فرمانروایی دینی چقدر می تواند کارآمد و راه گشا باشد؟

کارآمد بودن یا راه گشا بودن، زمانی سوال واضح و روشنی است که اهداف تعیین شوند. به عنوان مثال اگر از ما بپرسند که کدام وسیله نقلیه کارآمدتر است؟ چه خواهیم گفت؟ قطعا زمانی می توانیم جواب دقیق و صحیح را بدهیم که هدف روشن باشد.

کارآمد بودن یا راه گشا بودن، زمانی سوال واضح و روشنی است که اهداف تعیین شوند. به عنوان مثال اگر از ما بپرسند که کدام وسیله نقلیه کارآمدتر است؟ چه خواهیم گفت؟ قطعا زمانی می توانیم جواب دقیق و صحیح را بدهیم که هدف روشن باشد. اگر بنا باشد از یک طرف شهر به سمت دیگر آن برویم، قطعا اتومبیل وسیله ای کارامد تر از هواپیما است. در حالی که اگر هدف مسیری چند هزار کیلومتری بود، قطعا هواپیما کارآمد تر خواهد بود. بنابراین در گام اول باید اهداف را مشخص کنیم.

و این یعنی بازگشتن به زیر بناهای انسان شناسی یعنی ابتدا باید روشن کنیم ما که هستیم و چه می خواهیم؟ و خواسته های ما با کدام نوع حکومت بهتر و مطلوب تر تامین می شود؟

آیا ما یک موجود محدود به هفتاد سال هستیم و مهمترین هدف این است که هر چه بیشتر به لذت بردن بپردازیم؟ اگر این گونه باشد، یک حکومت لائیک از جهاتی بسیار کارآمدتر از یک حکومت دینی است. چون اگر لذت طلبی را در هم جنس گرایی جستیم، حکومت لائیک به راحتی می تواند با ما موافق شده و مسیر را برایمان هموار کند! در حالی که یک حکومت دینی اجازه وارد شدن به این مسیرها را نخواهد داد!

اما اگر ما خود را یک موجود مستمر در طول ابدیت بدانیم و زندگی ما در این دنیای خاکی برای شکوفا کردن استعدادها و جمع کردن زاد و توشه باشد، حکومتی کارآمد تر است که قوانینش، متناسب با زندگی ابدی ما باشد. چنین حکومتی باید مسیر فضلیت ها را هموار کرده، و با منکوب کردن منکرات، موانع رشد را از سر راه انسان بردارد! بنابراین کسی که به معاد ایمان دارد، نمی تواند حکومتی غیر از حکومت دینی انتخاب کند. و حکومت دینی، تنها حکومتی است که نیازهای او را بدون ایجاد تضاد در بخش های مختلف جواب می دهد.  

حال اگر فرض کنیم که هدف ما، از تشکیل حکومت تامین نیازهای دنیوی است. مثلا به دلیل دارا بودن عقائد مختلف می خواهیم معاد را در اهداف تشکیل حکومت دخیل نکنیم، و تنها در صدد تامین نیازهای مادی خویش هستیم. در این صورت کدام حکومت کارآمد تر است؟

در این فرض اگر مبنای انسان شناسی خود را عقل معاش در نظر بگیریم و شهوات را ملاک قرار ندهیم، حکومت دینی به دلیل دارا بودن مولفه هایی بسیار کارآمد تر از سایر حکومتها است که به تعدادی از آن ها اشاره می کنیم:

۱-افرادی که در حکومت دینی دارای حاکمیت هستند، باید خصائصی نظیر تقوا و عدالت داشته باشند. این افراد در همه جا خدا را ناظر بر اعمال و احوال خود می دانند و مرتکب شدن هر گونه ظلم را دارای عقوبت شدید می دانند. بنابراین یک ناظر درونی بسیار قوی در این حکومتها به ایفای نقش خواهد پرداخت در حالی که حکومت های غیر دینی از چنین مزیتی بی بهره هستند.  برگزاری مراسم سوگند در ابتدای ایفای مسئولیت، در کشورهای مختلف از جهتی اعتراف به این مزیت حکومتهای دینی است اگر چه این مساله را از دورن تهی کرده اند و نظارت درونی را به پیگردهای حقوقی تنزل داده اند.

۲- در حکومت دینی، قوانین از سوی نیرویی قدسی تعیین می شود و یکی از مزایای غیر قابل انکار این امر، ایجاد ضمانت اجرایی بیشتر برای قوانین است. جامعه غرب اگر چه از این مزیت به مقدار زیادی بی بهره شده است اما بدان معترف است. آنها کلیساها را باقی گذاشته اند، چون می دانند که کلیسا می توانند بی اخلاقی ها و ناهنجاری ها را کاهش داده و آمار جرم و جنایت را کم کند. پس اگر تمام قوانین اجتماع، پشتوانه همان نیروی قدسی را داشته باشد، قانون مداری فراگیرتر خواهد شد.

البته مزیت های حکومت دینی بسیار بیشتر است، اما به مواردی اشاره کردیم که هیچ کس نمی تواند منکر آن بشود. و الا همین که در حکومت دینی قانون به دست بشر سپرده نشده، مزیتی بسیار اساسی است که هیچ گونه نمی توان از آن چشم پوشید.

نکته ای که در انتها اشاره به آن را لازم می دانیم این است که برای شناسایی کارآمدی علاوه بر اهداف، در نظر گرفتن امکانات و موانع نیز بسیار اساسی است.

افزودن دیدگاه جدید