فدک، ذوالفقار فاطمه (س): فدك در خلافت عمر
عمر كسانى را براى قيمت گذارى آنچه از فدك كه تعلق به يهوديان داشت فرستاد و پس از پرداخت قيمت اموالشان، آنها را روانه شام كرد. [ معجم البلدان: ماده فدك، تاريخ طبرى: 4/ 112. مغازى واقدى: 2/ 707. تاريخ مدينه ى منوره: 1/ 195. شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، 16/ 210. سقيفه و فدك: 97. سيره حلبى آخر غزوه خيبر.]
او درآمد فدك را در مصالح عامه استفاده مى كرد، اگر چه بعضى نقل كرده اند كه فدك را به حضرت امير عليه السلام و عباس تحويل داده است؛ به شهادت تاريخ حق اين است كه عمر باغهاى اطراف مدينه را بازگرداند اما فدك در تصرف او بود.
اينك شواهد تاريخى:
1- در رواياتى تصريح شده است كه «فاما صدقته بالمدينة فدفعها عمر الى على و عباس و اما خيبر و فدك فامسكهما» [ تاريخ مدينه المنوره: 1/ 207. جامع الاصول: 10/ 386. وفاء الوفاء: 3/ 995. سنن كبرى 6/ 301. ] عمر صدقات پيامبر در مدينه را به على و عباس تحويل داد، اما خيبر و فدك را خود تصرف نمود.
2 - عمر بن عبدالعزيز، به عنوان اولين كسى كه فدك را به خاندان زهرا عليهاالسلام تحويل داد، مشهور است.
[كشف الغمه: 2/ 120. ]
3- در تاريخ مسلم است كه عمر بن عبدالعزيز فدك را به خاندان پيامبر تحويل داد، [ كشف الغمه: 2/ 120. وفاء الوفاء: 3/ 1000. ] اگر قبل از او عمر آن را به خاندان پيامبر تحويل داده بود، بايد در تاريخ كسى كه بعد از عمر آن را گرفت ذكر مى شد و حال آنكه چيزى در تاريخ نيامده است، پس معلوم مى شود اصل پرداخت فدك بوسيله عمر صحيح نيست.
4- مرحوم مظفر بعد آنكه در روايت تشكيك مى نمايد، تصريح به دروغ بودن رد فدك به وسيله ى عمر مى كند.
[دلائل الصدق: 3/ 55- 148. ]
شايد برگرداندن باغهاى اطراف مدينه به وسيله ى عمر، منشأ اين اشتباه شده است.
بهر حال به نظر نويسنده، فدك بوسيله عمر برگردانده نشده، بلكه باغهاى اطراف مدينه به اميرالمؤمنين عليه السلام برگردانده شده است.
چرا باغهاى مدينه را به حضرت داد؟
علت برگرداندن مقدارى از ارث حضرت زهرا عليهاالسلام به خاندان پيامبر اين بوده كه حكومت، تحت فشار بزرگان صحابه بوده است.
ابن كثير مى نويسد: در دوران خلافت عمر، مردم از او خواستند كه امورات باغهاى مدينه را به على عليه السلام و عباس واگذار كند و بواسطه عده اى از بزرگان صحابه او را تحت فشار قرار دادند. [ البدايه و النهايه: 4/ 231. ] و حموى مى نويسد: بعد از آنكه عمر بلاد را فتح كرد و اموال زيادى بدست آورد و در بين مسلمانها تقسيم كرد، نظرش عوض شد و مقدارى از اموال را به حضرت امير عليه السلام و عباس پرداخت كرد. [ معجم البلدان ماده فدك. ]
اگر اين دو كلام را تحليل كنيم بدست مى آيد كه: فشار بزرگان از ياران پيامبر از طرفى و دارائى فراوان خليفه از سوى ديگر، باعث شد كه از نظر قبلى خود برگردد و چه بسا قبلا نيز فشار افكار عمومى بر عليه حكومت بوده است، اما الان اموالى كه بتوانند اقتصاد حكومت را پيش ببرند دارند، اين باعث مى شود كه مقدارى ارث پيامبر را به خاندان پيامبر بدهد.
حال اگر اين قسمت از تاريخ را كنار خليفه ثانى قرار دهيد كه به خليفه اول گفت: فدك را براى زهرا نوشتى، با اداره حكومت در حالى كه اعراب با تو سر جنگ دارند چه خواهى كرد؟ كاملا علت گرفتن فدك روشن مى شود.
اينجا جاى يك سوال است، آيا براى اداره حكومت مى شود كسى را از ارث محروم كرد، آن هم بهترين خلق خدا و يگانه دختر پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و سلم را؟
از اين فرازهاى تاريخى است كه خصوصيات افراد و درجات ايمان و علت تصميم گيرى آنها، براى ما كاملا روشن مى شود.
افزودن دیدگاه جدید