک فوالله لو کان فى اهل بیتى خیر منه زوجتک، و ما انا زوجتک و لکن الله زوجک و اصدق عنک الخمس مادامت السموات و الارض».(۱۷)
دخترم چه چیزى باعث گریه‏ات شده است؟ به خدا قسم اگر کسى در میان اهل‏ بیت من بهتر از على بود تو را به او تزویج مى‏ کردم، لکن تزویج تو به على تزویج الهى است و به فرمان خدا این ازدواج صورت گرفته و مهر تو را یک پنجم دنیا قرار داده است.
خطبه جبرئیل در جمع ملائکه در عقد حضرت زهرا سلام الله علیها
وحىفرستاد خدا به سوى جبرئیل امین که بر منبر کرامت بالا رو پس جبرئیل بر آن بالا رفت و راست ایستاد و توقف کرد و خطبه خواند و گفت ستایش مخصوص خدائى است که روح ها را آفرید و شکافت عمود صبح را و صورت‏ بندى نمود پنج صورتى را از نور (یعنى خمسه طیبه را) و زنده‏ کننده است مرده‏ها را و گردآورنده است پراکنده‏ها را و بیرون آورنده است روئیدنی ها را و نازل‏ کننده است برکت ها را (تا این که گفت) آفریننده است مردمان را و ایجاد کننده است ابرها را اشتباه نمى‏ شود بر او صداها و پنهان نمى‏ شود بر او لهجه ‏ها او را خواب و فراموشى نمى‏ گیرد (تا این که گفت) و گواهى مى‏ دهیم که نیست خدائى مگر خداى یکتائى که براى او شریک و انبازى نیست و گواهى مى‏ دهیم که محمد بنده او و فرستاده او است و گواهى مى‏ دهیم که على بن ابی طالب جانشین پیغمبر او است.
و گواهى بدهید و شاهد باشید اى گروه فرشتگان نزدیک شدگان و فرشتگان رکوع‏ کنندگان و فرشتگان تسبیح‏ کنندگان و همه اهل آسمان ها و زمین ها که من تزویج کردم سیده زن هاى جهانیان را دختر محمد امین فاطمه زهرا را با على بن ابیطالب آقاى اوصیا بر این که براى او باشد به امر پروردگار جهانیان پنج یک همه دنیا زمین آن و آسمان آن و بیابان آن و دریاى آن و کوه هاى آن و هموارهاى آن و وحى فرستاد خدا بسوى ایشان که من تزویج کردم ولى خود و وصى پیغمبر خود على بن ابیطالب را با سیده زن هاى جهانیان فاطمه زهراء سلام‏ اللَّه ‏علیها.
خداوند پس از ازدواج امیرالمؤمنین علیه السلام با حضرت زهرا سلام الله علیها
رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله و سلم در جنگ تبوک ‏فرمود: خداى تعالى مرا امر کرد که فاطمه را با على تزویج کنم و چون تزویج کردم جبرئیل به من گفت که خداى تعالى بهشتى بنا کرد از لؤلؤ که بین هر ستونى تا ستون دیگر از یاقوت است که با طلا محکم بسته شده و سقف هاى آن را از زبرجد سبز قرار داده و طاق هاى آن را از لؤلؤ برق‏ دهنده با یاقوت قرار داده و غرفه‏ هائى در آن قرار داد که یک خشت آن از طلا و یک خشت آن از نقره و یک خشت آن از در و یک خشت آن از یاقوت و یک خشت آن از زبرجد است و در آن چشمه‏هائى جوشنده‏اى قرار داده که نهرهائى اطراف آن ها را فروگرفته و بالاى آن نهرها قبه‏هائى از در قرار داده که شعبه شعبه مى‏ شود به زنجیرهاى طلا و دور آن قبه‏ها را انواع درخت ها احاطه کرده و در هر قصرى قبه‏اى بنا نموده و در هر قبه تختى قرار داده از یک دانه در سفید و آن را بسندس و استبرق پوشانیده و فرش زمین آن به زعفران پیراسته که در میان آن مشک و عنبر آمیخته و در هر قبه ‏اى حوریه‏ایست و براى هر قبه‏اى صد در قرار داده که هر درى دو چشمه جارى و دو درخت است و هر قبه ‏اى مفروش و در اطراف آن آیةالکرسى نوشته شده.
گفتم: اى جبرئیل این بهشت را خدا براى چه کسى آفریده گفت خدا آن را براى فاطمه و على آفریده و این غیر از بهشت هاى ایشان است تحفه‏ایست که خدا به ایشان تحفه داده چشمت روشن باد اى رسول خدا و رحمت همیشگى خدا بر تو باد.
اعلان عمومى ازدواج امیرالمؤمنین علیه السلام و حضرت زهرا سلام الله علیها
رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله و سلم فرمود: عقد باید در مسجد و در حضور مردم خوانده شود و مهاجر و انصار را به مسجد فراخوانده و به منبر تشریف برد و قضیه ازدواج را به عرش کشاند و از فضایل على علیه‏السلام و ازدواج الهى او سخن به میان آورد. تمامى این ها از لطایف و ظرایف عرشیه برخوردار بود که رسول ‏اللَّه صلى اللَّه علیه و آله و سلم به آن ها عنایت داشت.
البته ظاهر قضیه این بود که مردم مدینه و مهاجرین علاقمند بودند اولین مراسم عقد و عروسى از ناحیه رسالت آن هم دخت دردانه رسول‏ اللّه صلى اللَّه علیه و آله و سلم را ببینند و شرکت کنند، پیامبر صلى اللَّه علیه و آله و سلم هم به این توقع و تمایل اجتماعى پاسخ مثبت دادند و دعوت کردند و پذیرایى هم نمودند، اما در پس این ماجرا چیزهاى دیگرى بود که آن ها را ظاهراً و در وضعیت فعلى، توده‏ ى مردم متوجه نمى‏ شدند.
اولاً رسول‏ اللّه صلى اللَّه علیه و آله و سلم با برگزارى مراسم باشکوه عروسى دخت خود،- دختر را که در جاهلیت و فرهنگ منحط جزیرة العرب بى‏ ارزش بود- عزت و آبرو بخشید و او را در زندگى در ردیف افراد عزیز خانواده قرار داد.
ثانیاً به همه آن هایى که درباره‏ ى حضرت فاطمه و حضرت على علیه ‏السلام سطحى فکر مى‏ کردند و آنان را در ردیف افراد عادى و معمولى تلقى مى‏ کردند تفهیم کرد که چنان که قبلا متذکر شدم امر ازدواج فاطمه علیهاالسلام به خدا مربوط مى‏ باشد و مى‏ بایستى این مطلب را به همه مردم اعلان کند تا موضع این دو زوج ویژه مخصوصاً براى آینده نیز در میان مردم معلوم باشد.
ثالثاً شخصیت و عزت و حرمت على علیه ‏السلام را در نزد خداوند به مردم اعلام نماید تا مردم بدانند که او با دیگران فرق دارد. بنابراین داستان مراسم عقد ازدواج على و فاطمه علیهم ‏السلام در مسجد، آن هم در میان انبوه جمعیت مهاجر و انصار حاوى دو نکته بود. یک طرف قضیه مردمى و اجتماعى بود، طرف دیگر. قضیه سیاسى و آموزنده.
پی نوشت
(۱). …خطبها اکابر قریش من اهل الفضل والسابقة فى الاسلام، والشرف والمال و کان کلما ذکرها رجل من قریش لرسول‏ اللَّه صلی الله علیه و آله اعرض عنه رسول‏ اللَّه بوجهه حتى کان الرجل منهم یظن فى نفسه انّ رسول‏ اللَّه ساخط علیه… بحار، ج ۴۳، ص ۱۲۴ – جلاءالعیون شبر، ج ۱۵۸ ۱٫
(۲). عوالم، ج ۱۱، ص ۲۹۲ – ۲۹۳٫
(۳). شرح ابن ابى‏الحدید، ج ۱۳، ص ۲۲۸٫
(۴). کنزالعمال، ج ۱۳، ص ۱۱۴، ش ۳۶۳۷۰٫
(۵). فرائد السمطین، ج ۱، ص ۸۸، ش ۶۸٫
(۶). کنزالعمال، ج ۱۳، ص ۶۸۴، ش ۳۷۷۵۵٫
(۷). کشف‏ الغمه ج ۱ ص ۳۵۴ – طبقات ابن‏ سعد ج ۸ ص ۱۹ – امالى طوسى ج ۱ ص ۳۸٫
(۸). چهارده معصوم/ ۲۵۷ نقل از ینابیع‏ الموده قندوزى باب ۵۵٫
(۹). بحارالانوار ج ۴۳/ ۱۰۷٫
(۱۰). مرحوم مجلسى این روایت را از کتاب علل الشرائع و خصال و امالى صدوق و دلائل الامامه طبرى نقل مى‏ کند و سپس مى‏ گوید: «این امکان وجود دارد که بتوان به این روایت استدلال کرد و گفت که على و فاطمه علیهماالسلام اشرف از تمامى انبیاء اولوالعزم – بجز پیامبر اکرم صلى اللَّه علیه و آله و سلم- هستند». (بحارالانوار ج ۴۳/ ۱۰، ۱۱). اعتقاد مرحوم علامه امینى نیز همین بوده است چنان که در منقبت سى و دوم از مناقب چهل‏ گانه‏ ى حضرت زهرا علیهاالسلام که پس از این خواهید خواند مى‏ گویند: «اگر بجز این فرمایش از جانب پیامبر اکرم صلى اللَّه علیه و آله و سلم تصریحى در این مورد در دسترس ما نبود (با این که وجود دارد)، همین حدیث شریف براى اثبات برترى حضرت صدیقه زهرا علیهاالسلام بر جمیع انبیاء (جز پدر بزرگوارش) کافى بود.
(۱۱). فاطمه/ ۹۰٫
(۱۲). ناسخ‏ التواریخ/ ۵۳٫
(۱۳). مناقب ابن شهر آشوب ج ۲/ ۱۰۶٫
(۱۴). ناسخ‏ التواریخ زندگانى حضرت فاطمه سلام الله علیها، ج ۱/ ۵۰ فاطمه الزهرا تالیف عماد زاده/ ۲۷۶٫
(۱۵). ناسخ‏ التواریخ ج ۱/ ۵۰ فاطمة الزهرا/ ۲۷۷٫
(۱۶). ناسخ‏ التواریخ، ج ۱/ ۵۱ و ۵۲٫
(۱۷). ناسخ‏ التواریخ، ج ۱/ ۵۱ و ۵۲٫

افزودن دیدگاه جدید