یاس نبی: 18- فاطمه (سلام الله علیها) و نزول سورهی هل أتی
زهرا(سلام الله علیها) الگوی انسانها: (شأن نزول سورهی هل أتی...)
فاطمه كه تربيت را از محضر وحى آموخته و در دنياى تربيت، بهترين نمونههاى ادب و تعالى را پرورانده و در اين مرحله بهترين شاگرد و برترين معلم بوده است، در جهان حقيقت و زندگى جاودان آخرت نيز از جانب خداى بزرگ عهدهدار همين مسؤوليت است، اما اين بار نه در محدودهی خانه و كودكان خود، بلكه تمامى كودكان شيعيانش و دوستدارانش، شاگردان مكتب تربيتى اويند و سر بر دامان محبت اين مادر مىگذارند. توجه كنيد:
ابوبصير مىگويد:
امام صادق(علیه السلام) فرمود: كودكان شيعيان ما را [در عالم برزخ] فاطمه زهرا(سلام الله علیها) تربيت مىكند و در روز قيامت به پدرانشان تحويل مىدهد.
يكى از عوامل اساسى در تكامل انسان، عنصر «اسوه» است. به يقين ارائهی تعريف جامعى از اسوه در همهی موضوعات مربوط به حيات مادى و معنوى بشر كه بتواند با برقرارى اعتدال بين نيازها و استعدادهاى انسانى، آنها را در حد طاقت بشرى به كمال لايق خود برساند، بدون هدايت وحى، توفيق بايسته را نخواهد يافت، زيرا براى دستيابى به الگوى مذكور بايد خود جستجوگر، انسان و ابعاد شخصيت انسانى را بشناسد، به تمامى حقائق وجودى او و راه كمال و ايجاد اعتدال بين قواى او به درستى پى برده باشد، سپس فرد و يا افرادى را كه در تمامى آن ابعاد، خويش را تا نقطهی كمال رسانيده باشند، بشناسد و آنگاه با اسوه قرار دادن آنها، خود در اين طريق راه بپيمايد.
از مسائل ضرورى در همهی دورانها به خصوص امروزه، غير ممكن بودن اين امر است، بنابراين يافتن اسوهی انسانى جز از راه هدايت الهى ممكن نيست، زيرا خداوندى كه خود آفريدگار انسان است، بهتر از هر كس به احتياجات و قابليتهاى مصنوع خويش آگاه است و دربارهی او فرموده است: «الا يعلم من خلق و هو اللطيف الخبير»، آيا او نسبت به مخلوق خود آگاه نيست؟ او دانا به لطائف امور و آگاه است، (1)
او مىداند كه هر كس در چه مرحلهاى از مراتب كمال بشرى قرار دارد. در اين باره در قرآن كريم فرمود: «الله اعلم حيث يجعل رسالته...» خداوند داناترين موجود به جايگاه شايستهی اعطاى رسالت خويش است. (2)
همانطور كه معرفى نمونهها بدون استمداد از وحى ممكن نيست، توصيف اشخاص نيز جداى از وحى براى افراد انسان در غايت دشوارى و گاه ناممكن است، به اين دليل با نگاهى به زمانهاى گذشته مىتوان به اين نتيجه رسيد؛ آنها كه خواستهاند درباره اسوههاى الهى به داورى بنشينند، در حق آنان ستم روا داشته، از مقام و مرتبهاى كه حائز آن بودند چشم پوشيدند و از بازگو كردنش لب فرو بستند و يا در دام غلو و زيادهانگارى گرفتار شدند و به آنان مقام الوهيت دادند.
بر همين اساس، ما كه فاطمه(سلام الله علیها) را به عنوان «اسوه» براى نوع انسان بويژه زنان مىدانيم، اين موضوع را از زبان وحى شنيديم و از صراحت كلام رسول خدا گرفتيم.
آيات بسيارى از قرآن كريم دربارهی معرفى اهل بيت عصمت (علیهم السلام) از جمله حضرت فاطمه(سلام الله علیها) نازل گرديدهاند كه بحث دربارهی آنها خود باب ديگرى مىطلبد و منابع حديثى شيعه و سنى مشحون از اينگونه روايات است، در اين باره كتابهاى مستقلى حتى به وسيلهی بزرگان اهل سنت تأليف شده است. (3)
بخارى در «صحيح» ضمن حديث طولانى از عايشه چنين نقل مىكند:
نبى گرامى (صلّی الله علیه و آله و سلّم) به فاطمه(سلام الله علیها) فرمود:
«... يا فاطمه ألا ترضين أن تكون سيدة نساء المؤمنين أو سيدة نساء هذه الأمة»؛ آيا راضى نيستى كه سرور و بزرگ زنان مؤمن يا بانوان اين امت باشى؟» (4)
در بيان خصوصيات آن حضرت نيز، كلام خداوند گوياترين و واقعىترين معرّف است و در اين خصوص آيات سورهی «هل اتى» برجستهترين صفات را مطرح كرده است تا مؤمنانى كه در جستجوى كمال حقيقى و رسيدن به درجات عالى انسانىاند، با چشم دوختن به آن ارزشها خود را در مسير آن قرار دهند.
خداوند در قرآن كريم مىفرمايد: «... إِنَّ الأَْبْرارَ يَشْرَبُونَ مِنْ كَأْسٍ كانَ مِزاجُها كافُوراً (5) عَيْناً يَشْرَبُ بِها عِبادُ اللَّهِ يُفَجِّرُونَها تَفْجِيراً (6) يُوفُونَ بِالنَّذْرِ وَيَخافُونَ يَوْماً كانَ شَرُّهُ مُسْتَطِيراً (7) وَ يُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلى حُبِّهِ مِسْكِيناً وَيَتِيماً وَأَسِيراً (8) إِنَّما نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لا نُرِيدُ مِنْكُمْ جَزاءً وَلا شُكُوراً (9) إِنَّا نَخافُ مِنْ رَبِّنا يَوْماً عَبُوساً قَمْطَرِيراً (10) فَوَقاهُمُ اللَّهُ شَرَّ ذلِكَ الْيَوْمِ وَلَقَّاهُمْ نَضْرَةً وَسُرُوراً (11) وَ جَزاهُمْ بِما صَبَرُوا جَنَّةً وَحَرِيراً». (سوره انسان/5-12)؛
نيكان - در روز واپسين - از جامى پر از شراب پاك كه آب كافور به آن مخلوط است، مىنوشند و كافور چشمهاى در بهشت است كه بندگان خدا از آن مىآشامند و به هر سو كه بخواهند آن را به جريان مىاندازند، آنها به نذر خويش وفا كرده و از روزى كه سختىهاى آن همهگير است مىترسند،
با شدت احتياجى كه به آذوقهی خود دارند، آن را به مسكين و يتيم و اسير مىبخشند، و زبان حالشان اين است كه ما تنها به خاطر رضاى خدا به شما غذا داديم و از شما هيچ انتظار پاداش عملى و زبانى نداريم و ما از پروردگارمان، در روزى كه شدت و محنت آن بسيار است، مىترسيم،
پس خداوند آنان را از سختى آن روز ايمن ساخت و آثار رحمت و نعمتخويش را بر چهرهها و قلبهايشان نمودار كرد و در برابر صبرى كه كردند، بهشت و لباس بهشتى به آنان پاداش داد، (5)
پيروان اهل بيت عصمت (علیهم السلام) بر اين اتفاقاند كه اين آيات در شأن عترت طاهر نازل شده است و اين واقعه در كتابهاى حديثى و تفسيرى شيعيان از قطعيات به شمار مىرود، گروهى از بزرگان اهل سنت نيز به اين موضوع در كتب روايى و تفسيرى خود تصريح كردهاند. (6)
زمخشرى در تفسير خود، از تفاسير عمدهی اهل سنت، به نقل از ابنعباس دربارهی شأن نزول اين آيات مىگويد:
حضرت حسن و حسين(علیه السلام) مريض شدند. رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) به همراه عدهاى از مردم كه با او بودند، از آن دو عيادت كردند، آنها به على(علیه السلام) پيشنهاد دادند براى شفاى فرزندان خود نذر كند، سپس آن بزرگوار و همسرش فاطمه(سلام الله علیها) و فضه كه خدمتكار آنان بود، نذر كردند كه اگر آن دو سلامت خويش را بازيابند، به شكرانهی آن، سه روز روزه بگيرند، آن دو شفا يافتند، اهل بيت نيز تصميم گرفتند تا به نذر خود وفا كنند در حالى كه دستشان از آذوقه تهى بود. بنابراين على(علیه السلام) از شمعون خيبرى، شخصى يهودى، به مقدار سه صاع (7) جو قرض گرفت، آنگاه حضرت فاطمه(سلام الله علیها) يك صاع از آن را آرد كرده و پنج قرص نان به تعداد اشخاص منزل پخت. تا سفره پهن شد و آنها خواستند افطار كنند، شخص سائلى رسيد و اظهار داشت: درود خدا بر شما اى خاندان پاك محمد(صلّی الله علیه و آله و سلّم)، من از مسكينهاى مسلمانانم مرا اطعام كنيد، خداى متعال از غذاى بهشت به شما عوض دهد.
آنان نيز آن شخص نيازمند را بر خويش ترجيح دادند و شب را در حالى كه جز با آب افطار نكردند، به صبح آوردند.
روز بعد نيز روزه گرفتند، حضرت فاطمه با صاع ديگرى از آرد، نان پخت، وقت افطار يتيمى از راه رسيد و عرض حاجت كرد، اين بار نيز آن يتيم را بر خود مقدم داشته و همگى غذاى خود را به او بخشيدند و با آب افطار كردند.
روز سوم هنگام افطار اسيرى بر در خانه آمد و تقاضاى طعام كرد، آنان هم نان خود را به او دادند و بدين صورت اهل بيت پيامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) به نذر خود وفا كردند.
روز بعد على(علیه السلام) دست دو فرزندش حسن و حسين (علیهما السلام) را گرفت و نزد رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) رفت. تا چشم مبارك آن حضرت به آنان كه از شدت گرسنگى بر خويش مىلرزيدند افتاد، فرمود: اين حالى كه در شما مىبينم، برايم بسيار سخت است. آنگاه حركت كرد و همراه آنها به نزد فاطمه(سلام الله علیها) رفتند.
رسولخدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) دخترش را ديد كه در محراب عبادت ايستاده و مشغول راز و نياز است و از بىغذايى شكم مباركش به پشتش چسبيده و چشمهايش به گودى فرو رفته است. آن حضرت از اين حالت بسيار متأثر شد، در همان موقع جبرئيل(علیه السلام) نازل شد و آيات مذكور از سورهی «هل اتى» را در شأن خاندان پاك پيامبر برايش قرائت كرد و تبريك و تهنيت خداوند را به خاطر داشتن چنين اهل بيتى به رسولالله(صلّی الله علیه و آله و سلّم) رساند. (8)
فاطمه(سلام الله علیها) اسوهی بانوان مؤمن
امام شرف الدين عاملى معتقد بود: «علماء علم بيان و ساير سخنشناسان شكى در اين ندارند كه جمع با الف و لام حقيقت در عموم است و در اين هيچ اختلافى بين عرب نيست و روشن است كه لفظ «ابرار» در آيهی كريمه جمع «برّ» يا «بارّ» است و الف و لام بر آن وارد شده است و ظهور آن در شمول جاى ترديد نيست و در عين حال اين لفظ با وجود فراگير بودن آن، تنها بر حضرت على و فاطمه و حسن و حسين اطلاق گرديده و اين خود برهان بر اين است كه آنان خلاصهی برگزيدگان و كاملترين نيكان و با فضيلتترين خوباناند و چه ستايشى بالاتر از اين كلام خداوند مىتوان يافت؟» (9)
خداوند متعال از بين تمامى ابرار، تعدادى را گزينش كرد و آنان را كه كاملترين افراد بشر پس از رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) هستند، به عنوان مقتدا به جهانيان شناساند و شريفترين و لطيفترين حالات و اوصاف انسانى را كه در داستان، ايثار آنان تبلور يافت، به عنوان درسى آموزنده، راهى به سوى كمال، تفسيرى براى حيات، صحنهاى براى امتحان، اوجى براى پرواز، مظهرى براى شكوفايى و به بار نشستن قابليتهاى انسان براى مؤمنان بازگو كرد و به اين ترتيب بر آنان منت گذارد.
در اين واقعه از دو بانوى پاك سخن به ميان آمده است، اولين آنها حضرت فاطمه(سلام الله علیها)، به عنوان اهل بيت و مقتدا و ديگرى فضه، به عنوان پيرو و دستپروردهی خاندان عترت است. فضه آنچنان خويش را فانى در فاطمه(سلام الله علیها) كرد و با او ميثاقى جانانه و جاودانه بست كه خود را داوطلبانه در اين صحنهی پرشور ايثار و نوعدوستى شريك ساخت و به اين نزلت بىبديل دست يافت، صحنه پرافتخارى كه فضه آفريد، براى كسانى كه به بهانهی معصوم بودن ائمه و معمولی بودن ما، از پيروى آنان سرباز مىزنند، عذرى باقى نمىگذارد.
بخشى از صفاتى كه در اين آيات و شأن نزول آن به چشم مىخورد عبارتند از:
1 - توجه به خداى متعال و كمك خواستن از او:
اين جريان به بشر ياد مىدهد كه بايد همواره رو به سوى او داشت و توجه به اسباب مادى نبايد چشم بشر را محدودنگر كند، بلكه بايد به سوى ماوراى دنياى ماده نظر داشته باشد و به سر منشأ هستى چشم بدوزد و در همهی احوال، از جمله در گرفتاريها و شدائد، رو به جانب او آرد و رفع مصيبت و نيز شفاى مرض را از او بخواهد؛ در عين به كارگيرى اسباب، مسبّب الأسباب و شفادهندهی واقعى را فقط خدا بداند و اين چيزى است كه بشر فرو رفته در هوسها و شهوات و خو گرفته با ظواهر طبيعت، از فقدان آن رنج مىبرد و در شعلههاى بىتوجهى بدان مىسوزد.
در اين ميان اهميت توجه به دو وسيلهی معنوى عمده يعنى «اصل نذر» و «روزه» كه قرآن كريم نيز بدان توصيه فرموده است، (10) به خوبى مشهود است و كارآيى اين دو وسيله براى برآمدن خواستهها در نظر مؤمنان بر اثر تجربههاى بىشمار كاملاً آشكار است.
2 - وفا به پيمان
اين صفت از باشكوهترين جلوههاى رفتارى انسانهاى كامل است كه در سايهی آن تمامى ارزشها، اعمال تعهدات اجتماعى عملى مىشود و نهادهاى گوناگون آن شكل مىگيرد و بالاتر آن كه رابطهی بين انسانها و خدا تحقق مىيابد؛ همچنانكه برخى گفتهاند: «وقتى افرادى بر سر پيمانى كه خويش بر خود واجب كردهاند، اينگونه وفادار باشد، چنين كسانى قطعاً به پيمانهاى الهى وفادارتر خواهند ماند». (11)
3 - ايثار و گذشت
يكى از بزرگترين موانع در برابر رشد و تعالى انسانى و از غليظترين حجابهاى ظلمانى در حوزهی معرفت بشرى، حجاب خودخواهى و خودبينى است، نقطهی مقابل آن ايثار است كه نه تنها شخص از خودبينى دست مىكشد، بلكه با گذشت خود، تمام توجهاش را به همنوع خود معطوف مىكند و گوهر انسانى خود را آشكار مىسازد.
تا وقتى كه انفاق از زوائد زندگى باشد، خالى از شوائب خودنگرى نيست و نوعدوستى در آن حضور ندارد و يا بسيار كمرنگ است، ولى آنگاه كه از مايحتاج و مال مورد علاقه باشد، محض نوعدوستى و ديگرخواهى است و به صراحت قرآن مجيد (12) راه فلاح جز از اين طريق ميسر نيست.
4 - اخلاق در عمل
قرآن كريم در بيان انگيزهی اهل بيت از ايثار، تنها عامل اين حركت را كسب رضايت خدا معرفى مىكند و از اين رو آنان با همهی فشارى كه بر خود وارد كردند، خيال انتظار هر گونه پاداش عملى و حتى زبانى و سپاسگزارى را از خود دور ساختند.
5 - ترس از روز حساب
سختىها و شرورى كه در عالم طبيعت هست، همانند شادىها و رفاه آن نسبى، زودگذر، محدود، منطقهاى و جزئى است؛ بر خلاف شدائد قيامت كه فراگير و كلى است، به سراغ همه مىرود و دامن همه را مىگيرد و هيچ فردى را گريزى از آن نيست و لذا سزاوار است مردم در هر مقام و تيره و نژادى كه هستند، از آن هراسناك باشند مگر آنان كه بتوانند در پناه عمل خالص و كسب رضاى خداوند مأمنى براى خود بسازند.
6 - صبر و استقامت
خداوند متعال به اهل بيت رسول اكرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) وعدهی نعمتهاى بىپايان بهشت را مىدهد و آن را پاداش صبر و مقاومت آنان معرفى مىكند. اين امر تأكيد بر اين است كه بهشت را براى هر كس كه باشد، به بها مىدهند نه به بهانه.
7 - عبادت و ثبات در آن
از برجستهترين نكتههاى اين داستان و از شكوهمندترين قلههاى رفيع اين نمايش عظيم و پرافتخار انسانى، همان قسمت آخرين اين واقعه است كه: «و قام فانطلق معهم فرأى فاطمة فى محرابها قد التصق ظهرها ببطنها و غارت عيناه...»؛ پيامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) به همراه على(علیه السلام) و حسن و حسين(علیه السلام) به سوى خانهی فاطمه آمدند، رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) ديد دخترش در محراب عبادت قرار گرفته در حالى كه شكمش به پشتش چسبيده و چشمان مباركش به گودى رفته است.
اين قلم هيچ توضيحى را لازم نمىبيند، ولى شما خوانندهی گرامى را به تأمل هرچه بيشتر در اين فراز دعوت مىكند.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پىنوشت:
1 - سوره ملك، آيه 14،
2 - سوره انعام، آيه 124،
3 - براى نمونه، ر، ك: شواهد التنزيل، حاكم حكانى از اعلام قرن پنجم؛ خصائص الوحى المبين، يحيى بن حسين بطريق، متوفى 600 هجرى؛ ما نزل من القرآن فى على(علیه السلام)، ابونعيم حافظ احمد بن عبدالله اصفهانى، متوفى 430،
4 - صحيح بخارى، ج8، كتاب الاستيذان، چاپ بيروت، دارالقلم، ص412، باب693، حديث 1158،
5 - سوره انسان، آيات 5 تا13،
6 - تفسير كشاف، زمخشرى، دارالفكر، ج4، ص197؛ شواهد التنزيل، حاكم حكانى، ج2، ص393 -409؛ خصائص الوحى المبين، فصل 12، ص100؛ اسدالغابة، ج5، ص530 و غير آن،
7 - صاع: معادل چهار مد يا يك من تبريز يا سه كيلوگرم است؛ فرهنگ عميد، ج2، ص1350،
8 - تفسير كشاف، نشر دارالفكر، ج4، ص197،
9 - الكلمة الغراء فى تفضيل الزهراء، ص39،
10 - سوره بقره، آيه 45،
11 - تفسير كشاف، ج4، ص196؛ الكلمة الغراء فى تفضيل الزهراء، ص40،
12 - سوره آل عمران، آيه 92،
افزودن دیدگاه جدید