داستان نفوذی ای عجیب و خانمانسوز برای مسیحیت / نقش سِنت پولس در انحراف مسیحیت
مقدمه
تاریخ مسیحیت را بدون پولس نمیتوان فهمید و شاید اغراق نباشد اگر بگوییم: پولس بزرگترین مبلّغ مسیح است اگر مانند نیچه قائل به این نباشیم که پولس، بنیانگذار واقعی مسیحیت (کنونی) است.
پولس را غالباً دومین مؤسس مسیحیت لقب دادهاند و مسلماً او در این راه جهاد بسیار کرد؛ ولی اهمیت او بیشتر از آن جهت است که وی اصول و مبادی الوهی –تئولوژیک- خاصی به وجود آورد که آثار روحانی مبادی عیسی را در ضمیر و روح پیروان او ثابت و مستقر ساخت و همین اصول سبب شد که نصرانیت عالمگیر شود و در ممالک جهان انتشار یابد و از این جهت پولس، بزرگترین خدمت را در تحول تمدن غربی انجام داده است.[۱]
شناسنامه
پولس یا بولس (عبری: שאול התרס) از مهمترین مبلغان مسیحیت و نخستین مؤلف و متکلم مسیحی، میباشد. بر خلاف حواریون، پولس هرگز با عیسی دیدار مستقیم نداشته است، بااینحال پولس بود که مسیحیت را همچون دینی جداگانه، از یهودیت جدا ساخت.
پولس
در کتاب اعمال رسولان، پولس پیشوای نصاری (غیریهودیان) و حواریون پیشوای مسیحیان خوانده شده است و جالبتر اینکه بیشتر قسمتهای عهد جدید توسط او نوشته شده است.
شخصیتی که بعدها بزرگترین رسول مسیحیت نام گرفت، در حدود سال ۳ یا ۱۰ میلادی، در خارج از سرزمین فلسطین، در شهر «طرسوس»، از ناحیه سیلیس، در کیلیکیه (جنوب شرقی ترکیه امروزی) در خانوادهای یهودی فریسی زاده شد.
این شهر در زمان پولس، شهری تجاری بوده که بر سر راه آسیای صغیر به سوریه قرار داشته است. چنانکه «جان ناس» صاحب کتاب تاریخ جامع ادیان درباره وی مینویسد:
در آن شهر، مدرسه مهمی وجود داشته که در آن مبادی و حکم فلاسفه رواقیون و کلبیون را تعلیم میدادهاند و ظاهراً پولس نزد آنها تربیت نفوس را، تا بهحدّی که بقای ابدی جاویدی حاصل کنند و مظهر شخصیت الهی گردند، فرا گرفته است.
نام اصلی او، شاؤل بود؛ اما پس از گرایش به مسیحیت، نام پولس را برگزید که ترجمه یونانی واژۀ شائول و بهمعنای کوچک است.[۲]
پولس مینویسد:
«من در یک خانوادۀ اصیل یهودی، از طایفۀ بنیامین بهدنیا آمدهام، و هشتروزه بودم که ختنه شدم، عضو فرقه فریسیان نیز بودم، که در زمینه اجرای احکام دین یهود، از همه سختگیرترند. تعصب من در دین یهود بهقدری بود که مسیحیان را آزار و شکنجه میدادم، و میکوشیدم که فرایض دینی را موبهمو اجرا نمایم».[۳]
پدرش فریسی بود و او را مطابق اصول پرشور این فرقه پرورش داد. پدرش در عین یهودیبودن توانسته بود با پول و ثروتی که داشت، مقام «شارمند»ی(کسی که در حکومت روم از حقوق شهروندی برخوردار بود) را اخذ کند و این امتیاز را به او نیز انتقال داد.
این امتیاز، کمک بزرگی به پولس کرد تا بعدها بهعنوان یک رومی، در بسیاری از موارد، از آزار و اذیت مخالفان مسیحیت در امان بماند، چراکه مانند دیگر افراد رومینژاد، دارای همان حقوق مدنی ایشان بوده است.[۴]
در جوانی چند سالی در بیت المقدس سکنی گزید، و در اورشلیم، از گملیئلبنهیلل که یکی از مراجع مهم سنهدرین بود، علوم دینی و تِلمود را آموخت. بدین ترتیب در شهر طرسوس از فرهنگ یونانی بهره برد و در بیتالمقدس فرهنگ یهودی را کسب کرد و از این دو فرهنگ، در شکلدادن به عقاید خود بسیار استفاده کرد؛[۵] ولی در عقاید دینی و مذهبی، با مبادی فلسفی هلنیزم، در محیط یونانی خود سخت مخالفت داشت و مانند یک فرد فریسی بسیار متعصب بهسر میبرد، چنانچه خود گفته است:
در خدمت گملیئل، معلم و پیشوای فریسی، در قایق شریعت اجدادم تعلم شده، درباره خدا تعصب داشتم.[۶]
و نیز دربارۀ سرگذشت زندگانی خود چنین مینویسد:
در دین یهود از اکثر همسالان خود سبقت میجستم و در تقالید اجداد خود بهغایت غیور میبودم.
پولس در کنار این آموزشِ یهودی، با فرهنگ یونانی رومی نیز آشنایی داشت. هرچند زبان یونانیای که او در نامههایش بهکار برده است نقص دارد؛ امّا یونانی را روان صحبت میکرد تاحدّی که میتوانست برای اهالی آتن نیز سخنرانی و موعظه کند و نیز در مواقع لزوم از نوشتههای معروف ادبیات یونان استفاده کند.
چون عادت یهودیان بود که هرکس با صناعتی آشنایی داشته باشد، وی پیشۀ خیمهدوزی را اختیار کرد و تا حدی احتیاجات خود را از این راه بهدست میآورد.[۷]
با آنکه ریشههایی از عقاید گنوستیک و رواقی، در مکتوبات پولس دیده میشود؛ اما او مدعی میشود که نوشتههای خود را از کسی نمیگرفته، بلکه از ظاهرشدن عیسی مسیح، دریافت کرده است.
پولس بعد از اینکه در اورشلیم دستگیر میشود در دفاع از خود میگوید:
من نیز مانند شما یهودی هستم و در شهر طرسوس قیلیقیه بهدنیا آمدهام، ولی در همین اورشلیم، در خدمت غمالائیل تحصیل کردهام، در مکتب او یاد گرفتم احکام و آداب و رسوم دین یهود را دقیقاً رعایت کنم و خیلی مشتاق بودم که هرچه میکنم، به احترام خدا بکنم، همچنانکه شما نیز امروز سعی میکنید انجام دهید.[۸]
پولس رسول، بحثبرانگیزترین شخصیت عالم مسیحیت و یهودیت است؛ چراکه وی گاه از سوی یهودیان به کفر و الحاد محکوم میشود و گاه از سوی گروههای مختلف مسیحیان به تحریفگر دین مسیح محکوم میگردد و گاهی از سوی بعضی از یهودیان بهعنوان یهودی روحانی بدفرجام معرفی میشود، گاهی هم از سوی بعضی از مسیحیان بهعنوان بهترین مبلغ و خدمتگزار دین مسیح مطرح میشود. بههرحال پولس، شخصیتی چندبُعدی و ناشناخته است و به سادگی نمیتوان در مورد او اظهارنظر کرد.
او در ابتدا دشمن مسیحیان بود، چنانکه کتاب مقدس، اولین بار نام وی را در داستان شهادت استیفان (که برگزیدۀ حواریان بود) در زمرۀ مخالفان استیفان و دستاندرکاران شکنجۀ وی مطرح کرده است.[۹]
تغییر دین پولس
پولس، زمانی که متوجه شد مسیح، پیروانی در دمشق پیدا کرده است، از یک کاهن بزرگ اجازه گرفت تا به آنجا برود و آنان را توقیف کند و با زنجیر به اورشلیم آورد؛ اما در اثنای سفر اتفاقاتی رخ میدهد که سبب تغییر دین، و گرویدن پولس، به آیین مسیحیّت میشود. چنانکه پولس میگوید:
من پیروان عیسی را تا سرحدّ مرگ، شکنجه و آزار میدادم، مردان و زنان را دستگیر و زندانی میکردم، کاهن اعظم و اعضای شورای یهود شاهد هستند که آنچه میگویم راست است؛ زیرا از آنان نامه خواستم تا به سران یهود در دمشق دستور بدهند که بگذراند مسیحیان را پیدا کنم و دستبسته به اورشلیم آورم تا مجازات شوند، وقتی در راه دمشق بودم، یک روز نزدیک ظهر ناگهان از آسمان نور خیرهکنندهای گرداگرد من تابید بهطوری که روی زمین افتادم و صدایی شنیدم که به من میگفت: شائول شائول برای چه بر من جفا میکنی؟ پرسیدم آقا شما کیستید؟ گفت: من عیسا ناصری هستم، همان که تو او را آزار میرسانی!
همراهان من نور را دیدند، ولی از گفتهها چیزی دستگیرشان نشد. گفتم: خداوندا حالا چه کنم؟ خداوند فرمود: برخیز به دمشق برو، در آنجا به تو گفته خواهد شد که خداوند چه نقشهای برای بقیه زندگیات دارد. من از شدت آن نور کور شدم. پس همراهانم دستم را گرفتند و به دمشق بردند، در آنجا شخصی بود بهنام حنانیا، او مردخداشناسی بود، با دقت دستورهای خدا را اطاعت میکرد و در بین یهودیان دمشق عزیز و محترم بود. حنانیا پیش من آمد، در کنارم ایستاد و گفت: ای برادرم پولس بینا شو، همان لحظه بینا شدم و توانستم او را ببینم! سپس به من گفت: خدای اجداد ما، تو را انتخاب کرده است تا خواست او را بدانی و مسیح را با چشم خود دیده، سخنان او را به همهجا ببری و به همه بگویی که چه دیده و شنیدهای حالا چرا معطلی؟ بهنام خداوند غسل تعمید بگیر تا از گناهانت پاک شوی.[۱۰]
اما حقیقت چیز دیگر بود، پولس پس از آنکه در یهودیت به کسب موقعیت و مقام دلخواه خویش نائل نشد، مسیحیت را دارای پتانسیل لازم دید؛ چراکه دینی نوپا بود و به راحتی میتوانست با اعلام پیوستن به آن، موقعیت بسیار خوبی را برای خود بهدست آورد.
صحت این رؤیا
مکاشفۀ ادعاییِ پولس، متضمن چند اشکال فاحش است:
تناقضات در اخبار
داستان مکاشفه پولس، دوبار دیگر نیز در کتاب اعمال رسولان آمده است؛[۱۱] اما این روایتها یکسان نیستند و با یکدیگر تناقضاتی دارند؛ مثلاً در یک روایت آمده است: کسانی که همراه پولس بودند آوا را نیک میشنیدند، لیک کسی را نمیدیدند؛[۱۲] اما در روایت دیگر میگوید، همراهان پولس نور را نیک بدیدند، لیک ندای آنکس را که با من سخن گفت نشنیدند.[۱۳]
خبر واحد است
داستان ایمانآوردن پولس و تأیید وی از سوی حواریان، تنها در کتاب اعمال رسولان آمده است و لوقا(نویسندۀ این کتاب)، از دوستان پولس، است. از سوی دیگر، لوقا نه از حواریان است و نه دلیلی بر تأیید سخنان وی، از طرف حواریان در دست داریم. بنابراین، ما با ادعای رسالت پولس و هدایتیافتنش از روحالقدس، تنها بهواسطۀ خود او و طرفدارانش آشنا میشویم.[۱۴]
مُثبِت رسالت نیست
ادعای پولس، قابل اثبات نیست، خصوصاً که شباهتی به معجزات انبیاء نیز ندارد؛ زیرا هرکسی میتواند بههمینطور ادعای رؤیابینی کند، و انبیاء کذبه، همواره چنین میکردهاند.
این مسئله در قوم یهود، وفور داشته و حضرت موسی(علیهالسلام) از پیش، در خصوص این رؤیابینها که در آینده پیدا خواهند شد، حکم به قتل نموده است.[۱۵]
جدا از آن، اولاً: مکاشفه به انسانی دست میدهد که اهل سیروسلوک بوده و سالها در طریق صواب مداومت کرده و سختی کشیده است و در نتیجه پاداش اعمال خود را بدینگونه از خداوند میگیرد، نه برای کسی که جنایتهای فراوانی بر مؤمنان و مقدسان روا داشته است.
ثانیاً: مکاشفه فقط برای خودِ انسان حجت است نه برای دیگران، و اگر غیر از این بود، مجرمان میتوانستند برای تصرف در اموال دیگران، مدعی شوند که طبق مکاشفهای که به آنها دست داده، عمل نمودهاند.
مستلزم جهل مسیح است
اگر حضرت عیسی(ع) پولس را اینطور برای تبلیغ انجیل خود انتخاب کرده و او را بر رسولان ترجیح داده باشد، پس بایست قائل شویم که آن حضرت از ابتدا نمیدانسته چه کسی را بهعنوان وصی خود انتخاب کند، لذا بعدها حواریون خود را، که چند سال آنها را نان خورانده و تعلیم داده است، رها کرده و پولس را انتخاب کرده. مضافاً که آن حضرت باید تعالیم خود را نیز تماماً تغییر داده باشد.
هشدار عیسی به پیدایش انبیاء دروغین
نهتنها برهانی وجود ندارد که عیسی(ع) شخص پولس را بهعنوان رسول خود انتخاب کرده باشد، بلکه طبق انجیل متی، آن حضرت وقتی از حوادث آینده خبر میداد، شاگردان خود را تحذیر فرمود که کسانی پیدا خواهند شد که او را ماشیح(پیامبر خاتم) خواهند خواند و مردم را گمراه خواهند کرد و چون به کوه زیتون نشسته بود، شاگردانش در خلوت نزدش آمده گفتند: به ما بگو که این امور چه زمانی واقع میشود و نشانِ آمدن تو و انقضای عالم چیست؟ عیسی در جواب ایشان گفت: زنهار کسی شما را گمراه نکند! ازآنرو که بسا به نام من آمده، خواهند گفت که، من مسیح هستم و بسیاری را گمراه خواهند کرد.[۱۶]
همچنین حضرت عیسی(ع) در موعظهای، به شاگردانش، در خصوص ظهور انبیاء دروغین هشدار داده است:
اما از انبیای کَذَبه احتراز کنید، که بهلباس میشها نزد شما میآیند ولی در باطن، گرگان درنده میباشند… نه هرکه مرا خداوند گوید داخل ملکوت آسمان گردد، بلکه آنکه ارادۀ پدر مرا که در آسمان است بهجا آورد. بسا در آن روز مرا خواهند گفت، خداوندا، خداوندا، آیا بهنام تو نبوت ننمودیم و به اسم تو دیوها را اخراج نکردیم و بهنام تو معجزات بسیار ظاهر نساختیم؟ آنگاه، به ایشان صریحاً خواهم گفت که: هرگز شما را نشناختم! ای بدکاران از من دور شوید![۱۷]
پیشگوییهای حضرت عیسی(ع) عملاً واقع شده و پطرس، در رسالۀ دوم خود، مفصلاً از ظهور انبیاء کذبه خبر داده است که بدعتهای مهلک را آورده بسیاری را گمراه کردهاند.[۱۸]
حواریون چنین ادعایی نکردند
وقتی آن هفتاد شاگرد، که از اواسط رسالت، با عیسی همراه شدند،[۱۹] خود را رسول عیسی نمیخواندند،[۲۰] چگونه کسی که اصلاً عیسی را ندیده و سخنی از دهان مبارکش نشنیده است میتواند خود را رسول بنامد و شاهد اعمال او شود؟!
تعالیم پولس خلاف مسیح
دایرۀ تعالیم مشترک عیسی و پولس، خالی است. به این معنی که در سیزده نامۀ پولس، که در عهد جدید، جزو متون دینی شمرده شده و در سخنان او، در رساله اعمال رسولان، هیچ سخنی از عیسی موجود نیست، بهجز دو مورد، که آنها نیز در اناجیل موجود نیستند[۲۱] بلکه به سایر سخنان پولس شباهت دارد که از مردم برای خود مزد میطلبیده است.
بدون توبه، رسولشدن
آیا خون پیروان مقدس عیسی (که پولس در قتل آنها شریک بود) ممکن میسازد که او بتواند بدون توبهکردن سابقۀ سوء خود را تطهیر کند و مثل یک فرد عادی شود؟ زیرا پولس هیچگاه از توبۀ خود سخن نگفته، بلکه بالعکس مدعی شده است که خداوند او را از شکم مادرش برگزیده است.[۲۲] و لذا خطایی مرتکب نشده است. وی در نزد هیروداغریپاس میگوید:
من هم در خاطر خود میپنداشتم که بهنام عیسی ناصری مخالفت بسیار کردن واجب است چنانکه در اورشلیم هم کردم و از رؤسای کَهَنۀ قدرتیافته، بسیاری از مقدّسین را در زندان حبس میکردم و چون ایشان را میکشتند، در فتوا شریک میبودم و در همۀ کنایس، بارها ایشان را زحمت رسانیده، مجبور میساختم که کفر گویند و بر ایشان بهشدت دیوانه گشته تا شهرهای بعید تعاقب میکردم.[۲۳]
پولس مبلّغ مسیحیت
بههرحال، پولس آیین یهود را کنار گذاشت و به مسیحیت گروید. یهودیان، فرماندار دمشق را بهدستگیری پولس وا داشتند، اما وی در میان سبدی، از فراز دیوارهای شهر گذشت.
پولس پس از مسیحیشدن، اشتیاقی به دیدن حواریونِ مسیح نداشت و اولین ملاقات وی با حواریون سه سال پس از ادعای مکاشفهاش بود؛ زیرا اورشلیم، شهری بود که وی در آن، مسیحیان را شکنجه میکرد، بنابراین با تأخیر وارد آنجا شد و پس از آن هم بشارت مردم اورشلیم را بر عهده نگرفت.
عیسی مسیح عیسی بن مریمپس از این حادثه، سه سال را در بلاد عربستان گذراند و بهنام مسیح به سخنوری پرداخت. برنابا دست موافقت به او داد و کلیسای اورشلیم را ترغیب کرد تا بشارت عیسوی را ابلاغ کند. برنابا همچنین برای اداره کلیسای انطاکیه از او یاری جست؛ اما سرانجام با برنابا بر سر عقاید دچار اختلاف شد.
بنابهقول جان ناس، این تغییرِ بینهایت عظیم، که در زندگی پولس بهوقوع پیوست، او را ناگزیر ساخت که سفری به دیار عربستان کند و در آنجا به تفکر مشغول گردد. پس بار دیگر به دمشق بازگشت و نه فقط در آنجا، بلکه در تمام بلاد شمال، تا انطاکیه(که سومین شهر بزرگ امپراطوری روم بود) پیشوای مطلق مسیحیان گشت، و این آیین نوین در این امکنه و بلاد، پیروان و مؤمنین بسیار، در میان امتهای غیریهود گرد آورد. بعد از سه سال، وی سفری به اورشلیم کرد و دو هفته در آنجا به سر آورد تا آنکه شخصاً با پطرس و یعقوب حواری دیدار کرد، بعد از آن بار دیگر به طرف شمال روی آورده، اوقات خود را در بلاد شام و کیلیکیا میگذرانید. پس از آن مشهورترین سفر دعوت خود را آغاز کرد و به مصاحبت برناباس و مَرقُس، به جهانگردی پرداخت. نخست به جزیرۀ قبرس رفت و سرتاسر آن جزیره را پیمود و از آنجا بر کشتی نشسته قصد دیار آسیای صغیر کرد. در شهرهای معروف پرگا، انطاکیه، ایکونیوم، لیسترا و دربه کلیساهای محلی تأسیس کرد. بار دیگر سفری مجدد به آن بلاد کرده و از آن کلیساها دیدن نمود و آنگاه به شهر تروآس رفت و پس از آنجا با کشتی به مقدونیه رفته، قدم به خاک اقلیم اروپا نهاد و در شهرهای بزرگ ساحلی یونان، مجامع عیسوی تشکیل داد و به آتن رهسپار گشت و از آنجا به شهر کورنت رو آورد و یکی از کلیساهای مهم عالَم مسیحیت را در آن شهر برپا ساخت، سپس از همان خط که رفته بود مراجعت کرد.[۲۴]
او خود میگوید: و به اورشلیم هم نزد آنانی که قبل از من رسول بودند نرفتم بلکه به عَرَب شدم و باز به دمشق مراجعت کردم. پس بعد از سهسال برای ملاقات پطرس به اورشلیم رفتم و پانزده روز با وی بهسر بردم اما از سایر رسولان جز یعقوب برادر خداوند را ندیدم.[۲۵]
پولس به مبلّغ مسیحیت تبدیل شده بود و با شور و حرارتی فراوان، پیام مسیح را تبلیغ میکرد. او برای رساندن پیام مسیح، به شهرهای زیادی سفر کرد و در بسیاری از شهرها توانست گروههایی را به خود جذب کند و کلیسایی در آن شهر بنا کند.[۲۶]
پولس اگرچه در ابتدا خود، پیروان مسیح را شدیداً شکنجه و آزار میداد؛ امّا بعدها، خود نیز بارها در این سفرها، از سوی یهودیان شکنجه شد، چنانکه مینویسد:
من متحمل زحمات زیادتری شدهام، بیش از آنان به زندان افتادهام، بیشتر شلاق خوردهام و دفعات بیشتری با مرگ روبهرو شدهام. مقامات یهودی پنجبار مرا محکوم به سی و نه ضربه شلاق کردند سهبار مرا با چوب زدند.یکبار سنگسار شدم، سهبار در سفرهای دریایی، کشتیمان غرق شد، یک شبانهروز با امواج دریا دستبهگریبان بودم، به نقاط دوردست و خستهکننده سفر کردهام، طغیان رودخانهها، حملۀ دزدان، آزار هموطنان یهودی و نیز آزار غیریهودیان همواره مرا تهدید کرده است، در شهرها با خطر هجوم جمعیت خشمگین، و در بیابان و دریا با خطر مرگ روبهرو بودهام، در کلیساها نیز خطر کسانی که بهدروغ ادعای برادری دارند، مرا تهدید کرده است، با خستگی و مشقت و بیخوابی خو گرفتهام گرسنگی و تشنگی کشیدهام و چیزی برای خوردن نداشتهام، بارها سرمای زمستان را بدون لباس کافی گذراندهام.[۲۷]
اختلاف پولس با حواریون
پولس، در ابتدای امر، خود را کوچکتر از حواریون میدید، حتی اقرار میکرد بهسبب گناهانی که بهمسیحیان و کلیسا انجام داده است، لیاقت ندارد رسول خوانده شود؛[۲۸] اما بهفاصلۀ کوتاهی مدعی مقامی بزرگ و جایگاهی سترگ شد، بهگونهای که خود را بزرگترین رسول میخواند[۲۹] و نیز میگفت: به مسیح عیسی فخر میکنیم و بر جسم اعتماد نداریم، هرچند مرا در جسم نیز اعتماد است.[۳۰]
در خود عیبی نمیبینم، لکن از این عادل شمرده نمیشوم.[۳۱]
آیا کسی از شما چون بر دیگری مدّعی باشد جرأت دارد که مرافعه برد پیش ظالمان نه مقدسان؟ یا نمیدانید که مقدسان دنیا را داوری خواهند کرد… آیا نمیدانید که فرشتگان را داوری خواهیم کرد؟! تا چه رسد به امور روزگار.[۳۲]
ای برادران؛ با هم به من اقتدا نمایید.[۳۳]
پولس پس از ورود بهمسیحیت، تبلیغ دین جدید خود را شروع کرد، این درحالی بود که پس از مسیحیشدن با حواریون مصاحبت نداشت.
مهمترین اختلاف وی با حواریان، لزوم عمل به احکام شریعت مخصوصاً مسئله ختنه تازه مسیحیان بود. وی عمل به شریعت را لازم نمیدانست و حتی حواریانی که به شریعت عمل میکردند را مورد طعنه و حمله قرار میداد.
وی در اولینقدم برای ازمیانبرداشتن حواریون و جلوگیری از مخالفتهای حواریون، مأموریت ایشان را بهتبلیغ در میان یهودیان محدود کرد؛ لذا از پطرس(که جانشین رسمی عیسی بود) خواست که فقط بشارت بر یهودیان را بر عهده گیرد و بشارت بر امتها را بهوی بسپارد؛ چراکه در میان مسیحیان یهودیالاصل اورشیل، پایگاهی نداشت و با حضور پطرس نمیتوانست موفقیتی کسب کند، لذا به سوی غیریهودیان روانه شد تا مسیحیت را بین آنها تبلیغ کند.
او با این تقاضا، دایرۀ مسئولیت پطرس را بسیار محدود کرد، و در این راستا علناً با پطرس(شمعون) بهمخالفت پرداخت.[۳۴]
عجیبتر اینکه مدعی میشود که خود عیسی ناصری، این تقسیمکار را میان او و پطرس انجام داده، چنانکه میگوید:
و چون دیدند که بشارت نامختونان به من سپرده شد چنانکه بشارت مختونان به پطرس؛ زیرا او که برای رسالت مختونان در پطرس عمل کرد در من هم برای امتها عمل کرد.[۳۵]
این ادعای پولس درحالی است که پطرس خود را مأمور به تبلیغ، در میان غیریهودیان میداند. چنانکه میگوید:
آنگاه بعضی از فرقۀ فریسیان که ایمان آورده بودند برخاسته گفتند: اینها را باید ختنه نمایند… پطرس برخاسته بدیشان گفت: ای براداران عزیز شما آگاهید که از ایام اول، خدا از میان شما اختیار کرد که امتها از زبان من کلام بشارت را بشنوند و ایمان آورند.[۳۶]
در چند جای دیگر نیز آمده است که پطرس، تبلیغ بین یهودیان را از قبل آغاز کرده بود.[۳۷]
مخالفتهای گوناگون وی با حواریون، مخصوصاً پطرس بهحدی میرسد که علناً با ایشان بهنزاع میپردازد، چنانکه خود میگوید:
و اما چون پطرس به انطاکیه آمد، او را روبهرو مخالفت نمودم؛ زیرا که مستوجب ملامت بود.[۳۸]
با پطرس، جانشین عیسی، در مقابل همگان مخالفت کرده و او را ریاکار خوانده است.[۳۹]
ویل دورانت درباره پولس و اختلافهای او با حواریون چنین مینویسد: بیشتر حواریون به وی اعتماد نداشتند.[۴۰]
اختلاف میان پولس و پطرس، تا آنجا گسترده بود که کلیسای رم در سال ۹۵م مجبور به مداخله، جهت پایانبخشیدن به اختلافات این دو جناح شد.
جان بی ناس مینویسد:
بر سر این قضایا، فرقۀ متعصبان و پایبندان به شریعت موسوی، در کلیسای اورشلیم با پولس، اختلاف پیدا کردند. وی در آن شهر، با پطرس و یوحنا و یعقوب حواری مشاجره کرد و آنها به حمایت و تأیید عقاید او برخاستند مشروط بر اینکه دایرۀ تبلیغ وی محدود به امم غیر مختون باشد و دیگر رسولان به نشر دعوت از قوم مختون(یهود) بپردازند. این توافق که در اورشلیم بهعمل آمد، در واقع برای پولس، موفقیتی بزرگ بود؛ زیرا بدین وسیله کلیسا تصویب میکرد که ازآنپس رعایت شریعت آیین یهود برای پیروان عیسی واجب نیست.
پولس که عیسی(ع) را درک نکرده بود و نزد هیچیک از حواریون وی نیز شاگردی نکرده بود تا مسیحیت را از آنان بیاموزد، برای آنکه تعلیماتش زیر سؤال قرار نگیرد که تو این تعلیمات را از کجا آوردهای، ادعا میکرد با ملکوت خدا در تماس است و خداوند با او سخن میگوید.
پولس در نامهای به مسیحیان قُرَنتی مینویسد:
چهاردهسال پیش مرا به آسمانها بردند. از من نپرسید که بدنم به آنجا رفت یا روحم؛ چون خود هم نمیدانم فقط خدا میداند؛ ولی بههرحال خود را در بهشت دیدم. در آنجا چیزهایی شنیدم که آدم حیرت میکند، نه میشود آنها را تعریف کرد و نه میشود در کلمات گنجاند. تازه اجازه هم ندارم که به کسی چیزی بگویم.
حال چگونه میتوان کسی را که با حواریون و وصی حضرت عیسی، پطرس مخالف بوده که در تأسیس مسیحیت سهم بهسزایی داشته مورد قبول قرار داد؟
بدعت در فرقه مسیحیت!
بدعت، یعنی داخلکردن چیزی در دین، که آنرا خدا یا پیامبرش نفرموده باشند؛ لذا از آنجا که پولس بدون آموختن تعالیم حضرت عیسی(ع) تبلیغ او را شروع کرد، میتوان حکم کرد که او بدعتگذار است و برای نفع خود کار میکرده است.
پولس در نامه به اهل قرنتیه، بدعت را توصیه نموده است: لازم است در میان شما بدعتها نیز باشد تا که مقبولان از شما ظاهر گردند.[۴۱]
نکته جالبتوجه اینکه پولس، وقت محاکمه در قیصریه، در حضور فلیکس والی (نمایندۀ امپراطور روم)، بدعتگذار خوانده شد و خود او نیز در دفاعیهاش بر آن صحّه گذاشت: لیکن این را نزد تو اقرار میکنم که به طریقتی که بدعت میگویند، خدای پدران را عبادت میکنم و به آنچه در تورات و انبیاء مکتوب است معتقدم.[۴۲]
ما را معلوم است که این فرقه را در هرجا بد میگویند.[۴۳]
آنچه که پولس تعلیم میداد نه هیچ ربطی به حضرت موسی(ع) داشت و نه هیچ دخلی به حضرت عیسی(ع). او یک فرقه درست کرد و یک نوع از الهیات را بنیان گذاشت که مسیحیت نام گرفت؛ لذا باید تعالیم پولس را از تعلیمات حضرت عیسی(ع) و حواریون صدیق او جدا کرد، چنانکه در حقیقت جدا هستند؛ لذا نباید گفت پولس، مؤسس دوم مسیحیت است، بلکه باید از او به مؤسس فرقۀ مسیحیت، نام برد.
پولس و شیوۀ تبلیغی وی
پولس پس از کنارنهادن حواریون، به صراحت اعلام داشت که اندیشههایش را از حواریون نگرفته است. چنانکه میگوید:
اما ای برادران! شما را اعلام میکنم از انجیلی که من بدان بشارت دادم که بهطریق انسان نیست؛ زیرا که من آن را از انسان نیافتم و نیاموختم مگر به کشف عیسی مسیح.[۴۴]
پولس که حضرت عیسی(ع) را درک نکرده بود و نزد هیچیک از حواریون وی هم شاگردی نکرده بود تا مسیحیت را از آنان بیاموزد، برای آنکه تعلیماتش زیر سؤال قرار نگیرد، ادعا میکرد با ملکوت در تماس است (چنان که گذشت).
این ادعای پولس، راه را برای اِعمال نظرات شخصیش باز کرد. بدون شک پولس مبدع و مبتکر بسیاری از اصول عقیدتی و عملی مسیحیت است. هاروی کاکس مینویسد:
پولس، امروزه بهخوبی برای ما شناختهشده نیست و غالباً متهم میشود که تعالیم ابتدایی و ساده عیسی را منحرف کرد.
جوان گریدی مینویسد:
پولس بهخاطر توسعهیافتن افکارش متهم شده است که آنقدر مسیحیت را تغییر داد که گویی مؤسسس دوم آن است.[۴۵]
شال جینیبر، در کتاب المسیحیه، مینویسد:
همانا پولس، بهرغم آنکه از همه بیشتر در مسیحیت مورد مناقشه و اعتراض واقع شده، ولی در این مطلب اختلافی نیست که او بهحق، مؤسس مسیحیت کنونی است که بدون وجود او هرگز مسیحیت وجود نداشت.[۴۶]
شاید بهعلت همین تفاوت عیسا پولس با عیسای ناصری بود که پولس در افکار و اندیشههایش چندان دلمشغول آن نبود که سخنانش با عیسی مطابقت داشته باشد و بسیاری از اوقات به نحو چشمگیری از تعلیمات عیسای ناصری فاصله میگرفت.[۴۷]
برخی از تحریفاتی که پولس در آیین مسیحیت انجام داد، از این قرار بود:
۱. گناه اصلی؛
۲. یهودستیزی؛
۳. الهیت عیسی؛
۴. تبدیلشدن نان و شراب به بدن و خون عیسی؛
۵. قربانیشدن عیسی بهجهت کفارۀ گناهان مردم؛
۶. تأکید بر بهشتیبودن پادشاهی عیسی در مقابله با پادشاهی زمینی؛
۷. بزرگترکردن قوم برگزیده تا هرکسی که عیسی را قبول کند شامل شود؛
۸. وابستهکردن رستگاری به باور به عیسی و نه عمل به قوانین تورات؛ و…
(در ادامه به این موارد خواهیم پرداخت)
یک آیین الهی مرکب است از اعتقادات و اخلاقیات و احکام. این سه رکن مؤلفههای اصلی سازنده یک دین است و اگر این سه مؤلفه در یک دین وجود نداشته باشد، در حقیقت نمیتواند بهعنوان دین قلمداد گردد. هرچند دیگران تسامحاً بر آن دین اطلاق کنند.
پولس، برای ترویج مسیحیت بین غیریهودیانِ امپراطوری روم، دو کار و در حقیقت دو تحریف عمده در مسیحیت انجام داد که دین مسیحیت را نابود کرد و فرقهای بهنام مسیحیت تشکیل داد:
مسیحیت را از نظر عقیدتی چنان تغییر داد، که پذیرش آن، برای مشرکان امپراطوری روم آسان شد.
شریعت را از مسیحیّت حذف کرد و ایمان را برای رستگاری کافی دانست؛ زیرا برای غیریهودیان، عمل به دستوراتِ بسیار پیچیدۀ یهودیت، سخت بود.
برای پولس اولین اصل، جذب هرچه بیشتر مردم به دین جدید بود. این مسأله برای وی تا آنجا اهمیت داشت که بر وفق اعتقادات هر قوم و گروهی، آموزههای مسیحیت را تغییر میداد تا در میان آنان نفوذ کند و آنها را تشویق کند دین مسیح را بپذیرند. از طرفی، برای قوم یهود که منتظر یک منجی بودند، عیسی مسیح را بهعنوان منجی مطرح میکند و از سوی دیگر در میان رومیان که تحتتأثیر افکار مکتب ارفئوسی است و معتقد به چیزهای اسرارآمیز بودند، حضرت عیسی(ع) را بهگونهای اسرارآمیز تفسیر و تأویل میکند تا با معتقدات آنها سازگاری داشته و برای ذایقهشان خوشایند باشد.
جان بی ناس در این زمینه میگوید:
از آنجا که پولس نزد امم غیریهودی به دعوت مبعوث بود، نزد آنان فکر مسیحیت و بعثت و رجعت او بهکلی بیگانه بود؛ ازاینرو پولس از راه دیگر که متناسب با فکر و اندیشۀ آن اقوام بود در آمد.[۴۸]
درواقع پولس، به اندیشههای شرکآلود، لباسِ مسیحیت پوشانید، درنتیجه مسیحیت نهتنها شرک را از بین نَبُرد، بلکه آن را در خود پناه داد و موجب حیات آن شد.[۴۹]
پولس طرّاح الوهیّت مسیح
مسیحیت پولسی در همان گام اول راه خود را از ادیان الهی جدا میکند؛ زیرا عقیدۀ آنها دربارۀ خداوند بهگونهای است که به بتپرستان بیشتر شباهت دارد تا ادیان توحیدی.
جان ناس در کتاب تاریخ جامع ادیان مینویسد:
پولس حواری را غالباً دومین مؤسس مسیحیت لقب دادهاند. مسلماً او در این راه جهادِ بسیار کرد و فرقه طرفداران اصول و شرایع یهود را مغلوب ساخت، ولی اهمیت او بیشتر از این جهت است که وی اصول لاهوتی و مبادی الوهی خاصی بهوجود آورد که سبب شد نصرانیت عالمگیر شود. از این جهت، پولس بزرگترین خدمت را در تحول غربی انجام داده است.
مایکل هارت در کتاب المائه، مینویسد:
تأسیس مسیحیّت، بهکوشش پولس باز میگردد؛ زیرا مسیح، گرچه پایههای اخلاقی و روحی و سلوک انسانی مسیحیّت را محکم ساخت، ولی پولس در حقیقت مخترع و مؤسس مبادی لاهوت بود و او بود که الوهیت مسیح را بر دین اضافه نمود…[۵۰]
وی در راستای جذب طرفدارانی برای خود، حاضر به تغییر اصول عقاید مسیحیت شد، بهعنوان نمونه: همچون رومیان برای خدا، پدر و فرزند درست کرد و معتقد به سهخدایی شد، لکن بهجای خدایان آنها (یعنی أوزیرُس و پدر و فرزندش)، عیسی را گذاشت که خدای فرزند بود و خدای آسمان که خدای پدر است و سومی آن روحالقدُس است.
وی در نامهاش به مسیحیان روم مینویسد:
این مژده دربارۀ فرزند خدا یعنی خداوند ما عیسی مسیح است که بهصورت نوزادی در خاندان داود پیغمبر بهدنیا آمد، ولی بعد از اینکه مُرد دوباره زنده شد، نشان داد که فرزند نیرومند خدا و دارای ذات پاک خدا است.[۵۱]
و در نامهاش به مسیحیان غلاطیه میگوید:
از خدای پدر و خداوند ما عیسیمسیح میخواهم که شما را مورد لطف و رحمت خود قرار دهند.[۵۲]
وی برای نخستین بار قائل به تجسم شد درحالیکه هیچیک از کتابهای عهد عتیق و در هیچیک از کلماتی که از مسیح نقل شده است، به مسألۀ تجسم اشاره نشده است؛ اما پولس بهروشنی بیان کرد که مسیح، همان خدای پسر است که لباس جسم را پوشید:
لکن خود را خالی کرده، صورت غلام را پذیرفت و در شباهت مردمان شد و چون در شکل انسان یافت شد…[۵۳]
گرچه مسألۀ تجسم در ابتدای انجیل یوحنا نیز آمده است،[۵۴] اما باید گفت که رسالههای پولس بر تمام کتب و رسالههای عهد جدید مقدم بوده و جلوتر از تمام آنها نوشته شده است و عموم رسالهها و کتب عهد جدید متأثر از پولس بودهاند.
عقلگریزی و جبرگرایی، ثمرۀ الهیات پولسی
یکی از تأثیرات مهم پولس بر الاهیات مسیحی، آن است که او تلاش کرد ایمان را از اموری مانند عقل و معرفت جدا کند -همانطور که عمل را در ایمان بیاثر میدانست-، به همین جهت عنصر آگاهی، اندیشه وتدبیربشری را بی ارزش می دانست ودانشمندان را تحقیرمی کرد و فلسفه و فیلسوفان را دزد ایمان میخواند.[۵۵]
یکی از مسألهسازترین اندیشههای الاهیات پولس، جبر است. او حتی ایمانآورن را نیز از حیطۀ اختیار انسان بیرون میدانست.
در کلمات پولس عباراتی یافت میشود که حاکی از آن است که در اعتقاد وی، خوبی و بدی افراد، خارج از قدرت و اراده آنان است و انسانها از قبلِ تولد، خوب یا بد برگزیده شدهاند؛ اما این کار، بر اثر استحقاق آنان و بر اساس اعمال آنان نیست، بلکه علت این حکم، ارادۀ خداوند است.
پس چه گوییم؟ آیا نزد خدا بیانصافی است؟ حاشا! زیرا به موسی میگوید: رحم خواهم نمود بر هرکه رحم کنم و رأفت خواهم نمود بر هرکه رأفت نمایم…، بنابراین هرکه را میخواهد رحم میکند و هرکه را میخواهد سنگدل میسازد.[۵۶]
پادشاهان، خلفای الهی!
بهنظر میرسد جبرگرایی، بر تعالیم سیاسی او نیز تأثیر گذاشت. او پادشاهان را نمایندگان خداوند بلکه صاحبان روی زمین میدانست و معتقد بود، سلسله مراتب را خداوند ترتیب داده و هرکس قدرت مقابله کند، با تقدیر خداوند مقابله کرده است.[۵۷] او میگفت:
حاکم، خادم خداست که شمشیر را بیهوده بر نمیدارد، پس باید مطیع حاکمان بود.[۵۸]
پولس به این اندازه هم کفایت نمیکند و مؤمنان را فرا میخواند که صلوات و دعا و مناجات و شکر، برای پادشاهان و صاحبمنصبان بهجای آورند.[۵۹]
آنچنانکه از نامۀ پولس بر میآید، مسیح باید سر تعظیم به پادشاه فرود میآورْد و میگفت: که من مطیع امر تو هستم و در هیچچیز جز به خواسته تو عمل نمیکنم؛ زیرا او خادم خدا است و از سوی خدا است که به حکومت و قدرت رسیده است. البته صدور این کلام از پولس چندان عجیب نیست؛ زیرا او هرگز با عیسی نبوده و از شیوه و سنت عیسوی اطلاع نداشت؛ اما جالب است که عکسالعمل مسیح را بدانید:
ایشان را گفت: بروید و به آن روباه بگویید: اینک امروز و فردا، دیوها را بیرون میکنم و مریضان را صحت میبخشم…[۶۰]
گذشتهازاین، مسیح در شب آخر، حواریون را امر به خرید اسلحه فرمود، پس به ایشان گفت: لیکن الآن هرکه کیسه دارد آن را بردارد و همچنین توشهدان را و کسی که شمشیر ندارد، جامۀ خود را فروخته آن را بخرد.[۶۱]
بهراستی چرا مسیح به حواریون دستور به خرید شمشیر داد؟ آنهم حتی بهقیمت فروختن جامهها و عریانماندن! مگر نه این است که انسان باید مطیع قدرتهای برتر باشد؟ پس خرید شمشیر برای چه؟!
بهاینترتیب، پولس توانست، طبقۀ فرهیخته و سرشناس امپراتوری را که از موقعیت اقتصادی رضایتبخشی برخوردار بودند جذب کند و با استفاده از منابع مالی آنان، بینوایان را به آیین جدید دعوت کند. پشتوانۀ مالی پولس توانست در میان یهودیان فلسطین و سرزمینهای مجاور نیز پایگاهی مطمئن از هواداران بهوجود آورد.
پولس، مخرّب شریعت مسیح
تمام انبیای الهی، حتی در زمان اوج مظلومیت، بهگونهای با قاطعیت با مظاهر ضلال برخورد میکردند که مجال هیچگونه تسامح و تساهل را، حتی درباره کوچکترین آموزه از ضروریات دین نمیدادهاند، بههمیندلیل همیشه حاضر بودهاند با تعداد طرفداران اندک، آزار و شکنجه دشمنان و احیاناً سختترین مرگها را تحمل کنند، ولی حاضر به معاملهکردن بر سر هیچکدام از گزارههای کوچک و بزرگ دین خدا نشدهاند.
پولس توجه بسیاری به شریعت و احکام داشت چنانکه در رساله به غلاطیان و در رساله به رومیان، بیش از هفتادبار از کلمۀ شریعت استفاده کرده است.[۶۲] وی ازاینجهت شباهت بسیاری به عیسی دارد؛ زیرا عیسی نیز در سخنان و تعالیمش بر شریعت تأکید میکرد، اما نکتۀ اصلی در این است که عیسی در پی تأیید شریعت بود و پولس درصدد نفی و طرد آن.
بدون شک، مسأله برداشتهشدن شریعت از ابداعات پولس است که سابقه نداشته است.
انتقادیترین سخنان عیسی، انتقاد از شریعت نیست، بلکه از مبلغان شریعت است. در واقع او از چگونگی اطاعت از شریعت انتقاد میکند، حالآنکه پولس مخالفت با شریعت را به یکی از اصول الاهیاتی خویش تبدیل کرد. او میگفت: نجات، تنها با ایمان بهدست میآید و شریعت و احکام هیچ جایگاهی در نجات انسان ندارد.[۶۳]
پولس برای جذب مردم روم، که به شراب معتاد بودند و در دین بتپرستی، هیچ قیدوبندی نداشتند، اعلام کرد که در مسیحیت همهچیز حلال است و ختنهکردن را ممنوع دانست و صراحتا اعلام نمود که نباید به شریعت پایبند بود.[۶۴]
و اینگونه بود که موفق شد بهسرعت، دیگران را جذب مسیحیت کند و از این طریق خود را به شخصیت برجستۀ مسیحیت تبدیل کند.
حکایت بر مزاج مستمع گوی
اگر خواهی که دارد با تو میلی
البته پولس، حکم به اباحهگری نمیکند و گاه در رسالههایش، دستوراتی از شریعت را به پیروانش توصیه میکند، مانند «از زنا بگریزید» یا «به یکدیگر دروغ مگویید»؛[۶۵] اما در همین موارد نیز تفاوتی عمده، بین نگاه پولس و نگاه عیسی وجود دارد. عیسی همانند کتب عهد قدیم، میگوید: این امور را باید انجام داد؛ زیرا خداوند به آنها امر کرده است؛ اما پولس چنین رأیی ندارد، او مخاطبش را بهنوعی اطاعت درونی و باطنی فرا میخواند:[۶۶]
زیرا مختونان ما هستیم که خدا را در روح عبادت میکنیم.[۶۷]
در واقع تأکید پولس بر این احکام نه از آن جهت است که آنها حکمی از احکام شریعت و در نتیجه خواست خدا هستند، بلکه از آن جهت است که این احکام از لوازم زندگانی روحانیاند.[۶۸]
مقابلۀ حواریون با پولس بر سر شرایع
این رویکرد، مورد قبول حواریان نبود؛ زیرا آنها مطابق تعالیم مسیح، عقیده داشتند که عیسی نیامده بود تا باطلکنندۀ تورات باشد، بلکه برانگیخته شده بود تا آن را کامل کند. خود عیسی بر این مطلب صریحاً تأکید کرده است.[۶۹]
یعقوب، رهبر کلیسای اورشلیم و از رسولان مسیح، نیز در رساله خود، از عمل به شریعت دفاع میکند: ای برادران من! چه سود دارد اگر کسی گوید: «ایمان دارم» وقتی که عمل ندارد؟ آیا ایمان میتواند او را نجات بخشد؟! پس اگر برادری یا خواهری برهنه و محتاج خوراک روزانه باشد و کسی از شما بدیشان گوید: به سلامتی بروید و گرم و سیر شوید، لیکن مایحتاج بدن را بدیشان ندهد چه نفع دارد؟ همچنین ایمان نیز اگر اعمال ندارد در خود مرده است.[۷۰]
خشونت در مقابل اعتراض
پس از مقابلۀ حواریون با پولس، عدهای از حواریون در میان رومیان رفتند تا کسانی را که تازه به آیین مسیحیت گرویده بودند، با شریعت یهود آشنا کنند،[۷۱] اما هنگامی که پولس شنید، دو تن از حواریون در غلاطیه آمده و به مردم دستورات آیین یهود را آموختهاند، نامۀ شدیداللحنی نوشت و مسیحیان غلاطیه را بهخاطر پیروی از آن دو تن سرزنش و توبیخ کرد چنانکه مینویسد:
ای غلاطیان نادان! مگر کسی شما را جادو کرده؟ مگر این شما نبودید که وقتی مرگ مسیح را برای شما تشریح کردم، آنچنان مجذوب آن شدید که انگار همان موقع مسیح در برابر چشمانتان به صلیب کشیده بودند؟ بگذارید یک سؤال از شما بکنم: آیا با حفظکردن قوانین مذهبی بود که توانستید روح پاک خدا را دریافت کنید؟ البته که نه. شما وقتی روح خدا را یافتید که به پیغام انجیل مسیح گوش دادید و ایمان آوردید. چرا فکرتان را بهکار نمیاندازید؟ شما که قبلاً با حفظ قوانین مذهبی بهجایی نرسیدید، چرا فکر میکنید حالا با حفظ آن میتوانید مسیحیان روحانیتری باشید!
او در اینباره جدّیّت بسیاری از خود نشان داد و هرکه طرفدار عمل به شریعت و احکام بود را توبیخ میکرد. او در نامهای به کلیسای شهر فیلپی، شریعتگرایان را سگهایی خواند که بر بریدن عضوی از بدن اصرار دارند.[۷۲]
ترجمه تفسیری کتاب مقدس، این آیه را چنین ترجمه کرده است: «مواظب سگهای خطرناک باشید. منظورم شیطانصفتانی هستند که میگویند برای نجاتیافتن باید ختنه شد».[۷۳]
بهگفته جان ناس، بر سر این قضایا، فرقۀ متعصبان و پایبندان به شریعت موسی، در کلیسای اورشلیم با پولس اختلاف پیدا کردند. وی در آن شهر با پطرس و یوحنا و یعقوب حواری مشاجره کرد و آنها به حمایت و تأیید عقاید او برخاستند، مشروط بر اینکه دایرۀ تبلیغ وی محدود به امم غیرمختون باشد و دیگر رسولان به نشر دعوت از قوم مختون(یهود) بپردازند. در واقع این توافق، برای پولس، موفقیتی بزرگ بود؛ زیرا بدین وسیله کلیسا تصویب میکرد که ازآنپس رعایت شریعت و آیین یهود برای پیروان عیسی واجب نیست.[۷۴]
گناه اصلی و فداء عیسی، بدعت دیگر پولس
گناه اصلی یا اولیه یعنی آدم در بهشت، از خوردن میوه درخت ممنوعه؛ اما مار او را فریب داد و آدم از آن درخت استفاده کرد و بدینسان آدم که سمبل انسانها بود گناه کرد، خدا بر انسانها غضب کرد و همۀ مردم بهخاطر گناه آدم، ذاتاً گناه کارند[۷۵] و مجازات گناه، یعنی مرگ، بر تمام کسانی که خودشان شخصاً و عمداً گناه نکردهاند نیز جاری میشود؛[۷۶] لذا در نوشتههای خود آورده است که عیسی آمد تا با قربانیکردن خود، گناه را بردارد.[۷۷]
صلیباین عقیده ازجمله اصولی است که اکثریت قریببهاتفاق مسیحیان بدان معتقدند. این عقیده در هیچیک از کتب عهد عتیق سابقه ندارد و هیچکدام از پیامبران از آن صحبت نکردهاند و در هیچیک از کتب مقدس از محکومیت عموم، به جهنم و عذاب الهی سخن نیامده است؛ اما با این وجود پولس مدعی این دکترین بود و برای اولینبار این نظریه را مطرح کرد.
این فکر که حضرت مسیح فدای گناهان بشریت شد، فکری بود که از جامعۀ یونانی و رومی گرفته بود؛ زیرا برخی از مذاهب شرکآلود در یونان و روم به خدایانی معتقد بودند که عنوان فادی داشتند و برای دیگران جان خود را از دست داده بودند.
اینها همه در حالی است که حواریون عیسی و در رأس آنها پطرس، در همۀ این موارد با پولس مخالف بودند.[۷۸]
جینی بیر، یکی از دانشمندان مسیحی میگوید:
القابی چون سوتر(نجاتبخش) و یوسریوس(منجی)، بر خدایان بتپرستان اطلاق میشد و لفظ کریوس(بهمعنای رب) که پولس حضرت عیسی(ع)را به آن ملقب کرد، در میان بتپرستان بر خدایی گفته میشد که فادی شده بود و غیریهودیان از اهل انطاکیه و غیر آن از شهرهای یونان نمیتوانستند به خدایی ایمان بیاورند که به مسیح، بهجز آنگونه که به خدایان خود ایمان داشتنند، ایمان بیاورند.
پولس متهم به سوءاستفاده مالی!
آنچه مضحک است، این است که در میان انبیاء سلف، کسی نبوده که در عوض رسالتش از مردم پول بگیرد؛ اما عباراتی از کتاب مقدس اشاره میکند که پولس در ضمن موعظه اجرت میگرفت و صدقات کلیساها را نیز جمعآوری میکرد.
آیا اختیار خوردن و آشامیدن نداریم؟ …یا من و برنابا بهتنهایی مختار نیستیم که کار کنیم؟ کیست که هرگز از خرجی خود جنگ کند یا کیست که تاکستانی را غرس نموده از میوهاش نخورد یا کیست که گلهای بچراند و از شیر گله ننوشد؟[۷۹]
شاید به همین دلیل بود که کلیسای کورنت پولس را به سوءاستفاده مادی از تبلیغ متهم کرد.[۸۰]
مرگ وی
نهایتاً پولس، پس از تعمیددادن عدهای از رومیان، با هدایای گردآوریشده، به اورشلیم رفت، از آنجا که از چندی قبل، اخبار پولس کموبیش به اورشلیم رسیده بود که او بر ضد شریعت موسی(ع) تعلیم میدهد و میگوید نباید از این پس مختون شوید؛[۸۱] لذا با آمدن پولس به اورشلیم، مردم بر وی شوریده او را در بند کردند.[۸۲] بعد سپاهیان آمده و او را بردند و متعاقباً چهل نفر همقسم شدند که تا وقتی او را نکشتهاند چیزی نخورند و نیاشامند.[۸۳] بدین سبب پولس را شبانه به قیصریه فرستادند تا نزد والی محاکمه شود. بعد از دو سال حبس در قیصریه، بهخیال اینکه چون نشان شهروندی روم را دارد (و قبلاً هم با استفاده از همین نشان، قیصر روم اورا آزاد کرده بود این بار نیز) اگر به روم رود آزاد خواهد شد؛ لذا خواست که او را برای محاکمه به روم بفرستند.
این خواسته عملی شد، ولی بعد از اینکه به روم انتقال داده شد بهمدت دو سال هم در آنجا به قید ملاقات آزاد زندان کشید تا اینکه سرانجام در زمان حکومت نرون به فرمان وی سرش را از تن جدا کردند.
در سال کشتهشدن پولس اختلاف است، چنانکه تعدادی سال ۶۰ و بعضی ۶۴ و تعدادی نیز ۶۷ میلادی را مطرح کردهاند؛ اما بنابر نظریه صحیحتر او در سال ۶۷م بهدست رومیان گردن زده شد.
از دید روایات
نام پولس در احادیث اسلامی آمده است و در برخی احادیث، از وی بهعنوان گمراهکنندۀ مسیحیان، و در کنار افرادی چون قابیل، نمرود، فرعون و سامری یاد شده است که در قسمتی از اعماق جهنم بهنام سَقَر معذب خواهد شد، و در برخی دیگر از روایات از شیاطینی که پس از انبیاء مردم را گمراه ساختهاند یاد شده و پولس شیطانی خوانده شده است که پس از عیسی مردم را به بیراهه کشاند.[۸۴]
همچنین در کتب اهلسنت احادیثی نقل شده که در آنها ذکر شده جباران و متکبران را در روز قیامت، در زندانی از جهنم بهنام پولس میاندازند، که رنجآورترین مکان جهنم است.[۸۵] علمای حدیثی اهلسنت مانند ترمذی این حدیث را حَسَن و صحیح دانستهاند.
امام موسیبنجعفر(ع) در ضمن روایتی طولانی، سرزمینی را در جهنم معرفی میکنند که اختصاص به بدعتگذاران و گمراهان دارد. در این سرزمین، پنج نفر از امم گذشته، از جمله پولس، قرار دارند.[۸۶]
امام صادق(ع) نیز در ضمن حدیثی فرمودهاند: رسولان خداوند در زمان خود و پس از خود به شیطانهایی مبتلا بودند که آنان را میآزردند و مردم را پس از آنان گمراه میکردند، …پولس در امت عیسی چنین است.[۸۷]
البته در این روایت مولس آمده است: «…و اما صاحبا عیسی فمولس و مریسا…»؛ اما با توجه به قرائن و روایات دیگر روشن میشود که مراد همان پولس است.
نتیجه
مسیحیتی که امروزه شاهد آن هستیم، چیزی جز فرقۀ دستساز انسانی شرور و گمراه بهنام پولس نیست، و تنها وجهاشتراک این فرقه با آن دین الهی، چیزی جز اشتراک لفظی نمیباشد.
پولس، فردی یهودی بود که در مسیحیت رخنه کرد؛ زیرا پس از آنکه در یهودیت به کسب موقعیت و مقام دلخواه خویش نائل نشد، مسیحیت را دارای پتانسیل لازم دید؛ چراکه دینی نوپا بود و بهراحتی میتوانست با اعلام پیوستن به آن، موقعیت بسیار خوبی را برای خود بهدست آورد.
ورود به مسیحیت همانا و ایجاد تغییرات عمده و بدعتگذاری از سوی او همانا. تغییراتی نظیر برداشتن اعتقاد توحید و برداشتن احکام و… که با حذف آنها چیزی بهجز نام مسیحیت باقی نماند و با اضافه اعتقاداتی چون تثلیث، گناه اصلی، فداء و… کاملاً دین جدیدی تأسیس گشت.
منابع
انجیل عیسی مسیح (ترجمه)؛
احمدی، محمدصادق، پولس و بدعتها، پایگاه اطلاعرسانی دانشکده باقرالعلوم(علیهالسلام)؛
توفیقی، حسین، آشنایی با ادیان بزرگ؛
جان بی ناس، تاریخ جامع ادیان، ترجمه علیاصغر حکمت، نشرعلمی و فرهنگی، ۱۳۷۷ش؛
دورانت، ویل، تاریخ تمدن، حمید عنایت و…، تهران: سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، ۱۳۷۱ش؛
رضایی، عبدالعظیم، تاریخ ادیان جهان، انتشارات علمی، ۱۳۵۸ش؛
سلیمانی اردستانی، عبدالرحیم، آشنایی با مسیحیت؛
معین، محمد، فرهنگ فارسی، انتشارات امیرکبیر، ۱۳۷۶ش
مبلغی، عبداله، تاریخ ادیان و مذاهب جهان، انتشارات حرّ؛
مجله هفت آسمان، شمارۀ ۳، ۴، ۱۶، ۲۵ (این مجله توسط مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب قم بهچاپ میرسد)؛
هاکس، جیمز، قاموس کتاب مقدس، انتشارات اساطیر، ۱۳۸۳ش؛
زیبایینژاد، محمدرضا، مسیحیتشناسی مقایسهای؛
درآمدی بر تاریخ و کلام مسیحیت، نشر معاونت امور اساتید و دروس معارف اسلامی؛
مقالات
احمدی، محمدصادق، پولس و بدعتها؛
احسانی، سید محمد، مسیحیت دین الهی یا آیین پولس، پایگاه دینی سیاسی و اجتماعی آریانا؛
توحیدی، محمد، تحریف آیین مسیح در گذر تاریخ؛
توحیدی، محمدضیاء، پطرس؛
ایلخانی، محمد، پولوس، ارغنون، شماره۶-۵؛
مقاله پطرس و پولس رسول، از وبلاگ کلیسای ارتودکس فارسی زبان.
[۱]. تاریخ جامع ادیان، ص۶۱۴ تا ص۶۱۳
[۲]. حسین توفیقی، آشنایی با ادیان بزرگ، ص ۱۲۴
[۳]. نامۀ پولس به فیلیپیان، ج۳، ص ۵ تا ص۶
[۴]. اعمال رسولان، ج۲۲، ص۲۲ تا ص۲۶
[۵]. محمد ایلخانی، پولوس، ارغنون، شماره۵ و ۶، ص۳۹۳
[۶]. کتاب اعمال رسولان
[۷]. زیبایینژاد، محمدرضا، مسیحیتشناسی مقایسهای، ص۲-۹۱؛ دورانت، ویل، تاریخ تمدن، قیصر و مسیح، ج۳، ترجمه حمید عنایت و دیگران، ص۸۰-۶۷۹.
[۸]. اعمال رسولان ۲۲، ۳
[۹]. اعمال رسولان، ۷: ۵۸
[۱۰]. اعمال رسولان ۲۲، ۴-۱۶ و همان، ۹: ۱-۱۰
[۱۱]. همان،۲۲: ۴-۱۶ و ۲۶: ۱۲-۱۸
[۱۲]. اعمال رسولان، ۹: ۷
[۱۳]. همان، ۲۲: ۹
[۱۴]. زیبایینژاد، محمدرضا، پیشین، ص۱۰۵
[۱۵]. تثنیه ۱۳/ ۱ تا ۵
[۱۶]. متی، باب۲۴، آیات ۳-۵
[۱۷]. متی، باب ۵ آیات ۱۵-۲۳
[۱۸]. پطرس، بابهای ۲ و ۳
[۱۹]. لوقا ۱۰/ ۱
[۲۰]. اعمال ۵/ ۱۳
[۲۱]. اعمال ۲۰/ ۳۵ اول قرنتیان ۹/ ۱۴
[۲۲]. غلاطیان ۱/ ۱۵
[۲۳]. اعمال، باب ۲۶ آیات ۹-۱۱
[۲۴]. تاریخ جامع ادیان، ص۶۱۵ و دورانت، ویل؛ تاریخ تمدن ج۳،حمید عنایت، ص۶۸۲
[۲۵]. غلاطیان، ۱ :۱۷ ـ۱۹
[۲۶]. اعمال رسولان، ۱۴: ۲۱ به بعد
[۲۷]. نامه دوم به قرنستیان، ۱۱، ۲۳-۲۷
[۲۸]. اول قرنتیان، ۱۵ :۹
[۲۹]. دوم قرنتیان، ۱۱ :۵ ـ و۱۲ :۱۱
[۳۰]. فیلیپیان، ۳ :۳ ـ۴
[۳۱]. اول قرنتیان، ۴ :۴
[۳۲]. اول قرنتیان، ۶ :۱ ـ۳
[۳۳]. فیلیپیان، ۳ :۱۷
[۳۴]. غلاطیان، ۲: ۱۲ـ۱۱
[۳۵]. همان، ۲ :۷ ـ۸
[۳۶]. اعمال رسولان، ۱۵ :۵ ـ۷
[۳۷]. همان، باب ۱۰ و ۱۱
[۳۸]. غلاطیان، ۲ :۱۱
[۳۹]. متی، ۱۶: ۱۸؛ یوحنا، ۲۱: ۱۵؛ غلاطیان، ۲: ۱۱-۱۵
[۴۰]. تاریخ تمدن، ۳/۶۷۵
[۴۱]. اول قرنتیان، ۱۱/ ۱۹
[۴۲]. اعمال، ۲۴/ ۱۴
[۴۳]. اعمال، ۲۸/ ۲۲
[۴۴]. غلاطیان، ۱: ۱۱-۱۲
[۴۵]. مسیحیت و بدعتها، ص۴۷
[۴۶]. المسیحیه، ص۱۰۸ و ۱۴۱
[۴۷]. کارپنتر، همفری، عیسی، ترجمه حسن کامشاد، ص۱۵۴.
[۴۸]. تاریخ جامع ادیان، ص۶۱۷
[۴۹]. دورانت، ویل،پیشین، ص۶۸۹ و ص۶۹۶
[۵۰]. المائه، ص۲۳ و ص۲۴
[۵۱]. نامۀ پولس به رومیان، باب۱، آیه۳
[۵۲]. نامه پولس به مسیحیان غلاطیه، باب۱، آیه۱
[۵۳]. فیلیپیان، ۲ : ۷ ـ۸
[۵۴]. یوحنا، ۱ :۱۴
[۵۵]. اول قرنتیان، ۱: ۱۹-۲۱ و کولسیان، ۲: ۸
[۵۶]. رومیان، ۹: ۱۴-۱۸
[۵۷]. رومیان، ۱:۱۳؛ تیطس، ۱:۳
[۵۸]. رومیان، ۱۳: ۱؛ تیطس، ۳: ۱
[۵۹]. اول تیموتاؤس، ۲: ۱
[۶۰]. لوقا، ۱۳ : ۳۱ ـ۳۳
[۶۱]. لوقا، ۲۲ :۳۶
[۶۲]. صادقنیا، مهراب، «پولس و شریعت»، هفتآسمان، شماره۲۵، بهار۱۳۸۴، ص۲۷
[۶۳]. رومیان، ۳: ۲۸ و غلاطیان، ۲: ۱۶
[۶۴]. نامه پولس به غلاطیان، باب۳، آیات۲۳-۲۵
[۶۵]. اول قرنتیان، ۶: ۱۸ و کولسیان، ۳: ۹
[۶۶]. غلاطیان، ۵: ۲۲
[۶۷]. فیلپیان، ۳: ۳
[۶۸]. صادقنیا، مهراب، پیشین، ص۴-۵۳
[۶۹]. متی، ۵: ۱۹ و نیز لوقا، ۱۶: ۱۷
[۷۰]. رساله یعقوب، ۲: ۱۴-۱۸
[۷۱]. اعمال رسولان، ۱۵: ۱
[۷۲]. فیلپیان، ۳: ۲
[۷۳]. کتاب مقدس، ترجمه تفسیری، انتشارات ایلام، ۱۹۹۹م
[۷۴]. تاریخ جامع ادیان، ص۶۱۶
[۷۵]. رومیان، ۵: ۱۹
[۷۶]. همان ۵: ۱۲-۱۴
[۷۷]. عبرانیان ۹/۲۶
[۷۸]. محمدرضا زیبائینژاد، مسیحیتشناسی مقایسهای، ص۹۱ تا ص۹۹
[۷۹]. اول قرانیق ۱۶: ۱-۴؛ دوم قرنتیان، ۱۱: ۸؛ فیلپیان، ۴: ۱۵ دوم قرنتیان ۷:۱۱ اولقرنتیان، ۹: ۴-۸
[۸۰]. زیبایینژاد، محمدرضا، پیشین، ص۹۷.
[۸۱]. اعمال ۲۱/ ۲۱
[۸۲]. همان ۲۱/ ۳۰
[۸۳]. همان ۲۳/ ۱۲
[۸۴]. نورالثقلین، ج۱، ص۸۵؛ بحارالانوار، ج۸، ص۳۱۰؛ ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، ص۲۱۶؛ خصال، ج۲، ص۳۹۸ و ۳۹۹؛ همچنین بنگرید: الأعمال و عقاب الأعمال، ص ۲۱۴؛ خصال، ج۲، ص۳۴۶؛ تفسیر قمی، ج ۲، ص ۴۴۹؛ احتجاج طبرسی، ج ۱، ص ۸۶؛ کتاب سلیمبنقیس، ج ۲، ص ۵۹۷. دائرهالمعارف قرآن کریم، ج۶، ص۵۴۳ تا ص۵۴۷.
[۸۵]. مسند احمدبنحنبل، ج ۱۱، ص ۲۶۰؛ مصنف ابن ابی شیبه، ج۵، ص۳۲۹؛ مسند حمیدی، ج۱، ص۵۰۸؛ سنن ترمذی، ج۴، ص۲۳۶؛ سنن کبری، نسائی، ج ۱۰، ص ص ۳۹۸؛ الترغیب و الترهیب، منذری، ج۳، ص۳۵۶؛ فتح الباری، ج۱۱، ص۴۲۳؛ الزهد و الرقائق، ابنمبارک، ج۲، ص۵۲؛ الادب المفرد بالتعلیقات، ج۱، ص۲۸۷؛ تفسیر ابنابیحاتم، ج۱۱، ص۵۸.
[۸۶]. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۸، ص۳۱۱، ح ۷۷ و نیز: ج۱۲، ص۳۷، ح۲۰
[۸۷]. همان، ج۱۳، ص۲۱۲، ح ۵.
افزودن دیدگاه جدید