حب دنیا در نگاہ حضرت علی ع

آن چه در این باب، مهم است فهم دنیای مذموم است تا انسان طالب آخرت، از آن دوری جوید. دنیا به معنای اعم آن، به خودی خود نه پسندیده است و نه ناپسند.

1 ـ دلیل نکوهش و مذمت

الدنیا محل الآفات1
دنیا محل آسیب‏هاست.
فبئست الدار لمن لم یتهمها و لم یکن فیها علی وجل منها.2
بد سرایی است برای کسی که به آن بدگمان نبوده و هنگام اقامت در آن از خطرش خوف و ترس نداشته است.
آن چه در این باب، مهم است فهم دنیای مذموم است تا انسان طالب آخرت، از آن دوری جوید. دنیا به معنای اعم آن، به خودی خود نه پسندیده است و نه ناپسند. اگر در امور مشروع و در راه جلب رضایت پروردگار بلندمرتبه به کار رود، نیک، پسندیده و ممدوح، و اگر در امور نامشروع و غیرمعقول به کار رود، زشت، ناپسند و مذموم خواهد بود.
دنیا وسیله‏ی امتحان و آزمایش انسان است. چنان چه وسیله‏ی کسب معنویات باشد، پسندیده و اگر خود، هدف و منظور واقع شود، ناپسند و مذموم است.3
علامه مجلسی می‏گوید:
دنیای نکوهیده مرکب است از اموری که انسان را باز دارد از اطاعت خدا و دوستی او و تحصیل آخرت. پس دنیا و آخرت باهم متقابلند.
هرچه باعث رضای خدای سبحان و قرب او شود از آخرت است گرچه به حسب ظاهر از دنیا باشد، مثل تجارت و زراعت و صنعتی که مقصود از آن‏ها معیشت عیال باشد برای اطاعت امر خدا، صرف کردن آن‏ها در مصارف خیریه، کمک کردن به محتاجان و صدقات. این‏ها همه از آخرت است، گرچه مردم آن را از دنیا دانند. ریاضت‏های ساختگی و کارهای ریاکارانه گرچه با تزهد و انواع مشقت باشد، از دنیاست؛ زیرا سبب دوری از خدا شود و قرب به سوی او نیاورد، مثل اعمال کفار و مخالفان.4
انسان به طور فطری، حیات را دوست دارد و مقصود از نکوهش دنیا، نکوهش حیات و علاقه‏های طبیعی و فطری انسان نیست. بلکه مقصود، نکوهش علاقه‏ای قلبی است که موجب اسارات انسان به دست دنیا می‏شود و این امر مذموم را در اسلام عبادت دنیا می‏نامند.5

علت بحث دنیا و مذمت آن در نهج البلاغه

چرا در کلمات امیرالمؤمنین علیه‏السلام به این مطلب توجه بسیار شده است؟ این یک امر تصادفی نیست بلکه به سلسله خطرهای عظیمی که در دوران خلافت خلفای راشدین به دلیل نقل و انتقال مال و ثروت متوجه جهان اسلام گردیده بود، مربوط می‏شود. حضرت علی علیه‏السلام چون این خطرها را لمس می‏کرد، با آن‏ها به مبارزه برخاست؛ مبارزه‏ای عملی با منطق و بیانی آشکار که در سراسر نهج‏البلاغه منعکس است.
در این دوران، مسلمانان به پیروزی‏های بسیاری دست یافتند که این مسأله، مال و ثروت فراوانی را به جهان اسلام سرازیر کرد. این ثروت به جای مصرف شدن در امور عمومی بیشتر در اختیار افرادی خاص قرار گرفت و این افراد به ثروت بی‏شماری رسیدند (به ویژه در زمان عثمان). این گونه بود که دنیاپرستی و رفاه‏زدگی در جامعه‏ی اسلامی شیوع یافت و اخلاق اجتماعی مسلمانان به انحطاط گرایید.
مذمت دنیا هرگز متوجه جهان آفرینش نیست؛ زیرا همه چیز بر پایه‏ی خیر، حکمت و حسن و غایت آفریده شده است.
الذی أحسن کل شی‏ء خلقه6
همان کسی که هرچیزی را که آفریده است، نیکو آفریده.
ماتری فی خلق الرحمن من تفاوت7
در آفرینش آن بخشایشگر هیچ گونه اختلاف [و تفاوتی] نمی‏بینی.
این که در مذمت دنیا اشاره شد، علاقه به دنیاست. منظور از علاقه هم تمایلات طبیعی و فطری نیست، بلکه مقصود، وابستگی به امور مادی و دنیوی و در اسارت آن‏ها بودن است که خود، توقف، رکود، سکون، نیستی و باز ایستادن از حرکت و پرواز است و دنیاپرستی نام دارد. اسلام با دنیاپرستی مبارزه می‏کند؛ زیرا با نظام تکاملی آفرینش معارض است و مبارزه با آن، هم گامی با ناموس تکاملی آفرینش به شمار می‏رود.8
پس تعلق و وابستگی به دنیا و استحاله شدن وسیله به هدف مذموم می‏باشد و این خطرنـاک‏ترین بیمـاری و مهم‏ترین آفتی است که نهج البلاغه نسبت به آن هشدار می‏دهد.9

2 ـ دنیا و فراموشی مرگ

من أحب الدنیا ذهب خوف الاخره من قلبه10
هرکس دنیا را دوست بدارد و ترس از آخرت از قلبش رخت بر می‏بندد.
ایها الناس ان أخوف ما أخاف علیکم اثنان: اتباع الهوی و طول الامل فاما اتباع الهوی فیصد عن الحق، و أمّا طول الامل فینسی الاخره11
ای مردم! ترس‏ناک‏ترین چیزی که از ابتلای شما به آن می‏ترسم، دو چیز است. پیروی از هوای نفس و آرزوی بی‏شمار.
اما پیروی از هوای نفس، شخص را از راه حق باز می‏دارد و آرزوی بی‏حساب، آخرت را از یاد می‏برد.
جمله‏ی «دلم خواست کردم» از آن جمله‏هایی است که موجودیت آدمی را ویران می‏کند و ریشه‏ی اصول و قوانین مبتنی بر حق و حقیقت را به آتش می‏کشد. درهای بی‏درمان بشر که سرتاسر تاریخ ما را فرا گرفته است، میکروبی جز هواهای نفسانی ما ندارد. ریشه‏ی اصلی ستم و تجاوزها، هواپرستی است.12
برخی گفته‏اند: سبب درازی آرزو حب دنیاست؛ زیرا وقتی انسان با دنیا انس گرفت و به لذت‏های آن عادت کرد، جدایی و دوری از دنیا برایش سنگین است و دوام آن را دوست دارد.
بنابراین به مرگ که جدا کننده‏ی او از دنیا است، نمی‏اندیشد و از مرگ غافل می‏شود؛ زیرا وقتی انسان چیزی را دوست دارد، نمی‏خواهد آن را از دست بدهد. بدین ترتیب انسان خودش را برای مرگ آماده نمی‏کند تا اینکه ماه‏ها و سال‏ها می‏گذرد و پیر می‏شود. در پیری نیز سرگرمی‏ها و وابستگی‏های دنیایی، او را از توبه و ندامت باز می‏دارد تا اینکه مرگ او را در می‏یابد. این گونه است که انسان غافل بعد از مرگ به حسرت و ندامت دچار می‏شود و این، همان خسران مبین است.
تؤمل فی الدنیا طویلاً و لا تدری
اذا جن لیل‏ها تعیش الی فجر فکم من صحیح مات من غیر علة
و کم من مریض عاش دهر الی دهر13 آرزوی دراز در دنیا دارد و نمی‏داند که هنگامی که سیاهی شب فرود آید تا صبح بیشتر در حیات نیست. چه بسیار انسان‏های تندرستی که بدون علت مردند و چه بسیار بیمارانی که روزگار درازی در این دنیا زیستند.
اگر کسی را در دنیا از مرگ ایمنی بودی آن کس رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله بود که از فرزندان آدم هیچ کس آن تقرب و منزلت نزد خدا نداشت، با این وصف فرمود: هیچ کس در جهان جاویدان نیست.
ای قوم! از این سرای حوادث گذر کنید
خیزید و سوی عالم علوی سفر کنید این سرای فانی است. نگرید تا دل در آن نبندید و آرامگاه نسازید. مسکین آدمی که پیوسته نظاره‏ی مرگ دیگران می‏کند و پندارد که همیشه ناظر مرگ دیگران است و خود نخواهد مرد.14

3 ـ بی‏وفایی دنیا

کم من واثق بالدنیا قد فجعته15
چه بسار کسانی که به دنیا اطمینان کردند و از آن ضربه خوردند.
أما بعد، فانّ الدنیا أدبرت و اذنت بوداع و انّ الاخره قد اقبلت و اشرفت باطلاع16
(پس از ستایش خداوند) دنیا پشت گردانده و وداع می‏کند. آخرت روی آورده و اشراف آگاهانه دارد (آخرت نزدیک و آشکار شده است).
حضرت در خطبه‏ی دیگری درباره‏ی بی‏وفایی دنیا و آمدن مرگ هشدار می‏دهد و می‏فرماید:
بندگان خدا! بدانید شما و آن چه در آن هستید از (کالاها، ساختمان‏ها و آرایش‏های) این دنیا، در راه کسانی می‏باشید که پیش از شما گذاشته‏اند. عمرشان از شما درازتر و شهرهاشان آبادتر و اثرهایشان مهم‏تر بود.
اینک صداهاشان خاموش شده (سخن نمی‏گویند)، بادهاشان خوابیده (کبر و نخوت‏شان از بین رفته) اندام‏شان پوسیده، شهرهاشان خالی ماند، و آثارشان نابود گشته است.17
در این دنیا، قدرت‏ها، جابه‏جا؛ شیرینی‏ها، تلخ و ناگوارا؛ طعام‏ها، زهرآگین و اسباب، سست و ناپایدار است.
آری این است شناس‏نامه‏ی دنیا؛ ده‏ها تمدن در طول تاریخ پدید آمدند، سرکشیدند، سپس چنان رو به زوال رفتند که گویی نه تمدنی وجود داشت و نه تمدن سازی.
هزاران جامعه در پهنای بستر گیتی بروز کردند و سرکشیدند و چنان به خود بالیدند که گویی نه تنها به مردم حکومت می‏کردند، بلکه دامنه‏ی
سلطه و اقتدارشان حتی بر قوانین جاری در عالم هستی حاکمیت داشته است...
زیان‏بارترین صدمه‏ای که این به خود بالیدن‏ها بر مغز و روان آن مستان خود باخته وارد می‏آورد، همانا کوری مهلک بود که حتی دگرگونی و تحول روزگاران را که روشن‏ترین پدیده‏ی این دنیاست، نمی‏دیدند که اگر سلطه‏ها دایمی بود، نوبت به آنان نمی‏رسید.18
حضرت علی علیه‏السلام در این باره می‏فرماید:
رب مستقبل یوما لیس بمستدبره، و مغبوط فی اول لیله قامت بواکیه فی آخره.19
بسا روآورنده به روز که پشت بر آن نکند (اجل او را به شب مهلت ندهد) و بسا کسی که بر (خوشی) او غبطه بردند در اول شب و در آخرش، گریه کنندگان بر او برخاستند.

4 ـ زشتی دنیا

بئست الدّار الدّنیا20
بد سرایی است دنیا.
حضرت علی علیه‏السلام می‏فرمایند:
دنیا سرایی است که (اهل) آن را غم و اندوه فرا گرفته و به مکر و دغا شهرت یافته است. همواره بر یک حال باقی نمی‏ماند و آمده‏های در آن سالم نمانند. حالات آن گوناگون و نوبت‏هایش در تغییر است (گاهی نعمت دهد، گاه زحمت رساند) خوشی در آن (پیروی از خواهش‏های نفس) نکوهیده است و آسودگی در آن یافته نمی‏شود. اهلش در آن هدف‏های تیر بلا هستند که دنیا تیرهای خود را به جانب ایشان می‏افکند و به مرگ نابودشان می‏کند.21
در خبر است که فردا در انجمن رستاخیز و عرصه‏ی هول‏انگیز محشر، دنیا را بیاورند به صورت پیرزنی آراسته. گوید: بارخدایا! امروز مرا جزای کمترین بنده‏ای از بندگان خود کن. از درگاه خداوند متعال فرمان آید که‏ای ناچیز خسیس! من راضی نباشم که کمترین بنده‏ی خود را چون تویی جزای وی دهم.
آن گاه فرماید: ای دنیا! خاک شو و نیست شو. چنان نیست شود که هیچ جای پدید نیاید.22
آگاه باشید دنیا به زن فاجره‏ای ماند که خود را (به مردان) نشان داده روی بگرداند و به اسب سرکشی ماند که هنگام حرکت توقف کند و فرمان نبرد. دروغ گوی بسیار خیانت‏کار، و ستیزه‏گر ناسپاس، و بسیار جفاکار منحرف شونده (از راه حق) و بسیار دوری کننده (از راه راست) و نگران و درهم است. روش آن، منتقل شدن (از حالی به حالی و از شخصی به شخصی) و جای پای آن، متحرک و غیرثابت و ارجمندی آن، زبونی و سعی و کوشش آن، بازی و شوخی، و بلندی آن، پستی است. سرای گرفتن مال و تاراج کردن و تباه ساختن است.23
کالای جهان حطام تب‏خیز وباست
بر صاحب خود غم است و اندوه و بلاست
دوری کن از این چراگه زهرآلود
دل بر کن و آسوده زی و بی‏تش و دود
هرکس که غنی‏تر است، محتاج‏تر است
آسوده‏تر آن کس که زدنیا بِدَر است
هر دیده که از زیور آن شد روشن
در عاقبتش کوری آن مستیقن24

دنیا مانند آب دریاست

امام صادق علیه‏السلام می‏فرماید:
مثل الدنیا کمثل ماء البحر کلما شرب منه العطشان أزداد عطشا حتی یقتله.25
دنیا مانند آب دریاست که هرچه شخص تشنه از آن بیشتر بیاشامد، تشنگی‏اش بیشتر می‏شود تا او را بکشد.
امام صادق علیه‏السلام می‏فرماید: رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله به بزغاله‏ی گوش بریده‏ای که مرده و در زباله‏دان افتاده بود، گذر کرد. به اصحاب فرمود: این چند می‏ارزد؟ گفتند:
اگر زنده بود، شاید یک درهم ارزش نداشت. پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله فرمود:
والذی نفسی بیده الدنیا اهون علی الله من هذا الجدی علی اهله.26
سوگند به‏آن که جانم در دست‏اوست! دنیا نزد خدا، از این بزغاله نزد اهلش پست‏تر است.
حضرت علی علیه‏السلام درباره‏ی زشتی دنیا می‏فرماید:
سلطانها دول، و عیشها رنق، و عذبها اجاج و حلوها صبر، و غذاؤها سمام و اسبابها رمام.27
سلطنت و ریاست دنیا گردنده است و خوش گذرانی آن تیره است (با کدورت). آب پاکیزه‏ی آن شور و ناگوار است و شیرینی آن مانند شیره‏ی درخت بسیار تلخ است و طعام آن زهرهایی است کشنده. وسایل و اسباب آن (چیزهایی که به آن دلبستگی دارند) مانند ریسمان‏های پوسیده و تکه تکه شده است.

5 ـ عاقبت کار دنیا

اَلدُّنیا خُسران28
دنیا زیان است.
خداوند متعال در قرآن کریم می‏فرماید:
مَثَل دنیا مانند گیاه زمین است که به آبی که آن را از آسمان فرستادیم آمیخته شد (از آن نشو و نما کرد) پس بامداد (روز دیگری) آن گیاه خشک گردید به گونه‏ای که بادها آن را پراکنده می‏سازند و خداوند بر همه چیز قادر و تواناست.29
دنیا انسان را خوار و ذلیل می‏کند:
کم من واثق بها قد فجعته، و ذی طمأنیته قد صرعته و ذی ابهّة قد جعلته حقیرا، و ذی نخوه قد ردّته ذلیلاً.
حیّها بعرض موت، و صحیها بعرض سقم ملکها مسلوب و عزیزها مغلوب، و موفورها منکوب و جارها محروب.30
چه بسیار است کسی که به دنیا اعتماد و دلبستگی داشته و دنیا او را دردمند می‏سازد و چه بسیار است کسی که به دنیا اطمینان داشته و دنیا او را بر خاک می‏اندازد و چه بسیار است کسی که بزرگ مرتبه بوده و دنیا او را کوچک و پست می‏گرداند و چه بسیار است کسی که دارای افتخار و خودخواهی است و دنیا او را ذلیل و خوار می‏سازد.
زنده‏ی آن به سوی مرگ و تندرست آن به سوی بیماری رهسپار است. پادشاهی آن از دست رفته و ارجمند آن، زیردست و ثروتمند آن به نکبت رسیده و مال همسایه‏ی آن (ساکنان دنیا) غارت شده است.
شادی‏های دنیا محدود است و امن و امانش در برهه‏هایی محدود
مرا در منزل جانان چه امن عیش چون هردم
جرس فریاد می‏دارد که بر بندید محمل‏ها31
این که این دنیا بسیار زیان‏بار است، از آن رو است که نخستین ضرر اقبال به این دنیا، این است که با فریبندگی‏هایش نمی‏گذارد آدمی به حقایق و واقعیات مربوط به پدیده‏ی فریبنده بیندیشد و مصالح و مفاسد آن را خوب درک کند.
از سوی دیگر، گذشت زمان موجب کاهش سالیان عمر و از دست رفتن قدرت‏ها و امتیازها می‏باشد، بدون این که در برابر آن چه از دست داده است، چیزی به دست آورد.
شگفتی‏های دنیا در همین است که وقتی چیزی از مردم می‏گیرد، آن چه به عنوان عوض می‏دهد، کم ارزش‏تر است.32
امام علی علیه‏السلام در نامه‏ای به اسود ابن قطبه؛ سردار سپاه حلوان می‏نویسد:
واعلم ان الدنیا دار بلیه لم یفرغ صاحبها فیها قط ساعة إلا کانت فرغته علیه حسره یوم القیمه.33
و بدان که دنیا سرای گرفتاری است و آدمی هرگز در آن ساعتی آسوده نبوده است، مگر آن که آسودگی آن ساعت در روز قیامت موجب اندوهش می‏گردد.
امام علی علیه‏السلام درباره‏ی پایان کار دنیا نیز می‏فرمایند:
خداوند را فرشته‏ای است که هر روز فریاد می‏کند: بزایید برای مردن و جمع کنید برای از بین رفتن و بسازید برای ویران گشتن.

6 ـ دار غرور و فریب

الدُّنیا مَعدنُ الشَّرِّ وَ مَحَلُّ الْغُرُور34
دنیا مکان شرّ و بدی است و جایگاه فریب است.
امیرالمؤمنین علی علیه‏السلام می‏فرماید:
[دنیا] فریبنده‏ای است که نیست می‏شود و روشنی است که پنهان می‏گردد و سایه‏ای است که زایل می‏شود و تکیه‏گاهی است که رو به خرابی می‏رود. اثبات و قراری برای آن نیست.
هرگاه کسی که از آن دوری می‏کرد و به آن دل نمی‏بست، به آن انس گرفت و مطمئن گردید، دنیا مانند اسب یا شتر، با پای خود به او لگد می‏افکند (تا او را به زمین بزند) دنیا او را با دام‏های خود شکار می‏کند و با تیرهایش، هلاک می‏سازد. دنیا ریسمان‏های مرگ (بیماری‏های گوناگون و سختی‏ها) را به گردن مرد می‏اندازد و او را به خوابگاه تنگ (قبر) و بازگشتگاه ترس‏ناک (آخرت) و دیدن جایگاه همیشگی (بهشت یا دوزخ) و جزای کردار (نیک یا بد) می‏کشاند.35
و همین گونه است رفتار دنیا با کسانی که در آینده می‏آیند و جانشین پیشینیان هستند. مرگ از هلاک کردن باز نمی‏ایستد و بازماندگان از ارتکاب گناه دست باز نداشته، پشیمان نمی‏شوند و از رفتار گذشتگان پیروی می‏کنند و پی در پی می‏گذرند تا در پایان، به فنا و نیستی منتهی می‏شوند.36
«غرور حائل» یعنی این که با زینت‏ها و زیورهایش، آدمیان را فریب می‏دهد و این توهّم را در آنان پدید می‏آورد که دوام و ثبات دارد.
«سناد مائل» نیز تکیه گاهی است که غافلان به آن تکیه دارند؛ تکیه گاهی که ثبات و قرار ندارد.37
غرّارة غرور ما فیها، فانیه فان من علیه، لاخیر فی شی‏ء من ازوادها الاالتقوی.38
بسیار فریبنده‏ای است که هرچه در آن است، می‏فریبد و فناپذیری است که هرکه در آن هست، نابود می‏شود. خیر و نیکویی در هیچ یک از توشه‏های آن نیست مگر در تقوا و پرهیزگاری.
غرور به معنای هرچیزی است که آدمی را فریب می‏دهد مانند مال، جاه و جلال، شهوت و قدرت و ثروت. برخی غرور را به شیطان تفسیر کرده‏اند و این بدان جهت است که او خبیث‏ترین فریب دهندگان است. بعضی دیگر نیز آن را به دنیا تفسیر کرده‏اند.39

تمثیل به مار

مثل الدنیا کمثل الحیّة لیّن مسّها و السّمّ الناقع فی جوفها، یهوی الیها الغر الجاهل و یحذرها ذواللّب العاقل.40
داستان دنیا چون داستان مار است که دست بر آن بکشی نرم است، ولی در اندرونش زهر کشنده دارد. فریب خورده‏ی نادان به سوی آن می‏رود و خردمند دوراندیش از آن دوری می‏گزیند.
بدان که دنیا معشوقه‏ای است فتّان و ر عنایی است بی‏سامان. دوستی است بی‏وفا، دایه‏ای بی‏مهر و دشمنی پرگزند. هرکه را بامداد بنوازد، شامگاه بگدازد. هرکه را یک روز به شادی دل بیافروزد، دیگر روزش به آتش غم و اندوه بسوزد.
وگر رنگی زگلزار حدیث او ببینی تو
به چشم تو همه گل‏ها که در باغ است خارستی
این زندگانی فانی و بازیچه، در چشم کسی نیک آید که از زندگانی خوش و پاکیزه و پرمهر خبر ندارد.41
امام علی علیه‏السلام در وصف دنیا می‏فرماید:
الدنیا تغرّ و تضرّ و تمرّ، انّ اللّه سبحانه لم یرضها ثوابا لأولیائه، ولا عقابا لأعدائه.42
دنیا فریب می‏دهد و زیان می‏رساند و می‏گذرد. خداوند سبحان راضی نگشت که آن را پاداش دوستان خود و کیفر دشمنانش قرار دهد.
هی الدنیا تقول بملاء فیها
جذار جذار من بطشی و فتکی ولا یغررکم طول ابتسامی
فقولی مضحک و الفعل مبکی
آن دنیاست که به گروهی که در آن هستند می‏گوید:
برحذر باشید و بپرهیزید از سخت‏گیری و بر وفق مراد بودن من. طولانی بودن لبخند من شما را نفریبد؛ زیرا گفتار من، خنده آور و کردار من، گریه‏آور است.43

7 ـ دنیای فانی

غایَةُ الدُّنیا الفَناءُ44
غایت دنیا فناست.
حضرت علی علیه‏السلام می‏فرماید:
آگاه باشید! دنیا رو به فنا و نیستی نهاده و درگذشتش را اعلام کرده است. خوشی آن باقی نمی‏ماند و به تندی رو بر می‏گرداند. ساکنان خود را به فنا و نیستی می‏کشاند و همسایگان را به‏سوی مرگ می‏راند. شیرینی‏های آن‏به‏تلخی مبدل شده وصافی‏های‏آن‏تیره گردیده‏است.42
از این دنیا باقی نمانده مگر ته مانده‏ای (چند روزی) مانند ته مانده آب در مشک کوچک یا باقی نمانده از آن مگر جرعه‏ای مانند جرعه‏ی مَقْلَة (سنگریزه)43، پس تشنه (ی دنیا که مدت کمی از عمرش باقی مانده) اگر بمکد آن ته مانده را (به دنیا دل بسته از آخرت چشم پوشد) تشنگی او برطرف نشود (بهره‏ای که در نظر دارد، به دست نیاورد).44
با وجود این که همه‏ی مردم می‏دانند زندگی آدمی فانی و پایان‏پذیر است، اصرار قرآن، احادیث و نهج البلاغه درباره‏ی فنای حیات و زوال دنیا برای چیست؟ باید گفت قدرت تحرک حیات و شیرینی آن و نیروی فرار از آلام و مرگ به قدری در انسان‏ها قوی است که اعتقاد به مرگ در مقابل حیات رنگ می‏بازد و قدرت و لذت بسیار نیرومند تحرک حیات علم به مرگ را به شک و تردید نزدیک می‏کند.
حضرت علی علیه‏السلام درباره‏ی فنای دنیا می‏فرماید:
پس دنیا سرای نابود شدن و رنج و تغییر حالات و عبرت‏هاست. از جمله اسباب فنا و نیستی آن است که روزگار تیرش را به چله‏ی کمان نهاده است؛ تیرهای آن به خطا نمی‏رود و زخم‏هایش مداوا نمی‏شود. این تیر، مرگ را به زنده، بیماری را به تندرست و سختی و ناجوری را به رستگار می‏اندازد. خورنده‏ای است که سیر نمی‏شود و نوشنده‏ای است که عطشش فروکش نمی‏کند.45
انسان در این دنیا به چه چیزی می‏تواند تکیه کند که او را از فنا و نابودی نجات بدهد؟ به طول زندگانی؟! مگر آنان که پیش‏تر آمدند و رفتند، عمرهایی طولانی نداشتند؟ آنانی که نیرومند بودند و فریب دنیا را خوردند و آنگاه تسلیم مرگ شدند و راه سفری را در پیش گرفتند که نه توشه‏ای برای آن اندوخته بودند و نه مرکبی داشتند که بر آن سوار شوند و آن سفر طولانی را سپری کنند.46
خلاصه و جمع بندی
1 ـ دنیا به معنای اعم آن، به خودی خود نه پسندیده است و نه ناپسند. اگر در امور مشروع و در راه جلب رضایت پروردگار بلندمرتبه به کار رود و وسیله‏ی کسب معنویات باشد، نیک، پسندیده و ممدوح و اگر در امور نامشروع و غیرمعقول به کار رود و خود، هدف و منظور واقع شود، زشت، ناپسند و مذموم خواهد بود.
2 ـ پیروی از هوای نفس، آدمی را از راه حق باز می‏دارد.
ـ آرزوی بی‏حساب، آخرت را از یاد می‏برد.
3 ـ در این دنیا قدرت‏ها، جابه‏جا، شیرینی‏ها، تلخ، گوارا، ناگوار، طعام‏ها، زهرآگین و اسباب آن، سست و ناپایدار است.
4 ـ دنیا سبب فراموشی مرگ می‏شود.
5 ـ دنیا را به آب دریا تشبیه کرده‏اند که هرچه شخص تشنه از آن می‏آشامد، تشنگی‏اش بیشتر شود تا او را بکشد.
6 ـ دنیا را از نظر پستی، به بزغاله گوش بریده‏ی مرده تشبیه کرده‏اند که از آن هم پست‏تر است.
7 ـ اهل دنیا را غم و اندوه فرا گرفته است.
ـ به مکر و دغل شهرت یافته و خوشی در آن نکوهیده است و آسودگی در آن یافت نشود.
ـ اهلش آماج تیرهای بلا هستند.
ـ شیرینی آن، تلخ، آب پاکیزه‏ی آن، شور و ناگوار و طعام آن زهرهایی است کشنده.
8 ـ آدمیان را می‏فریبد و این پندار را به وجود می‏آورد که دوام و ثبات دارد.
ـ تکیه گاهی است که ثبات و قرار ندارد.
9 ـ هم چون مار است که ظاهری نرم و اندرونی زهرآلود و کشنده دارد.
10 ـ عاقبت دنیا زوال و فنا است.
___________________________________________________________________________________________
پی نوشت :
1ـ غرر الحکم، ج 1، ص 153.
2ـ نهج البلاغه فیض الاسلام، خطبه‏ى 110، فراز 19.
3ـ موازنه اسلامى بین دنیا و آخرت، صص 121 ـ 251.
4ـ اربعین حدیث، ص 117.
5ـ تصنیف نهج‏البلاغه، ص 885.
6ـ سجده، 7.
7ـ ملک، 3.
8ـ سیرى در نهج البلاغه، صص 264 ـ 265 تلخیص.
9ـ همان، صص 270 ـ 272 تلخیص.
10ـ بحارالانوار، ج 78، ص 315.
11ـ نهج البلاغه فیض الاسلام، خطبه‏ى 42، فراز 1.
12ـ ترجمه و شرح نهج البلاغه، ج 9، صص 273 ـ 291 تلخیص.
13ـ ترجمه و شرح نهج البلاغه.
14ـ تفسیر ادبى و عرفانى کشف الاسرار، صص 173 ـ 174 تلخیص.
15ـ غررالحکم، ج 4، ص 551.
16ـ نهج البلاغه فیض الاسلام، خطبه‏ى 28، فراز 1.
17ـ همان، خطبه‏ى 217، فراز 3 و 4.
18ـ ترجمه و شرح نهج البلاغه، ج 20، ص 248.
19ـ نهج البلاغه فیض الاسلام، حکمت 372.
20ـ غرر الحکم، ج 3، ص 258.
21ـ نهج البلاغه فیض الاسلام، خطبه‏ى 217، فراز 1 و 2.
دار بالبلاء محفوفه، وبالغدر معروفه، لاتدوم احوالها، و لاتسلم نزالها، احوال مختلفه، و تارات متصرفه، العیش فیها مذموم، والامان منها معدوم. و انما اهلها فیها اغراض مستهدفه، ترمیهم بسهامها و تفنیهم بحمامها.
22ـ تفسیر کشف الاسرار، ج 2، صص 220 ـ 221.
23ـ نهج البلاغه فیض الاسلام، خطبه‏ى 233، فراز 8.
الاوهى المتصدیه العنون، والجامحه الحرون، و المائنه الخوون والجهود الکنود، و العنود الصدود، والحیود المیود، خالها انتقال، و وطأتها زلزال و عزها ذلّ، و جدّها هزل، و علوها سفل، دارحرب و سلب و نهب و عطب.
24ـ تفسیر کشف الاسرار، ج 2، صص 220 ـ 221.
25ـ اصول کافى، باب ایمان و کفر، ص 205.
26ـ همان، ج 3، باب ایمان و کفر، ص 196.
27ـ نهج البلاغه فیض الاسلام، خطبه‏ى 110، فراز 10.
28ـ غررالحکم، ج 1، ص 55.
29ـ «لاتعدوا اذا تناهت الى امنیة أهل الرّغبه، فیها و الرّضابها أن تکون کما قال اللّه تعالى: کما انزلناه من السماء فاختلط به نبات الارض فاصبح هشیما تذروه الریاح، و کان الله على کل شى مقتدرا»، 45.
30ـ نهج البلاغه فیض الاسلام، خطبه‏ى 110.
31ـ حافظ شیرازى.
32ـ ترجمه و شرح نهج‏البلاغه، ج 20، ص 248.
33ـ نهج البلاغه فیض الاسلام، نامه‏ى 59، فراز 3.
34ـ غررالحکم، ج 1، ص 383.
35ـ غرور حائل، وضوء افل، و ظلّ زائل و سناد مائل. حتى اذا أنس نافرها و اطمان ناکرها قمصت بأرجلها، و قنصت باحبلها و أقصدت باسهمها و أعلقت المرء أوهاق المنیّه قائده له إلى ضنک المضجع و وحشه المرجع و معاینه المحل و ثواب العمل و کذلک الخلف یعقب السلف: لاتقلع المنیّه اختراما و لایرعوى الباقون احتراما یحتذون مثالاً و یمضون أرسالاً الى غایه الانتها و صیّور الفناء.
36ـ نهج البلاغه فیض الاسلام، خطبه‏ى 82، فرازهاى 6، 7 و 8.
37ـ منهاج البراعه، ج 5، ص 357.
38ـ نهج البلاغه فیض الاسلام، خطبه‏ى 110، فراز 7.
39ـ تفسیر المیزان، ج 16، ص 372.
40ـ نهج البلاغه فیض الاسلام، حکمت 115.
41ـ تفسیر ادبى و عرفانى کشف الاسرار، ج 2، ص 217.
42ـ نهج البلاغه فیض الاسلام، حکمت 407.
43ـ شرح نهج البلاغه، مولى فتح الله کاشانى، ج 3، ص 466.
44ـ غررالحکم، ج 4، ص 370.
45ـ ألا و انّ الدنیا قد تصرمت، و اذنت بانقضاء، و تنکّر معروفها، و أدبرت حذّاء، و هى تحفز بالفناء سکّانها، و تحدو بالموت جیرا نها و قد امّر منها ما کان حلوا، و کدر منها ما کان صفوا.
فلم یبق منها الاسمله کسمله الاداوه، او جرعه کجرعه المقله، لو تمززها الصدیان لم یقنع.
46عادت عرب بر این است چون تشنگان در بیابان اندک آبى یابند سنگ ریزه در ظرفى ریخته آنقدر آب بر آن بریزند که آن سنگریزه را بپوشاند پس هر یک آن مقدار آب را براى رفع تشنگى بیاشامد و به این طریق آب اندک را میان خود تقسیم کنند و آن سنگریزه را مقله گویند.
47ـ نهج البلاغه فیض الاسلام، خطبه‏ى 52، فراز 1 و 2.
48ـ نهج البلاغه فیض الاسلام، خطبه‏ى 113، فراز 10.
ثم ان الدنیا دار فناء، و عنا و غیر، و عبر، فمن الفناء ان الدهر موتر قوسه، لاتخطى‏ء سهامه، و لا توسى جراحه، یرمى الحى بالموت، والصحیح بالسقم، و الناجى بالعطب، اکل لایشبع، و شارب لاینقع.
49ـ ترجمه و شرح نهج البلاغه، ج 20، ص 248.

منبع : کتاب "سـرای گذر (دنیا از منظر امام علی علیه‏السلام)"

افزودن دیدگاه جدید