آیا ادیان به دلیل خود برتر بینی، عامل اکثر جنگ ها و نزاع ها نبوده اند؟

جنگ و نزاع در زندگی بشر، مساله ای قابل توجه بوده است و همان گونه که دیده می شود، علیرغم تلاش های بسیار برای ریشه کن کردن آن، بشر هرگز از این مصیبت در امان نبوده و هر از چند صباحی جنگی خانمان سوز به راه افتاده و عده بسیاری را به فلاکت می کشاند.

جنگ و نزاع در زندگی بشر، مساله ای قابل توجه بوده است و همان گونه که دیده می شود، علیرغم تلاش های بسیار برای ریشه کن کردن آن، بشر هرگز از این مصیبت در امان نبوده و هر از چند صباحی جنگی خانمان سوز به راه افتاده و عده بسیاری را به فلاکت می کشاند.

پس بهتر است به جای نگاهی سطحی و متعصبانه، با دقت نگریسته و علت اصلی جنگ ها را بیابیم و به این بیندیشیم که آیا می توانیم به این معضل جهانی خاتمه دهیم یا خیر!

دین در غالب تاریخ بشر، حضوری بسیار پر رنگ در جامعه داشته است. و غیر مومنان نیز مجبور بوده اند که افعال خود را در زیر لایه ای از تظاهرهای اعتقادی و عملی به دین انجام دهند. همان گونه که مثلا در دوره قاجار ، شاهان برای کسب وجاهت در بین مردم، خود را با القابی نظیر مظفر الدین، ناصر الدین و ... مطرح می کرده اند. در حالی که حرمسراها و ... به خوبی نشان می دهد که آنان حقیقتا ایمانی نداشته اند. بنابراین باید دقت کنیم که ارزش و وجاهت دین در جامعه، سبب به وجود آمدن نسخه های جعلی بسیاری از آن شده است که هرگز نمی توانیم خواص نسخه جعلی را به حساب دین بگذاریم! و نباید جنگ هایی که توسط پادشاهان زیاده خواه، شکل گرفته را اشتباه تحلیل کنیم. اگر چه  عقائد دینی نیز در آنها مورد سوء استفاده قرار گرفته باشد.

و در دوره اخیر زندگی بشر، که با سکولاریسم دین را از زندگی بشر کنار گذاشته اند، نه تنها شاهد بی حرارت شدن جنگ ها نبوده ایم، بلکه بشر در دوره اخیر خود، جنگ هایی را تجربه کرده است که هرگز نظیر آنها را نداشته است. جنگ های جهانی اول و دوم که میلیون ها کشته بر جای گذاشته و ویرانی و نابودی را برای تمام جهان به ارمغان آورد، هرگز به دلیل انگیزه های دینی نبوده است، کما اینکه در جنگ های اخیر جهان نیز، به وضوح می توان دید که جنگ ها با روحیه کسب تسلط بیشتر و چپاول منابع دیگران صورت گرفته است.

البته این مطلب قابل انکار نیست که جنگ هایی نیز با انگیزه ای کاملا دینی صورت گرفته است بدون اینکه از دین تحریف شده، یا مورد سوء استفاده قرار گرفته در آن اثری دیده شود. که برای درک چرایی آن باید به این نکته توجه کرد: صلح نیاز به خواست دو طرف ماجرا دارد! در حالی که جنگ با اراده یک طرف شروع خواهد شد.

و دین اصیل و الهی نمی تواند در آنجایی که عده ای زیاده خواه، و هواپرست، قصد نابودی دیگران را دارند، ساکت نشسته و اجازه هر گونه چپاول گری را به آنها بدهد. از همین رو، قرآن دستور می دهد که مومنان به جهاد بپردازند. جهادی که برای حمایت از مستضعفین و رفع فتنه هاست:

«وَ ما لَكُمْ لا تُقاتِلُونَ في‏ سَبيلِ اللَّهِ وَ الْمُسْتَضْعَفينَ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّساءِ وَ الْوِلْدانِ الَّذينَ يَقُولُونَ رَبَّنا أَخْرِجْنا مِنْ هذِهِ الْقَرْيَةِ الظَّالِمِ أَهْلُها[نساء/۷۵] چرا در راه خدا، و (در راه) مردان و زنان و كودكانى كه (به دست ستمگران) تضعيف شده ‏اند، پيكار نمى‏ كنيد؟! همان افراد (ستمديده ‏اى) كه مى‏ گويند: «پروردگارا! ما را از اين شهر، كه اهلش ستمگرند، بيرون ببر»

«وَ قاتِلُوهُمْ حَتَّى لا تَكُونَ فِتْنَةٌ[بقره/۱۹۳] با آنها بجنگيد تا ديگر فتنه ‏اى نباشد.»

پس هواپرستی و زیاده خواهی ها، آتش جنگ را شعله ور می کند و برای خاموش کردن آن، ناگزیر از مقابله با زیاده خواهان هستیم. و الا اگر زیاده خواهان، سدی در مقابل خود احساس نکنند، تمام جهان را به تباهی می کشانند.

و دینی که زندگی بشر در دنیا را به منزله امتحانی جهت آبادانی آخرت، می داند و همه خلق را عیال خدای متعال معرفی می کند (قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص الْخَلْقُ عِيَالُ اللَّهِ [۱] ) و در صورت تسلط یافتن، غیر همدینان را مخلوقاتی شبیه خود معرفی می کند که حکومت باید به آنان نظری مهر ورزانه داشته باشد (اشاره به دستور حضرت علی (ع) به مالک اشتر) [۲]  عامل نزاع و تفرقه و کشتار نیست. بر خلاف زیاده خواهی ها که در عالم تزاحم دنیا، سبب نزاع می شود. که برای جلوگیری از این نزاع ها باید به سمت دین برگشت تا انسان را از دنیا طلبی این گونه باز دارد. این درد با نگاهی دینی درمان می شود که  حضرت علی (ع) می فرمایند: در به دست آوردن دنياى پست بر هم سبقت مى‏گيرند، و چونان سگ‏هاى گرسنه، اين مردار را از دست يكديگر مى‏ ربايند. [۳]

 

[۱]: الكافي ج‏۲، ص ۱۶۴

[۲]: مهربانى با مردم را پوشش دل خويش قرار ده، و با همه دوست و مهربان باش. ...  زيرا مردم دو دسته‏ اند، دسته‏اى برادر دينى تو، و دسته ديگر همانند تو در آفرينش مى‏ باشند. نهج البلاغه، نامه ۵۳

[۳]: خطبه ۱۵۱ نهج البلاغه

افزودن دیدگاه جدید