آتش گرفتم صورت زيباي من رفت

آتش گرفتم صورت زيباي من رفت

آنقدر افتادم زمين كه ناي من رفت

 

 تا گوشواره را کشید دو چشمم سیاه رفت

بابا ز دخترت به خدا اشک و آه رفت

یا اسب بود...یا یکی از دشمنان تو

از روی پیکرم که زمین خورد راه رفت

یک لحظه دید عمه مرا ، اشکباره شد

داغ مدینه در دل زارش دوباره شد

نامرد سیلی اش دو هدف داشت همزمان

هم گوشواره رفت، هم گوش پاره شد

افزودن دیدگاه جدید