فدک، ذوالفقار فاطمه (س): اعلام برائت...

اين بود كه خليفه براى آرامش افكار عمومى، همراه عمر خدمت حضرت زهرا (سلام اللَّه عليها) مى رسد؛ حضرت آنها را به حضور نمى پذيرد،

 فدک، ذوالفقار فاطمه (س): اعلام برائت از آن دو

اقدام بعدى اعلام برائت و غضب و كينه نسبت به آن دو بود. مسلمانان بارها از پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و سلم شنيده بودند: «رضايت فاطمه (سلام اللَّه عليها) رضايت خدا و رسول خدا است و غضب فاطمه (سلام اللَّه عليها) غضب خدا و رسول خدا است، و اذيت او آزار رسول خدا است.»

 

با شنيدن عدم رضايت و بلكه غضب و كينه حضرت، نسبت به ابوبكر، كلمات پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و سلم را يادآور مى شدند و جايگاه خليفه و خلافت را در ذهن خود ترسيم مى كردند.

 

اين بود كه خليفه براى آرامش افكار عمومى، همراه عمر خدمت حضرت زهرا (سلام اللَّه عليها) مى رسد؛ حضرت آنها را به حضور نمى پذيرد، تا اينكه اميرالمؤمنين عليه السلام را واسطه قرار مى دهند و به خدمت حضرت زهرا (سلام اللَّه عليها) مى رسند، حضرت رو به ديوار مى نمايد، و ابوبكر با سياست خاص خود، شروع به صحبت مى كند:

اى محبوب پيامبر! به خدا قسم خويشان پيامبر را بيش از خويشان خود، و تو را بيش از عايشه دخترم دوست مى دارم. من به مقام و شرافت شما معترفم، اما درباره ارث از پيامبر صلى اللَّه عليه و آله شنيدم كه از پيامبران ارث برده نمى شود.

حضرت زهرا (سلام اللَّه عليها) در مسجد فرموده بود: اين كلام از پيامبر نيست و به دروغ نسبت به حضرت دادند.

در اينجا از طريق ديگر بر آن دو و تاريخ، اتمام حجت مى نمايد و مى فرمايد: حديثى براى شما مى گويم، اگر از پيامبر شنيده باشيد ، آيا تصديق و عمل مى كنيد؟

آن دو گفتند: آرى.

حضرت فرمود: سوگند به خدا! راستگو باشيد، آيا از پيامبر شنيده ايد كه بارها مى فرمود:

«رضاى فاطمه رضاى من است و غضب فاطمه غضب من است، پس هر كسى فاطمه را دوست داشته باشد مرا دوست داشته و هر كه فاطمه را خشنود كند مرا خشنود كرده است، و هر كس فاطمه را خشمگين كند مرا خشمگين كرده است».

آن دو گفتند: بله! از پيامبر شنيده ايم.

حضرت فرمود: «پس آگاه باشيد! من خدا و ملائكه را شاهد مى گيرم بر اين كه، شما مرا خشمگين كرديد و جلب رضايت من نكرديد، و بدانيد نزد پيامبر از شما دو نفر شكايت خواهم كرد».

ابوبكر گفت: من از غضب خدا و غضب شما به خدا پناه مى برم. حضرت فرمودند: « به خدا قسم! در همه ى نمازهايم بر تو نفرين خواهم نمود». [ الامامه و السياسه: 1/ 14. اعلام النساء: 4/ 124. بحار: 29/ 157. ]

اين ملاقات و مكالمه اثرى نبخشيد، تا آنكه حضرت با غضب و خشم بر آنها از دنيا رفت، اين خشم و غضب در وصيتنامه ى حضرت نيز جلوه گر شد و وصيت نمود كه او را شبانه دفن كنند، تا آنان بر جنازه حضرت نماز نگذارند [ صواعق: 15. سنن كبرى: 4/ 29 مستدرك صحيحين كتاب معرفه الصحابه: 4764، تاريخ دمشق: 2/ 270. ]، و قبرش مخفى بماند تا عدم رضايت شان به گوش تمام مسلمانان تا قيامت برسد.

بالاخره عدم رضايت فاطمه (سلام اللَّه عليها) با برنامه ريزى هاى پيامبر و سياست حضرت زهرا، (سلام اللَّه عليها) يكى از بهترين معيارهاى شناخت حق از باطل، بعد از وفات پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و سلم شد.

توجيه غير مقبول

در بحث قبل روشن شد كه حضرت فاطمه عليهاالسلام، اعلام برائت و غضب بر ابوبكر مى فرمود و اين غضب به تصريح بسيارى از علماء اهل سنت تا وفات حضرت ادامه داشت.

حلبى مى نويسد: «و هجرته الى ان ماتت».

او (فاطمه عليهاالسلام) از ابوبكر خشمگين بود تا آن كه از دنيا رفت. [ سيره حلبى: 3/ 487. ]

بيهقى مى نويسد: «فلم تزل مهاجره له حتى توفيت»

كناره گيرى و خشم او (فاطمه عليهاالسلام) باقى بود تا از دنيا رفت. [ سنن كبرى: 6/ 301. ]

ابن كثير مى نويسد: «و هجرته فلم تكلمه حتى ماتت»

او (فاطمه عليهاالسلام) بر ابوبكر غضب كرد و از او كناره گرفت و با او سخنى نگفت تا از دنيا رفت [ البدايه و النهايه: 5/ 285. ]

غضب حضرت زهرا عليهاالسلام بر ابوبكر در نظر شيعه، بزرگترين نقص و طعن براى ابوبكر مى باشد، اما علما اهل سنت درباره آن آراء مختلفى دارند.

ابن كثير مى نويسد: علت غضب فاطمه را نمى دانم و بسيار تلاش مى كند تا ثابت كند اطاعت ابوبكر بر حضرت فاطمه عليهاالسلام واجب بود، و در آخر جمله عجيبى مى نويسد:

او زنى است از زنان (و دختران حضرت آدم) ناراحت و خشمگين مى شود، چنان كه زنان ديگر خشمگين مى شوند، او كه معصوم از گناه نيست. [ البداية و النهاية: 5/ 289. ]

با اين عبارت مى خواهد بگويد: عدم رضايت و خشم فاطمه عليهاالسلام چيز مهمى نيست، او مثل زنان ديگر خشم مى كند و خشم زنى بر خليفه عيب نيست و با اين كلام، خليفه را مبرى و تطهير كرده است.

اما علماء ديگر اهل سنت غضب حضرت را كه با تاريخ ثابت شده، كنار آن روايات قطعى الصدور و صحيح السند در نزد شيعه و سنى- كه غضب حضرت را غضب خدا و پيامبر خدا، و اذيت حضرت را اذيت خدا و رسول خدا بيان مى كنند [ به بحث غضب فاطمه عليهاالسلام مراجعه شود. ]-. قرار داده و نتيجه گرفته اند: خليفه با ناراحت و اذيت نمودن فاطمه (سلام اللَّه عليها) خدا و پيامبر خدا را خشمگين و اذيت نموده است، و بعد اين نتيجه را كنار (آيه 57 احزاب) قرار داده اند كه مى فرمايد: «هر كسى خدا و رسول خدا را اذيت كند، خدا او را در دنيا و آخرت لعنت مى كند [ «ان الذين يؤذون اللَّه و رسوله لعنهم اللَّه فى الدنيا و الآخره.» ] . و يا در كنار (آيه 61 توبه) قرار داده اند كه مى فرمايد: «هر كسى رسول خدا را اذيت كند عذاب اليم در انتظارش مى باشد [ «والذين يؤذون رسول اللَّه لهم عذاب اليم.» ] .

آنها متوجه شده اند كه ممكن نيست گفته شود: غضب فاطمه عليهاالسلام مانعى ندارد و او همچون زنان ديگر خشم مى كند، چرا كه خشم زهرا عليهاالسلام بر كسى، مساوى و مصداق ملعون بودن در دنيا و آخرت و عذاب اليم داشتن است، و از طرفى در مقابل اين تاريخ مسلم ايستادگى ممكن نيست، ناچار متوسل به توجيه شده اند:

حلبى مى نويسد: معناى كنارگيرى و غضب حضرت آن است كه حضرت فاطمه از ابوبكر خواهشى نكرد و از او چيزى نخواست تا ناچار شود ابوبكر را ببيند، كسى نقل نكرده كه حضرت ملاقاتى با ابوبكر داشته است و به او سلام نگفته است. [ سيره حلبى: 3/ 487. ]

اگر چه حلبى متوجه نتيجه جمع بين اين تاريخ و روايات و آيات شده است، اما توجيه بسيار سست است.

اولا: اگر جريان اينگونه بود، چرا مورخين آن را نقل كرده اند؟! چه بسيار افرادى از خلفا چيزى نخواستند و با خلفاء روبرو نشدند، آيا احتياج به ثبت در تاريخ دارد؟

ثانيا: و اگر اين است، چرا ابوبكر تلاش براى جلب رضايت حضرت مى كند؟ و آيا مگر قبل از جريان فدك، حضرت زهرا عليهاالسلام چيزى از ابوبكر مى خواست كه بعد از آن، بنا را بر عدم درخواست گذاشت؟! و حلبى نوشته است: نقل نشده است كه حضرت زهرا عليهاالسلام بعد از از خطبه، ابوبكر را ملاقات كرد و بر او سلام نگفت.

حال آن كه ابن قتيبه از علما اهل سنت نيز نقل نموده كه آن دو خدمت حضرت زهرا عليهاالسلام، براى جلب رضايت رسيدند و حضرت روى برگردانيد و به ديوار نظر افكند و به اين بسنده نكرد و فرمود: «نزد پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و سلم از شما شكايت مى كنم و در هر نمازى بر شما نفرين خواهم نمود [ الامامه و السياسه: 1/ 14. اعلام النساء: 4/ 114. بحارالانوار: 29/ 175. ]».

عمر رضا كحاله مى نويسد: آن گاه كه فاطمه عليهاالسلام مريض شد، ابوبكر به ملاقات حضرت آمد، و از او عذرخواهى نمود، حضرت از او راضى شد [ اعلام النساء: 4/ 130. ]

كحاله براى چاره جويى راهى جز اين پيدا نكرده كه بگويد: فاطمه (عليهاالسلام) از او غضبناك شد ولى بعد از آن، ابوبكر جلب رضايت نمود و هنگام وفات از ابوبكر راضى بود. عمر رضا كحاله توجه نكرده است كه بعد از اتمام حجت، و خطبه علنى، حضرت با ابوبكر ملاقاتى نداشت، تنها يك بار به احترام اميرالمؤمنين عليه السلام، ابوبكر را پذيرفت كه ماجراى آن را خود كحاله نقل كرده و در آن ملاقات فرمود: «از تو نزد پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و سلم شكايت مى كنم و در هر نمازى بر تو نفرين مى كنم» [ اعلام النساء: 4/ 124. ]

به هر حال همان گونه كه تلاش خليفه براى خنثى نمودن اين وسيله ى مبارزه كارگر نشد، توجيهات علما اهل سنت نيز اثرى نبخشيد، بلكه نتيجه ى معكوس داد، چون تلاش براى خارج نمودن حربه مبارزه، خود دلالت بر عظمت حربه ى و تأثير بيشتر آن خواهد نمود.

البته حضرت اقدامات ديگرى براى مبارزه و حمايت از ولايت انجام داد كه ما اختصارا فقط به اين موارد بسنده نموديم.

افزودن دیدگاه جدید