سميع و بصير بودن خداوند

بطور مسلّم خداوند منزه از جسم و جسمانيت است با اين وصف مراد از سميع و بصير بودن خداوند چيست؟

بطور مسلّم خداوند منزه از جسم و جسمانيت است با اين وصف مراد از سميع و بصير بودن خداوند چيست؟

پاسخ: «بصير» در قرآن پنجاه و يك بار وارد و در چهل و سه مورد به عنوان وصف خدا آمده است، و «سميع » چهل و هفت بار و جز در يك مورد در همه جا صفت خدا قرار گرفته است، و آن مورد استثنا عبارت است از:
« ...فَجَعَلْناهُ سَمِيعاً بَصيراً[۱] ما انسان را شنوا و بينا قرار داديم».
بينايى و شنوايى ازبزرگترين ابزار شناخت و نافع ترين آنها است و از ميان حواس پنجگانه ظاهرى، اين دو حس انسان را با خارج بيشتر مربوط مى سازد و به همين جهت نسبت به ديگر حواس از ارزش بالايى برخوردارند و خدا نيز با اين دو صفت توصيف شده و از اطلاق الفاظ ديگر حواس مانند شام (بويا)، ذائق (چشنده)، لامس(لمس كننده) خوددارى شده است، در حالى كه ملاك اطلاق آن دو (بصير و سميع) در ديگر اسما، حواس موجود است واگر ملاك سميع و بصير بودن خدا حضور مبصرات و مسموعات نزد خدا باشد، همين معنا نيز در بوييدنى ها وچشيدنى ها وملموسات موجود است، ولى علت اين تبعيض اين است كه بصر و سمع، از شرافت و ارزش بيشترى برخوردارند و تشريح اين قسمت در آخر بحث مى آيد.

معنى بصير و سميع در خدا

بصير در خدا به دو ملاك به كار مى رود:
۱. حضور ديدنى ها نزد خدا، اين موقعى است كه با سميع همراه باشد، چنان كه مى فرمايد:
«...إِنَّ اللّهَ نِعِمَّا يَعِظُكُمْ بِهِ إِنَّ اللّهَ كانَ سَمِيعاً بَصِيراً[۲] خدا شما را به وسيله آن (دستور به رفتار به عدل) چه نيكو پندتان مى دهد، حقّاً كه خدا شنوا و بينا است».
۲. علم به جزئيات وخصوصيات اشيا و اين در موقعى است كه با حرف (با) همراه باشد، چنان كه مى فرمايد:
«...وَ كَفى بِرَبِّكَ بِذنُوبِ عِبادِهِ خَبِيراً بَصِيراً [۳] كافى است كه خدا نسبت به گناه بندگان خود دانا و بينا است».
و باز مى فرمايد:« ...وَ كانَ اللّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصِيراً[۴] خدا به آنچه كه انجام مى دهيد بينا است».
ونيز مى فرمايد:
«...ما يُمْسِكُهُنَّ إِلاَّ الرَّحْمنُ إِنّهُ بِكُلِّ شَىْء بَصِيرٌ[۵] اين پرندگان را در آسمان جز خداى رحمان نگه نمى دارد، او نسبت به همه چيز بينا است».
متعلق بينايى در اين آيات مختلف است، گاهى «همه چيز» گاهى «بندگان» و در مرحله سوم «اعمال انسان ها» و گاهى «گناهان آنان» مى باشد.

گروهى ازمفسران بصير را فقط به حضور مبصرات نزد خدا تفسير كرده اند و اين معنا در مورد اشيا قابل رؤيت درست است، ولى گاهى در مواردى به كار رفته كه قابل رؤيت نيستند، مانند «ذنوب»، زيرا بسيارى از گناهان قابل رؤيت نيست، طبعاً در اين جا بايد مقصود از «بصير» آگاهى از جزئيات باشد و شاهد آن اين است: آن گاه كه ذنوب را متعلق بصير قرار مى دهد، لفظ خبير را با آن همراه مى سازد، چنان كه مى فرمايد:( بِذُنُوبِ عِبادِهِ خَبيراً بَصِيراً ) و شايد هدف آيات اين است كه خدا نسبت به آنچه كه در جهان هستى مى گذرد، علم تفصيلى دارد نه علم اجمالى و تمام آنچه كه در آشكار و پنهان است از قلمرو علم خدا بيرون نيست.
از اين بيان روشن مى گردد نظريه كسانى كه منكر تعلق علم خدا به جزئيات مى باشند، به بهانه آن كه مستلزم تغيير در ذات است، با ظاهر اين آيات سازگار نيست و شايد به خاطر اين كه لفظ بصير در لغت عرب متضمن معنى دقت و موشكافى است، قرآن آن را در موارد ياد شده در زير به كار مى برد:

۱. آشنايى به خصوصيات نفس «بَلِ الإِنْسَانُ عَلى نَفْسِهِ بَصِيرَةٌ[۶] انسان به خصوصيات ذات خود آگاه است». و مقصود از خصوصيات، روحيات نيك و بد، و تمايلات زيبا و زشت است.
۲. رموز پنهان در جهان، چنان كه از زبان سامرى چنين نقل مى كند:«بَصُرْتُ بِما لَمْ يَبْصُرُوا بِهِ...[ ۷] ديدم من آنچه را آنان نديدند».
تا اين جا معنى بصير روشن شد، اكنون به تفسير لفظ «سميع» مى پردازيم.

تفسير صفت سميع

«سميع» در قرآن به ظاهر در دو معنى به كار رفته است: يكى به معنى حضور مسموعات نزد خدا و اين معنا بيشترين سهم را در استعمال دارد، و ديگرى به معنى مجيب چنان كه مى فرمايد:« ...سَمِيعُ الدُّعَاء»[۸] حق اين است كه سميع يك معنا بيش ندارد و آن شنيدن است وخدا در هر حال، دعاى بندگان را مى شنود، ولى گاهى مقرون به اجابت هست و گاهى نيست، وجمله (سَمِيعُ الدُّعاء)، جامع بين اين دو معنا است و اگر فرض كنيم كه مقصود از سميع الدعاء، مجيب الدعاء است، اين خصوصيت از لفظ استفاده نمى شود، بلكه از قراين خارجى به دست مى آيد.

بينا و شنواست بدون عمليات فيزيكى

بر همگان روشن است عمل بينايى در انسان يا يك جاندار، در سايه يك رشته عمليات فيزيكى تحقق مى پذيرد; بنابر اين شنيدن و ديدن در خدا از اين طريق امكان پذير نيست،ناچار بايد در اين جا به همان قاعده « خُذِ الْغايات وَ اتْرُكِ الْمَبادى» چنگ افكند، زيرا هدف از بينايى جز آگاهى از ديدنى ها و همچنين هدف از شنوايى جز آگاهى از امواج صوتى، چيز ديگرى نيست، هرگاه خود اين نتيجه، بدون يك رشته ادوات، و ابزار، يا فعاليتهاى فيزيكى صورت پذيرد، در چنين صورت حقيقت بينا بودن و شنوا بودن را دارا خواهد بود و آيات قرآن بيش ازا ين ثابت نمى كند كه خدا بينا و شنوا است، و امّا اين كه خصوصيات موجودات امكانى را داراست، هرگز بر آن دلالت ندارد.
از آن جا كه همه ى عوالم امكانى نزد خدا حاضر است، قهراً مبصرات و مسموعات نيز نزد او حاضر خواهند بود، از اين جهت بسيارى از محقّقين اين دو وصف را از شعب علم راخدا به جزئيات گرفته اند و واقعيت علم را جز حضور معلوم نزد عالم چيز ديگرى ندانسته اند، و اگر برخى از متكلمين گفته اند:شنوايى خدا به علم به مسموعات بازگشت مى كند،گفتار صحيحى است و مسلماً حضور موجودات نزد خدا بالاتر از حضور موجودات نزد انسان از طريق صور ذهنى است.

در اينجا سؤالى مطرح است و آن اين كه هرگاه واقعيت بصير و سميع بودن حضور متعلقات آنها نزد خدا است، پس بايد بتوان اسماى ديگرى براى خدا تصور كرد، مانند شام (بويا)، ذائق (چشنده) و لامس(لمس كننده) زيرا همه ى بوييدنى ها وچشيدنى ها و لمس كردنى ها نزد خدا حاضر است.
ولى پاسخ اين سؤال روشن است و آن اين كه: شرافت و كرامت اين دو حس، قابل قياس با حواس دوگانه (شنوايى و بينايى) نيست، بيشترين علم انسان به اشيا از طريق شنيدن و ديدن است، از اين جهت توصيف خدا به اين دو اسم، ملازم با جواز توصيف به نظاير آنها نيست.
گذشته از اين  لازمه توقيفى بودن اسماى خدا(هرچند ما نپذيرفتيم)، اكتفا ورزيدن به اسمايى است كه در كتاب و سنت وارد شده است.
و در پايان يادآور مى شويم فرقه اشاعره «سميع» و «بصير» در مورد خدا را به همان معنايى كه در انسان به كار مى رود تفسير مى كنند، ولى براى پرهيز از برچسب تجسيم، فوراً كلمه «بدون كيفيت» را به كار مى برند; ولى در مباحث مربوط به عقايد اشاعره در كتاب «بحوث فى الملل و النحل» يادآور شديم كه ضميمه كردن «بلا كيف» دردى را دوا نمى كند و تفصيل اين مطلب را از آن كتاب بطلبيد.
رواياتى از پيشوايان معصوم
امير مؤمنان (عليه السلام) مى فرمايد:«خدا بصير است نه از طريق به كار بردن ادوات حسى، و مشاهِد است نه از طريق تماس خارجى».[۹]
و نيز مى فرمايد: «مى شنود نه از راه شكافتن امواج هوا و دستگاه شنوايى».[۱۰]
و باز مى فرمايد: «خدا بصير است، ولى هرگز به دستگاه بينايى توصيف نمى شود».[۱۱]
جامع ترين سخن، كلامى است كه امام صادق (عليه السلام) مى فرمايد:«سميع بصير،أى سميع بلا حاجة، و بصير بلا آلة، بل يسمع بنفسه و يُبصر بنفسه» يعنى: «خدا شنوا و بينا است، شنوا است بدون دستگاه شنوايى، و بينا است بدون ادوات حسى، بلكه بالذات مى شنود و مى بيند»[۱۲].[۱۳]

[۱]. انسان/۲.
[۲]. نساء/۵۸.
[۳]. اسراء/۱۷.
[۴]. فتح/۲۴.
[۵]. ملك/۱۹.
[۶]. قيامت/۱۴.
[۷]. طه/۹۶.
[۸]. آل عمران/۳۸.
[۹]. نهج البلاغه، خطبه ۱۵۵.
[۱۰]. همان مدرك، حكمت ۱۸۶.
[۱۱]. همان مدرك، خطبه ۱۸۲.
[۱۲]. صدوق، توحيد، ص ۱۴۴.
[۱۳]. منشور جاويد، ج۲، ص ۱۶۱ـ۱۶۶.

برگرفته از: پایگاه اطلاع رسانی آیت الله سبحانی.

افزودن دیدگاه جدید