فراموش شدگان غزه
"زکی وحدان" شن ها را با دست از روی سنگ قبر کنار می زند. یک پاکت خالی چیپس را روی سنگی پهن می کند و می نشیند. به تعداد رفتگان خانواده شمع روشن می کند یعنی برای پدر بزرگ و مادربزرگ، مادر، دو خواهر، دو برادر و یک برادر زاده. دفن زن و مرد در یک قبر از نظر اسلام اشکال دارد اما زکی می گوید:" ما از امام جماعت پرسیدیم و او یک مجوز ویژه صادر کرد". زیرا در واقع آن اجساد جز چند دست و پای تکه تکه شده چیز دیگری نبود.
تنها پدر زکی یک قبر مستقل دارد زیرا تنها یک پای وی جدا و بقیه جسد سالم بود. زکی هر زمان که این جا می نشیند با پدر صحبت می کند . زکی 20 ساله از پدرش می پرسد که حالا چه باید بکند اما پاسخی دریافت نمی کند. زکی پنج درخت نخل در این گورستان کاشته است. اکثر گورها در این قبرستان واقع بر یکی از تپه های شمال نوار غزه کمتر از یک سال قدمت دارند. کودکان در میان سنگ قبرها می دوند و بازی می کنند. زکی از زمان جنگ سال گذشته تقریبا هر روز به این گورستان می آید زیرا این جا تنها مکانی است که می تواند درآن به آرامش برسد.
آن مکانی که زمانی خانه زکی بود امروز به ویرانه ای بدل شده است. پس از حمله نظامی اسرائیل در جولای سال پیش و بمباران شهر کوچک بیت حنون ، خیابان و خانه های زیادی به ویرانه بدل شدند و هنوز هم بولدوزرها برای جمع آوری بقایای خانه ها در حال کار هستند و از آن خانه ها تنها اسکلت هایی ویران و تل هایی از خاک باقی مانده است و بسیاری از مردم البته در همین ویرانه ها زندگی می کنند.
نزدیک به یک سال پیش بود که مجله اشپیگل برای نخستین بار داستان خانواده وحدان را که در جنگ گذشته هشت عضو خود را از دست داد منتشر کرد. در میان این قربانیان سه کودک 14 و 10 و یک سال ونیمه هم بودند. آنها جان خود را به این خاطر از دست دادند که موفق به فرار به موقع نشدند و در خانه ای گرفتار ماندند که صبح روز 26 جولای هدف بمب های اسرائیلی قرار گرفت.
شواهد متقن حکایت از آن دارد که خانه خانواده وحدان چند روز قبل از بمباران توسط سربازان اسرائیلی اشغال و به عنوان پایگاه از آن استفاده می شود. این سربازان البته بعد از چند روز خانه را ترک می کنند و تنها یک روز پس از آن جنگنده های اسرائیلی آن را هدف قرار می دهند. همه چیز در این جا حکایت از یک جنایت جنگی دارد زیرا سربازان اسرائیلی می دانستند که هنوز هم چند نفر در آن خانه بسر می برند و آگاهانه آنان را به کام مرگ فرستادند.
بازماندگان خانواده وحدان به دادستانی نظامی شکایت کرده اند و البته این پرونده یکی از صدها پرونده مشابه به شمار می آید. همه این موارد در جنگ سوم غزه اتفاق افتاده است. کانون حقوق بشر فلسطین شواهد ارائه شده از سوی خانواده وحدان را کامل و بی عیب و نقص می داند اما در عین حال این خانواده هیچ شانسی برای به مجازات رساندن عاملان این جنایت ندارد.
جنگ غزه که در تابستان سال گذشته اتفاق افتاد پنجاه روز به درازا کشید و در طی آن 500 هزار فلسطینی بی خانمان و 11 هزار نفر مجروح و 1500 غیرنظامی کشته شدند. سازمان ملل متحد از ویرانی بی سابقه طی آن جنگ می گوید و اسرائیل را متهم می کند که همه قوانین و حقوق بین الملل را زیر پا گذاشته است. بر همین اساس آخرین جنگ و به عبارتی آخرین تهاجم اسرائیل به غزه ویرانگرتر از دو جنگ قبلی برآورد می شود.
اکنون یعنی یک سال پس از آن جنگ شهرداری بیت حنون ویرانه خانه خانواده وحدان را شماره گذاری کرده و بر روی دیوار بر جای مانده از خانه ای که زمانی مسکن این خانواده بود شماره 20-13-1052 به رنگ آبی نقش بسته است. از آن خانه سه طبقه امروز تنها تلی از خاک و سنگ و لوازم سوخته بر جای مانده و تا مدت ها تعفن اجساد بر جای مانده در زیر این تل خاک شامه همسایگان را می آزرد و هنوز هم بوی نامطبوعی به مشام می رسد.
و درست در کنار این ویرانه است که بازماندگان خانواده وحدان با چوب و پلاستیک و کارتن و حلبی برای خود کلبه ای ساخته اند. از ده ماه پیش 19 تن از ساکنان این محل به آب و برق نیز دسترسی دارند و به همین خاطر خود را در بهشت تصور می کنند. اما چه کار دیگری از آنان برمی آید؟ این مردم بی تردید فراموش شده ترین انسان های روی زمین محسوب می شوند.
در جریان آخرین جنگ غزه نزدیک به 150 هزار خانه خسارت دید و 12600 خانه کاملا ویران شد. تحریم هایی که اسرائیل علیه نوارغزه اعمال می کند نیز امکان ورود مصالح ساختمانی را به این مردم نمی دهد زیرا اسرائیلی ها ادعا می کنند که امکان دارد از سیمان های ارسالی برای ساخت آن تونل های معروف استفاده شود. هزاران انسان برای ماه ها در مدارس سازمان ملل زندگی کردند و بقیه آنها اعم از زن و مرد و کودک زمستان را در همان خانه های ویران شده گذرانده و از سرما در آستانه انجماد قرار داشتند.
محله البورا در بیت حنون به ویژه آسیب های زیادی دیده است. این محله تنها یک کیلومتر با مرز فاصله دارد. به عقیده کارشناسان ، اسرائیلی ها از همان آغاز کار به صورتی هدفمند این محله را ویران کردند تا به این ترتیب تا سال ها این منطقه غیرمسکونی باقی بماند و اسرائیل بتواند آن منطقه حایل را باز هم گسترش دهد. برخی از سربازان اسرائیلی و همین طور یکی از نهادهای مردمی تایید کرده اند که اسرائیل به صورتی سیستماتیک و روش مند این محله را با خاک یکسان کرد. اسرائیلی ها از یک سال پیش تلاش دارند با طرح این ادعا که حماس از این محله برای شلیک موشک و ساختن تونل استفاده می کرده است ، جنایت در البورا را توجیه کنند. اما خانواده وحدانی اصلا هیچ ارتباطی با حماس نداشته و از خانه آنان هیچ موشکی به سوی اسرائیل شلیک نشده است و این مساله با دیدن فیلم های موجود ثابت می شود.
زکی بر روی تشکی گلدار نشسته است. از یک صفحه پلاستیکی به عنوان میز استفاده می کند و چند استکان چای بر روی آن قرار می دهد. پرده های این خانه از تکه های گونی شکر درست شده است. زکی می گوید:" از زمان جنگ دیگر کاری ندارم". احساس بدبختی می کند و خود را در خوابی می بیند که توانایی بیدار شدن از آن را ندارد:" زندگی من واقعی نیست".
پیش از این غاز و مرغ پرورش می داد اما اکنون آنها هم مرده اند و در کنار آن تل خاکی که زمانی اهمیت داشت دفن شده اند. برادر زکی یک بسته حاوی عکس از یک جعبه بیرون می آورد. در این تصاویر او را در کنار دوستانش می بینیم ، همان دوستانی که آنها نیز در جریان بمباران ها همه دار و ندار خود را از دست دادند. بازماندگان خانواده وحدانی همیشه به این عکس ها نگاه می کنند و عزیزان از دست رفته خود را به یاد می آورند: خواهر 27 ساله شان زینب، سوندوس یک سال و نیمه ، احمد چهارده ساله و حسین ده ساله. و البته مادر و پدر و مادربزرگ و پدربزرگ.
وزارت خارجه اسرائیل به تازگی گزارشی از آخرین تهاجم خود به نوار غزه منتشر کرده است. جالب آن که کارشناسان اسرائیلی در این گزارش ضمن تقدیر از نیروهای خود اعلام کرده اند که نیروهای مسلح مرتکب هیچ خطایی نشده و همه تلاش خود را به کار برده اند تا از مرگ غیرنظامیان پرهیز شود!!! در این گزارش همچنین ادعا می شود که حماس از داخل مدارس و آپارتمان ها با هدف افزایش شمار قربانیان غیرنظامی اقدام به پرتاب موشک کرده است!!!
در همین حال شورای حقوق بشر سازمان ملل دو هفته پیش گزارشی را منتشر کرد که در آن ادعا شده است مدارکی دال بر این که هر دو طرف مرتکب جنایات جنگی شده باشند وجود دارد:" اسرائیل با وجود آگاهی از امکان قربانی شدن غیرنظامیان از حملات هوایی و سلاح های دوربرد در مناطق پرجمعیت استفاده کرده است. ارتش اسرائیل به واحدهای خود اخطار داده بود که افراد باقی مانده در آن مناطق نیروهای دشمن تلقی می شوند".
سازمان ها و نهادهای مردمی نیز اعلام می کنند که قبل از حملات اسرائیل هیچ منطقه حایل یا کریدوری برای تخلیه مردم غیرنظامی وجود نداشته است و حتی سربازان اسرائیلی نیز اذعان دارند که مردم غیر نظامی اصولا از زمان کافی برای تخلیه و ترک محله ها و خانه های خود برخوردار نبوده اند. در حال حاضر دیوان بین المللی دن هاگ در حال بررسی این پرونده است. رامی بزرگترین برادر زکی با عصبانیت این پرسش را مطرح می کند:" به چه حقی عزیزترین عزیزانمان را از ما گرفتید؟ بی تردید هیچ کس نمی تواند خانواده ما را بازگرداند و هیچ چیز نمی تواند این خسران را جبران کند. اما من خواهان اجرای عدالت هستم!".
رامی زمانی همه اعتماد خود به سازمان های حقوق بشری را از دست داده بود و عقیده داشت که این سازمان ها کار زیادی نمی توانند انجام دهند. اما روزی با یک وکیل تماس گرفت و گفت :" می خواهم از ارتش اسرائیل شکایت کنم". البته آن وکیل اسرائیلی اظهار شگفتی کرد اما در نهایت پول زیادی خواست. برادران زکی بر خلاف وی هر لحظه با یادآوری این داستان ها عصبی تر می شوند. زکی تنها شش سال درس خواند اما هرگز شغل ثابتی داشت. مدتی همراه پدرش کارگر ساختمانی بود و مدتی در باغ فلفل و خیار و گوجه و سبزیجات می کاشت و مدتی غاز و مرغ پرورش می داد.
خانواده وحدان هر دو ماه یک بار از سوی صندوق پناهجویان سازمان ملل چند کیسه آرد و شکر همراه با روغن و شیر خشک دریافت می کنند. گوشت و سبزی و میوه تازه به ندرت نصیب آنها می شود. پیش از این پرخوری های زکی فریاد مادر را بلند می کرد اما امروز وی فقط برای آرام ماندن می خورد. غذای غالب این خانواده سیب زمینی سرخ کرده است. زکی سال گذشته سی کیلو وزن اضافه کرد. احساس می کند که همه چیز خراب است و بدن وی نیز از این قاعده مستثنی نیست. خانواده وحدان زمانی علاوه بر کارهای دیگر به پرورش زنبورعسل نیز مشغول بودند و بسیاری از مخارج خود را از راه فروش عسل تامین می کردند. اما اکثر آن زنبورها اینک از بین رفته و تنها یک پنجم از آن باقی مانده است. اما مردم غزه برای خرید عسل پول ندارند. درآمد سرانه در غزه در مقایسه با بیست سال پیش سی درصد کاهش یافته است و به گزارش بانک جهانی نرخ بیکاری نیز به بالاترین درجه خود یعنی 43 درصد می رسد.
زینب خواهر زکی تنها فرد خانواده بود که شغل ثابت داشت. او از دانشگاه فارغ التحصیل شده و به عنوان دستیار دکتر دارو ساز در یک مطب کوچک در غزه کار می کرد. بهترین دوست زینب یعنی خانم "دوحا آتالا"ی 28 ساله هنوز هم در همان مطب کار می کند. دوحا یک تقویم مربوط به سال گذشته را روی میز قرار داده است و به هیچ عنوان حاضر به دورانداختن آن نیست. زینب در این تقویم سالروز تولد دوستان و نتایج لیگ قهرمانان اروپا را یادداشت می کرد و گاه از سردردهایش می نوشت. اما یادداشت های زینب در ماه جولای پایان گرفته است.
دوحا از طریق واتس اپ و فیسبوک از وضعیت آخرین روزهای زینب خبر داشت . زینب از حضور سربازان اسرائیلی در خانه شان و رفتار آنها به دوست خود خبر می داد. البته اسرائیلی ها همه موبایل های اعضای خانواده را توقیف کرده بودند و تنها زینب بود که توانست گوشی خود را پنهان کرده و از آن استفاده کند. او در یکی از پیام های خود نوشته است:" برای توالت و شستشو آب نداریم. برق هم نداریم. خدا کند که هر چه زودتر این وضعیت تمام شود". دوحا از او پرسیده است:" تو الآن کجا هستی؟ خیلی نگرانم". و پاسخ زینب:" هنوز زنده ام اما کسی به کمک ما نمی آید". هنگامی که بالاخره سربازان اسرائیلی پس از یک هفته از آن خانه بیرون می روند، نیروهای ارتش اسرائیل با بلندگو از آن خانواده می خواهند که محل را ترک کنند. اما برای ترک محل بسیار دیر شده بود زیرا جنگ همه جا را فرا گرفته و خانواده وحدان جرات نمی کردند که از آن محل دور شوند. و حوالی ساعت هفت صبح روز 26 جولای یعنی تنها چند ساعت قبل از آغاز آن آتش بس موقت دوازده ساعته بود که جنگنده های اسرائیلی خانه وحدان ها را بمباران کردند.
علی وحدان 36 ساله نزدیک به یک سال پس از آن روزها ، همراه با یکی از عموهای خود بر روی صندلی چرخدار در کنار آلونکی که امروز خانه آنها محسوب می شود نشسته است. آسمان بیت حنون امروز بعداز ظهر به مانند آسمان تل آویو که با ماشین تنها یک ساعت با این جا فاصله دارد، آبی و صاف است. صدای چند گلوله و چند انفجار به گوش می رسد. بچه های کوچک حاضر در این محل واکنشی به این صدا نشان نمی دهند. علی پسرش محمد را صدا زده و گوشه تی شرت سوپرمن او را بالا می زند. یک شکاف بلند و عمودی بر روی شکم محمد دیده می شود، گویی که یک نفر قصد دو نیم کردن این پسرک را داشته است. بر روی چهره محمد نیز آثار زخم و جراحت دیده می شود و بازویش بشدت ورم کرده است. پدرش می گوید:" هنوز یک ترکش بزرگ در بازویش مانده است".
علی نیز تنها یک پا دارد و پای دیگرش در خلال جنگ قطع شد. اما پای باقی مانده نیز به شدت کبود است و مگس ها به راحتی روی آن نشسته و پرواز می کنند. پزشکان علی به وی گفته اند که این پایش نیز باید قطع شود. اول قرار بود تا زیر زانو قطع شود اما در حال حاضر گفته می شود که تا بالای ران قطع خواهد شد. البته علی برای انجام این عمل باید به اسرائیل برود اما ورود به اسرائیل کار ساده ای نیست و او برای این کار به یک همراه نیاز دارد. اما مردان خانواده وحدان از اسرائیلی ها وحشت دارند و عقیده دارند که به محض ورود به اسرائیل بازداشت و زندانی خواهند شد. البته مردان زیر 35 سال تنها در موارد خاص روادید اسرائیل دریافت می کنند و دیگران نیز معمولا به دلایل امنیتی درخواستشان رد می شود. و بدین ترتیب علی هر روز شاهد پوسیدن و تلاشی پای خود است.
علی وحدان تابستان پیش نه تنها هر دو پای خود را بلکه همسر و مادر سه فرزندش را نیز از دست داد. زیرا تنها یک هفته پس از کشته شدن افراد این خانواده در آن خانه، بار دیگر آتش جنگ دامن عضو دیگری از خانواده را گرفت. بازماندگان خانواده وحدان در آن زمان در یک خانه مسکونی واقع در محله جبالیه به صورت موقت زندگی می کردند اما کمی بعد از نیمه شب بود که دو موشک شلیک شده از پهپادهای اسرائیلی به این خانه اصابت کرد. زکی به صورت اتفاقی اتاق خواب را ترک کرده بود تا موبایلش را شارژ کند و برای دومین بار جان بدر برد.
کودکان این خانواده هر شب خواب بمباران می بینند و جیغ می کشند. زکی در ساعات آغازین صبح تازه به خواب می رود و احساس می کند که نفسش بند آمده است. این پرسش که جنگ بعدی چه زمانی آغاز خواهد شد او را رها نمی کند.
اما نه تنها حماس بلکه اسرائیل نیز در حال حاضر جنگ دیگری را نمی خواهد. زیرا جنگ علیه دشمن مشترک به نفع هر دو طرف است. از قرار معلوم حماس و اسرائیل گفتگوهایی پنهانی را برای برقراری یک آتش بس پنجساله امضا کرده اند بدون آن که دولت خودگردان رام اله در جریان آن باشد. با این حال بسیار بعید به نظر می رسد که حماس موجودیت اسرائیل را به رسمیت بشناسد و اسرائیل نام حماس را از فهرست گروه های تروریستی حذف کند.
زکی وحدان می گوید:" ما که اصلا کاری به سیاست نداریم پس چرا دچار این وضعیت شدیم؟". در مسیر آن گورستان از کنار کانتینر سفید رنگ یکی از سازمان های کمک رسان عبور کرده و به داخل آن نگاهی می اندازد. زکی عاشق این کانتینر است:" دو اتاق کوچک با دیوارهای چوبی دارد".
اما برای زکی فقط همان گورستان که یادگاری از گذشته است باقی مانده است. روی سنگ قبر مقابل گور پدرش می نشیند و در حالی که یک قطعه شیشه کوچک در میان انگشتان دست چپش گرفته است فاتحه می خواند. صدای زوزه مانندی از دور به گوش می رسد و هر لحظه نزدیک تر می شود. زکی به خوبی با این صدا آشنا است. به آرامی می گوید:" این یک پهپاد اسرائیلی است". و سپس با آن خرده شیشه سوراخی روی پوست خود درست می کند.
افزودن دیدگاه جدید