حقوق پدر و مادر

و أما حق پدرت را بايد بدانى كه او بن تو است و تو شاخه او هستى و بدانى كه اگر او نبود تو نبودى، پس هر زمانى در خود چيزى ديدى كه خوشت آمد بدان كه از پدرت دارى و خدا را سپاس‏گزار و بهمان اندازه شكر كن، و لا قوة الا باللَّه.

وَ أَمَّا حَقُّ أَبِيكَ فَتَعْلَمُ أَنَّهُ أَصْلُكَ وَ أَنَّكَ فَرْعُهُ وَ أَنَّكَ لَوْلَاهُ لَمْ تَكُنْ فَمَهْمَا رَأَيْتَ فِي نَفْسِكَ مِمَّا يُعْجِبُكَ فَاعْلَمْ أَنَّ أَبَاكَ أَصْلُ النِّعْمَةِ عَلَيْكَ فِيهِ وَ احْمَدِ اللَّهَ وَ اشْكُرْهُ عَلَى قَدْرِ ذَلِكَ وَ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ

و أما حق پدرت را بايد بدانى كه او بن تو است و تو شاخه او هستى و بدانى كه اگر او نبود تو نبودى، پس هر زمانى در خود چيزى ديدى كه خوشت آمد بدان كه از پدرت دارى و خدا را سپاس‏گزار و بهمان اندازه شكر كن، و لا قوة الا باللَّه.

وَ أَمَّا حَقُّ الرَّحِمِ فَحَقُّ أُمِّكَ أَنْ تَعْلَمَ أَنَّهَا حَمَلَتْكَ حَيْثُ لَا يَحْمِلُ أَحَدٌ أَحَداً وَ أَطْعَمَتْكَ مِنْ ثَمَرَةِ قَلْبِهَا مَا لَا يُطْعِمُ أَحَدٌ أَحَداً وَ أَنَّهَا وَقَتْكَ بِسَمْعِهَا وَ بَصَرِهَا وَ يَدِهَا وَ رِجْلِهَا وَ شَعْرِهَا وَ بَشَرِهَا وَ جَمِيعِ جَوَارِحِهَا مُسْتَبْشِرَةً بِذَلِكَ فَرِحَةً موبلة [مُؤَمِّلَةً مُحْتَمِلَةً لِمَا فِيهِ مَكْرُوهُهَا وَ ألمه و ثقله و غمه [أَلَمُهَا وَ ثِقْلُهَا وَ غَمُّهَا حَتَّى دَفَعَتْهَا عَنْكَ يَدُ الْقُدْرَةِ وَ أَخْرَجَتْكَ إِلَى الْأَرْضِ فَرَضِيَتْ أَنْ تَشْبَعَ وَ تَجُوعَ هِيَ وَ تَكْسُوَكَ وَ تَعْرَى وَ تُرْوِيَكَ وَ تَظْمَأَ وَ تُظِلَّكَ وَ تَضْحَى وَ تُنَعِّمَكَ بِبُؤْسِهَا وَ تُلَذِّذَكَ بِالنَّوْمِ بِأَرَقِهَا وَ كَانَ بَطْنُهَا لَكَ وِعَاءً وَ حِجْرُهَا لَكَ حِوَاءً وَ ثَدْيُهَا لَكَ سِقَاءً وَ نَفْسُهَا لَكَ وِقَاءً تُبَاشِرُ حَرَّ الدُّنْيَا وَ بَرْدَهَا لَكَ وَ دُونَكَ فَتَشْكُرُهَا عَلَى قَدْرِ ذَلِكَ وَ لَا تَقْدِرُ عَلَيْهِ إِلَّا بِعَوْنِ اللَّهِ وَ تَوْفِيقِهِ

و أما حق مادرت اينست كه بدانى او را در درون خود برداشته كه احدى احدى را در آنجا راه ندهد، و از ميوه دلش بتو خورانيده كه احدى از آن بديگرى نخوراند، و او است كه تو را با گوشش و چشمش و دستش و پايش و مويش و سراپايش و همه اعضايش نگهدارى كرده و بدين فداكارى خرم و شاد و مواظب بوده و هر ناگوارى و دردى را و گرانى و غمى را تحمل كرده تا دست قدرت او را از تو دفع نموده و تو را از او بر آورده تو را بروى زمين آورده و باز هم خوش بوده است كه تو سير باشى و او گرسنه و تو جامه پوشى و او برهنه باشد، تو را سيراب كند و خود تشنه بماند، تو را در سايه بدارد و خود زير آفتاب باشد و با سختى كشيدن تو را بنعمت اندر سازد و با بيخوابى خود تو را بخواب كند، شكمش ظرف وجود تو بوده و دامنش آسايشگاه تو و پستانش مشك آب تو و جانش فداى تو و بخاطر تو و بحساب تو گرم و سرد روزگار را چشيده باين اندازه قدرش بدانى و اين را نتوانى جز بيارى توفيق خدا.

حقوق پدر از دیدگاه امام سجاد (ع):

اما حق پدرت این است که بدانی : او اصل و ریشه توست ، و تو فرع و شاخه او هستی بطوریکه اگر او نبود تو هم نبودی ، بنابر این هر وقت که چیز خوشایندی در خود دیدی بدانکه پدرت اصل آن نعمت است و آنگاه خدا را سپاس و ستایش کن ، به همان اندازه شکر او را بجا ی آور .

همچنان که در گفتار امام سجاد مشاهده می کنیم ، حق مادر و پدر به ترتیب اولین و دومین حق از حقوق خویشاوندان است که مورد توجه وبیان امام سجاد (ع) قرار گرفته است .

برای خود ما نیز بی هیچ شک و شبه ای آشکار است که این دو حق بزرگی در صدر تمامی موارد مربوط به حقوق خویشان قرارگرفته است ، بطوریکه حتی اگر بدون توجه به مطالب امام سجاد (ع)از خود ما نیز سؤال مشد که کدام حق از حقوق خویشاوندان در صدر تمام حق ها قرار می گیرد ، بی درنگ به همین دو حق اشاره می کردیم ، واین خود دلیلی بر بدیهی بودن و روشنائی کامل موضوع است .

در اینجا لازم است به یک تذکر مهم اکتفا کنیم و آنهم اینکه : براستی محبت و عنایت مادر و پدر نسبت به فرزندان خود بی نظیر است . و این یک حقیقت است که : اگر خاری به چشم پدر و یا مادر فرو برود از نظر آنها بهتر است تا اینکه به دست یا پای فرزندشان فرو رود .

و این چیزی نیست که هر کس بتواند آنرا درک کند . هر چند که بتواند خوب حرفش را بزند و تنها پدر ومادر هستند که در رابطه با فرزند خود می توانند آنرا چنانکه هست و باید احساس کنند ، واین بی دلیل نیست . چرا که گویی : مادر و پدر که روز بروز خود را به تحلیل بیشتر می بینند انگار احساس می کنند که هر چه بمرور تحلیل می روند از نو و در جای دیگر، که پیکره فرزندشان باشد ، رشد می کندو اینست که : فرزند را ادامهً بقاء خود می دانند و حاضر ند همه چیز خود را فدای او کنند و او را حتی از خود نیز بیشتر دوست می دارند

اماآیا این چیزی هست که عاقلترین افراد «مجرد » و کسانی که با داشتن قویترین نیروی درکی وتحلیلی خود مادر یا پدر نیستند ،درکش کنند و احساس «مادری »و یا«پدری »را دریابند . بجراًت می توانم بگویم : نه ! و اگر چنین کسانی پیدا بشوند بهمان اندازه کم و اندکند که انبیاء و اوصیاء الهی بوده اند.

ـ احترام به والدین از دیدگاه آیات و روایات:

در اینجا به قسمتی از وظیفه های واجب و مستحب فرزندان در برابر پدر و مادر از نظر قرآن و روایات مختلف به استحضار تان می رسانیم :

۱ ـ احسان و نیکی :

احسان ونیکی به والدین ، خواه در مسائل مادی باشد یا معنوی لازم است .
این وظیفه از نظر قرآن آنقدر با ارزش و با اهمیت است که از طرفی پس از وظیفه ی انسان در برابر خدا ، یعنی عبادت قرار گرفته ، از طرف دیگر در شش جای قران کریم تعبیر « بالوالدین احساناًو حسناً» شده است .

۲ ـ خودداری از زجر واذیت :

خودداری از سخن زجر آور و ناراحت کننده ، مخصوصاً اگر پدر ومادر بسنین پیری و کهولت رسیده باشند ،

(۱) سوره اسراء آیه (۲۳)« اما یبلغن عندک الکبر احدهما او کلا هما ، فلا تقل لهما اف»

۳ ـ خودداری از هر گونه اذیت وآزار:

آزردگی خاطر پدر ومادر، وحتی خوداری ازداد وفریاد ، بسر آنهازدن « ولا تنهر هما » ( اسراءـ آیه ۲۳)

۴ـ رعایت ادب واحترام وتواضع:

و با آنان با ادب و احترام باید سخن گفت . «و قل لهما قولاً کریما » (اسراء ـ آیه ۲۳ )

برای پدر ومادر ، نهایت تواضع و فروتنی و مهربانی را باید انجام داد .

« واحفض لهما جناج الذل من الرحمه » ( اسراء ـ آیه ۲۳)

۵ ـ سپاسگذاری و نمک شناسی

زحمات و فداکاریهای پدر ومادر را باید مورد نظر داشت واز آن قدردانی کرد
« رب ارحمهما کما ریبانی صغیرا » ( اسراء ـ آیه ۲۳)
« اشکرلی و لوالدیک » ( اسراء ـ آیه ۲۳‌)

۶ ـ خودداری از توهین و جسارت

از روی خشم و غضب و نگاههای خیره و توهین آمیز نباید به پدر و مادر نگاه کرد .

امام صادق (ع) فرمود : « لا تملأ عینیک من النظر الیهما »

ــ هنگام گفتگو نباید صدارا از صدای آنان بلندتر نمود : « لا ترفع صوتک فوق اصواتهما »

ــ نباید دست روی دست آنان بلند کرد:« ولا یدرک فوق ایدیهما »

ــ به پدر ومادرپشت نبایدکردوازآنان جلوترنبایدراه رفت:« ولاتقدم قدامهما »

«لا یمشی بین یدیه ولا تجلس قبله »

ــ فرزند نباید نسبت بدیگران بدرفتاریهائی داشته باشد واو سبب شده باشد که پدرومادرش را با فحش وناسزا یادکند .« ولایستسب له »

۷ ـ خشم خداوپدرومادر

ــ فرزندان اگر نسبت به پدر ومادر اذیت وآزار برسانند ،و آنان را بخشم وغضب آورند ،با این عمل  خدای خود را نیز نسبت بخود خشمناک کرده اند ، چنانکه اگر پدر و مادر از دست آنان راضی باشند، خدای عالم نیز از آنان رضایت دارد .

پیامبر اکرم (ص) فرمودند :« رضاء الله مع رضاء الوالدین وسخط الله مع سخط الوالدین » ۵

۸ ـ مؤثرترین عبادات

امام صادق (ع) فرمودند :« لا عباده اسرع بلوغاً بصاحبها الی رضا الله من خدمه الوالدین المسلمین لوجه الله » تاثیر هیچ عبادتی برای جلب رضایت خداوند از خدمت به پدر ومادر مسلمان که برای خدا انجام شده باشد سریعتر نیست .

داستانهایی در مورد اطاعت از والدین

1-از پیامبر اکرم صلی ‌الله‌علیه‌و‌آله نقل شد که حضرت موسی‌بن‌عمران به پروردگار عرض کرد که آن دوست من که شهید شد حالش چگونه است؟ خطاب رسید او در جهنم است. عرض کرد پروردگارا مگر شهید را وعده بهشت نداده‌ای؟ فرمود: چرا ولی او اصرار داشت به آزردن پدر و مادر و من عمل کسی را که بر پدر و مادر ستم روا دارد قبول نمی‌کنم.

2-در داستانی دیگر آمده است: اویس کار می‌کرد و از اجرت آن مخارج مادر خود را می‌داد یک روز از مادر اجازه خواست که برای دیدن و ملاقات با رسول‌الله به مدینه برود مادرش گفت: اجازه می‌دهد به شرط آنکه بیش از نصف روز در مدینه توقف نکنی. اوسیس حرکت کرد وقتی به خانه پیامبر رسید اتفاقاً آن گرامی تشریف نداشتند ناچار اویس بعد از یکی دو ساعت توقف پیامبر را ندیده مراجعت کرد. رسول‌الله‌صلی‌الله‌علیه‌و‌آله به خانه آمدند پرسیدند: این نور کیست که در این خانه تابیده؟ گفتند: شتربانی که اویس نام داشت به اینجا آمد و بازگشت. فرمود: آری اویس در خانه‌ی ما این نور را به هدیه گذاشت و رفت .

پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله درباره‌اش فرمود:

«یفوح روائح الجنه من رقبل القرآن و اشوقاه الیک یا اویس القرآن. »

نسیم بهشت از جانب یمن و قرن می‌وزد چه بسیار مشتاقم به دیدارت ای اویس قرنی.

3-روزی امام علی علیه‌السلام با امام حسین علیه‌السلام به طواف خانه‌ی خدا رفته بودند صدای ناله‌ای را شنیدند که فردی در درگاه خدا از گناهان گذشته‌ی خود در حال توبه کردن بود. علی علیه‌السلام جوانی زیبا و خوش اندام با لباسهای گرانبها را مشاهده کرد.

از او پرسید ناله و سوز و گدازت برای چیست؟ گفت: نافرمانی و نفرین پدرم اساس زندگیم را از هم گسست و سلامتی را از من ربود. مرد گفت: پدر پیرم خیلی مهربان بود ولی من به کارهای زشت و بیهوده می‌گذشت و هر چه او مرا نصیحت می‌نمود نمی‌پذیرفتم و گاهی او را آزار و اذیت می‌کردم و دشنام می‌دادم.

روزی من به سراغ صندوق رفتم تا پولی که پدرم دارد بردارم، او جلوگیری کرد، من دستش را فشردم و او را بر زمین انداختم، خواست از جا برخیزد ولی از شدت کوفتگی و درد یا رای حرکت نداشت. او گفت: من به خانه‌ی خدا می‌روم و تو را نفرین می‌کنم.

پدرم چند روز روزه گرفت و نمازها خواند پس از آن به خانه‌ی خدا سفر کرد، من مشاهده کردم پدرم پرده‌ی کعبه را گرفته است و با آهی سوزان مرا نفرین کرد. به خدا قسم هنوز نفرینش تمام نشده بود که بیچاره شدم و تندرستی از من سلب شد. در این موقع پیراهن خود را بالا زد دیدم یک طرف بدنش خشک شده و حسی و حرکتی ندارد.

بعد از این پیشامد پشیمان شدم و نزد او رفته و عذرخواهی کردم. اما او نپذیرفت. سه سال از او پوزش می‌طلبیدم اما او رد می‌کرد. سال سوم ایام حج که فرا رسید. گفتم پدر جان برو همانجایی که مرا نفرین کردی دعا کن. شاید خدا بر برکت دعای تو سلامتی را بر من بازگرداند. قبول کرد وقتی بر وادی اراک رسیدیم شب تاریکی بود ناگاه مرغی از کنار جاده پرواز کرد و بر اثر بال و تیرزدن او شتر پدرم رمید. و او بر زمین افتاد پدرم میان دو سنگ قرار گرفت و فوت کرد او را همانجا دفن کردم و من هنوز گرفتار نفرین اویم.

افزودن دیدگاه جدید