دین چقدر به زندگی بشر کمک می کند؟

ابتدا باید توجه کنیم که زندگی بشر چقدر است؟ زندگی ای محدود به حدود ۷۰ سال که پس از آن انسان به انتها می رسد و با پوسیدن بدن او همه چیز تمام می شود؟ یا اینکه انسان موجودی باقی در سرای ابدیت است و مرگ او چونان تولدش، انتقال از عالمی به عالم دیگر است.

ابتدا باید توجه کنیم که زندگی بشر چقدر است؟ زندگی ای محدود به حدود ۷۰ سال که پس از آن انسان به انتها می رسد و با پوسیدن بدن او همه چیز تمام می شود؟ یا اینکه انسان موجودی باقی در سرای ابدیت است و مرگ او چونان تولدش، انتقال از عالمی به عالم دیگر است.

انسانی که خود را محدود به یک دوره کوتاه، و در حصار انواع و اقسام مشکلات و مصائب می بیند که حتی لذت های زودگذر او  در احاطه این رنجهاست، گریزی از احساس پوچی ندارد. و تنها مُسکِّن کم اثر این درد، زایل نمودن عقل و تفکر یعنی خصیصه ممتاز انسانی است. در حالی که دینداری حق، انسان را به اوج تعالی می رساند و با دادن انگیزه های عالی، استعدادهای انسانی را شکوفا می کند.

بنابراین کوچکترین تردیدی در آثار عظیم دینداری و بی بدیل بودن آن نمی توان داشت.  اما فارغ از این نوع نگاه و بحث ضرورت دین، می توانیم بدون در نظر گرفتن معاد، فواید دینداری در زندگی دنیوی را بررسی کنیم. و تعدادی از آنها را مورد اشاره قرار دهیم. البته لازم به ذکر است که این فواید در دین حق موجود می باشند و ادیان به میزان حقانیت خود می توانند این فواید را به انسان ها هدیه کنند. همان گونه که میزان بروز این فواید، به میزان حاکمیت دین، وابسته است.

۱- نقش دین در توسعه اخلاقیات: در جوامعی که انسان به جای خدا نشسته و خود را همه کاره کرده، نتوانسته اند دین را به طور کامل به کنار برانند. چون نقش دین در افزایش اخلاقیات و کاهش جرائم، نقشی بی بدیل است که حتی سیاستمداران ضد دین نیز، متمایل هستند از دین در این عرصه استفاده نمایند. و همین مساله خود دلیلی واضح بر نقش عظیم دین در این وادی است.

۲- نقش دین در سلامت روانی: آزمایش ها و بررسی هایی بسیاری به نقش دین در  بهبود بیماری ها، کاهش اضطراب ها، و در یک کلمه سلامت روح و روان دلالت می کنند. و دینداری را عاملی در جهت زندگی بهتر می دانند. در واقع انسانی که همواره اسیر محدودیتها و نقص های وجودی خویش است، با ایمان به خدا، حامی و مددکاری مهربان، توانا و حکیم دارد. که او را از بحبوحه های بحران ها و ناکامی ها خارج نموده و طراوت و شادابی نصیبش می کند.

۳- زدودن خرافات و افکار باطل: تمایلات انسان به مسائل غیر مادی و عوالم فوق ماده، کنجکاوی او را تحریک کرده و همیشه انرژی های بسیاری در جامعه به این سمت می کشاند. در این مجال نبود دین حق و صحیح در جامعه، می تواند بازار خرافات را به شدت رواج داده و انواع انحرافات را ایجاد کند. تا بدانجا که عده ای برای تجربه حالتی معنوی بر سر و روی یکدیگر نجاسات می پاشند و ...

۴- زدودن تفرقه ها و نزاع ها: نزاع ها و تفرقه ریشه در امیال نفسانی و خودخواهی های انسان دارد. (هر چند ممکن است این حقیقت را با ظواهری زیبا توجیه کنند) و انسانی که تنها غرض او لذت بیشتر در این دنیاست، هیچ مانعی قدرت او در زیاده خواهی را محدود نخواهد کرد. و تنها عامل جلوگیر از زیاده خواهی ها، ناتوانی های موجود در بعضی است که به استثمار در می آیند. در حالی که دین با ایجاد نگاهی متعالی، و محور قرار دادن عدالت، بسیاری از زیاده خواهی ها را از بین برده و  باقی زیاده خواهان  را بر سر جای خویش می نشاند و با استثمار انسان ها مبارزه می کند. و با برپایی عدالت به انسان ها مجال می دهد که هر چه بهتر استعدادهای عالی خود را شکوفا کنند.

۵- رشد عقلانیت و شکوفایی علم: جامعه ای که افراد آن از شهوات زودگذر فاصله گرفته و با اهدافی بلند مدت به دنبال استعدادهای عالی انسانی هستند، دارای عقلانیت بالایی خواهد شد و در چنین جامعه ای خردمندی و علم مداری، رشد قابل توجهی خواهد یافت. همچنان که  گزاره های دینی به طور مستقیم (غیر از تاثیر زیر بنایی) نیز می توانند علم طلبی را توسعه دهند.

۶- ایجاد بستری برای گذشت ها و فداکاری ها: انسان موجودی اجتماعی است و نقص ها و ضعف هایش با مشارکت و تعاون یکدیگر جبران خواهد شد. اما هواهای نفسانی و لذت طلبی ها، مانع بسیاری از این گونه اقدامات خواهند بود و چه بسا به جای مشارکت و تعاون، چپاول و ستمگری، حاکمیت یابد و جامعه انسانی به جامعه ای جنگلی تبدیل شود. اما با حاکمیت ایمان، انسان ها حاضر هستند از منافع خود جهت کمک به دیگران بگذرند و بالاترین ایثار ها را تحقق بخشند. و روشن است که این وضعیت می تواند جامعه را به بهترین وضعیت ممکن برساند.

افزودن دیدگاه جدید