چگونه ممکن است خدای مهربان، انسان را عذاب کند؟

قبل از هر چیز بهتر است این اصل فکری و عقلی را مد نظر قرار دهیم که به دلیل مجهولات خویش، حقایقی که با دلیل روشن بیان شده اند، انکار نکنیم. و الا انسان به دلیل مجهولات بی شمارش، حتی مسلم ترین مسائل را انکار خواهد کرد.

 

قبل از هر چیز بهتر است این اصل فکری و عقلی را مد نظر قرار دهیم که به دلیل مجهولات خویش، حقایقی که با دلیل روشن بیان شده اند، انکار نکنیم. و الا انسان به دلیل مجهولات بی شمارش، حتی مسلم ترین مسائل را انکار خواهد کرد.

چه چیزی روشن تر از توانایی انتخاب انسان وجود دارد؟ طفل دو ساله نیز می داند که توانایی انتخاب دارد و به همین دلیل زمانی که دستش به شی ای داغ برخورد می کند، سریع آن را کنار می کشد و هرگز خود را مجبور به سوختن نمی داند.
اما همین مساله روشن، توسط عده ای از فیلسوفان و اهالی تفکر انکار شده و انسان را مجبور دانسته اند! چون نتوانسته اند چگونگی  اختیار انسان را با توجه به تاثیرات عوامل دیگر، توحید فاعلی و ... هضم کنند و بفهمند. و متاسفانه جهل خود از چگونگی اختیار را به اصل مساله ( وجود اختیار که بسیار واضح بوده) سرایت داده اند و معتقد به جبر شده اند!

در واقع همیشه باید متوجه باشیم که اگر از امری ناشناخته تعجب کردیم، به دلیل جهل، مسائل روشن و واضح را انکار نکنیم. و جهل خود را به مسائل روشن سرایت ندهیم. عدم رعایت همین اصل معقول سبب شده که ستیزه گری های بسیاری رخ دهد که ریشه آنها جهالت است و انسان ها به دلیل نفهمیدن بعضی از مسائل،  حقایقی را انکار می کنند.

حضرت علی (علیه السلام) می فرمایند: «النَّاسُ أَعْدَاءُ مَا جَهِلُوا؛[۱] مردم دشمن چیزهایى هستند كه نمى ‏دانند»

بوعلی سینا نیز برای پرهیز دادن انسان ها، از ستیزه ها و انکارهای بی مورد کلامی دارد که فصلی از کتاب اشارات او به این عنوان مشهور شهده است: «الفصل الحادى و الثلاثون نصیحة بأن كل ما قرع سمعك ما لم تتبرهن استحالته لك فلا تنكره؛ لأن الحمق فی إنكار ما لم یعرف امتناعه بالبرهان لیس دون الحمق فی الاعتراف بما لم یعرف ثبوته بالبرهان‏؛[۲]  هر چه شنیدی تا زمانی که دلیل روشن برای محال بودن آن نداری، انکارش نکن! که حماقت این انکار، کمتر از حماقت پذیرفتن مسائل بدون دلیل نیست.»

با توجه به این مطالب باید گفت: همان دینی که شعار رحمان و رحیم بودن خدای متعال را دارد، سخنان بسیاری از وجود عذاب و جهنم نیز دارد. و هر دو مساله روشن است. حتی اگر نتوانیم ارتباط این دو را هضم کنیم.

البته تبیین چگونگی عذاب علیرغم مهربانی خدا، امری ناممکن نیست که در ذیل اشاراتی به آن می نماییم:

عذاب الهی، امری اعتباری نیست که صرفا با تصمیم الهی کسی مستحق بهشت و دیگری مستحق جهنم شود. و خدای متعال بتواند هر انسان جهنمی را به بهشت ببرد. بلکه
قضاوت الهی، ریشه در امور تکوینی و حقیقی دارد.

انسانی که از عبادات لذت نمی برد، و با خدا هیچ گونه ارتباطی ندارد، و این مساله برایش کاملا طبیعی است، بعد از قیامت و کنار رفتن پرده ها حقیقت  امور را می یابد و می فهمد که عدم نظر خدای متعال به او چقدر دردناک است. و در قرآن نیز همین گونه امور، جزئی از عذاب های الهی شمرده شده است:

«لا یُكَلِّمُهُمُ اللَّهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ وَ لا یُزَكِّیهِمْ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلیمٌ[بقره/۱۷۴] خداوند، روز قیامت، با آنها سخن نمى ‏گوید و آنان را پاكیزه نمى ‏كند و براى آنها عذاب دردناكى است.»

در واقع انسان ها در دنیا، مانند کسی هستند که در اتاق عمل علیرغم شکافتن بدنش با تیغ جراحی، دردی حس نمی کند چون داروی بیهوشی مانع درک است و حضور
در دنیا نیز پرده های غفلت را ایجاد می کند که با مرگ آنها کنار می روند و انسان به حقایق امور آگاه می شود و مزه عذاب را می چشد:

پیامبر (ص) می فرمایند: «النَّاسُ نِیَامٌ فَإِذَا مَاتُوا انْتَبَهُوا[۳] مردم در خواب غفلت هستند که مرگ آنها را بیدار می کند.»

سایر اعمال انسان و عذاب های جهنم نیز همین گونه است، ما کارهایی انجام می دهیم که شاید در دنیا برای ما لذت بخش باشند، اما با کنار رفتن پرده های دنیا، حقیقت آن را می بینیم. مثل خوردن مال یتیم که در دنیا برای عده ای لذت بخش است، علیرغم اینکه حقیقت آن، خوردن آتش است:

«إِنَّ الَّذینَ یَأْكُلُونَ أَمْوالَ الْیَتامى‏ ظُلْماً إِنَّما یَأْكُلُونَ فی‏ بُطُونِهِمْ نارا[ساء/۱۰] كسانى كه اموال یتیمان را به ظلم و ستم مى‏ خورند، (در حقیقت،) تنها آتش مى ‏خورند.»

با توجه به این حقیقت است که می فهمیم آتش جهنم، هیزمش خود انسان است:

«فَاتَّقُوا النَّارَ الَّتی‏ وَقُودُهَا النَّاسُ[بقره/۲۴] بترسید از آتشى كه براى كافران مهیّا شده و هیزم آن مردمان هستند.»

پس آتش جهنم همان اعمال خود ماست که خدای مهربان بارها ما را از آن پرهیز داده و ما پرهیز نکرده ایم و خدای متعال نیز به دلیل رحمت واسعه خود، بر حال ما افسوس خورده است:

«یا حَسْرَةً عَلَى الْعِبادِ ما یَأْتیهِمْ مِنْ رَسُولٍ إِلاَّ كانُوا بِهِ یَسْتَهْزِؤُنَ[یس/۳۰] افسوس بر این بندگان كه هیچ پیامبرى براى هدایت آنان نیامد مگر اینكه او را استهزا مى‏ كردند.»

شاید بتوانیم بگوییم حال ما، حال کسی است که مادرش در نصیحت او بسیار کوشید و مهربانی ها نمود. اما فرزند به سراغ مواد مخدر رفت و خود را دچار مصیبتی کرد که اکنون مادرش نمی تواند (علیرغم تمام مهر و محبتی که دارد) درد و رنج ناشی از اعتیاد را از او زایل کند.

خدای متعال در دنیا با زبانی ساده نتیجه زشت کاری را برایمان توصیف کرد و از آتشی سخن گفت که با اعمالمان به وجود می آید. اما بعضی از ما به هشدارهای مکرر و بیان های متنوع او توجه نکرده و خود آتش را انتخاب برگزیدیم!  چنین آتشی با رحمت الهی منافاتی ندارد.

 

[۱]. نهج البلاغه کلمات قصار شماره ۱۷۲.
[۲]. شرح الاشارات و التنبیهات(الفخر الرازى)، النص(ج‏۲)، ص: ۶۶۴.
[۳]. بحار الأنوار، ج‏۵۰، ص۱۳۴.

 

افزودن دیدگاه جدید